در نقد ناسیونالیسم به بهانه تنش‌های ناسیونالیستی در ارومیه گفتگو با حمید تقوایی

انترناسیونال: حوادث روزهای اخیر در ارومیه یک‌بار دیگر توجه‌ها را به تنش‌های ناسیونالیستی در جامعه جلب کرد. به نظر شما ناسیونالیسم چه خصوصیاتی دارد که می‌تواند موجب چنین تنش‌هایی بشود؟

حمید تقوایی: ناسیونالیسم جنبش و ایدئولوژی ای است که مانند مذهب، ارزش‌ها و اهدافی را پاس می‌دارد و دنبال می‌کند که بر برتری بخشی از مردم بر بقیه مبتنی است. ناسیونالیسم طبق تعریف یعنی اعتقاد به تقدس و برتری سرزمین و زبان و تاریخ و فرهنگ و نیاکان جمعی از مردم که ملت نامیده می‌شوند بر دیگران. ناسیونالیسم مدعی نمایندگی این جمعِ مردم، اگر کشور و حکومتی داشته باشد، به اسم کشور و پاسداری از مرزوبوم و حاکمیت ملی و امنیت ملی و منافع ملی سخن می‌گوید و خود را معرفی می‌کند، و اگر در چارچوب کشور دیگری زندگی کند خود را اقلیت ملی می‌نامد و خواهان نوعی شرکت در قدرت (مرکزی و یا محلی) در شکل خودمختاری و خودگردانی و فدرالیسم و یا جدایی و تشکیل یک ملت – دولت مستقل می‌شود.

باید توجه داشت که از نظر سیاسی ناسیونالیسم پدیده نسبتاً متأخری در دنیا است. جوامع قرون‌وسطایی به شکل ملوک‌الطوایفی و حاکمیت اشراف (خان‌ها و دوک‌ها و لردها…) اداره می‌شدند. مردم هم رعایای پادشاه و یا این‌وآن خان و دوک محسوب می‌شدند و نه ملت. به‌عبارت‌دیگر ملت یک پدیده ازلی – ابدی نیست؛ بلکه مربوط به دوره قدرت‌گیری طبقه سرمایه‌دار (از قرن ۱۷ و ۱۸ میلادی به بعد) در کشورهای مختلف است.

نکته مهم این است که بر خلاف باور عمومی دولت‌ها نماینده ملت و یا تمام مردم یک کشور نیستند؛ بلکه منافع طبقه حاکمه در هر کشور را نمایندگی می‌کنند. (همانطور که در قرون‌وسطی دولت‌ها نماینده اشراف زمین‌دار بودند). حکومت ملی و منافع ملی و امنیت ملی و غیره تنها عناوین توجیه‌گرانه و عوام‌فریبانه برای منافع و اهداف طبقه حاکمه در هر کشوری است. تمام رقابت‌ها و جنگ‌ها و تنش‌های سیاسی و نظامی بین کشورهای مختلف (از جمله دو جنگ جهانی) ناشی از رقابت‌ها و تناقضات بین منافع طبقه سرمایه‌دار در کشورهای مختلف با یکدیگر است. مردم (و یا ملت‌ها) نه با یکدیگر جنگ و خصومتی دارند و نه رقابت و تناقض منافعی.

می‌توان گفت ملت نتیجه ایده و دکترین ناسیونالیسم است و نه برعکس و این در مورد ناسیونالیسم‌های به قدرت نرسیده نیز صادق است. نه‌تنها بخشی از بورژوازی که بعد از انقلابات صنعتی در کشورهای مختلف به قدرت رسید خود را نماینده ملت در هر کشور می‌داند؛ بلکه از همان ابتدا بخشی از بورژوازی که از نظر زبان و یا مذهب و یا نژاد و قوم و سوابق تاریخی از بقیه متفاوت بود و در هر کشور از قدرت دورمانده بود نیز خود را ملت و یا اقلیت ملی نامید و به‌نوعی خواستار سهمی در قدرت سیاسی شد. اصطلاح کشورهای کثیرالمله که باب‌طبع ناسیونالیسم این “اقلیت‌های ملی” است، در واقع نوعی به رسمیت نشناختن یک دولت ملی واحد و خواست تشکیل یک دولت موزائیکی از ملیت‌های مختلف است.

