این نوشته بر مبنای مصاحبه کانال جدید با حمید تقوایی تدوین شده است
خلیل کیوان: خیزش های دیماه ٩۶ و آبان ٩٨و پیامدهایی که بدنبال داشت معادلات سیاسی را بنفع مبارزه مردم و علیه همه جناح های حکومت بطرز رادیکالی تغییر داد. مردم برای نابودی کل عمارت اسلامی با شعار حکومت اسلامی نابود باید گردد، خیز برداشتند.در ادامه جامعه علیه احکام اعدام برای بازداشت شدگان و علیه اعدام نوید افکاری یکپارچه و متحد بپا خاست و جنایتکاران اسلامی را در منگنه قرار داد و در مواردی نیز به عقب نشینی واداشت. طی ماه ها و هفته های اخیر فضای بین المللی نیز بنحو محسوسی بنفع مبارزه مردم ایران و علیه جمهوری اسلامی تغییر کرده است. بازتاب این اوضاع را در گزارش عفو بین الملل که جمهوری اسلامی را نابودگر انسانیت نامید، تجلی یافت. سازمانهای ورزشی و قهرمانان و شخصیت های سرشناس بین المللی علیه حکومت اسلامی بیانیه و اطلاعیه و التیماتوم صادر کردند. نمایندگان ۴٧ کشور حاضر در نشست شورای حقوق بشر سازمان ملل متحد، در بیانیه نسبتا شدیداللحنیعلیه صدور احکام اعدام و ادامه سرکوب ها در ایران بیانیه صادر کردند و دولت های آلمان، فرانسه و انگلیس در اقدامی مشترک با فراخواندن سفیران جمهوری اسلامی آنها را تحت فشار گذاشتند و غیره. آیا جمهوری اسلامی بسوی انزوای بین المللی میرود؟ در این رابطه با حمید تقوایی گفتگو میکنیم.
حزب کمونیست کارگری ایران بیش از ده سال است سیاست انزوای سیاسی جمهوری اسلامی را دنبال کرده و فعالیت های گسترده ای را هم در این جهت در دستور تشکیلات خارج و فعالین خود قرار داده است. آیا با توجه به رویدادهای اخیر نمیتوان گفت به این هدف نزدیک شده ایم؟
حمید تقوائی: بله، به نظر من همینطور است. تحولاتی که شما به آن اشاره کردید که مشخصا از دیماه ٩۶ شروع میشود جو سیاسی در جامعه ایران را به نفع مردمی که میخواهند این وضعیت را از پایه عوض کنند تغییر داده است. بازتاب این را در سطح بین المللی هم می بینیم. اگر امروز مثلا گزارش عفو بین الملل صریح تر و مشروح تر از گذشته است به علت تعرض مردم به کل حکومت اسلامی است. عفو بین الملل هر ساله درباره جمهوری اسلامی گزارش داده و نقض حقوق بشر را محکوم کرده است ولی گزارش امسال علاوه بر اینکه لحن تندتر و کوبنده تری دارد و جمهوری اسلامی را حکومت ویرانگر انسانیت مینامد، مرکز توجه اش اعتراضات و خیزش توده ای در آبان ٩٨ است. این گزارش در واقع دارد از مردم معترض دفاع میکند و توحش و جنایت حکومت علیه مردم بپاخاسته را محکوم میکند.
خود این امر در عین حال نشان میدهد که جامعه ایران یک جامعه آرام و ساکت و خموده و مقهور حکومتی که میزند و میبندد و میکشد نیست. مردم تعرض میکنند، از هر گوشه جامعه فریاد اعتراض بلند شده است، تظاهرات و تجمعات اعتراضی متناوبا سر بلند میکند و امروز شاهد اعتصابات سراسری کارگران هستیم، یک موج عظیم علیه اعدامها به حرکت درآمده، جنبشی علیه آزار و تجاوز جنسی به زنان شکل گرفته و غیره و غیره. این اعتراضات رو به گسترش است و جمهوری اسلامی را علیرغم همه کشتارها و بگیر وببندها از هر طرف در منگنه قرار داده است. این فاکتور و عاملی است که امروز باعث شده توجه ها در سطح جهانی به شرایط سیاسی ایران جلب بشود و از جمله۴٧ دولت حکومت اسلامی را به خاطر جنایتهایش محکوم کنند. این انعکاس اعتراضات مردم در داخل ایران است که باعث شده خیلی از دولتهائی که تا بحال سیاست مماشات و همراهی با جمهوری اسلامی را دنبال میکردند به این سمت سوق پیدا کنند که علیه جمهوری اسلامی موضع بگیرند و بیانیه بدهند و جنایتهایش را محکوم کنند.
