shahla daneshfar

معضل “دین گریزی” در مدارس و بسیج لشگر حوزه علمیه

shahla daneshfar

شهلا دانشفر:
یک وظیفه مهم دولت روحانی، به آخر رساندن همه طرحهای ناتمام دولتهای قبلی است. یکی از این طرحهای خاک خورده، واگذاری مدارس دولتی به حوزه علمیه است. دادشان از “دین گریزی” در مدارس، “دین گریزی” در میان جوانان، “دین گریزی” در جامعه بلند شده است و می خواهند لشگر حوزه علمیه شان را راهی مدارس کنند. در همین راستا اخیرا تفاهم نامه ای بین آموزش و پرورش تهران و حوزه علمیه در تهران امضا شده است که حول و حوش آن سر و صدای زیادی به پا شده است. طرحی که به زمزمه های اعتراض در میان معلمان دامن زده است. تا جائیکه حتی تشکل “سازمان معلمان” که خود را نماینده معلمان میخواند ولی همیشه تلاش داشته مبارزات معلمان را بدنبال این یا آن جناح رژیم بکشاند و در چهارچوب نظام محدود کند، نیز طی بیانیه ای خطاب به “دولت تدبیر و امید” خود، خواستار لغو این تفاهم نامه شده است.
خلاصه اینکه همه چیز حکایت از این دارد که کفگیر رژیم اسلامی به ته دیگ رسیده است و آخر و عاقبت تفاهم نامه بین آموزش و پرورش تهران و حوزه علمیه نیز همچون طرح های گذشته شان، چیزی جز ناکامی نخواهد بود.
این اولین بار نیست که بحث واگذاری برخی از مدارس به حوزه علمیه مطرح می‌شود. پنج سال پیش یعنی در سال ٨٨ نیز در وزارت آموزش و پرورش ستادی به نام “ستاد همکاری های وزارت آموزش و پرورش و حوزه علمیه” ایجاد شد و این ستاد طرح استقرار دائمی روحانیون در مدارس را تهیه کرد. در آن سال بین وزیر آموزش و پرورش و مدیر حوزه علمیه قم تفاهمنامه ای از همین دست انجام گرفت و بر اساس آن قرار بود ۴۲۰۰ واحد آموزشی در سطح ابتدایی، راهنمایی و دبیرستان برای ۵ سال در اختیار حوزه‌های علمیه قرار گیرند. برای اینکار هزار نفر از گله های آخوندشان را راهی مدارس کردند، کلی بودجه اختصاص دادند و غیره و عاقبت بعد از دو سال و نیم به گزارش روزنامه شرق تعداد این مدارس فقط به صد تا رسید و اکنون نیز در تهران تنها ١٧ مدرسه این چنینی برجا مانده است که آنهم متعلق به خودی هایشان است.
موضوع را از زبان خودشان بشنویم: “مهران مجیدی نماینده ستاد همکاری حوزه علمیه و آموزش و پرورش در رابطه با تفاهمنامه ای که بر اساس آن مدارس دولتی تحت پوشش این طرح به مدارس وابسته به حوزه علمیه تبدیل میشود در گفتگو با خبرگزاری دولتی تسنیم میگوید: “مدارس دولتی به مدرسه وابسته به حوزه علمیه تبدیل می‌شوند و مدیریت حوزه با استقرار روحانی ثابت در این مدارس مدیریت تربیتی مدارس را بر عهده خواهد داشت.” او در ادامه توضیح میدهد: “در چارچوب احکام دینی و مقررات نظام جمهوری اسلامی در راستای اجرای سند تحول بنیادین آموزش و پرورش با محوریت و نشر اندیشه تبعیت از ولایت فقیه، رعایت شئون و نهادینه سازی و ضابطه‌مند کردن تمام فعالیت‌ها از جمله سیاست‌های مدنظر است.”
سپس بعد از بلند شدن سر وصدا ها بر سر این طرح ملکی دبیر ستاد همکاریهای حوزه علمیه و آموزش و پرورش خبر وابسته بودن برخی مدارس به حوزه هاي علميه را تکذیب میکند و در توضیح تفاهم نامه ای که صورت گرفته میگوید: “همکاری مشترک برای راه‌اندازی و توسعه مدارس “امین” وابسته به حوزه علمیه، موضوع تفاهم‌نامه‌ای است که به امضای حوزه علمیه برادران استان تهران و اداره کل آموزش و پرورش شهر تهران رسیده است. بر اساس این تفاهم‌نامه با انتخاب حوزه علمیه و توافق اداره کل آموزش و پروش، برخی مدارس دولتی به مدارس وابسته به حوزه علمیه تبدیل می‌شوند، و قرار است هر سال به شمار این مدارس افزوده شود. سپس رسانه ها سراغ کارشناسان مسائل آموزشی جمهوری اسلامی میروند که گفته هایشان شنیدنی است. از جمله “یک کارشناس مسائل آموزشی در ایران در گفت‌وگو با “روز” دلیل عزم جدی حوزه را اینطور تحلیل می‌کند: “هم حوزه‌های علمیه و هم طیف‌های تندروی حاکمیت از خروجی آموزش و پرورش راضی نیستند و در واقع به دنبال این هستند که دانش آموزان را به سمتی که مطلوب حاکمیت است هدایت کنند.” وی در ادامه سخنانش بر این اشاره دارد که به اعتقاد وی حاکمیت با تدوین سند ملی آموزش و پرورش، سند تحول بنیادین در آموزش و پرورش و با همکاری حوزه‌های علمیه قصد دارد دین گریزی، نگاه منفی دانش آموزان به حاکمیت و … را ترمیم کند.
