شهلا دانشفر:
هر تحلیلگری وقتی به گذشته بازمیگردد اوضاع را از زاویه دیدگاه معین خود زیر ذره بین میگذارد و تبیین میکند. از جمله کتب بسیاری در مورد تاریخ انقلاب ٥٧ به نگارش درآمده و بخش اعظم آنها تاریخ این دوره را به نقش اسلام سیاسی به رهبری خمینی خلاصه کرده اند. تا بگویند این انقلاب “اسلامی ” بود. تا نقش کارگران و چپ را که بطور واقعی خواستهای انسانی و برحق مردم را نمایندگی میکردند، به حاشیه ببرند و خط بطلانی بر حقانیت این انقلاب بکشند. از همین رو روزشمارشان از روزهای انقلاب، صرفا شمار روزها و مناسبت های مذهبی ایست که خمینی و دارو و دسته هایش رقم میزدند و تلاش کردند اوضاع را به سمت دیگری برند. برخی هم به دلایلی قابل توضیح با رجوع به جنایاتی که جمهوری اسلامی در طول سی و چند سال حاکمتیش بر مردم روا داشته ، تلاش میکنند انقلاب مردم در سال ٥٧ را تخطئه کنند و برای دیکتاتوری پهلوی حرمتی بخرند.
اما آنچه در انقلاب ٥٧ گذشت، به روشنی نشان میدهد که مردم به جان آمده از خفقان سیاه شاهنشاهی چگونه آزادی را فریاد زدند و خواستشان آزادی و برابری و حرمت انسانی بود. همچنین کسی نمیتواند از تاریخ انقلاب ٥٧ سخن بگوید و شعار کارگر نفت ما رهبر سر سخت ما را از این تاریخ پاک کند. و با نگاهی به این تارخی میشود دید که اعتراضات کارگران نفت، در کنار اعتراضات دانشجویان و مبارزات بخش های مختلف جامعه چون معلمان، پرستاران و .. و تظاهرات های خیابانی آنان چگونه بخش مهمی از تاریخ انقلاب ٥٧ را تشکیل میدهد. نگاهی به این اتفاقات جایگاه و نقش کارگران در انقلاب ٥٧ را به روشنی بیان میکند:
١- زمزمه های انقلاب شروع میشود
سال ٥٦ بعد از سالها خفقان بسیار سنگین در جامعه، شاهد این بودیم که زمزمه های اعتراضات علیه شاه به یک مرتبه بالا گرفت. تورم و رکود اقتصادی در سالهای آخر حکومت شاه وافزایش سریع قیمتها و سطح نازل دستمزدها و حقوق ها در کنار خفقان سیاه زمان شاه، زمینه های اعتراض در میان مردم را فراهم کرد. فروردین ٥٦ شاهد اعتراضاتی در میان کارگران بودیم. و همزمان اخباری از جنب و جوشهایی اعتراضی در زندان شنیده میشد. همچنین در اردیبهشت آن سال ۵۳ حقوقدان طی نامهای سرگشاده به شاه، از دخالت او در کار دادگاهها و قوه قضائیه انتقاد کردند. و این اتفاقات در آن هنگام نشانگر فضایی ازجنب و جوش در پایین بود.
در تابستان سال ٥٦ با حمله تانک های شهرداری به خانه های مردم در خارج محدوده تهران از جمله خاک سفید و نارمک، اعتراضات بسیاری در این مناطق به پا شد که اخبارش همه جا انتشار یافت. همچنین در تیرماه این سال چهل تن از شخصیتهای ادبی و روشنفکران در نامهای به هویدا، از سرکوب و سانسور فعالیتهای فرهنگی و ادبی توسط ساواک، انتقاد کردند و کانون نویسندگان ایران را که از سال ۴۳ سرکوب شده بود، احیا کردند. در چنین فضایی در سوم آبانماه ٥٦ حکومت شاه ١١٢٦ نفر از زندانیان سیاسی را آزاد کرد.
