shahla daneshfar11

شهلا دانشفر

shahla_daneshfar@yahoo.com

خط فقر، خط فقر مطلق، خط رفاه

shahla daneshfar11
شهلا دانشفر:

روزنامه شرق با حسین راغفر از کارشناسان اقتصادی رژیم اسلامی گفتگویی دارد که محور بحث آن بررسی خط فقر در ایران است. این گفتگو بیش از هر چیز بیانگیر ابعاد فقر و فلاکت در جامعه است. این گفتگو در عین حال بیانگیر تصویری است که که جانیان اسلامی و کارشناسان اقتصادی شان میکوشند از زندگی و معیشت مردم بدست میدهند. اما خط فقر و خواست واقعی کارگران کدامست. سئوالاتی است که تصویری واقعی از کشاکش هر روزه کارگران و کل جامعه با رژیم اسلامی بدست میدهد.

در این گفتگو اولین سوال از حسین راغفر بر سر میزان خط فقر در ایران است. حسین راغفر در پاسخ به این سوال میگوید: “مبنای خطر فقری که از سوی رییس مرکز آمار مطرح شده است، یک‌دلار در روز بر مبنای دلار سال ١٩٩٠ است. مبنای این یک دلار از نشستی که در سال ٢٠٠٠ برگزار شد، به دست آمد. در سال ٢٠٠٠، نشست سران در مجمع‌عمومی سازمان‌ملل برگزار و در آن یک خط فقر در نظر گرفته شد و ١٧٦ کشوری که در آنجا حضور داشتند آن سند را که موسوم به (MDG Millennium Develop Goals) به معنای «اهداف توسعه هزاره» بود، پذیرفتند و بر اساس آن مبنای خط فقر تصویب شد. “. سپس توضیحات خود را چنین ادامه میدهد: “یکی از پیشنهادهایی که در آن نشست مطرح شد، این بود که بیاییم و بر اساس قدرت خرید «یک‌دلار در روز» خط فقر سرانه یک فرد را در نظر بگیریم. یک گروه از فعالان اجتماعی که در رابطه با مساله فقر و نابرابری‏های بین‏المللی تلاش‌هایی را برای مقابله با نابرابری‌های فاحش و فقر کمرشکن در مناطق محروم جهان دنبال می‌کردند و در آن طیف وسیعی از هنرمندان و فعالان اجتماعی و تشکل‏های غیردولتی حضور داشتند، مبنای یک‌دلار را مطرح کردند. آنها بر این عقیده بودند درصدی از هزینه‌های نظامی در دنیا می‌تواند فقر را در جهان ریشه‏کن کند. طبق محاسبات تقریبی‌ای که داشتند، چیزی حدود یک‌میلیاردو٢٠٠میلیون نفر از جمعیت جهان حتی روزی یک‌دلار درآمد را نیز نداشتند. در حالی که اگر درصد ناچیزی از هزینه‌های نظامی کشورهای بزرگ برای کمک به این گروه از جمعیت جهان اختصاص می‌یافت در سراسر جهان توزیع می‌کردند، می‌توانستند افرادی که زیر یک‌دلار درآمد دارند را به یک‌دلار درآمد روزانه برسانند. بنابراین این یک‌دلار مبنای سیاسی و مقایسه‏ای داشت و مبنای علمی نداشت و در واقع نوعی اخطار به کشورهای بزرگ دنیا بود.”

بدین ترتیب به گفته حسین راغفر معلوم میشود که مرکز آمار ایران بر مبنای همان یک‌دلار خط فقر را محاسبه کرده است. او توضیح میدهد که بطور مثال اگر روزانه کسی کمتر از یک‌دلار سال ١٩٩٠ که ظاهرا بر مبنای محاسبه مرکز آمار امروز معادل ٢/٥دلار است، درآمد داشته باشد، فقیر محسوب می‌شود. نتیجه گیری اش نیز اینست که در واقع خط فقر در این آمار ماهیتی سیاسی داشته و مبنای علمی ندارد.