انترناسیونال: آیا آنچه در ارومیه اتفاق افتاد را ناشی از تخاصم میان ناسیونالیسم این “اقلیت‌های ملی” می‌دانید؟

حمید تقوایی: آن چه در ارومیه شاهد آن بودیم استفاده جمهوری اسلامی از ناسیونالیسم ترک و کرد برای ایجاد تفرقه در میان مردمی بود که در جشن‌های نوروزی متحد و یکپارچه با رقص و شادی خیابانی تمام هنجارهای پوسیده حکومتی را درهم‌شکسته بودند. جمهوری اسلامی به تعصبات و مقدسات ناسیونالیستی متوسل شد تا حاکمیت جهنمی خودش را که به‌ویژه در ماه‌های اخیر بیش از همیشه ضعیف و متزلزل شده است، تثبیت کند. در این میان افراطی‌ترین نیروهای ناسیونالیست ترک و کرد آتش‌بیارمعرکه شدند و دانسته و ندانسته در کنار جمهوری اسلامی قرار گرفتند. حتی احزاب و نیروهای ناسیونالیستی – نظیر حزب دموکرات آذربایجان و حزب کومه له کردستان ایران – در عین اینکه در مورد تفرقه‌افکنی‌های جمهوری اسلامی هشدار می‌دهند ناسیونالیسم طرف مقابل را مسئول می‌دانند و نقد و سرزنش می‌کنند. از سوی دیگر نه‌تنها در حکومت بلکه در میان نیروهای اپوزیسیون راست هم ما با گرایش ناسیونالیسم عظمت‌طلب فارس مواجه هستیم که در واقع عملاً آب به آسیاب ناسیونالیسم‌های قومی می‌ریزد. بدون نقد پیگیر ناسیونالیسم فارس نمی‌توان نقد عمیقی بر ناسیونالیسم کرد و ترک و کلاً ناسیونالیسم‌های قومی – اتنیکی در ایران داشت.

به نظر من حساب توده مردم در کردستان و آذربایجان از نیروهای ناسیونالیست جدا است. همانطور که حساب مردم بقیه مناطق ایران را باید از ناسیونالیسم فارس جدا کرد. مردم به‌ویژه در تجربه جنبش زن زندگی آزادی در سه‌ساله اخیر بیش از همیشه متحد و یکپارچه در مقابل جمهوری اسلامی قرار گرفته‌اند و شعارهای توده‌ای نظیر “بژی آذربایجان، یاشاسین کردستان” و “کرد بلوچ آذری آزادی و برابری” بیانگر این اتحاد و یکپارچگی بی‌مانند است. نیروهای چپ و انقلابی و آزادی‌خواه باید علاوه بر نقد پیگیر ایدئولوژی و سیاست‌های نیروهای ناسیونالیست اتنیکی قومی، به‌ویژه مقابله با احزاب ناسیونالیست افراطی مانند گرگ‌های خاکستری، در برابر تفرقه‌افکنی‌های جمهوری اسلامی، و همچنین علیه تبلیغات و سیاست‌های ناسیونالیسم عظمت‌طلب فارس که به‌وسیله سلطنت‌طلبان نمایندگی می‌شود، قاطعانه بایستند و تلاش‌های آنان را افشا و خنثی کنند.

انترناسیونال: تأکید می‌کنید که حساب مردم از نیروهای ناسیونالیست جدا است ولی مردم بالاخره در سرزمین معینی با زبان و فرهنگ و مناسبات اجتماعی معینی به دنیا آمده و بزرگ می‌شوند و به کشور و فرهنگ و زبان خود علاقه دارند. آیا همین مناسبات مبنای شکل‌گیری ناسیونالیسم نیست؟

حمید تقوایی: اشتراکات و علقه‌های فرهنگی و اجتماعی بین مردم یک کشور واقعیتی برخاسته از زندگی اجتماعی است و نه ایدئولوژی ناسیونالیستی. هر کس جامعه‌ای که در آن بزرگ شده و زندگی می‌کند را بهتر و بیشتر می‌شناسد، به آن انس و الفت می‌گیرد و رابطه احساسی عاطفی ویژه‌ای با آن برقرار می‌کند. برای هر کس زبان مادری، محله و مدرسه‌ای که در آن بزرگ شده و دوران کودکی خود را گذرانده، فرهنگ و شعر و ادبیات مشترک، و حتی حیوان خانگی و یا گلی که در خانه پرورده است، اهمیت و جایگاه ویژه‌ای دارد که باید به رسمیت شناخت و محترم شمرد. اما اینها خصوصیات اجتماعی مردم است و نه خصوصیات ملی. رنگ ملی زدن به مناسبات و علایق مشترک انسانی تحریف طبقاتی آن است. باید توجه داشت که یک خصوصیات مهم جوامع امروز مناسبات طبقاتی است. جامعه از آغاز، از زمانی که تاریخ مکتوب وجود دارد، به طبقات تقسیم می‌شود و همواره طبقه حاکمه تلاش کرده است با توسل به علقه‌های اجتماعی طبقات فرودست، از منافع و سلطه خود بر جوامع دفاع کند. ایدئولوژی‌های نژادی و اتنیکی و ملی و مذهبی با همه تعصبات و مقدساتشان برخاسته از این واقعیت طبقاتی هستند و نه خصوصیات و ویژگی‌های انسانی جوامع. در عصر ما و تقسیم جوامع به طبقات صاحب سرمایه و فروشنده نیروی کار، ملت و تعصبات و مناسبات ناسیونالیستی منافع طبقه حاکم را نمایندگی و پاسداری می‌کنند. کشور و دولت – ملت حول جغرافیای سیاسی و بازار و مناسبات مشترک اقتصادی طبقه سرمایه‌دار در هر سرزمین شکل گرفته است و نه‌تنها منتج از روابط و مناسبات انسانی مشترک در جوامع نیست، بلکه تماماً در مقابل آن است.

همانطور که مذاهب تک‌خدایی امروزی مانند مسیحیت و اسلام و یهودیت و غیره ادامه بت‌پرستی و مذاهب اولیه معتقد به خدایان متعدد هستند، ناسیونالیسم نیز ادامه طایفه و فرقه‌گرایی خان‌ها و دوک‌ها و سران ایلات و عشایر در جوامع ماقبل سرمایه‌داری است. فرهنگ و مناسبات انسانی و مبتنی بر منافع و خواست‌ها و آمال همه مردم زمانی واقعاً پاسداری و شکوفا خواهد شد که جوامع بشری از طبقات و گرایشات و دکترین‌های ناشی از سلطه طبقاتی، مانند مذهب و راسیسم و ناسیونالیسم، زدوده شوند. در مقابله با ناسیونالیسم باید منافع و آرمان‌های مشترک همه انسان‌ها در همه جوامع را مبنا قرار داد.

انترناسیونال: مستقل از مواضع و عملکرد نیروهای ناسیونالیست، ستم و تبعیض ملی که از جانب دولت مرکزی علیه مردم منسوب به ملیت‌های مختلف اعمال می‌شود یک واقعیت است. خودمختاری و خودگردانی و فدرالیسم قومی و اتنیکی به‌عنوان راه‌حلی برای رفع این تبعیضات مطرح می‌شود. در این مورد چه نظری دارید؟

حمید تقوایی: به نظر من “راه‌حل”هایی مثل فدرالیسم و خودگردانی مسئله ستم و تبعیض ملی را حل نمی‌کند، بلکه آن را نهادینه می‌کند. تبعیض ملی یک واقعیت است که در جمهوری اسلامی با تبعیض مذهبی درهم‌آمیخته و به‌مراتب تشدید شده است. برای مقابله با ستم و تبعیض ملی در جمهوری اسلامی، و کلاً در هر شرایطی، نمی‌توان از هویت و شناسنامه ملی که ناسیونالیسم برای شهروندان صادر کرده است حرکت کرد. خواست حقوق ویژه یا خودگردانی و خودمختاری و فدرالیسم قومی و نظایر آن دقیقاً ازآنجاکه بر هویت‌سازی ملی و اتنیکی برای افراد متکی است تنها می‌تواند تبعیض و ستم ملی را نهادینه و تثبیت کند. این نوع هویت‌سازی‌ها در یک سطح پایه‌ای‌تر با مبانی جوامع مدنی و حقوق شهروندی مساوی برای همه افراد جامعه متناقض است. الگوی کشورهای ” کثیرالمله” نوعی دموکراسی موزائیکی را بجای جامعه مدنی می‌نشاند که به نظر من نوعی بازگشت به مدل جوامع ملوک‌الطوایفی است. آن جوامع هم متشکل از بخش‌ها و حکومت‌های محلی سران طوایف مختلف بودند. این بازگشت از نظر فلسفه اجتماعی پست‌مدرنیسم نامیده می‌شود؛ اما در واقع پیشامدرنیسم است. عقب‌نشینی از مدرنیسم است. جامعه مدرن مدنی که دستاورد انقلابات صنعتی بود اساساً به شقه‌شقه کردن جوامع به طوایف نژادی مذهبی و حکومت‌های محلی پایان داد؛ اما امروز پست‌مدرنیسم و فدرالیسم و خودمختاری قومی و اتنیکی نشئت‌گرفته از آن، تحت نام احترام به حقوق ملیت‌ها و گروه‌های اتنیکی، عملاً مفهوم شهروندی در جوامع مدنی و حقوق مساوی برای همه شهروندان را نفی می‌کنند و این یعنی نهادینه‌کردن تفاوت‌های ملی و نه رفع آنها. برای رفع ستم و تبعیض ملی باید حقوق مردم و قوانین و سیستم حکومتی و اجتماعی کاملاً از هویت‌ها و تفاوت‌های ملی و اتنیکی مستقل باشد. همانطور که قوانین و حقوق و سیستم حکومتی باید از هویت‌سازی‌های نژادی و جنسیتی و مذهبی مستقل باشد. راه‌حل تبعیض و ستم ملی به‌رسمیت‌شناسی حقوق مساوی برای همه شهروندان، مستقل از هویت و یا هویت‌سازهای ملی و مذهبی و اتنیکی‌ای است که به آنها نسبت‌داده‌شده و یا بخش‌های مختلف مردم خود را منسوب به آن می‌دانند. به‌رسمیت‌شناسی حقوق مساوی برای همه شهروندان، از حق سخن‌گفتن و تحصیل و فعالیت‌های ادبی و هنری به زبان مادری گرفته تا حقوق مساوی اقتصادی و اجتماعی و سیاسی، اساس و رکن رفع هر گونه ستم ملی و نژادی و مذهبی و اتنیکی است. راه‌حل، نه بازگشت به جوامع ماقبل مدنی بلکه فراتر رفتن از جامعه مدنی و حرکت به‌سوی جوامع انسانی است که آینده‌ای فارغ از حتی مرزهای ملی و کشوری را در افق خود دارد. همانطور که در ابتدا اشاره کردم ملت یک مقوله ازلی نیست و بی شک ابدی هم نخواهد بود.

۸ فروردین ۱۴۰۴، ۲۸ مارس ۲۰۲۵

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *