
حمید تقوائی
دوراهی جنگ یا مذاکره که این روزها به بحث داغی بدل شده تبیین دقیقی از وضعیت جمهوری اسلامی نیست. دوراهی واقعی انتخاب بین شکست نظامی حکومت در اثر حمله هوائی به تاسیسات هسته ای و زیرساختها و مراکز اقتصادی است و یا عقب نشینی و پذیرش خواستهای دولت آمریکا. همه، و خود حکومتی های بهتر از هر کس، میدانند که رژیم توان نظامی مقابله با حمله هوائی اسرائیل-آمریکا را ندارد. خامنه ای همچنان از سیلی سخت صحبت میکند اما در واقع دارد صورت خود و رژیمش را با سیلی سرخ نگهمیدارد. با کدام دست قرار است این سیلی کذائی زده شود؟ با موشکپرانی هایی که امتحان شد و بجائی نرسید؟! و یا با نیروهای نیابتی که عملا فلج شده اند؟!
به نظر من نه دو راهی ای وجود دارد و نه بن بستی. رژیم انتخابش را کرده است. مذاکره نمیکنیم و سیلی میزنیم و غیره را باید بحساب رجزخوانی های توخالی و همیشگی خامنه ای گذاشت. عراقچی که بعد از دریافت نامه ترامپ از امکان استفاده از فرصت و بلامانع بودن مذاکره غیر مستقیم صحبت میکرد در آخرین اظهارنظرش صریحا میگوید “مبنای ما فعلا مذاکره غیرمستقیم با آمریکا است”. یعنی فعلا با مذاکره غیر مستقیم، و احتمالا بعدا با مذاکره مستقیم هم، مشکلی نخواهند داشت. و چنین موضعی البته نمیتواند بدون موافقت خامنه ای اتخاذ شده باشد.
اینهم روشن است که پیشنهاد ترامپ صرفا مذاکره نیست بلکه قبول شرایطی است که مطرح کرده است. بحث این نیست که “اگر مذاکره نکنید”، بلکه اینست که “اگر شرایط ما را قبول نکنید”، به گزینه نظامی متوسل میشویم. این شرایط که در نامه ترامپ مطرح شده و بوسیله یک مقام پیشین امارات فاش شده چنین است:
“توقف کامل برنامه هستهای ایران، تعطیلی غنیسازی اورانیوم، قطع ارسال سلاح به حوثیهای یمن، قطع حمایت مالی از حزبالله لبنان، انحلال گروههای مسلح وابسته به حشد الشعبی در عراق، مهلت دوماهه برای اجرای این شروط، در صورت پذیرش، لغو تحریمها و پایان دادن به انزوای ایران، در غیر این صورت، اقدام نظامی گسترده علیه ایران”
بعبارت دیگر جمهوری اسلامی یا باید به این خواستها تن بدهد و یا حمله نظامی را بجان بخرد. اما این را هم جکومتی ها میدانند. در پاسخ به چنین پیامی است که وزیر خارجه و مقامات دولتی، در کنار رجزخوانی های رهبرشان، از مذاکره غیر مستقیم صحبت میکنند. قبول حتی بخشی از این شرایط به معنی تسلیم است اما امیدوارند رجزخوانی های خامنه ای تا حدی بتواند جبران مافات کنند. مثل موارد متعددی در گذشته کوتاه بیایند و در عین حل ظاهر را هم حفظ کنند.
این کاملا قابل فهم است که بین درهم کوبیده شدن در اثر حمله نظامی و تن دادن به مذاکره دومی را انتخاب کرده اند. گرچه تسلیم به شرایط دولت آمریکا آبرو و اعتباری برای نظامشان باقی نمیگذارد اما چاره ای ندارند. حفظ نظام بقول خودشان “اوجب واجبات” است. در عین حال تلاش میکنند شکست و بی آبروئیشان را به حداقل برسانند. امیدوارند بتوانند وقت بخرند، در رابطه با پروژه هسته ای موقتا کوتاه بیایند، کمک به نیروهای نیابتی که عملا کارآئی ای هم ندارند را متوقف کنند و در اولین فرصت، با پایان یافتن دوره ریاست جمهوری ترامپ و حتی با بالا گرفتن مخالفتها و اعتراضات به دولت ترامپ و تضعیف موقعیت داخلی و جهانی او، زیر قول و قرارهایشان بزنند. همه نشانه ها حاکی از در پیش گرفتن چنین مسیری است.