کارشناس اسلامی دیگری در گفتگو با “روز” میگوید: “باید بگویم چنین طرح‌هایی تا به حال موفق نبوده، چون در طی این هشت سال فقط توانسته‌اند ۱۰۰ مدرسه حوزوی تاسیس کنند؛ مدرسه‌هایی که برنامه ریزی فرهنگی به عهده پیمانکارهایی از حوزه است و در حاشیه هم برنامه رسمی آموزش و پرورش تدریس می‌شود.” سپس در پاسخ به این سئوال که این مدارس تا چه اندازه با استقبال مردم مواجه می‌شوند، می‌گوید: “بستگی به این دارد که آیا هنوز در میان مردم اعتمادی به این قشر وجود دارد یا خیر. الان تنوع مدارس به حدی شده که کسی در کلان‌شهرها مجبور نیست به فلان مدرسه یا مدرسه‌ای خاص برود اما اگر خانواده ای به این قشر اعتماد داشته باشند فرزندانشان را به این مدارس می‌فرستند.” او معتقد است: “استقبال از این مدارس در کلان‌شهرها بعید به نظر می‌رسد. در حال حاضر ۱۰۰ مدرسه وابسته به حوزه در کشور وجود دارد که سهمِ کمِ تهران فرضیه نا موفق بودن در کلان شهر ها را ثابت می‌کند، چرا که در تهران تنها ۱۷ مدرسه وابسته به حوزه وجود دارد.”
جواد بهشتی، مشاور وزیر آموزش و پرورش در امور قرآنی، توسعه فرهنگ اقامه نماز و عترت!!! نیز در گفتگویی چنین میگوید: “دانش آموزی که پس از ۱۲ سال از مدرسه فارغ التحصیل می‌شود دارای خروجی مناسبی از لحاظ دانش، بینش و انگیزش دینی نیست.”
تا همین جا کاملا روشن است که بحث بر سر چیست و ناکامی و استیصالشان را میتوان دید.
در میان این هیاهو “سازمان معلمان ایران” نیز به صدا در آمده و پس از هزار جور صغری کبری چیدن و ضمن تاکید بر اصل ارتباط و تعامل سازمانی!!! و غیره در همراهی با درد دولت بر سر مشکل “تربیت دینی” لب سخنش اینست که وابسته کردن آموزش و پرورش به حوزه علمیه راه حل این مشکل نیست. سپس ضمن خواست لغو این تفاهم نامه انتظارش از مسئولان وزارت آموزش و پرورش اینست که در جهت برنامه‌های دولت “تدبیر و امید” حرکت کنند.
پاسخ معلمان و مردم به طرح های ارتجاعی دولت
روشن است که معلمان و مردم جامعه به چنین طرحهای ارتجاعی تن نمیدهند. در دستور قرار گرفتن طرحهایی از این دست نیز اساسش نشان استیصال و درماندگی رژیم اسلامی در مقابل جامعه ایست که زیر پا گذاشتن قوانین ارتجاعی اسلامی یک عرصه دائمی نبرد آنها با حکومت است. از جمله در آغاز سال تحصیلی جاری بود که دست به کار نصب دوربین های مدار بسته در مدارس دخترانه شدند، چون در مدارس نیز حجاب ها کنار رفته است. همان هنگام گفتند که خانواده ها عامل “دین گریزی” دانش آموزان هستند و با گفته هایی از این دست هر روزه دارند به شکستشان اذعان میکنند. خلاصه کلام اینکه رژیم اسلامی در اوج استیصالش به هر در میزند. بر ماشین سرکوب و اعدامش شدت میدهد. فضا را در هر کجا که بتواند امنیتی میکند و غیره. باید جلوی تهاجمات رژیم اسلامی را با تعرض داد. باید جلوی طرحهای ارتجاعی اسلامی اش و اعزام گله های آخوند به مدارس ایستاد. باید رسا تر از هر وقت خواستار یک آموزش و پرورش مدرن و انسانی و مطابق با استانداردهای امروز بشری شد. باید اعلام کرد که مذهب باید از آموزش و پروش جدا باشد و اینها همه را به سر تیتر های مهم قطعنامه ها و بیانیه های خود تبدیل کرد. در این میان نیز معلمان و جمعیت میلیونی مردمی که فرزندانشان در مدارس درس میخوانند، وظیفه و نقش اصلی را دارند. باید اعتراض علیه چنین طرحهایی با کارزاری گسترده و سراسری در همه شهرها پاسخ گیرد. معلمان در مدارس میتوانند با اولتیماتوم دادن به اعتراضی سراسری در مقابل تعرضاتی این چنین بایستنند و در عین حال نهادهایی چون “سازمان معلمان” را که همواره تلاششان به بیعت کشیدن معلمان با این دولت و آن دولت بوده را از سر راه مبارزه خود کنار زنند.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *