حزب ما هزار و یک کمبود دارد. هزار و یک کار باید کرد. در گزارشها اشاره شد و اصغر کریمی هم به نکاتی پرداخت. از مساله مالی بگیرید تا کمبود کادر برای مثلا تلویزیون، برای کمیته سازمانده، برای کمیته کردستان و غیره.
ببینید برای حزب ما مبارزه انتها ندارد. شما همانقدر مبارزه میکنید و همانقدر در برنامه عملتان می گذارید که نیرویش را دارید. ایده صدها برابرنیروی عملی ما است. ایده ها، پلاتفرمها، سیاستها، نقشه عملها، و همه کارهائی که باید انجام بشود انتها ندارد. کادرش را میخواهیم، پولش را میخواهیم، امکانات فنی اش را لازم داریم. در گزارشها گفته شد آموزش فنی بدهید. باید ابزارهای فعالیت هرچه بیشتر را ساخت. اینطور نیست که یک کارخانه ابزار سازی مبارزه آنجا هست میرویم میخریم! باید این را ساخت. باید سازمان داد. باید ایجاد کرد. در فضای واقعی، در فضای مبارزات خیابانی، داخل ایران و خارج ایران، و در فضای مدیای اجتماعی، در فضای مجازی.
مبارزه و ابزارسازی برای مبارزه با هم پیش میرود. این گزارشهایی که داده شد بقول یکی از دوستان برای خود ما هم تحسین برانگیز بود. من هروقت در کنگره یا پلنومی شرکت میکنم تصویر دیگری از فعالیتها میگیرم چون گرچه گزارشات روزانه را می بینم و در جریان فعالیتهای روزانه هستم ولی وقتی رفقایی می آیند اینجا از کارهائی که انجام میشود صحبت میکنند می بینید چه دریایی از کار انجام می شود. و بعد فورا این به ذهن می آید که کاش بیشتر پول داشتیم، کاش بیشتر امکانات داشتیم، کاش بیشتر کادر فنی داشتیم، کاش بیشتر مروج- سازمانده داشتیم، کاش در مدیای اجتماعی بیشتر فعال بودیم، کاش با نیروی بیشتری در مبارزات خیابانی در داخل و خارج ایران شرکت میکردیم. چون سیاستهایش هست.
ببینید یک روز تمام ارائه گزارشات، در مورد مواضع نبود، گزارش سیاستها نبود، گزارش تئوریها نبود. ما آکادمی نیستیم. این فقط گزارش عملکرد بود. تئوریها و سیاستها را بروید پشت این فعالیتها پیدا کنید. تئوریها و جهت گیریها و سیاست هایی هست که به این فعالیتها منجر میشود و بگذارید بگویم رمز این فعالیتها چیست. شاید فرق ما با خیلی از نیروهای مدعی چپ و مدعی انقلابیگری در اینست.
رمز ما اینست که برای ما فعالیت برای هر امر برحقی یک هدف در خود است. اگر شما علیه اعدام مبارزه میکنید بخاطر اینست که میخواهید کسی اعدام نشود. نمیخواهید عضو بگیرید. نمیخواهد با مبارزه علیه اعدام سوسیالیست تربیت کنید. نمیخواهید حزبتان را بزرگ کنید. نمیخواهید حتی حزبتان را بعنوان آلترناتیو قدرت سیاسی به رخ جامعه بکشید. هدف دوم ندارید، اجندای پنهان ندارید. اجندای ما در مبارزه علیه اعدام نجات جان انسانها است. اجندای ما در مبارزه زنان علیه طالبان رهائی زنان افغانستان است. نمیخواهیم شاخه حزب کمونیست کارگری در افغانستان را بسازیم. تنها با این نوع مبارزه، مبارزه علیه هر تبعیض و بیحقوقی با هدف حل همان مساله معین، هست که مردم بما روی می آورند. مردم وقتی سوسیالیسم ما را قبول میکنند، وقتی حزبمان را قبول میکنند که اول نیت و فعالیت ما را در همان عرصه و برای امر برحق خودشان دیده باشند و بگویند اینها دارند برای امر من مبارزه میکنند و همین! در مبارزه برای آزادی زندانیان سیاسی ما شرکت نمیکنیم که عضو بگیریم، شرکت میکنیم که زندانیان سیاسی آزاد بشوند. هر که میخواهد عضو بشود خوش آمده است ولی بیائید در تشریک مساعی با ما برای آزادی زندانیان سیاسی بجنگیم. این جنگ ما است.
ببینید سوسیالیستها دو نوع هستند. یک نوع که به حاشیه می روند و بجائی نمیرسند و یک نوع مانند حزب ما که میخواهد در متن جامعه و مبارزات هر روزه قرار بگیرد. نوع اول نیروئی است که میگوید جنبش زن برای من مهم است چون سوسیالیسم میتواند زن را رها کند. من میروم در این جنبش که برای سوسیالیسم نیرو جمع کنم. من میروم در جنبش آزادی زندانیان سیاسی که سوسیالیسم را تبلیغ کنم چون بالاخره سوسیالیسم به معنی واقعی آزادی برقرار میکند. من میروم در جنبش زنان که بگویم فمینیسم واقعی سوسیالیسم است. من میروم در جنبش علیه دیکتاتوری که سوسیالیستها را جمع کنم. خلاصه شیوه ای که میخواهد همه فعالین و همه جنبشهای اعتراضی را به امر خودش، به جنبش سوسیالیستی بکشاند. این شیوه خیلی به نظر رادیکال میرسد ولی دنیا را سروته میبیند. ما برعکس عمل میکنیم. ما میخواهیم همه مبارزین و جنبشهائی که امر بر حقی دارند ما را فعاال پیگیر امر خودشان بدانند. نیروئی هستیم که چون سوسیالیستیم فکر میکنیم آزادی زن در خود یک ارزش است و باید برایش جنگید. آزادی زن یک آرمان است. آزادی زن هدف در خود ما است.
یکی میگفت آخر مبارزه زنان مثلا علیه حجاب که سوسیالیستی نیست. مبارزه علیه اعدام که سوسیالیستی نیست ( دلیلشان هم اغلب اینست که غیر سوسیالیستها هم در این جنبشها هستند. ظاهرا سوسیالیستها هر چه تنها تر باشند رادیکال ترند!) از ما میپرسند برای سوسیالیسم چکار کردید؟! میدانید به چه میماند؟ به یکی گفتند برو در جنگل حیوانات را ببین گفت من حیوانی نمی بینم، شیر هست، کرگدن هست، کفتار هست. ولی حیوان نیست! مبارزه ما علیه اعدام و رهائی زن و آزادی زندانیان سیاسی و غیره را می بینند و بعد میپرسند برای سوسیالیسم چکار کردید؟! مصادیق مبارزه سوسیالیستی را می بینند ولی خودش را نمی بینند؟! مبارزه برای سوسیالیسم را در جنبش علیه اعدام نمی بینید؟ در جنبش علیه زن ستیزی مبارزه سوسیالیستی را نمی بینید؟ در جنبش علیه دیکتاتوری؟ در مبارزه علیه مذهب؟ مگر این مذهب، مذهب دوره صفوی است؟ مگر دوره قاجار است؟ این قرن ٢١ است! این مذهب، مذهب سرمایه داری جهانی است. جنبش سوسیالیستی را اگر ترجمه نکنید به جنبش برای افزایش دستمزد، به جنبش برای رهائی زن، جنبش برای آزادی زندانیان سیاسی، جنبش برای برابری، جنبش برای حقوق کودک، جنبش علیه دیکتاتوری، جنبش علیه مذهب، جنبش علیه هر نوع تبعیض، جنبش برای حقوق ال جی بی تی کیوها، چی از آن میماند؟ غیر از یک شعار انتزاعی مرگ بر استثمار و پرولتاریای جهان متحد شوید چه از آن باقی میماند؟ تازه آن هم متحد بشو حول من و چند رفیق همفکر من چون بقیه سوسیالیست نیستند!
این کاریکاتوری است که اینها از جنبش کمونیستی و کلا از مبارزه طبقاتی ساخته اند. ما همیشه گفته ایم کمونیسم کارگری یک جنبش اجتماعی است. و این جنبش اجتماعی هزار و یک شاخه دارد. هر دردی در دنیای امروز هست ریشه اش کاپیتالیسم است. سرمایه داری فقط در کارخانه نیست و در استثمار. از خامنه ای، تا طالبان تا ترامپ، تا شیخ عربستان، تا بشار اسد نمایندگان سرمایه قرن بیست و یکم هستند. ظلم سرمایه داری شاخ و دم ندارد. برای بسیاری که ادعای چپ بودن دارند سیالیسم یک مفهوم آبستره است در کتابها. که گویا روزی پرولتاریای ظفرنمون جهان با پرچم سرخ سوسیالیسم می آید و همه جنبشها را دنبال خودش قطار میکند. گویا همه می فهمند که سوسیالیسم آنها را آزاد میکند و مبارز راه سوسیالیسم میشوند! این اتفاق نمی افتد! فعال جنبش زن میخواهد زن آزاد بشود، انسان است و برای یک ارزش انسانی دارد مبارزه میکند. و فقط همین. اما فعالیتش عملا بخشی از مبارزه طبقاتی است گرچه تئوری اش را ندارد. مبارزه اش بخشی از مبارزه علیه سرمایه داری است چون ریشه ستمکشی اش نظم سرمایه داری است. با تئوری که نمی رویم سراغ آدمها. کسی که برای آزادی زن میجنگد دارد برای سوسیالیسم میجنگد، چه خودش بداند و چه نداند. و وقتی ما سوسیالیستها به او بگوئیم امرمان امر تو است، در این جنبش امرمان رهائی زن است و لاغیر و این را ببینید خواهد گفت این سوسیالیسم نوع دیگری است که نمیخواهد مرا سوسیالیست کند بلکه میخواهد مرا آزاد کند. تنها در این صورت یک فمینیست پیگیر سوسیالیست خواهد شد.
لنین زمانی گفت هر دموکرات پیگیری باید سوسیال دموکرات باشد. من میگویم هر فمینیست پیگیری، هر انساندوست پیگیری، هر طرفدار حقوق بشر پیگیری، هر رنگین کمانی پیگیری میتواند کمونیست باشد. به شرطی که کمونیسم را در کنار خودش و در مبارزه برای امر رهائی خودش و امر مهم خودش ببیند. راهش این نیست که مثلا فعال جنبش رنگین کمانی را آگاه کنید و قانع کنید که سوسیالیسم آزادش میکند. تنها زمانی به این نتیجه میرسد و سوسیالیست میشود که شما مبارز و سردار جنگ خودش بشوید. برای امر او بجنگید.
در مورد همه بخشهای جامعه این صادق است. مبارزه برای حقوق زنان، حقوق کارگران، حقوق رنگین کمانی ها، حقوق کودکان، حقوق اقلیتهای مذهبی، حقوق قربانیان دیکتاتوری، حقوق کارتن خوابها، حقوق تن فروشان، حقوق کولبران و سوختبران و غیره و غیره، اینها همه امر ماست چون اولا دفاع از این حق ها یک ارزش انسانی در خود است و ثانیا ریشه همه این بی حقوقیها و تبعیضات و سرکوبگریها سرمایه داری است که مبارزه برای بر انداختنش امر استراتژیک ما است.
ما در هر جبهه ای علیه هر بی حقوقی و تبعیضی می جنگیم. تنها به این شیوه میتوانیم نیرو جمع کنیم. به این شیوه میتوان رهبر همه جنبشها شد. الان در دل انقلاب زن زندگی آزادی این جنبشها شاخه های جنبش سرنگونی اند. شاخه های انقلابند. انقلاب هم یک مقوله انتزاعی نیست، مُثُل افلاطونی نیست. انقلاب یعنی همان زنی که بلند میشود به آن حجاب بان میگوید برو پی کارت حق نداری بمن دست برنی. پیامش را در همین کنگره شنیدیم. و ال جی بی تی کیوئی که برای کنگره ما پیام میفرستد. و معلمی که پیام میفرستد و پرستاری که پیام می فرستد. اینها حزب ما را دیده اند بعنوان مبارز امر خودشان. سوسیالیسم ما اینست. تومنی هفت صنار با آن چیزی که به اسم سوسیالیسم به مردم فروخته اند فرق میکند.
هر انساندوستی باید سوسیالیست باشد. هر طرفدار پیگیر حقوق بشر باید سوسیالیست باشد. در این کنگره به ما پیام دادند که آزادی مقدم بر برابری است، اگر در همان امر آزادی پیگیر باشید باید برابری طلب باشید، باید سوسیالیست باشید. آزادی به خاطر بدخلقی آیت الله ها و شاهان سرکوب نشده است. آزادی سرکوب شده چون بقول منصور حکمت آزادیخواهی نسبت معکوس با قطر کیف پول دارد. آزادی در آن مملکت بدست نمی آید چون سرمایه میخواهد سود ببرد. و برای اینکه سود ببرد باید بتواند با سرمایه انگلیسی و فرانسوی و آمریکایی رقابت کند. آن تکنولوژی را ندارید، آن بارآوری کار را ندارید، آن انقلاب صنعتی را نداشته اید باید تسمه از گرده طبقه کارگر بکشید تا در بازار جهانی با سرمایه چینی و آمریکایی و اروپائی رقابت کنید. دیکتاتوری بورژوازی ایران از اینجا در می آید. و نه اینکه گویا ما ایرانی ها دموکراسی بلد نیستیم. باید برویم یاد بگیریم! از انقلاب مشروطه تا حالا میخواهند دموکراسی یاد بگیرند این هم نتیجه اش! این هم نتیجه اش! جانی ترین و کثیف ترین حکومتی که دنیا به خودش دیده است.
در برابر این وضعیت شما باید پرچم تمام انسانیت را بلند کنید و سوسیالیستها این پرچم را در دست دارند. در سخنرانی افتتاحیه گفتم ما تمام آزادی را میخواهیم. ما تمام برابری را میخواهیم. ما تمام انسانیت را میخواهیم. و هر کسی که یک میلیمتر برای انسانیت می جنگد خوش آمده است. آغوشمان باز است. ما با همه اکتیویستهای ضد زن ستیزی همراهیم، هم دوشیم، هم رزمیم. ما همرزم میخواهیم و اگر خوب بجنگیم همفکر خواهند شد. و اگر شما را همرزم خودشان نبینند با تفکر شما هم همراه نخواهند شد. ما همفکر میخواهیم ولی راهش اینست که هم رزم مردم باشیم. همرزم هر انسانی که یک میلیمترانساندوست باشد. ما همه نقشه را داریم. ما میخواهیم دیکتاتوری نباشد، آزادی باشد، ستم به زن نباشد، ستم به کودک نباشد، ستم به رنگین کمانی نباشد، کارتن خواب نباشد ولی آنکه در مبارزه برای رهائی زن فعال است فقط میخواهد زن به حقوقش برسد. باشد، خوش آمده، زنده باد! وقتی حقوق زن برآورده بشود او کنار میرود ولی ما ادامه میدهیم. ما تا زمانی که یک ذره تبعیض در جامعه هست ایستاده ایم و می جنگیم. این حزب تا یک میلیمتر تبعیض در جامعه هست، یک میلیمتر دیکتاتوری هست، یک میلیمتر فقر هست، ضرورت و موضوعیت سیاسی دارد. ضرورت داریم، باید باشیم جامعه ما را صدا میکند، کارتن خواب ما را صدا میکند، کولبر ما را صدا میکند، تا وقتی در آن جامعه فاصله بین فقر و ثروت هست این حزب هم هست. آزادی باشد، نباشد، دموکراسی باشد، نباشد، شبیه اروپا باشد، شبیه ترکیه باشد، هر چه باشد تا وقتی بخشی از جامعه، هر بخشی از جامعه بعنوان انسان دارد له میشود این حزب هم هست.
و به همین خاطر ما میگوییم اساس سوسیالیسم انسان است. من به دوستی که پیام داد میگویم آزادی بله ولی نه دموکراسی ای که شما میگوئید. آزادی بعنوان بازگرداندن اختیار به انسان! اگر امر شما هم هست خوش آمدید. امر ما اینست. تعبیر ما از آزادی اینست: بازگرداندن اختیار به انسان. و برای اینکه اختیار به انسان برگردد باید قبل از هر چیز از جبر اقتصادی آزاد بشود. کسی که روزی هشت ساعت مجبور است کار کند تا زندگی خودش و خانواده اش را تامین کند ٨ ساعت در روز آزاد نیست. بقیه اش را هم که باید تجدید قوا کند برای کار فردا. کدام آزادی؟
ما انتظارات را بالا میبریم، ما توقعات را بالا میبریم. ما انسانیت را طوری تعریف میکنیم که از کارتن خواب تا کودک افغانی که شروین در ترانه اش می گوید خودش را با ما تداعی کند. ما را حزب خودش بداند. و برای این کار ما حزب عمل هستیم به معنائی که گفتم. گزارشات امروز گزارشات عملکرد حزب بود. من سعی کردم فلسفه پشت این عملکرد را توضیح بدهم. خیلی ممنون.
٢٤ خرداد ١٤٠٣، ١٣ ژوئن ٢٠٢٤