یک خبر تکاندهنده هفته گذشته خبر شلاق خوردن یک دانش آموز بجرم عدم پرداخت شهریه بود. خبر حاکی از آنست که مدیر یک مدرسه در روستای مختار آباد در استان کرمان دانش آموزانی که توان پرداخت شهریه را نداشتند با زدن هشت ضربه شلاق تنبیه کرده و از مدرسه بیرون کرده است. این عمل وحشیانه را باید در صدر لیست جنایات جمهوری اسلامی قرار داد.
بر روی کاغذ دریافت شهریه از دانش آموزان غیر قانونی است اما خانواده های دانش آموزان عملا مجبورند هزینه تحصیل فرزندانشان را بپردازند و این را همه میدانند. شهریه نیز مانند انواع باجگیریها و رشوه ها و حق الزحمه ها و پولهای زیر میزی و روی میزی که باید برای کارهای اداری به مقامات و مسئولین داد هزینه ای است که اگر پرداخت نشود کار مردم براه نمی افتد. این بخشی از فساد و چپاولی است که سرتاپای نظام جمهوری اسلامی را فرا گرفته است. اما مساله وقتی فجیع تر میشود که شلاق نیز به این اجبار عملی افزوده میشود. این نقطه تلاقی فساد حکومتی با قصاص اسلامی است. شلاق زدن “کیفر” نیست، مصداق کامل جنایت و شکنجه است. شلاق زدن هر کس به هر گناه و جرمی عین توحش است و باید متوقف شود. و شلاق زدن دانش آموزان به “جرم” نپرداختن شهریه توحش به توان صد است.
در واکنش به خبر شلاق زدن دانش آموزان مختار آبادی رسانه ها و مقامات تلاش میکنند کاسه کوزه را بر سر مدیر مدرسه بشکنند اما شلاق زدن مانند هزاران مورد اعمال خشونت آمیز دیگری که هر روز در جامعه علیه مردم بویژه علیه زنان و کودکان صورت میگیرد جزئی از نظام حکومتی و سیستم قضائی اسلامی و کلا فرهنگ و مناسباتی است که این نظام فوق ارتجاعی بر جامعه مسلط کرده است. هراز چند گاهی فاجعه ای نظیر شلاق زدن دانش اموزان و یا، چند ماه قبل، محکوم کردن کارگران به ضربات شلاق به “جرم” اعتراض به اخراج و یا به شلاق کشیدن جوانان به “جرم” شرکت در جشن و مهمانیهای مختلط ، توجه ها را جلب میکند و بعد از مدتی از سر تیتر خبرها کنار میرود اما مبارزه علیه شلاق نمیتواند و نباید موردی و مقطعی باشد. این مبارزه جزئی از جنبش علیه قصاص و کل سیستم قضائی اسلامی است که باید همانند مبارزه علیه اعدام بطور پیگیر و مستمری به پیش برده بشود. شلاق را باید بهمراه کل سیستم قضائی اسلامی و کل نظام جمهوری اسلامی به موزه تاریخ توحش سپرد.
13 اکتبر 16