این زمزمه های اعتراض در جریان بود، تا اینکه از اواخر آبان ٥٦ فضای اعتراضی علیه رژیم شاه نمود علنی تری پیدا کرد. کتابهای جلد سفید مارکس، انگلس و تاریخ انقلاب روسیه و غیره بازار داغی پیدا کرده بود و جوانان تشنه و علاقه مند خواندن این کتابها بسرعت به این کتابار رو می آوردند. جلسات شعرخوانی ای که اغلب کانون نویسندگان فراخوان دهنده اش بود در انجمن فرهنگی ایران و آلمان و در دانشگاه آریامهر جوانان معترض بسیاری را دور خود گرد آورده و این شب ها به مکان داغ بحث و گفتگو بر سر اوضاع تبدیل شده بود. یک محور مهم مباحث در این جلسات آزادی بیان و لغو سانسور بود. من هم مثل جوانان معترض دیگر در این جلسات شرکت میکردم و در مباحثی که آنجا برپا میشد، خط و خطوط ها روشنتر میشد. همانجا تقابل خط چپ رادیکال و توده ایستی را میشد دید. همانموقع بازار فیلم های مربوط به انقلاب روسیه و فیلم هایی از این دست نیز داغ بود و صف های طولانی برای دیدن این فیلم ها بسته میشد. یک نمونه از این فیلم ها، فیلم ده روزی که دنیا را لرزاند بود. ٢٥ آبان در دهمین شب جلسات شعر بود که پلیس شاه به جمعیت شرکت کننده حمله کرد. و اقدام به متفرق کردن بیش از ده هزار جوان و مردم معترضی که آنجا جمع شده بودند، نمود. همانشب این جمعیت که بیشتر دانشجو و جوانان بودند سرازیر به خیابان ها شده و شعارهای ضد حکومتی سر داده شد. بطوریکه تظاهرات منجر به درگیری شد و یک دانشجو نیز جان سپرد و هفتاد نفری هم مجروح شدند و صد نفر نیز دستگیر گردیدند. ده روز بعد از این ماجراها تظاهرات های دانشجویی شدت یافت. و در اعتراض به کشتار روز ٢٥ آبان دانشجویان دانشگاه تهران دست به اعتصاب زدند. سپس دانشجویان در دانشگاه تهران به یادبود ١٦ آذر(روز دانشجو) دست به اعتصاب زدند. با گسترش اعتراضات، دانشجویان دستگیر شده ٢٥ آبان آزاد شدند. آرادی آنها فضای اعتراض و اعتماد به نفس معترضین را بالا برد. تا این زمان فضای اعتراض اساسا چپ و علیه خفقان و دیکتاتوری شاه بود.
دی ماه ٥٦ با انتشار مقاله ای در روزنامه اطلاعات و طعنه به آیت الله ها و خمینی فضای اعتراض به قم کشیده شد و فصل دیگری از اعتراض علیه رژیم شاه باز شد. در عکس العمل به مقاله روزنامه اطلاعات حوزه ی علمیه و بازار تعطیل شد. کار در قم به درگیری کشید و در ١٩ دیماه در این شهر تعدادی کشته و زخمی شدند. روز بعد از آن خمینی فراخوان به تظاهرات داد. شریعمتداری نیز خواستار اعتصاب به مناسبت چهلم کشته شدگان قم و تجمع در مساجد شد. این اتفاقات روند اوضاع را عوض کرد. برای جریانات ارتجاعی اسلامی مساجد به مکانی برای جمع کردن مردم و سمت و سوی مذهبی دادن به اعتراضات تبدیل شد.
٢٩ بهمن ٥٦ اعتراضات مردم به صحنه برگزاری چهلم کشته شدگان قم در تهران و شهرهای دیگر تبدیل شد. دارو دسته های مرتجع مذهبی در جاهایی مثل تبریز سینماها و مشروب خوری ها و دفاتر حزب رستاخیر و بانکها را به عنوان سمبلهای وابستگی به غرب مورد حمله قرار دادند. در آنجا برای اولین بار شعار مرگ بر شاه سر داده شد و وضعیت این شهر دو روزی ناآرام بود و در درگیری با نیروهای سرکوب شاه تعدادی کشته شدند. این شهر بعد از نیروکشی نظامی حکومت موقتا آرام گرفت. سپس دهم فروردین در ٥٥ شهر مراسم چهلم کشته شدگان تبریز اعلام شد و این مراسم ها در شهرهایی چون قم و یزد به درگیری کشیده شد. بدین ترتیب فراخوان بعدی چهلم کشته شدگان یزد در ١٩ اردیبهشت بود. در ١٩ اردیبهشت در شهر قم ٢٥٠ نفری کشته و تعداد بسیاری زخمی شدند. بدین ترتیب خمینی و طلاب قم کوشیدند که ایام مذهبی و سوگواری را به روز شمار اعتراضات مردم تبدیل کنند. البته از اردیبهشت تا تیرماه بدنبال یکسری وعده ها به بازاریان برای کاستن مالیات ها و برکناری نصیری رئیس منفور ساواک و عذرخواهی از شریعمتداری بخاطر حمله به منزلش تظاهرات ها تخفیف پیدا کرد.
اما شروع ماه رمضان فرصتی شد برای جریانات ارتجاعی مذهبی که فراخوان به تظاهرات بدهند. ازجمله در ۳۱ تیر و ۶ مرداد تظاهراتهایی در شهرهای تهران، تبریز، قم، اصفهان و شیراز به راه افتاد. و تظاهرات در شهر اصفهان به درگیری کشیده شد. دولت با اعلام حکومت نظامی در این شهر سعی کرد اوضاع را تحت کنترل در آورد. پس از آن دور دیگری از مراسم چهلم ها از سوی خمینی و طلبه های قم شروع شد. ٢٨ مرداد ٥٧ همزمان با سالگرد کودتای سال ١٣٣٢، سینما رکس آبادان که در یک منطقه کارگرنشین قرار داشت به طرز مشکوکی در آتش سوخت و بیش از چهارصد مرد، زن و کودک در آن جان باختند. پشت این جنایت اوباش وابسته به جریانات اسلامی بودند. اما این جریانات وقتی ابعاد انسانی این فاجعه را به ضرر خود دیدند، سعی کردند خود را از زیر مسئولیت چنین جنایتی بیرون بکشند. فردای آنروز یعنی در ٢٩ مرداد ماه ٥٦ حدود ده هزار تن از بستگان قربانیان سینما رکس آبادان که در مراسم تشییع گرد آمده بودند، ساواک را مسئول این حادثه دانستند و شعارهای تندی علیه حکومت سر دادند.
با حاد شدن اوضاع شاه تلاش کرد که با دادن امتیاراتی فضا را آرام کند. از جمله ٢٦١ زندانی سیاسی آزاد شدند و وعده آزادی تعدادی دیگر از زندانیان سیاسی داده شد. جعفر شریف امامی به عنوان دولت “آشتی ملی ” نخست وزیر شد. فضای مطبوعات باز تر شد و نظام تک حزبی شاه شکسته شد و برخی احزب دیگر مثل جبهه ملی شروع به فعالیت کردند. اما همه چیز حکایت از خارج شدن اوضاع از دست حکومت جنایتکار شاه بود. خمینی که در آن زمان در عراق بسر میبرد، طی بیانیه ای در شب عید فطر خواستار عدم سازش با شاه شد. علیرغم اختلافاتی در میان مذهبیون، ١٦ شهریور تظاهرات گسترده ای در تهران بیش از نیم میلیون نفر از مردم به خیابانها آمدند. شعار ها هدایت شده و در بیعت با خمینی بود. در برابر این شرایط در تهران و یازده شهر دیگر شاه حکومت نظامی اعلام کرد. اما صبح روز بعد، جمعه ۱۷ شهریور میدان ژاله تهران به صحنه تظاهرات بزرگی از مردم تبدیل شد. دانشجویان، کارگران و بخش معترض مردم نیز به آنجا آمده بودند. تظاهرات مردم در میدان ژاله به خون کشیده شد و کشته شدگان اغلب از جوانان و دانشجویان بودند. کشتار وحشیانه حکومت شاه در میدان ژاله، ١٧ شهریور را به روز تعیین کننده ای در سرنگونی رژیم تبدیل کرد.
٢- به ميدان آمدن کارگران نفت و کشاکش با جنبش اسلامى
پس از کشتار ١٧ شهریور ٥٧ موج گسترده اعتصابات کارگری آغاز شد. و وارد صحنه شدن کارگران ورق را برگرداند. به عبارت روشنتر در مهر ماه ٥٧ با ورود کارگران نفت به ميدان مبارزه، جنبش براى سرنگونى رژيم شاه وارد فاز جديدى شد و توازن قوا بکلى تغيير یافت . حتى حکومت نظامى ازهارى نيز نتوانست اين موج را به عقب براند. چشم ها همه بطرف طبقه کارگر و قدرت متحير کننده آن خيره شد. شعار “کارگر نفت ما رهبر سر سخت ما” به شعار همه مردم تبديل شد. بدین ترتیب اعتصابات کارگری و ورود کارگرن نفت به صحنه سیاست بود که کمر رژیم شاه را شکست و تکلیف اوضاع را یکسره کرد. نگاهی به روزشمار این مبارزات تصویر روشنی از نقش کارگران در انقلاب ٥٧ بدست میدهد.
به لحاظ تاریخی در واقع در نیمه های تابستان ۱۳۵۷ است که کارگران کارخانهها، علاوه بر برپایی اعتصاب به تظاهراتها نیز پیوستند. شرکت کارگران کارخانهها و همچنین کارگران ساختمانی و مردم محروم شهرها، راهپیماییهای چند ده هزار نفری را به جمعیت چند صدهزار نفره و حتی میلیونی تبدیل کرد.
در ۱۸ و ۲۰ شهریور ماه، کارگران پالایشگاههای تهران و سایر شهرها اعتصاب کردند. در مهر ماه این اعتراضات گسترده تر شد.
گسترده تر شدن اعتراضات شاه را قدم به قدم به عقب نشینی میکشاند. از جمله در دوم مهرماه ٥٧ حزب رستاخیر را منحل اعلام کرد و ١٣٢ نفر از مقامات حکومتی چون هویدا و نصیری دستگیر شدند.