خط فقر از نظر حسین راغفر کجاست؟
به گفته جناب راغفر در علم اقتصاد، پایه و اساس تعیین خط فقر را بر مبنای نیاز‌های اساسی خانوار‌ها استوار می‌کنند. این نیازها از تنوع بالایی برخوردار است. در میان کالا‌های متعددی که برای تامین نیاز‌های اساسی ضروری هستند، یک کالا که همه معتقدند اگر نباشد بقای فرد به خطر می‏افتد، یعنی غذا، مبنای محاسبه خط فقر قرار می‌گیرد. به عنوان مثال، اگر فردی مسکن نداشته باشد، می‌تواند در خیابان زندگی کند که البته این مساله در مناطق سردسیر امکان‌پذیر نیست، اما بر اساس تفاهمی که در بین محققان در جهان صورت گرفت، مبنا، غذا در نظر گرفته شد و باقی کالاهای مورد نیاز خانوار نیز با عنوان کالاهای غیرغذایی در نظر گرفته شد. ” او در ادامه همین توضیحات میگوید: “البته هزینه خانوارها با افزایش تعدادشان لزوما به همان میزان افزایش نمی‏یابد به عنوان مثال در یک خانواده دونفره هزینه‌ها حتما دوبرابر یک خانوار یک‌نفره نیست بلکه دونوع صرفه‌جویی نیز اتفاق می‏افتد که به آنها صرفه‏جویی در مقیاس و صرفه‏جویی در ترکیب خانوار گفته می‌شود. محاسبات نشان می‌دهد هزینه‌ها برای یک خانواده با دو بزرگسال معادل ١/٧ یک بزرگسال است که این تفاوت در نتیجه صرفه‌جویی در مقیاس یا بعد خانوار حاصل شده است.”

دست آخر بر اساس همه محاسبات این جناب کارشناس اقتصادی جمهوری اسلامی خط فقر در سال ٩٣ با توجه به نرخ تورم برای خانواده پنج‌نفره در شهر تهران حدود دومیلیون‌و٣٠٠هزارتومان میشود. که با محاسبه تفاوت میان هزینه های خانواده ها و مناطق مختلف کشوری میانگین آن در کل کشور، حدود یک‌میلیون‌و٥٠٠هزارتومان محاسبه می‌شود.

با وجود همه این محاسبات او اعلام میکند که حدود ٤٠ درصد جمعیت کشور زیر خط فقر مطلق قرار دارند. و توضیحش برای خط فقر مطلق نیز تعیین یک سبد حداقل کالایی است که عدم دسترسی به این حداقل زندگی، سلامت فرد و خانواده مورد تهدید قرار می‌گیرد.

راغفر در سخنانش از این میگوید که قبلا صحبت از طبقه کارگر داشتیم و امروز از شکل گرفتن مادون طبقه حرف میزنیم. و در مورد ویژگی این گروه اجتماعی چنین میگوید: “یک ویژگی اعضای مادون طبقه این است که در فضا‌های آلوده به جرم و جنایت رشد می‌کنند و همزمان، از زیرساخت‌های زندگی شهری محروم هستند و اصولا تنها وجه اشتراکشان رشد در فضاهای آلوده به جرایم است. این افراد از خیلی از زیرساخت‏های مدنی و شهری محروم هستند. خدمات شهرداری در این مناطق ارایه نمی‌شود یا بسیار محدود است زیرا این افراد پولی ندارند که به شهرداری بپردازند. جوانان آنها نیز درگیر مناسبات ناسالم درون خود هستند که این مساله به نوبه خود به رشد فحشا و جرایم می‌انجامد.”

خط فقر نه، زندگی انسانی حق مسلم ماست
همیشه وقتی بحث بر سر زندگی و معاش کارگران و کل جامعه است، گفتمان ها حول و حوش خط فقر، خط فقر مطلق، و خط بقا و غیره می چرخد. به مرگ میگیرند تا مردم را به تب راضی کنند. در این گفتگو جناب راغفر در مقام یک “اقتصاد دان” ابتدا نقدش را بر روی مبنای محاسبه خط فقر در جمهوری اسلامی و اینکه این مبنا پایه ای واقعی ندارد و تماما سیاسی است، میگذارد. سپس بدنبال کلی صغری کبری چیدن تعریف خود را از خط فقر ارائه داده و به رقم یک میلیون و پانصدهزار تومان به عنوان نرخ خط فقر در ایران میرسد. انتظاری هم بیش از این نیز نمیتوان از او داشت. او کارشناس اقتصادی همین نظام و همین سیستم است. کارشناس اقتصاد سرمایه داری حاکم که شاخص آن از استاندار زندگی مردم در جامعه خط فقر و انواع خط ها تا مرز رساندن زندگی کارگران و کل جامعه به تباهی مطلق است. به گفته آقای راغفر در عالم “اقتصاد” تعیین این خط فقرهم تنها یک کالا یعنی “غذا ” شاخص است و بس. حتی مسکن و داشتن سرپناه نیز در آن جایی ندارد.