اما در پیشبینی های سیاسی هیچ چیز صد در صد نیست. احتمال حمله نظامی در هر حال وجود دارد و میتواند عواقب مخربی نه تنها برای حکومت بلکه برای مردم در بر داشته باشد. سئوالی که در برابر نیروهای سیاسی اپوزیسیون و مردم ایران قرار دارد اینست که چه باید کرد تا مبارزات و اعتراضات جاری تحت الشعاع فضای جنگی و تنشهای بین المللی قرار نگیرد؟ چه باید کرد تا توافق و یا تهدیدات و بویژه حمله نظامی مبارزات مردم را تحت الشعاع قرار ندهد و به تقویت حکومت در جنگ با مردم منجر نشود. چه باید کرد تا از دل این تلاطم و تنش جنگی جنبش زن زندگی آزادی و مبارزه برای سرنگونی حکومت قدرتمند تر و تعرضی تر سر بلند کند؟
اولین نکته اینست که فعالین و دست اندرکاران مبارزات و جنبشهای اعتراضی جاری نباید تحت فشار فضای جنگ و حتی حمله نظامی احتمالی در تعرض جامعه به جمهوری اسلامی کمترین تخفیفی بدهند. این بن بست و بحران حکومت در عرصه سیاست خارجی، عینا نظیر بحرانهای داخلی اش، تماما نتیجه سیاستهای خامنه ای و حکومت اوست. برای خاتمه بخشیدن به فضا و تنشهای جنگی، و علیه حمله نظامی احتمالی، باید به مبارزه علیه جمهوری اسلامی در همه عرصه ها شدت بخشید. جبهه تازه ای هم باید علیه جنگ افروزیهای حکومت گشود. فی الحال مردم در تجمعات اعتراضی شان با شعارهائی نظیر “جنگ افروزی را رها کن فکری به حال ما کن” و “جنگ افروزی کافیه سفره ما خالیه” علیه رجز خوانیها و ماجراجوئی های جنگی حکومت بمیدان آمده اند. این حرکت را باید تقویت کرد و گسترش داد.
بحران و بن بست واقعی حکومت در جنگش با ما مردم است. و در این جنگ داخلی است که سرنوشت حکومت رقم زده میشود. بدون اعتراضات و مبارزات ما، بدون جنبش زن زندگی آزادی، حکومت میتوانست هر بحران بین المللی را از سر بگذراند. نه تهدیدات ترامپ و اسرائیل، نه حمله به تاسیسات هسته ای، نه مکانیسم ماشه و نه هیچ نوع تحریم و فشار اقتصادی قادر به سرنگون کردن جمهوری اسلامی است و نه اساسا آمریکا و اروپای واحد چنین هدفی دارند. خلاصی از شر این حکومت امر خود ما مردم است.
تا جائی که به رابطه دولتها با جمهوری اسلامی مربوط میشود خواست ما مردم نه مذاکره است و نه تحریم اقتصای و نه حمله نظامی. ما خواهان بایکوت سیاسی و فرهنگی و ورزشی جمهوری اسلامی هستیم. ما بارها اعلام کرده ایم جمهوری اسلامی نماینده مردم ایران نیست، قاتل آنهاست. دولتها و نهادهای بین الملی باید هر رابطه ای با این حکومت را قطع کنند و آنرا بعنوان حکومت ایران برسمیت نشناسند. این امر کمک موثری به پیشروی انقلاب زن زندگی آزادی و وارد کردن ضربه نهائی به جمهوری اسلامی، و نقطه پایانی به پروژه هسته ای و جنگ افروزیها و تروریسم جهانی و منطقه ای اش خواهد بود.
٣ فروردین ١٤٠٤، ٢٣ مارس ٢٠٢٥