در ١٥ مهرماه ٥٧ در بخش هاى مهم پالايشگاه آبادان کميته محلى اعتصاب تشکيل شد. در همين هنگام بخشى از کارگران اداره کالاها با طرح چند خواست صنفى دست به اعتصاب زدند. مقامات صنعت نفت که وضعيت را وخيم تشخيص داده بودند به کارگران تا ٢٢ مهرماه فرصت دادند که به خواستهايشان رسيدگى شود. در اين روز کارگران در بيرون اداره کالاها تجمع کرده و اعتصاب آغاز شد و عليرغم دو روز مذاکره مسئولان امر با کارگران اعتصاب ادامه يافت. در ٢٤ مهر قواى حکومت نظامى متشکل از نيروى زمينى، دريايى، شهربانى و ساواک اعتصابيون را محاصره کردند. ٨ نفر از اعتصابيون به ستاد حکومت نظامى منتقل شدند. اما کارگران همه دست به اعتصاب زده و خواهان آزادى آن هشت نفر شدند و کارگران دستگير شده پس از ١٢ ساعت از زندان آزاد شدند. در ٢٥ مهرماه کارگران جدا از خواستهاى صنفى خواست عدم دخالت نيروى نظامى در امور پالايشگاهها و عذرخواهى کتبى رئيس گارد پالايشگاه عامل ورود قواى نظامى به پالايشگاه، شدند.
در اواخر مهر ماه ديبا از مقامات نفت براى ختم اعتصاب وارد محل اداره کالاها شد. اما با سخنرانى يکى از کارگران، اعتراض در سالن شدت يافت و ديبا مجبور به فرار شد. هوشنگ انصارى رثيس نفت کارگران را به مذاکره دعوت کرد و مهلتى چند روزه خواست. در سوم آبان ٤٥١ نفر دیگر از زندانیان سیاسی آزاد شدند و در هشتم آبان ماه نیز حکومت چند تن از آیت الله ها چون منتطری و طالقانی را آزاد کرد. شاه همه این اقدامات را انجام میداد تا بلکه اوضاع آرام گیرد. اما اوضاع پر شتاب به جلو میرفت و اعتصابات کارگران نفت همچنان ادامه داشت و شعار کارگر نفت ما رهبر سرسخت ما در همه جا طنين انداخته بود.
در اواخر مهر ماه اعتصابات پیدرپی کارگران در مراکز کليدى کارگرى همچون نفت، مخابرات، توانير، آب ، شهردارى و امثال اينها حکومت را فلج کرده بود. کميته هاى اعتصاب در راس اعتراضات کارگرى نقش مهمى در هماهنگى و سراسرى کردن مبارزات کارگرى ايفاء کرده و خود به نطفه هاى اوليه شکل گيرى شوراهاى پر قدرت کارگرى در سال ٥٧ تبديل شدند. ابتکارات جديد و غيرمنتظره اى از سوى کارگران به کار گرفته ميشد و نشان ميداد که کارگران از سطح آگاهى بالايى برخوردارند. در کنار اعتراضات کارگری همه مراکز بازار، دانشگاهها، دبیرستانها، تاسیسات نفتی، بانکها، وزارتخانهها، روزنامهها، بیمارستانهای دولتی و کارخانههای بزرگ کشور در اعتصاب بودند.
فضاى جامعه هر روز اعتراضی تر شده و جانشينى جمشيد آموزگار بجاى هويدا و بعد نيز روى کار آمدن دولت آشتى ملى شريف امامى سير بهم ريختن شيرازه حکومت ٥٠ ساله شاهنشاهى در ايران را نشان ميداد. همانطور که اشاره کردم شريف امامى با چهره آشتى ملى و قول افزايش ٧٥٠ تومان دريافتى ها کوشيد که بر فضاى اعتراض در جامعه و در ميان کارگران خاتمه دهد. از جمله حقوق کارگران نفت افزايش چشمگيرى يافت. اما شتاب سير تحولات جامعه سريعتر از آن بود که شاه از اين طريق بتواند جلودارش شود. ديگر فرصتى براى حاکميت پهلوی باقى نمانده بود.
اضافه شدن سطح حقوق ها، کارگران را بیشتر به قدرت خود امیدوار کرد. اعتراضات کارگران نفت ادامه یافت.
همزمان معلمان مدارس را به اعتصاب کشانده و بخش مهمی از نیروی تظاهرات خیابانی معلمان و دانش آموزان و دانشجویان و در کل جوانان بودند و دانشگاه به پاتوق تجمعات اعتراضی مردم تبدیل شده بود. در ادامه همین اعتراضات روز ١٣ آبان طبق معمول جمعیت بسیاری به دانشگاه آمده بودند. از جمله دانش آموزان با تعطیلی مدارس و بصورت راهپیمایی به همراه معلمانشان به آنجا آمده بودند. ما هم به همراه دانش آموزان خود از منطقه شانزده تهران در تهران نو به دانشگاه رفته بودیم. سربازان بسیاری در پیاده رو ها بودند. تحت تاثیر شعارهای مردم یکی از گروهبانهای ارتش به طرف مردم آمد که مورد شلیک افسر فرمانده خود قرار گرفت و در نتیجه درگیری شروع شد. همبستگی در میان مردم شادی بخش بود. مردم به هر طرف پخش میشدند و مردم درب منازل خود را باز گذاشته و تظاهرات کنندگان را مورد حمایت خود قرار میدادند. بدنبال این ماجرا شریف امامی ناگزیر به استعفا شد و دولت نظامی اظهاری زمام را بدست گرفت.
روز ١٣ آبان کارگران پتروشيمى آبادان به محل اداره مرکزى در خارج پالايشگاه آمدند و خواستار همبستگى و اتحاد با کارگران اعتصابى شدند و دست به تحصن زدند. نيروى نظامى به محل آمده و با کارگران درگیر شد و یکنفر زخمی شد. روز ١٤ آبان با روى کار آمدن دولت نظامى ازهارى کارگران خواهان لغو حکومت نظامى شدند. ازهارى دستور دستگيرى کارگران را داد. بيش از ٦٠٠ نفر دستگير شدند و به زندان کارون اهواز برده شدند. اما تظاهرات کارگران ادامه يافت و کار پالايشگاهها مختل شد. بدین ترتیب اعتصاب کارگران نفت سريعا تمام پالايشگاه ها را در برگرفت و شعار کارگر نفت ما رهبر سرسخت ما در همه جا طنين انداخت. در اين هنگام است که ما شاهد قدرت گيرى يک اپوزسيون پرقدرت کارگرى و قدرتنمايى چپ و کمونيسم در ميان کارگران هستيم.
در ١٥ آبان ٥٧ شاه از تلویزیون اعلام کرد که صدای “پیام انقلاب” را شنیده است. اما دیگر اوضاع از دست حکومت خارج شده و اعتراضات گسترده تر و گسترده تر شدند. از یکسو اعتصابات کارگری و مبارزات مردم برای آزادی و برابری بود و از سوی دیگرارتجاع اسلامی به رهبری خمینی و طلبه های قم تلاش داشتند که سوار مبارزات مردم شوند. در همین وقت خمینی اعلام کرد که شاه باید استعفا دهد و محاکمه شود. و وقتی خبرنگاران اروپایی از خمینی سئوال کردند که چه نوع حکومتی میخواهد جایگزین حکومت سلطنتی شود، او برای اولین بار “جمهوری اسلامی” را اعلام کرد.
اعتراضات کارگری با خواستهای صنفی شروع شد. از جمله خواست افزايش دستمزدها، خواست سود ويژه، مبارزه علیه دستمزدهاى معوقه، مقابله عليه تعطيلى کارخانجات و عليه اخراجها و برای لغو ماده ٣٣ قانون کار شاهنشاهى که دست کارفرمايان را در اخراج کارگران باز ميگذاشت، برخی از رئوس خواستها و مبارزات کارگران در اوائل سال ٥٧ بود. اما با گسترش آن و خصوصا با رشد اعتراضات عمومى در سطح جامعه، خواستها رنگ و بوى سياسى بيشترى بخود گرفت و کارگران نه تنها خواهان خواستهاى صنفى و اضافه شدن حقوق و دريافتى هايشان بودند، بلکه شعارهاى زندانى سياسى آزاد بايد گردد، آزادى تشکل و اعتصاب، آزادى مطبوعات و لغو سانسور، لغو حکومت نظامی، انحلال ساواک، عدم فروش نفت به رژيم آپارتايد آفريقاى جنوبى و به اسرائيل به لیست خواستهای کارگران تبديل شد.
در تاسيسات نفتى رى، جنوب و اهواز کميته هاى اعتصاب در راس حرکات اعتراضى کارگران قرار داشتند. اعتراض سراسر تاسيسات نفتى را فرا گرفته بود و در نتیجه این اعتصابات در ٦ دی ماه صدور نفت قطع شد. صف هاى طويل مردم براى خريد نفت در سرماى زمستان سال ٥٧ و شادى آنها از قدرت کارگران نفت در به زانو کشاندن رژيم شاه موقعيتى کليدى به کارگران نفت و طبقه کارگر در انقلاب ٥٧ داده بود. در اين هنگام ما شاهد قدرت گيرى يک اپوزسيون پرقدرت کارگرى و قدرتنمايى چپ و کمونيسم در ميان کارگران هستيم. در نتیجه بيش از ٤ ماه طول نکشيد که شيرازه دولت در هم ريخت و رژيم شاه سرنگون شد.
موقعیت کارگران در راس اعتراضات مردم، خمینی و کل اپوزسیون بورژوایی را نگران کرده بود. از همین رو در هشتم دیماه، خمینی طی نامه ای از پاریس هیاتی ٥ نفره مرکب از بازرگان، رفسنجانى، صباغيان، حسینی و کتیرایی را براى کنترل اعتصاب کارگران به جنوب راهى کرد. قدرت گيرى کارگران، نيروى نظامى و دولت شاه را وادار نمود که ملزومات ورود اين هيات به جنوب را فراهم کنند. این هیات بیش از دو هفته از اهواز، آبادان و بعد شیراز دیدن کردند.
هیات اعزامی خمينى کارگران را به اعتصاب همگانى عليه شاه به رهبرى خمينى فراخواندند و از کارگران خواسته شد که ديگر مطالبات را به بعد از رفتن شاه موکول کنند٠ حزب توده و اکثريت و طيف پروروس، بهمراه طيف جبهه ملى و ليبرال همگى به حمايت از خط هيات اعزامى خمينى، جبهه ائتلافى ملى – اسلامى را تشکيل دادند. هيات اعزامى خمينى با کميته اعتصاب صنعت نفت نشست هايى داشت و سرانجام کميته اعتصاب بطور مشروط پذيرفت که مصرف داخلى نفت را تامين کند. اما از صادرات نفت، تا رسيدن اعتصابات به اهداف خود ممانعت نمايد. بدنبال آن کارگران به سر کارشان بازگشتند. سازش کميته اعتصاب با هيات بازرگان موجب دست بالا پيدا کردن “خط امامى ها” يعنى طرفداران جنبش اسلامى و خمينى در مبارزات کارگران نفت گرديد. از این زمان اعتصابات تحت کنترل جريان اسلامى قرار گرفت. انجمن هاى اسلامى در صنعت نفت فعال شدند و تلاش کردند که جاى حسن نزيه وزير نفت را به خط امامى ها بدهند. به تدريج ابتکار عمل از دست کارگران پيشتاز و کمونيست خارج گرديد و به دست اپوزيسيون اسلامى افتاد.
اما خطر قدرت يابى بيشتر کارگران و در راس آن کمونيسم برای دول و غرب و کل بورزوازی و اپوزسیون راست اسلامی جدی بود. از همین رو در ١٤ دی ماه کنفرانس گوادلوپ با گردهمایی سه روزه سران ٤ کشور بزرگ صنعتی جهان فرانسه، آمریکا، انگلیس و آلمان برگزار شد. این کنفرانس توطئه غرب و آمریکا در برابر انقلاب مردم و قدرتگیری چپ و کارگران در راس آن بود. این کنفرانس تصمیم بر پایان دادن به کار شاه و هموار کردن راه برای به قدرت رسیدن خمینی گرفت. زد و بند ها از بالا جهت اوضاع سیاسی را عوض کرد.
١٥ دی ماه ازهاری سقوط کرد و بختیار مامور تشکیل کابینه جدید دولت شد. بختیار از اعضای شورای مرکزی جبهه ملی بود و شروطی چون خروج شاه و تعهد او به اینکه دیگر سطنت نکند بتواند وزرا را خودش انتخاب کند، ساواک منحل شود، زندانیان سیاسی آزاد شوند و شرایط آزادی مطبوعات فراهم شود، بنیاد پهلوی به دولت منتقل گردد و کمیسیون شاهنشاهی در تمام امور دخالت میکند حذف شود ، قبول کرد که ریاست یک دولت غیر نظامی را بر عهده بگیرد.
با سقوط حکومت نظامی، جامعه سراسر شادی شد و در ١٦ دیماه روزنامه ها بعد از ٦٢ روز اعتصاب با رسیدن به خواستهایشان کار خود را دوباره آغاز کردند.
روز ٢٢ دی نیز شاه رفت و مردم با بوق زدن و شادی به خیابان ریختند و رفتن شاه را جشن گرفتند.
فردای آنروز بود که خمینی دستور تشکیل شورای انقلاب را داد. دیگر روشن بود که انقلاب مردم زیر سیطره نیروهای وابسته به خمینی افتاده بود و غرب و امریکا نیز پشتیبانش بودند. مدیای بورژوازی از جمله بی بی سی بلند گوی تبلیغاتی این ماجرا بود. و در نتیجه ائتلافی نامیمون از جریانات ملی اسلامی برهبری خمینی به قدرت رسید.
در هر حال تا آنجا که به نقش کارگران در نقش ٥٧ برمیگردد، یک مشخصه مهم سال ٥٧ و انقلاب مردم در این سال به ميدان آمدن طبقه کارگر و بويژه کارگران نفت و نقش آن در سرنگونى شاه و درانقلاب است.
انقلابیون مقاومت میکنند
نکته اینجاست که جمهوری اسلامی روی کار آمد، اما هنوز با مساله قدرت در جامعه تعیین تکلیف نشده بود. جمهورى اسلامى تا سال ٦٠ در واقع اثتلافى موقت و سيال است. هر از چندگاه بخشى از شرکا طرد ميشوند. و حکومت تلاش ميکند ناخالصيها در صفوف خود را دور بريزد. از سوى ديگر طبقه کارگر و توده هاى معترض مردم در سطح جامعه هنوز در صحنه هستند و سرکوب نشده اند. از جمله هنوز نيروهاى سياسى اپوزسيون فعاليت دارند و روزنامه هاى چب و کمونيستى انتشار مييابند. يک نشانه بارز عدم استفرار نهايى جمهورى اسلامى اينست که براى مثال هنوز حجاب اجبارى نشده است و يا هنوز نتوانسته اند آنرا در همه جا بر زنان تحميل کنند. کارگران نیز به قدرت شوراهایشان در یکی دو سال اول انقلاب مبارزات جانانه ای برای حفظ دستاوردهای انقلاب و تحمیل خواستهایشان جنگیدند. سرانجام نیز حکومت اسلامی با کشتاری خونین توانست آنرا به شکست بکشاند.
کارگران و قدرت جنبش شورایی
یک فصل با شکوه از تاریخ انقلاب ٥٧ بر پا شدن یک جنبش شورایی قدرتمند بود که اساسا چپ بود و کارگران کمونیست در راس آن بودند. بطوریکه در ٦ ماهه پس از قبام بیش از ١٥٠ شورا تشکیل شد. از سوی دیگر جنبش اعتراضی وسیع علیه بیکاری، جنبش ٤٠ ساعت کار، نیز از جمله نقطه قوتهای مبارزات کارگری در این دوره بود. برگزاری باشکوه اول مه در سال ٥٨ یکی از اتفاقات شورانگیر این دوره بود. هزاران کارگر با پلاکاردهایی با نام کارخانجات خود راهی خیابانها شده بودند و همبستگی جهانی خود را جشن گرفتند. آمارها از جمعیت ٥٠٠ هزار نفره تظاهرات در این روز سخن میگوید. اوباش حزب الله تلاش زیادی کردند که صف عظیم این راهپیمایی را بشکنند. اما کارگران در دو سه رشته دستهایشان را به هم گره زده بودند و میکوشیدند تا صف راهپیمایان را از حمله اوباش حزب الله در امان نگاهدارند. مردمی که در پیاده رو ها بودند با پاشیدن نقل و گل به طرف راهپیمایان همبستگی خود را اعلام میکردند. طول صف راهپیمایان بیش از دو کیلومتر و عرض آن تمام عرض خیابان را می پوشاند. شعارهای کارگران از جمله شعارهای “کارگر میسازد رنج میبرد، کارفرما میخوابد گنج میبرد”، “قانون کار فعالی باید لغو شود، قاون کار واقعی کارگران باید تدوین شود”، “مبارزات کارگران بیکار از مبارزات کارگران شاغل جدا نیست”، “دو روز تعطيلی و ۴۰ ساعت کار در هفته”، “مزد برابر در ازای کار برابر برای زنان و مردان”، از جمله شعارها ومطالبات کارگران در این تظاهرات بود. صدای شعار کارگران طنین قدرتمندی در فضای شهر تهران داشت. مراسم باشکوه اول ماه در سال ٥٨ بیش از پیش نماينگر نقش گرايش چپ و کمونيسم در راس جنبش کارگرى در ايران بود که این روز را بعنوان روزى مهم در تاريخ جنبش کارگرى در اين دو دهه ثبت کرد.
در مجموع اين دوره از مبارزات کارگرى به لحاظ سازماندهى مبارزه و تشکل يابى و به لحاظ سطح خواستهاى کارگران تجربيات با ارزشى براى جنش کارگرى در ايران بجا گذاشت.
در واقع کمیته های اعتصاب نطفه هاى اوليه شوراهاى کارگرى در کارخانجات را تشکيل دادند و با شروع انقلاب در اکثر کارخانه هاى ايران شوراهاى کارگرى ايجاد شدند و در راس اعتراضات کارگران قرار گرفتند. در ادامه رشد و گسترش شوراهاى کارخانجات ما شاهد شکل گيرى شوراهاى سراسرى کارگران در تهران و در شهرهاى بزرگ بوديم و شوراها ابعادى فراکارخانه اى پيدا کردند. از جمله تشکلهاى سراسرى و فرافابريکى کارگران در اين دوره “شوراى مرکزى پالايشگاه ها و صنعت نفت”، “کانون شوراهاى شرق تهران”، “شوراى متحد غرب تهران”، “شوراى متحد گيلان”، “اتحاديه سراسرى شوراهاى انقلابى گسترش و نوسازى صنايع ايران” و تشکيل “خانه کارگر” در شهرهاى تهران، قزوين، تبريز و اصفهان را ميتوان نام برد. بدین ترتیب شورا ها هر روز قدرت بيشترى يافتند. و در بعضى از کارخانجات شوراهاى کارگرى تا رفتن براى گرفتن کنترل توليد نيز پيش رفتند و براى کوتاه مدت توانستند کارخانجات را در دست بگيرند.
تصفيه عناصر ساواکى، کنترل توليد، افشاء و علنى شدن ديپلماسى سرى، عدم فروش نفت به دولت آپارتايد نژادی در آفريقاى جنوبى از جمله خواستهايى بودند که شوراهاى کارگرى در اين دوره به پيش کشيدند و محور اصلى خواستها و اعتراضات آنانرا تشکيل ميداد.
کارگران نفت در اين دوره با خواست شرکت کارگران در شوراى انقلاب عملا خواهان شرکت در قدرت شدند.
شورا ها هر روز قدرت بيشترى يافتند. در بعضى کارخانجات در همين دوره عملا شوراها توانستند با اشغال کارخانه برای کوتاه مدت کارخانجات را در دست بگیرند. آنها کنترل توليد و توزيع را بدست گرفته و از خروج کالا جلوگيرى میکردند. خودشان به کارگران دستمزد داده و اقدام به اخراج و عزل مديران میکردند. حفاظت را منحل کرده و آثين نامه هاى انضباطى در کارخانه را ملغى میکردند . راسا به محاکمه و اخراج عوامل ساواکى و سنديکاى زرد میپرداختند و غيره. از نمونه هاى آن شوراى کارخانه جنرال موتور و بنز خاور بود.
با نگاهى به مبارزات کارگران از سال ٥٧ تا ٥٩ ميتوان ديد که طبقه کارگر در اين دوره بعنوان يک طبقه به ميدان آمده است. به عبارت روشنتر با به ميدان آمدن آن تکليف قدرت يکسره شد و رژيم شاه سرنگون شد. در حاليکه تمام جامعه شعار ميداد کارگر نفت ما رهبر سرسخت ما، شوراهاى پرقدرت کارگرى در ابعاد سراسرى شکل گرفتند. قدرت شوراها تا آنجا بالا گرفت که کارگران نفت خواهان شرکت در شوراى انقلاب شدند. اما در نبود يک افق روشن کمونيستى و به علت مسلح نبودن طبقه کارگر به حزب سياسى خود، حزب کمونيست، طبقه کارگر نتوانست در صحنه سياسى جامعه باقى بماند و روز به روز و گام به گام عقب رانده شد و با سرکوب انقلاب در خرداد ٦٠ شوراهاى کارگرى نيز مورد يورش قرار گرفتند و اساسا از اين دوره تا سالها بعد طبقه کارگر در يک موقعيت تدافعى قرار گرفت.
نگاهی به این تاریخ برای طبقه کارگر و کمونیستها درسهای آموزنده ای دارد. درسها و تبینش را منصور حکومت در نوشته زیبایش “تاریخ شکست نخوردگان ” به زیبانی بیان میکند و توضیح میدهد که چگونه ضد انقلاب اسلامی توانست انقلاب ٥٧ را با کشتاری خونین به شکست بکشاند و مینویسد:”ضد انقلاب اسلامى را روى دوش سنت ملى و باصطلاح ليبرالى جبهه ملى ساختند که از کارگر و کمونيست بيش از هر چيز هراس داشت و تمام عمرش را زير شنل سلطنت و عباى مذهب به جويدن ناخنهايش گذرانده بود. سنتى که در تمام طول تاريخش قادر نشد حتى يک تعرض نيم بند سکولار به مذهب در سياست و فرهنگ در ايران بکند. سنتى که رهبران و شخصيتهايش جزو اولين بيعت کنندگان با جريان اسلامى بودند. ضد انقلاب اسلامى را روى دوش سنت حزب توده ساختند که ضد – آمريکايى گرى بهر قيمت و تقويت اردوگاه بين المللى اش فلسفه وجودى اش را تشکيل ميداد و رژيم اسلامى را، مستقل از اينکه چه به روز مردم و آزادى مياورد، زمين بارورى براى مانور و مانيپولاسيون ميديد. رژيم اسلام را روى دوش سنت منحط ضد – مدرنيست، ضد “غرب زدگى”، بيگانه گريز، گذشته پرست و اسلام زده حاکم بر بخش اعظم جامعه هنرى و روشنفکرى ايران ساختند که محيط اوليه اعتراض جوانان و دانشجويان را شکل ميداد. خمينى پيروز شد، نه به اين خاطر که مردمانى خرافاتى عکس او را در ماه ديده بودند، بلکه به اين خاطر که اپوزيسيون سنتى و اين فرهنگ منحط ملى و عقبگرا، او را، که در واقع وارداتى ترين و دست سازترين شخصيت سياسى تاريخ معاصر ايران بود، “ساخت ايران”، خودى و ضد غربى تشخيص داد و به تمجيدش برخاست. ضد انقلاب اسلامى محصول اين بود که ابتکار عمل در صحنه اعتراضى از دست حرکت مدرنيستى – سوسياليستى کارگران صنعت نفت و صنايع بزرگ، به دست اپوزيسيون سنتى ايران افتاد. اينها بودند که پرسوناژ خمينى و سناريوى انقلاب اسلامى را از غرب تحويل گرفتند و عملا به توده مردم معترض فروختند.”.*