گسترش حملات تروریستی داعش در هفته گذشته – در شهر آنسباخ آلمان، در نرماندی فرانسه، و حملات انفجاری در کابل و در شهر کردنشین قامشلی در شمال سوریه – نشانه عمق توحش و جنایت و افسار گسیختگی جنبش اسلام سیاسی است. ریشه و منشاء این توحش نه عقیدتی – مکتبی است و نه باورها و عقاید و تعصبات مردم منسوب به اسلام. از عمر قرآن و اسلام با همه آیات و احکام ضد انسانی اش بیش از ۱۴ قرن میگذرد اما جمهوری اسلامی و القاعده و داعش و بوکوحرام محصول چند دهه اخیر هستند. اساس مساله سیاسی شدن اسلام و استیصال و گندیدگی سرمایه جهانی است که در چند دهه اخیر به اسلام سیاسی نیازمند بوده و به این جنبش فوق ارتجاعی شکل داده است. اساس مساله نیروها و دولتهای مافوق ارتجاعی هستند که در شرایط پس از جنگ سرد بوسیله کمپ پیروز یعنی دولت آمریکا و متحدین غربی اش بجلو رانده شدند.
علت وجودی و ارزش مصرف نیروها و دولتهای اسلامی برای بورژوازی جهانی – از مقطع بجلو راندن خمینی در برابر انقلاب ایران تا امروز را میتوان به سه دوره تقسیم کرد:
اول دوره مقابله با شوروی با استراتژی ایجاد کمر بند سبز بدور شوروی در دهه هشتاد که به مسلط کردن خمینی به انقلاب ایران و ایجاد طالبان در افغانستان منجر شد. دوم دوره افسار گسیختگی نیروهای اسلامی پس از فروپاشی شوروی و هجوم نظامی دولت آمریکا و متحدینش به افغانستان و عراق؛ القاعده و دولتهای قومی- اسلامی در عراق و افغانستان و بمیدان آمدن انواع نیروهای قومی – مذهبی در منطقه خاورمیانه و شمال افریقا محصول این دوره است. و بالاخره دوره سوم دوره پس از شکست استراتژی هژمونی طلبانه میلیتاریستی آمریکا است که یک نوع خلاء سیاسی در خاورمیانه ایجاد کرد و به بلکوبندیهای درونی در جنبش اسلام سیاسی و تلاش این بلوکها برای پر کردن این خلاء و به کرسی نشاندن قدرت خود در منطقه شکل داد. داعش با ادعای احیای خلافت اسلامی محصول این دوره است.
جنایت و توحش این نیروهای اسلامی را باید بپای خودشان نوشت اما در عین حال نباید فراموش کرد که علت وجودی این توحش، درماندگی و بی افقی بورژوازی غرب و بورژوازی منطقه و در تحلیل نهائی حاصل تلاش آنها در مقابله با چپ و کمونیسم و توده مردمی است که پیروزی کمپ بازار آزاد بر بلوک شرق به جز بی حقوقی و فقر و ریاضت کشی اقتصادی و بزیر سئوال رفتن و نفی سکولاریسم و مدرنیسم و پایه ای ترین ارزشها و مبانی مدنیت و جامعه مدنی ثمری برای آنها نداشته است. اسلام سیاسی هویت ایدئولوژیک خود را از قرآن و احکام پوسیده و فوق ارتجاعی اسلام در هزار و چهار صد سال قبل کسب میکند و ارزش مصرف سیاسی خود را از نیازمندیهای امروز بورژوازی به بن بست رسیده و به قهقرا کشیده شده.
دولتها و مقامات و رسانه های غربی که این روزها بدنبال علل و ریشه های گسترش عملیات تروریستی میگردند، ریشه ها و خصلت سیاسی تروریسم اسلامی را نمی بینند و نمیتوانند ببینند چون مستقیما پای خودشان بمیان کشیده میشود. ترجیح میدهند مساله را در سطح برخورد تمدنها و دشمنی مسلمانان با فرهنگ و سبک زندگی غربی و یا محترم بودن دین اسلام و “هایجک” شدن اسلام بوسیله تروریستها توضیح بدهند. این نوع تحلیلها و موضعگیریها تنها سطح دیگری از نقش بورژوازی جهانی در شکل گیری اسلام سیاسی را بر ملا میکند: یعنی نقش ایدئولوژیک- فلسفی- نظری ای که دکترین ارتجاعی پست مدرنیسم و نسبیت فرهنگی در توجیه و حقانیت دادن به شاخه های مختلف اسلام سیاسی ایفا میکند. تنها بر متن عقب نشستن بورژوازی جهانی از مبانی جامعه مدنی و مدرنیسم و ارزشهای یکسان و جهانشمول انسانی است که نیروئی مثل داعش میتواند مدعی برپایی خلافت صدر اسلام بشود و دولتی مثل جمهوری اسلامی عقب مانده ترین قوانین و احکام ضد زن و ضد انسانی را بعنوان فرهنگ و تمدن اسلامی بر جامعه تحمیل کند. حتی گسترش اسلام باصطلاح میانه رو در کشورهای اروپائی – از حجاب و برقه تا مسجد سازی و مدارس اسلامی و قتلهای ناموسی و غیره- ثمره پست مدرنیسم و نفی جهانشمولی حقوق انسانی در تفکر غرب است.
کلید مساله در دست کمونیستها است. نه بوشیسم و اوبامائیسم و نه راسیسم و پست مدرنیسم و نه چپ “ضد امپریالیست” طرفدار حسن نصرالله پاسخ مسله نیستند. اینها همه بخشی از صورت مساله اند.
عقب راندن و به شکست کشاندن تروریسم کور و وحشیانه ای که امروز از کشورهای منطقه تا فرانسه و بلژیک و آلمان و آمریکا را فراگرفته قبل از هر چیز در گرو نقد عمیق سرمایه داری گندیده دوران پسا جنگ سرد است. اسلام سیاسی حاصل و عارضه بحران همه جانبه بورژوازی در عصر ما است و تنها با پرچم سوسیالیسم و نقد سوسیالیستی دنیای به قهقرا کشیده شده معاصر میتوان به مقابله با آن برخاست.
۲۷ ژوئیه ۱۶