همانطور که گفتید سالهاست ما اعلام کرده ایم که جمهوری اسلامی نماینده مردم ایران نیست بلکه قاتل مردم است و باید محکوم و منزوی بشود. و امروز جهان دارد میبیند که واقعا این حکومت قاتل مردم ایران است. بخصوص شلیک به مردم در آبان ماه و کشتار مردم معترض و بعد شلیک به هواپیمای مسافربری، جنایتی که در تمام دنیا منعکس شد و شاکیان بین المللی پیدا کرد، و بدنبال آن احکام اعدام بخصوص علیه فعالین خیزش ٩۶ و ٩٨ حکومت اسلامی را کاملا در جهان رسوا کرده است. دولتها و سازمانهای بین المللی و احزاب و نیروهائی که حتی ذره ای ادعای دفاع از حقوق بشر داشته باشند نمیتوانند چشمشان را به این جنایات ببندند و از کنارش رد بشوند. بخاطر این که اگر چنین کنند در میان مردم و افکار عمومی در کشور خودشان منزوی میشوند.
داریم گامهائی را به سمت بایکوت و انزوای بین المللیجمهوری اسلامیبجلو برمیداریم و امیدوارم و تلاش میکنیم که این حرکت هرچه گسترده تر و قوی تر بشود.
خلیل کیوان: برخی از نیروهای اپوزسیون به فعالیت بین المللی کم توجه بوده اند و توجهی به امر انزوای بین المللی جمهوری اسلامی نداشته اند. در کمپ راست برخی از نیروهای اپوزسیون امرشان جلب حمایت دولتهای غربی از خود و آلترناتیوسازی از بالا و همچنین حمله نظامی و غیره بوده است. این سیاست ها نتیجه نداده است. در مقابل، تحولات اخیر نشان میدهد که سیاست حزب مبنی بر انزوای جهانی جمهوری اسلامی دارد جواب میگیرد. به نظر شما امروز یک همگرائی بین نیروهای اپوزیسیون بر سر مساله انزوای جمهوری اسلامی ایجاد نشده است؟
حمید تقوائی: متاسفانه اینطور نیست. داریم به این سمت میرویم و باید تلاش کنیم این اتفاق بیفتد ولی در حال حاضر نمی بینیم که نیروهای اپوزیسیون دراین جهت فعالیت چندانی داشته باشند، بیانیه و فراخوان بدهند و خواهان این بشوند که جمهوری اسلامی بایکوت و منزوی بشود. این را متاسفانه هنوز شاهد نیستیم.
همانطور که اشاره کردید نیروهای راست پروژه هائی داشتند که بجائی نرسید. این پروژه ها شکست خورد دقیقا بدلیل اینکه مردم ایران بلند شدند و صورت مساله را عوض کردند. معلوم شد راه حل این نیست که جمهوری اسلامی را به نحوی با بند و بست از بالا و معماری قدرت وحمله نظامی یا تهدیدات نظامی و یا بحرانسازی در مرزها و غیره و غیره – سناریو هائی که مطرح بود- جابجا کرد یا تغییر داد. لابیگریهای نیروهای راست در این جهت همه ناکام ماند.
البته نیروهای راست خواهان تغییر کامل نظام نبودند و نیستند بلکه اساسا تغییر قانون اساسی و رفراندوم و نظایر انرا مطرح میکنند و در مقاطع متعددی با اصلاح طلبان درون حکومتی نزدیک و همسو شده اند و غیره. هیچ یک از این تلاشها به جائی نرسید. و کلا معلوم شد راه واقعی و انتظاری که مردم از دولتها و از سازمانهای یین المللی دارند، نه دخالتگری نظامی است و نه تحریم اقتصادی است و نه آالترناتیو سازی و معماری قدرت از بالا و غیره است. بلکه بسادگی برسمیت نشناختن حکومت اسلامی است.
جنایتهای جمهوری اسلامی از ٩۶ شروع نشده. از همان آغاز روی کارآمدن این حکومت،ما با کشتارها و اعدامهای وسیع از جمله در دهه شصت روبرو بوده ایم و بهمین خاطر ما مدتهاست اعلام کرده ایم این حکومت قاتل مردم ایران است و نباید بعنوان رژیم ایران برسمیمت شناخته بشود. مساله روشن و سرراست است. ولی این گفتمان متاسفانه گسترده نبود و هنوز هم نیروهای اپوزیسیون این سیاست را دنبال نمیکنند.
نکته دیگر اینکه علاوه بر اپوزیسیون راست نیروهائیهم هستند که خود را چپ میدانند اما سیاست انزوای سیاسی حکومت را دنبال نمیکنند بخاطر اینکه اصولا اعمال فشار به دولتهای خارجی برای اینکه علیه جمهوری اسلامی موضع بگیرند را بیهوده میدانند. استدلالشان هماینست که این دولتها خود بورژوائی و ارتجاعی هستند و مردم باید با نیروی انقلابی خودشان جمهوری اسلامی را سرنگون کنند. این به نظر من لازم است ولی کافی نیست چون در سطح بین المللی خود رابی وظیفه میکند. در این تردید نیست که باید با نیروی انقلاب مردم حکومت را بزیر کشید ولی انقلاب هم سیاست خارجی خودش را دارد. اعتراضات توده ای و خیابان که به حرکت در می آید، اعتصابات که پا میگیرد، این انتظار و توقع را باید در برابر جهان قرار بدهد که این حکومت نماینده ما نیست، این دولت، دولت ایران و یا رژیم ایران نیست، در سازمان ملل آنرا به رسمیت نشناسید، در مجاع بین المللی برسمیت نشناسید، دولتها باید سفارتخانه های جمهوری اسلامی را ببندند، و از پذیرش مقامات و مسئولین این حکومت خودداری کنند. نه تنها نباید آنها را بپذیرند بلکه باید بعنوان جنایتکاران علیه بشریت آنها را تحت تعقیب قرار بدهند. این توقع و خواستیاست که صف انقلاب دارد. این خواستی است کارگران و توده مردم دارند. و باید آنرا با صدای بلند به گوش جهانیان رساند.
خلیل کیوان: اکنون صداهایی از ایران شنیده میشود که از دولت ها و سازمانهای بین المللی میخواهند جمهوری اسلامی را منزوی کنند. نامه سرگشاده ای خطاب به عفو بین الملل از جانب تشکلها و گروههایی از فعالین کارگری، بازنشستگان، دانشجویان و فعالین لغو کار کودکان منتشر شده که از دولت ها میخواهد جمهوری اسلامی را بایکوت کنند. این فراخوان ها و بیانیه ها از چه اهمیتی برخوردارند؟
حمید تقوائی:به نظر من این فعالیتها یک نقطه عطف تعیین کننده در مبارزات مردم ایران است. تشکلها و نهادهائی که این بیانیه را امضا کرده اند پیشروان و اکتیویستهای جنبش کارگری و جنبشهای اعتراضی دیگر در ایران هستند. اینها پیشاپیش جامعه ، به عنوان صف پیشتاز جامعه، صدای اعتراض مردم به رژیم را به گوش جهانیان رسانده اند، از اعدامها و از فجایعی که در زندانها رخ میدهد نام برده اند و اعلام کرده انددولتهای جهان باید جمهوری اسلامی را محکوم کنند وگرنه خودشان شریک جرم حکومت هستند. این یک گام بزرگ به جلو هست نه تنها برای جنبشهایاعتراضی بلکه برای کلا جنبش سرنگونی طلبانه در ایران. این خواست جنبش سرنگونی است که این حکومت نباید در جهان برسمیت شناخته بشود. من خیلی خوشحالم که این صدا امروز از داخل ایران هم بلند میشود.
این نشان میدهد که گفتمان بایکوت جمهوری اسلامی،فقط خواست حزب ما نیست بلکه جامعه دارد همین را میگوید. طبعا جامعه با زبان پیشروانش سخن میگوید. روشن است که امروز این امکان وجود ندارد که همه پرسیکنید و نظر توده مردم را جویا شوید. ولی وقتی جمعهائی از فعالین نهادها در جنبش کارگری و دانشجوئی و بازنشستگان و طرفدارن حقوق کودک بلند میشوند چنین بیانیه ای میدهند،در واقع کل جامعه را نمایندگی میکنند. حرف دل کل مردم، بخش عظیم مردم که بزیر خط فقر رانده شده اند، سرکوب شده اند، از همه چیز محرومند، را دارند مطرح میکنند باید تلاش کرد که این حرکت گسترده بشود و فعالین و نهادها و تشکلهای مبارزاتی و چهره ها و سلبریتی هاو فعالین جنبشهای مختلف هر چه بیشتر به میدان بیایند و با چنین اطلاعیه هائی اعلام کنند که حکومت قاتل مردم ایران باید در دنیاطرد و محکوم بشود.
یک نکته دیگر هم این حرکت نشان میدهد. این که شرایط و توازن قوا درایران طوری هست که فعالین میتوانند قدم بجلو بگذارند و این پرچم را بلند کنند. هر چه این حرکت گسترده تر بشود جمهوری اسلامی در تقابل با مردم ضعیف تر میشود،بیشتر به عقب رانده میشود و دیگر قادر نیست به اعدامها و بگیر و ببندش ادامه بدهد. میخواهم بگویم حتی اگر این حرکت فورا به انزوا و تحریم بین المللی رژیم منجر نشود، نفس وجود این حرکت اعتراضی در ایران هر چه بیشتر رژیم را به عقب میراند و تیغ سرکوب آنرا کند میکند.
خلیل کیوان: یکی ازمواردی که این نوع سیاست در دنیا کارساز بوده است انزوای بین الملی رژیم آپارتاید نژادی آفریقای جنوبی است. بطور نمونه دولت و نخست وزیر سوئد در صف مقدم مبارزه علیه آپارتاید نژادی بود و در ادامه این حرکت جبهه بزرگی در دنیا علیه رژیم آفریقای جنوبی شکل گرفت و بالاخره توانست این رژیم را از نظر سیاسی و فرهنگی و ورزشی منزوی کند و در موقعیتی قرار بدهد که مردم ضربه آخر را بزنند و آنرا در هم بکوبند. آیا در شرایط حاضر و با وضعیتی که در دنیا حاکم است این امکان وجود دارد که همین سناریو در مورد جمهوری اسلامی هم عملی بشود؟
حمید تقوائی: روشن است که شرایط سیاسی امروز جهان کاملا متفاوت است از زمان انقلاب ضد آپارتاید در آفریقای جنوبی. ولی متفاوت است به این معنی که شرایط امروز برای شکل دادن به حرکتی جهانی برای منزوی کردن چنین رژیمهائی مساعدتر است. در شرایط امروز این حرکت میتواند گسترده تر و قوی تر شکل بگیرد. بخاطر اینکه اولا از نظر سیاسی دیگر آن قطبندی جهانی بین بلوک غرب و شرق وجود ندارد. آن زمان اگر در غرب ترس پیوستن یک جامعه انقلابی به کمپ شوروی و غیره وجود داشت و دولتهای غربی به این دلیل از دیکتاتوریهای بحران زده دفاع میکردند امروز دیگر چنین محاسباتی در کارنیست. دیگر جهان دو قطبی ای نیست که رقابت بین بلوک شرق و بلوک غرب سرنوشت مردم جهان را رقم بزند. روشن است که رقابت دولتها و توطئه گری علیه انقلابات در ابعاد و اشکال دیگری هنوز وجود دارد. اما با دنیای دو قطبی متفاوت است.
ثانیاعامل دیگر و مهمتر، ارتباطات گسترده میان مردم همه کشورها است. با رشد مدیای اجتماعی و به هم پیوستگی مردم سراسر جهان با استفاده از این مدیا دامن زدن به حرکتهای اعتراضی جهانی بسیار بیش از گذشته امکان پذیر شده است. امروز شاهد هستیم که مردم جهان به سرعت از جنایتهای جمهوری اسلامی و اعتراضات مردم ایران مطلع میشوند. هم خیزش ٩۶ بازتاب جهانی پیدا کرد و هم جنبش ٩٨ و هم قبل از آن اعتراضات ٨٨. همه این تحولات وسیعا در جهان منعکس شد. و مردم آزاده و شریف دنیا اساسا در مدیای اجتماعی به دفاع از مردم ایران برخاستند و این خود اهرم فشاری است بر دولتها که در این رابطه موضع بگیرند. هیچ دولتی براحتی نمیتواند ادعای دفاع از حقوق بشر داشته باشد و علیه جنایتهای جمهوری اسلامی که همه مردم دنیااز آن مطلع هستند موضعی نگیرد. ازینرو میتوان گفت شرایط امروز بسیار مساعدتر هست برای شکل دادن به یک حرکت جهانی در دفاعاز مردم ایران و علیه جمهوری اسلامی.
ببینید محور و نیروئی که ما روی آن حساب میکنیم برای اینکه سازمانهای جهانی و دولتها در کشورهای مختلف را بپای سیاست بایکوت جمهوری اسلامی بکشانیم، نیروی مردم در این کشورها است. وقتی افکار عمومی، سازمانهای چپ، سازمانهای کارگری، سازمانهای مترقی، بسیج بشوند و خواست محکومیت و بایکوت جمهوری اسلامی را مطرح کنند این اهرم فشار موثری خواهد بود بر دولتها. ما روی این نیرو حساب میکنیم و فکر میکنم امروز تا حدی که این سیاست به پیش رفته بخاطر آگاهی افکار عمومی جهان از جنایتهای جمهوری اسلامی بوده است. نظیر فاجعه شلیک به هواپیما که دیگر هیچ دولتی نمیتوانست آنرا محکوم نکند. یا شلیک به مردم در آبان ماه. یا اعدامهای جوانان معترض مثل نوید افکاری که امروز دیگر به عرصه مهم اعتراضات جهانی علیه جمهوری اسلامی تبدیل شده است.
بنابرین هم از نظر شرایط سیاسی دنیا هم از نظر تکنولوژی ارتباطات که اجازه میدهدمردم دنیا اینطور با یکدیگر در ارتباط باشند، خودشان گزارشگر و خبرنگار اعتراضات خودشان باشند و به یک همبستگی بین المللی شکل بدهند، شرایط برای پیشبرد سیاست بایکوت جمهوری اسلامی فراهم و مساعد است. همان اتفاقی میتواند و باید برای جمهوری اسلامی بیفتد که برای دولت آپارتاید نژادی در آفریقای جنوبی افتاد.
خلیل کیوان:پیشتر از انزوای سیاسی صحبت میشد. اکنون انزوای ورزشی و فرهنگی نیز مطرح میشود. اما این موضوع بحث و جدلهائی بدنبال داشته است. عده ای میگویند کش دادن مساله تا اینجا درست نیست. میگویند چرا باید ورزشکاران و هنرمندان از حضور در مسابقات و جشنواره ها دستشان کوتاه بشود؟ به این خاطر برخی میگویند این تقاضای درستی نیست. و یا لاقل سئوالات و ابهاماتی دارند و موضوع برایشان سرراست نیست. شما در این مورد چه فکر میکنید؟
حمید تقوائی: تبعیضات و حق کشیها و جنایتهای جمهوری اسلامی در عرصه فرهنگی و ورزشی هم کاملا قابل مشاهده است. اینطور نیست که جامعه ورزشی و یا فرهنگی و هنری در ایران آزادانه مشغول فعالیت است و صابون سرکوبگریها و جنایتهای حکومت به تنش نخورده است. مثلا در عرصه ورزش اولا ۵٠ درصد جامعه یعنی زنان از خیلی از رشته های ورزشی محروم هستند. حتی نمیتوانند تماشاچی مسابقات در استادیومها باشند. حتی در آن رشته هائی هم که برای زنان مجاز شمرده میشود چنان محدودیتها و موانعی نظیر حجاب و لباس اسلامی و اجازه شوهر و مردان خانواده و غیره را بر سر راهشان قرار میدهند که عملا موضوع منتفی میشود. در مسابقات شطرنج چندی پیش دیدیم که چون یک زن ایرانی حاضر نشد حجاب بر سر کند از مسابقات محروم شد. در مسابقات کشتی میبینیم بارها از کشتی گیران خواسته اند در مسابقه ببازند تا در دور بعد با حریف اسرائیلی روبرو نشوند. میخواهم بگویم ایدئولوژی اسلامی حکومت کاملا دست و پای ورزشکاران را بسته است.
در جامعه فرهنگی و هنری هم وضعیت از همین قرار است. سانسور بیدادمیکند. فیلمها، نمایشنامه ها، کتابها و رمان ها باید از زیر تیغ سانسور رد بشوند. موسیقی با هزار محدودیت روبرو است. نه تنها نواختن بلکه حتی گوش کردن به آهنگها و ترانه های شاد از نظر حکومت جرم محکوم میشود. زنان حق ندارند آواز بخوانند و غیره و غیره. به این شرایط باید فساد و باندبازی و تبعیض و غیره که جامعه ورزشی و فرهنگی و هنری را، نظیر دیگر بخشهای جامعه، در بر گرفته است اضافه کرد. در برابر این وصعیت بسیاری از هنرمندان و نویسندگان صدای اعتراضشان را بلند کرده اند و یک تقابل هر روزه بین جامعه فرهنگی و ورزشی و جمهوری اسلامی در جریان است.
نکته دیگر اینکه ورزشکاران بخشی از جامعه هستند و بعنوان یک شهروند تحت انواع بیحقوقی ها و تبعیضات و مصائب قرار دارند. از مسائل معیشتی تا بیحقوقی های سیاسی و تبعیض مفرطی که در حق زنان اعمال میشود تاتبعیض علیه مردم منسوب به مذاهب و ملیتهای دیگر و تا زندان و شکنجه و اعدام و غیره و غیره.بنابرین ورزشکاران بعنوان بخشی از شهروندان هم باید خواهان این باشند که جمهوری اسلامی بعنوان حکومت ایران برسمیت شناخته نشود. عدم شرکت آنها در مسابقات ورزشی و یا فستیوالهای هنری و سینمائی و غیره شبیه یک اعتصاب است. اعتصاب برای رسیدن به حقوق خود و تحقق اهداف انسانی و آزادیخواهانه ای که همه مردم دنبال میکنند.
بنابرین از هر نظر نگاه کنید این استدلال که نباید خواهان بایکوت ورزشی- فرهنگی جمهوری اسلامی شد چون هنرمندان و ورزشکاران از مناسبتهای جهانی محروم میشوند درست نیست. تحریم ورزشی حکومت را باید بخشی از مبارزات توده ای و عمومی برای خلاصی از شر جمهوری اسلامی دانست.
خلیل کیوان: برخی از دولت ها و احزاب و شخصت هایی که جمهوری اسلامی را محکوم میکنند و خواهان انزوای آن هستند ارتجاعی اند.بعضا حتی شخصیتها و احزابی هستند که راست افراطی و فاشیست هستند و کارنامه خوبی ندارند. به این خاطرکسانی سیاست نه به دولتها و احزاب راست و نه به جمهوری اسلامی، یک نوع سیاست جبهه سومی، را رهگشا میدانند. نظر شما چیست؟
حمید تقوائی: ما در اعلام اینکه باید جمهوری اسلامی منزوی بشود طرف خطابمان همه دولتها هستند. همه دولتها و احزاب و سازمانها. تا آنجا که به سیاست خود آن دولتها و احزاب مربوط میشود ما هر جا لازم باشد نظر و موضعمان را اعلام میکنیم و آنها را نقد و افشا میکنیم. ولی هیچ شرط و شروطی بر سر محکوم کردن و انزوی جمهوری اسلامی قرار نمیدهیم.
شما گفتید تعدادی از این احزاب و دولتها راست هستند و کارنامه خوبی ندارند من میگویم همه دولتها و اکثر قریب به اتفاق احزاب چنین اند. دولتها بالاخره دولتهای بورژوائی هستند و حتی لیبرال ترین آنها را هم که در نظر بگیرید بسیاری از سیاستهایشان ارتجاعی است و باید محکوم بشود. چه برسد به احزاب و دولتهای فاشیستی و راسیستی. حتی نهادها و اتحادیه های کارگری که ما دربسیاری از موارد از آنها میخواهیم از مبارزات کارگران در ایران حمایت کنند و یا همین سیاست انزوای جمهوری اسلامی را در پیش بگیرند آنها هم در بسیاری از موارد، مثل حمایت از احزاب راست و بورژوائی در انتخاباتها، مواضع و عملکردشان قابل انتقاد است. اینجا هم ما نقد و بحث خودمان را داریم. ولی این موضوع نباید سیاست بایکوت جمهوری اسلامی را مخدوش کند.
ببینید ما از هیچ دولت و حزبی بخاطر محکوم کردن جمهوری اسلامی حمایت نمیکنیم و یا حتی در برخورد به آنها تخفیف نمیدهیم. مثلا دولت ترامپ در بسیاری موارد علیه جمهوری اسلامی موضع میگیرد و جنایتهایش را محکوم میکند. از جمله در همین مورد اعدام نوید افکاری پمپئو وزیر امور خارجه آمریکا اعتراض کرد. ما این را نه نشانه مترقی بودن اینها میدانیم و نه به این خاطر ذره ای از نقدمان به مواضع و سیاستهای راسیتسی و فوق ارتجاعی ترامپ و دولتش کم میشود. در برخورد به همه احزاب و نیروهای راست هم سیاست ما همین است. در عین حال ما خواهان آن هستیم که هر دولت و حزبی با هر سیاستی باید جمهوری اسلامی را محکوم کند و این اتفاقی است به نفع مردم ایران و به نفع صف انقلاب علیه جمهوری اسلامی.همه مردم ایران خواستشان این هست که جمهوری اسلامی در جهان منزوی شود. و ما هم همین سیاست را دنبال میکنیم و همین را میخواهیم.
نکته دیگر اینست که وقتی دولتی و یا یک حزبی جمهوری اسلامی را محکوم میکند مواضع و سیاستهای دیگرشرا مبنا و ملاک برخورد به موضعش در قبال جمهوری اسلامی قرار نمیدهیم. همانطور که گفتم ما خواهان طرد جمهوری اسلامی از جانب همه دولتها و نیروها هستیم. سیاستهای راست دولتها و احزاب را باید نقد و افشا کرد و حزب ما در همه کشورهای اروپائی و آمریکای شمالی که حضور دارد علیه سیاستهای راست دولتها مثلا دربرخورد به پناهنگان و برخورد به نیروهای اسلامی و غیره بسیار فعال است. ولی وقتی دولتی جمهوری اسلامی را محکوم میکند این عملش را بخاطر سیاستهایشدر قبال مسائل دیگررد نمیکنیم و بزیر سئوال نمیبریم. تا آنجا که به موضعش در قبال جمهوری اسلامی برمیگردد به خواست مردم ایران تمکین کرده است حال به هر دلیلی و با هر محاسباتی که خودش دارد. ولی همین نیرو هر قدمی، هر موضعی و هر حرکتی علیه مردم، چه مردم ایران و چه علیه مردم در کشور خودش و چه کلا علیه صف آزادیخواهی و برابری طلبی داشته باشد با نقد ما روبرو خواهد شد. مآ انرا افشا میکنیم و مقابلش می ایستیم.
ببینید فراخوان ما به بایکوت رژیم اسلامی یک معامله یا توافق دیپلماتیک نیست. اینطور نیست که ما از دولتها و یا از احزاب میخواهیم جمهوری اسلامی را محکوم کنند و در عوض ما هم مثلا با لحن ملایم تری به آنها برخورد میکنیم. سازش و معامله ای در کار نیست. هر حزب و دولتی همانطورکه اشاره کردم اساسا در اثر فشار افکار عمومی در کشور خودش و در سطح جهانی یا هر محاسباتی سیاسی ای که دارد علیه جمهوری اسلامی موضع میگیرد. بخاطر این موضعگیری قرار نیست کسی امتیازی یا تخفیفی به این دولتها و نیروها بدهد. ما بحث و نقد خودمان را علیه نیروهای ارتجاعی همیشه مطرح کرده ایم. همانطور که بیشتر بحثهای انتقادی علیه ترامپ را حزب ما مطرح کرده است. یا کلا علیه نیروهای راسیست در اروپا و یا دولتها و احزابی که سیاستها ارتجاعی در رابطه با پناهندگان دارند و غیره.
ولی همین حزب از همین نیروها میخواهد که جمهوری اسلامی را محکوم و بایکوت کنند. این دورا نباید با هم مخلوط کرد و باید به جا و به درست از هر دو این جنبه ها به این نیروها برخورد کرد. سیاستهای ارتجاعی شان را همه جا نقد کرد و در عین حال از همه انتظار داشت و فراخوان داد که جمهوری اسلامی را طرد و منزوی کنند. این خطی است که ما به پیش میبریم.
خلیل کیوان: سئوال آخر را مطرح میکنم. شما میتوانید در پاسخ نوعی جمعبندی از بحث را هم ارائه بدهید. درستی سیاست انزوای بین المللی جمهوری اسلامی به نظر من روشن شده است. نه فقط از این نطر که تاریخا نمونه آفریقای جنوبی را داشتیم، بلکه بخاطر اینکه در مورد جمهوری اسلامی هم می بینیم دارد جواب میدهد. چقدر به کارآ بودن این سیاست و به موفقیتشخوش بین هستید؟ آیا این سیاست میتواند جمهوری اسلامی را در پرتگاهی قرار بدهد که مردم ایران ضربه آخر را به آن وارد کنند؟
حمید تقوائی: بی تردیدآن نیروی اساسی که با جمهوری اسلامی تعیین تکلیف خواهد کرد و جامعه را آزاد و رها خواهد کرد نیروی توده مردم ایران است: صف کارگران و صف زنان و جوانان و جنبشهای اعتراضی مختلف نظیر جنبش علیه اعدام، جنبش داخواهی و جنبش خانواده های اعدامیان و زندانیان سیاسی و غیره. این نیرو تعیین کننده است. و همانطورکه توضیح دادم بخاطر بمیدان آمدن این نیرو هست که دولتهائی به سمت محکوم و منزوی کردن جمهوری اسلامی سوق پیدا میکنند.
استراتژی حزب ما برای سرنگونی جمهوری اسلامی به این نیرو متکی و مبتنی است. هدف ما متحد کردن و سازماندهی صف انقلاب، صف کارگران و توده مردم محروم، که امروز ٩٩ در صدیها نامیده میشوند، برای بزیر کشیدن حکومت و در هم کوبیدن نظام موجود است. منتهی همین صف انقلاب و مبارزه برای بزیر کشیدن جمهوری اسلامی یک عرصه فعالیت اش این است که جمهوری اسلامی را در جهان منزوی کند. این تحول به نوبه خودش بر پیشروی صف انقللاب در ایران تاثیر میگذارد، آنرا تقویت میکند وتوده های وسیعتری را در خود ایران به صف انقلاب میکشاند. مردمی که ببینند جمهوری اسلامی در دنیا منزوی شده با اعتماد به نفس و جرات و جسارت و عزم جزم تری برای بزیر کشیدن حکومت بمیدان می آیند. این تاثیرات متقابل جبهه تعرض به جمهوری اسلامی، در سطح جهانی و در خود ایران،بر یکدیگر است. و در این میان روشن است که نیروی تعیین کننده صف انقلاب در خود ایران است.
پرسیدید چقدر سیاست بایکوت جهانی رژیم میتواند موفق شود. به نظرم تحولات اخیر نشان میدهد که میتوانیم پیشرویهای بیشتری در این جهت داشته باشیم. مبارزات رادیکال مردم و صفبندی جامعه علیه جمهوری اسلامی دولتها را به این صرافت می اندازد که علیه این حکومت موضع بگیرند. هر دولتی وقتی میبیند جمهوری اسلامی بی ثبات است و رفتنی استحتی برای حفظ منافع خودشهم که شده از ان فاصله میگیرد.
در مورد آفریقای جنوبی هم عینا همین اتفاق افتاد. در آن زمان دولت مارگارت تاچر در انگلیس و رونالد ریگان در آمریکا جزء آخرین دولتهائی بودند که به صف بایکوت دولت آپارتاید آفریقای جنوبی پیوستند ولی بالاخره ناگزیر شدند چنین موضعی بگیرند. همانطور که اشاره کردید دولت سوئد پیشقدم بود ولی حتی دولتهای راست افراطی هم بالاخره تشخیص دادند رژیم آپارتاید نژادی در آفریقای جنوبی قابل دوام نیست و باید دست از حمایتش بردارند. و از ای. ان. سی، کنگره ملی آفریقا که رهبری انقلاب آفریقایجنوبی را بعهده داشت پشتیبانی کنند.
چنین تحولیمیتواند در مورد ایران هم اتفاق بیفتد. نمونه هایش را امروزداریم می بینیم و من فکر میکنم با گسترش اعتراضات در ایران این نمونه ها بیشتر خواهد شد و دولتها و سازمانهای جهانی هر چه بیشتریبه صف بایکوت سیاسی و ورزشی و فرهنگی جمهوری اسلامی خواهند پیوست.*
انترناسیونال ۸۸۸