داستان پناهندگی در این دوره یک تراژدی عظیم انسانی، یک داستان بسیار دردناک و تلخ است. این تراژدی را تاریخ در کارنامه دولتها و کل نظام غیر انسانی سرمایه داری حاکم بعنوان یک لکه سیاه ثبت خواهد کرد. دردناک اینست که ما مردم که قلبمان از این تراژدی بدرد می آید جواب فوری ای برای آن نداریم. میدانیم که مقصر کیست اما اهرمی را در دست نداریم و نمیدانیم همین امروز برای صدها هزار پناهنده افغانستانی و سوری و ایرانی و عراقی که در اردوگاههای مرگ فشرده شده اند چه میتوانیم بکنیم. این تلخترین جنبه این ماجراست که برای کودکان و زنان و مردانی که جلوی چشمتان دارند شکنجه و نابود میشوند، کاری نمیتوانید بکنید. میلیونها نفر در شرایطی غیر قابل تحمل سرگردان و آواره رها شده اند و هرروز صدها نفر در دریاها یا در کوهها و صخره ها به نحوی فجیع قربانی میشوند. آوارگی و بی تامینی و محروم بودن از ابتدایی ترین امکانات و شرایط ساده زندگی نظیر آب خوردن و کفش و لباس، نیز خود یک تراژدی در زندگی بخش زیادی از این مردم است. هزاران کودک بدون پدر و ومادر و پناهگاهی در معرض اقسام آسیبهای اجتماعی قرار دارند که مورد تجاوز جنسی قرار گرفتن ساده ترین آنهاست. حتی دزدیده میشوند و به گرگهای درنده پولدار برای بردگی جنسی فروخته میشوند. و… اکنون بحران کرونا به همه این بلایا و دردهای تاکنونی افزوده شده است. در مورد داستان زندگی هر کدام از پناهندگان میشود کتابها نوشت و روزی این کتابها نوشته خواهد شد و همه ما را که دیدیم و سکوت کردیم شرمنده خواهد کرد.
در کشورهای ترکیه، ایران، یونان، سوریه و عراق و برخی کشورهای دورتر بدرجات مختلفی تراژدی پناهندگی دارد یکه تازی میکند و زندگی ها را به جهنم تبدیل میکند و نابود میکند. گزارشها همین روها از این حکایت دارد که در ایران پناهندگان افغانستانی را حتی وقتی که بیمار و در معرض مرگ هستند به بیمارستانها راه نمیدهند. مردم ایران هم که خود زیر فشار فقر و بیماری و هزار مشکل دیگر قرار دارند کاری برای آنها نمیتوانند بکنند. بسیاری از کودکان کار از همین پناهندگان هستند و در معرض انواع آسیبها قرار دارند. توصیف وضعیت پناهندگان در مرزهای ترکیه و سوریه و یونان اینجا لازم نیست. همه در اخبار شنیده ایم و در فیلمها دیده ایم که چه تراژدی تلخ و تکان دهنده ای در جریان است.
پناهندگان از جنگ، از فقر، از سرکوب و زندان و از شرایط جهنمی کشورهای ترکیه و ایران و سوریه و عراق و غیره فرار کرده اند تا خود را به جایی امن برسانند. از حکومتهایی مثل حکومت اسلامی ایران و دیکتاتوری بشار اسد و امثال این جانوران درنده فرار کرده اند. اما بسیاری از آنها در وضعیتی به مراتب بدتر گیر افتاده اند و راه پس و پیش ندارند. خیلی هایشان امکان عملی بازگشت ندارند چون دستگیر و زندانی میشوند و خیلی هایشان راه بازگشت برایشان بسته است. در کمپهای پر از جمعیت و بدون امکانات و بدون دارو و امکانات و بهداشت، این پناهندگان اکنون بدون هیچ حفاظی رها شده اند تا با بیماری کرونا بیمار شوند و بمیرند.
هیچ تردیدی نباید داشت که تا هم اکنون نیز بسیاری از آنها قربانی شده اند و در هیچ آماری شمار آنها ثبت نشده است. حتی آنها را عددی هم حساب نمیکنند که مرگشان را اعلام کنند. خوشبخت ترین هایشان آنهایی هستند که در مرزها اسیر نیستند و در شهرهایی در ترکیه و ایران و عراق، آلونک و سر پناهی دارند. اما آنها هم بدون تامین در گرسنگی و محرومیت رها شده اند و با بحران کرونا و ممنوعیت رفت و آمد و کار، حتی روزنه های کار سیاه یعنی بردگی در خدمت سرمایه داران هم بروی آنها بسته شده است. شمار بسیاری از پناهندگان در این وضعیت در دام گرسنگی و فقر اسیر شده اند.
تراژدی پناهندگان در این دوره یک لکه ننگ، یک صفحه شرم آور و سیاه در تاریخ سرمایه داری این قرن است که تنها و تنها به سود و ثروت اندوزی یک اقلیت ناچیز متکی است. این مفتخوران سرمایه دار حتی مرگ صدها هزار نفر از بیماران را یک گشایش اقتصادی به حساب می اورند. یکی از سناتورهای آمریکائی در جواب پزشکی که گفته بود با “لاک داون” یعنی تعطیل کار میلیونها نفر را میتوانیم از مرگ نجات دهیم فورا گفته بود “به چه قیمتی؟!”. یعنی آیا نجات جان میلیونها نفر با تعطیل کار و از دست رفتن سود سرمایه داران به صرفه است!
این مکالمه ساده، به هرکسی نشان میدهد که فقط آخوندها و آقازاده های میلیاردر و مفتخور در ایران نیستند که برای زندگی و مرگ انسانها نیز چرتکه می اندازند و حساب سود و زیانشان را میکنند. بلکه سرمایه دار اساسا به سود و پول و حسابهای بانکی اش می اندیشد و بس. از همینجا روشن است که ما با چه موجوداتی در سراسر دنیا طرف هستیم و پناهندگان قربانی چه کسانی هستند. تنها راه، خلاص شدن از دست همین یک درصد انگل و بی خاصیت و از خود راضی است. اما این متاسفانه برای پناهندگانی که همین امروز در گوشه و کنار دنیا و در حاشیه مرزها اسیر رنج و عذابند، دلخوشی و راه نجاتی نیست. فقط میتوانیم درد را حس کنیم، برای آینده ای بهتر احساس امیدواری کنیم و خشم مان را به انرژی و حرکتی بهرشکل برای تغییر این اوضاع تبدیل نماییم.
کاظم نیکخواه
انترناسیونال ۸۶۴