بگذریم که چند سالی است که اقتصاد دانانی از این دست، علیرغم گرانی هر روزه قیمت ها، گمانی زنی هایشان بر سر خط فقر حول و حوش همین رقم یک میلیون و ٥٠٠ هزار تومان می چرخد. چون سخن گفتن از رقمی بالاتر از آن برایشان هزینه دارد.

اما کیست که نداند که معنی واقعی این یک میلیون و ٥٠٠ هزار تومان در زندگی واقعی کارگران و مردم چیست، وقتی که حداقل دو سوم این مبلغ تنها و تنها صرف هزینه مسکن میشود، وقتی که خبری از بیمه های اجتماعی از جمله درمان رایگان و تحصیل رایگان در میان نیست.
با وجود همین اینها جنایتکاران رژیم اسلامی حداقل دستمزد کارگران را ٦٠٨ هزار تومان تعیین کرده اند و دستمزد و دریافتی بخش عظیمی از حقوق بگیران جامعه حول و حوش همین رقم که چندین بار زیر خط فقر است، میچرخد.

در این میان بخش عظیمی از کارگران با معضل دستمزدهای پرداخت نشده روبرویند و پرداخت همین چندرغاز دستمزد نیز چند ماه ، چند ماه به تعویق می افتد. موضوعی که خود یکی از محورهای اعتراضات هر روزه کارگری در این شهر و آن شهر است.
بعلاوه بنا بر آمارهای خودشان ده میلیون نیروی کار بیکار است و هر روز کارگران بیشتری به صف این نیروی میلیونی بیکار اضافه میشود و خبری از بیمه بیکاری و حداقل تامین های اجتماعی نیست.

نکته مهم اینجاست که در برابر این تعرض هر روزه به زندگی و معیشت کارگران و کل جامعه، توقعات کارگران و کل جامعه را گفتمان هایی از نوع فرمایشان جناب راغفر و اقتصاد دانانی از این دست تعیین نمیکند. بلکه بطور واقعی امروز ما در ایران با یک جنبش قوی برابری طلبی روبروییم. امروز کارگر معترض در ایران زندگی خود را با نماینده مجلس و مقامات حکومتی مقایسه کرده و بر بی حقوقی خود اعتراض دارد. از جمله یک محور مهم اعتراض معلمان در مبارزات با شکوهشان در سال ٨٥ ، اعتراض علیه تبعیض بود وبا شعار نماینده ٦٠ میلیون ، معلم ٦٠ هزار این اعتراض را بیان کردند. وقتی نیز به بیانیه های کارگران بر سر خواست افزایش دستمزدها نگاه میکنیم، حرف کارگران اینست که حاضر به قبول زندگی زیر خط فقر نیستند. نمونه اش طومار ٤٠ هزار کارگر بر سر خواست افزایش دستمزدهاست. نمونه دیگرش مبارزات کارگران پتروشیمی ماهشهر بر سر خواست افزایش دستمزدها با خواست حداقل دستمزد دو میلیون تومان در گام اول است. و در کنار همه اینها خواستهای سراسری ای چون درمان رایگان، تحصیل رایگان در تمام سطوح تحصیلی، بیمه بیکاری هر روز بیشتر به جلو کشیده میشود. نمونه اش بیانیه کارگران بازنشستگان ذوب آهن اصفهان در مبارزات سال گذشته شان بود که این خواستها از جمله بندهای مهم آن بودند.

در دل همین کشمکش کارگر ایستاده است و میگوید شورایعالی کار جمهوری اسلامی را بعنوان مرجع تصمیم گیری بر سر میزان دستمزدش به رسمیت نمی شناسد. میگوید برده نیست که از بالای سرش مزدش را تعیین کنند و میگوید از طریق نمایندگان منتخب مجامع عمومی خودش باید در تصمیم گیری بر سر میزان دستمزد خود شرکت داشته باشد. و در نبود این امکان میبینیم که به عنوان اولین گام خودش رقم اعلام میکند، اولتیماتوم میدهد و خواستش را پیگیر میشود. به عبارت روشنتر جنبش بر سر خواست افزایش دستمزدها هر روز قویتر به جلو می آید و این جنبشی است که داشتن یک زندگی انسانی را حق مسلم خود میداند و گوشش بدهکار حسین راغفر ها نیست. این جنبش قدمهای اولیه را برداشته است. باید تقویتش کرد و وسیعا به آن پیوست.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *