مصاحبه “کارگر کمونیست” با حسن صالحی
کارگر کمونیست: معضل بیکاری، بخصوص در دو سه دهه اخیر به یک مشکل اصلی در دنیا و البته از جمله در ایران تبدیل شده است. تا بحال دنیا به این اندازه بیکاری بخود ندیده است. سئوال من این است که ظاهرا هیچ کسی بیکاری را دوست ندارد؛ حتی کسانی که بیکار می کنند! با این حال کرور کرور بیکار می کنند. چرا چنین است؟
حسن صالحی: در مورد ابعاد بیسابقه بیکاری در ایران کاملا درست میگوئید. طبعا به آمارهای دولتی مبنی بر نرخ ١٢.٤ درصدی بیکاری بهیچوجه نمی توان اعتمادی کرد. خود اظهارات مختلف و متناقض مقامات حکومتی در باره جدی بودن معضل بیکاری نیر گواه این است که میزان بیکاری در کشور بسیار بیشتر از آمارشان است. تصور من این است که از هر سه نفر نیروی آماده به کار در کشور حداقل یک نفر بیکار است. ایران به لحاط تعداد بیکاران بطور قطع از کشورهای زیادی، مثلا یونان با آن اقتصاد درب و داغانش و همچنین آفریقای جنوبی بمراتب وضع وخیم تری دارد.
از نظر ما کمونیستها دلیل مشترک بیکاری برای همه جوامع ریشه در نظام سرمایه داری دارد. من خودم در کشور سوئد شاغل هستم و در این سالها چندین موج بیکاری سازی را از سر گذارنده ام. هر بار دلیل اخراج صدها نفر را عدم سودهی شرکت اعلام کرده اند. حتی وقتی شرکتها و کمپانی های بزرگ در حال سود بردن هستند کارکنان خود را اخراج می کنند تا به زعم خودشان بعنوان یک اقدام پیشگیرانه از عدم سودهی در آینده جلوگیری کنند. جامعه ای که مبنایش بر اساس منافع سودپرستانه اقلیتی مفتخور به اسم سرمایه دار استوار است بیکاری و قربانی کردن زندگی کارگران و شاغلین جز جدایی ناپذیری از آن به حساب می آید. می خواهم بگویم که بیکاری بطور دائمی توسط سیستم سرمایه داری ایجاد و بازتولید می شود. نرخ بیکاری، صرفنظر از اوضاع اقتصادی، در هیچ کشوری هیچگاه به صفر نرسیده است و اشتغال کامل در نظام سرمایه داری افسانه است. اینها بهیچوجه اتفاقی نیستند. چرا؟ چون وجود یک ارتش از بیکاران شرط لازم ادامه سودهی سیستم استثمارگرانه سرمایه داری است که در آن توده میلیونی تولید کننده، یعنی کارگران، باید تا حد امکان، که در واقع همان بیکاری و بیکارسازی است، بی چیز باشند و از راه فروش نیروی کار خود امرار معاش کنند. وجود ارتش دخیره بیکاران برای سرمایه ضروری است تا بوسیله تهدید آن سطح معیشت کارگران را به حداقل ممکن کاهش دهد. بعنوان مثال کارفرما به یکی از دوستان من که شاغل است گفته است که باید به ٢٠ درصد دستمزد کمتر راضی شود و او را عملا بر سر دوراهی ماندن با شرایط حقوقی بدتر و رفتن و دسته و پنجه نرم کردن با بیکاری قرار داده است.
اما وجود بیکاری میلیونی در ایران صرفنطر از این دلیل ساختاری که من بدان اشاره کردم دلایل خاص خود را دارد. جمهوری اسلامی حکومتی است که از بدو روی کار آمدنش از زبان خمینی اعلام کرد که “اقتصاد مال خر است”. اگر بخاطر بیاورید یکی از اولین قربانیان جمهوری اسلامی کارگر بیکاری بود که در اصفهان با شلیک گلوله مامورین حکومتی کشته شد. سپس برای گسترش اسلام ارتجاعی خود در صحنه جهان ٨ سال یک جنگ ضد مردمی را به پیش بردند که همه منابع مالی و انسانی کشور را بلعید و نابود کرد. بعد از پایان جنگ هم که اعلام کردند دوران سازندگی فرار رسیده است، که اساسا و عمدتا اقتصاد مافیایی و بساط بخور و بچاپ را خود سازماندهی کردند و در عین حال بشدت مواظب بودند که از این میان چیزی نصیب کارگر نشود. ایران تحت سلطه جمهوری اسلامی، در عین حال کشوری است که به لحاظ قانونی کارگر امنیت شغلی ندارد و دست کارفرما برای اخراج آنها باز است. در آن جامعه در عین حال قرادادهای موقت کار رایج است که این به نوبه خود به کارفرما اجازه میدهد کارگران را به سهولت اخراج کند.
به این تصویر باید روند رو به رشد ورشکستگی و تعطیلی کارخانه ها و مراکز تولیدی را هم اضافه کرد که نتیجهای جز بیکاری بیشتر بهمراه نداشته است. می خواهم بگویم مسئول مستقیم این وضع جمهوری اسلامی و سیاستهای اقتصادی و ارزی جمهوری اسلامی است. جمهوری اسلامی با در اختیار داشتن منابع مالی و ثروت جامعه بیشترین بودجه دولت را برای پر کردن شکم آخوندهای فیضیه و دستجات سرکوبی که از قضا برای سرکوب مبارزات کارگران و تحمیل شرایط زندگی چند برابر زیر خط فقر بخدمت گرفته میشوند، صرف میکند. مسئله اشتغال و زندگی مردم اگر هم مشغله دولت باشد به این معنا مشغله است که چگونه شغل مفتخوری خود را حفظ کنند.
کلی پول و هزینه صرف جریانات تروریستی نظیر حزب الله میکنند در حالی که میشد این پول را صرف ایحاد شغل کرد. به دولت جنایتکار بشار اسد از جیب مردم کمک های نجومی می کنند در حالیکه می شد با این پولها برای جوانی که اسیر بیکاریست شغلی تولید کرد. واقعا تا زمانی که حقوقهای نجومی و املاک نجومی و فساد نجومی و ریاکاری نجومی در این کشور هست چگونه میشود از حل معضل بیکاری بطور جدی حرفی زد؟ اینجاست که میگوئیم مسئول مستقیم این وضع رژیم است. وگرنه میشود بودجهایی داشت که در خدمت راه انداختین فعالیتهای تولیدی، تامین شغل و آسایش و رفاه زندگی مردم باشد. چند قلم فسادهای مالی اینها که که به قول خودشان فقط نوک کوه یخ فساد است، و چند مورد از بخور بچاپهایشان و خرجی که صرف سرکوب و عوامفریبی میکنند می تواند کلی شغل ایجاد کند.
کارگر کمونیست: با اختراعات تازه، واضح است که همیشه تعدادی کارهایشان را از دست بدهند و ماشین آلات و روباتها جای انسانها را در یکسری از کارها بگیرند. کارگرانی کارهایشان را از دست می دهند و شیوه هائی از تولید جای خود را به شیوه های دیگری می دهند. همراه با روباتها واضح است که انسانهای دیگری هم مشغول به کار خواهند شد. معمولا اتحادیهها – آنجا که اتحادیهای در کار باشد – به این بیکارسازیها اعتراض میکنند، اما در چشم جامعه این جابجائی نیروی کار توجیه پذیر است. به نظر شما با این معضل چکار می شود کرد؟
حسن صالحی: قبل از پرداختن به سئوال شما مایلم یک موضوعی را در باره اتحادیههای کارگری بگویم. من در کشور سوئد زندگی میکنم و تا به حال ندیدهام که هیچ اتحادیه کارگری جلوی اخراجهای دسته جمعی را گرفته باشد. ظاهرا این امر پذیرفته ایست که کارفرما به دلیل عدم سودهی و یا کمتر سود بردن و یا بکارگیری تکنولوژی جدید عدهای را اخراج کند. اتحادیهها در چنین مواقعی معمولا تلاش میکنند شرایط اخراج بهتری را برای کارکنان فراهم آورند. مثلا اینکه شما با توجه به سابقه کارت میتوانی گاهی تا چندین ماه بدون داشتن شغل حقوق دریافت کنی. فکر کنم در ایران به این بازخرید میگویند. و یا اینکه به خرج کارفرما به کارکنان اخراجی کمک می شود تا بتوانند شغل تازه ای پیدا کنند.
و اما به جواب سئوال شما برگردیم. سلب امنیت شغلی کارگر تحت هر عنوان و دلیلی قابل قبول نیست. یک لحظه فکر کنید که سرمایه دار در جوامع سرمایه داری از چه امنیت بالایی برخوردار است. در کشورهای سرمایه داری، قانون و دادگاه و پلیس گذاشته اند که کسی حق نداشته باشد امنیت سرمایه دار را به خطر بیاندازد و مثلا سرمایه او را مصادره کند. ولی تا نوبت به کارگر می رسد براحتی او را از تیغ اخراج می گذرانند. چون سود سرمایه دار ایجاب می کند. و یا مورد دیگر وقتی که کارگر را به خاطر بکارگیری تکنولوژی جدید از کار بیکار می کنند. خیلی عجیب است. قرار بوده که بکارگیری تکنولوژی تازه زندگی آدمها را بهتر کند ولی در عوض منجر به بیکاری می شود. اشکال از خود تکنولوژی نیست. اینجا هم اشکال از سرمایهدار و مناسبات موجود است. وگرنه چرا باید امنیت شغلی و رفاه کارگر با نوآوری در تکنولوژی و یا نوسانات بازار که خود کارگر هییچ کنترلی بر روی آن ندارد خراب شود؟ زندگی اش از هم بپاشد؟ در مورد تکنولوژی تازه این علی القاعده باید باعث بشود مردم کمتر کار کنند. زندگیها بهتر شود و حتی امکان کاری ایجاد گردد. ولی نمیشود چون باز هم مسئله به خطر افتادن سود سرمایه در کار است.
می خواهم بگویم که من این استدلال به اصطلاح توجیه پذیر را قبول ندارم. در مورد همین تکنولوژی تازه که شما بدان اشاره کردید از قضا یک جنبش بسیار توجیه پذیر راه افتاده است که می گوید با توجه به پیشرفت تکنولوژی کار کمتری کنیم (با حقوق کامل) تا فرصتهای شغلی بیشماری برای همه بوجود آید. این جنبش معتقد است که با این ترتیب نرخ بیکاری کاهش خواهد یافت و استاندارد زندگی هم بالا خواهد رفت. این جنیش اینحا و آنحا هم موفقیت هایی داشته است. ولی طبعا جهان سرمایه داری آن را دوست ندارد چرا که منافع سودپرستانه و امنیت سودبری آنها را به خطر می اندازد.
ولی برای مقابله با پیامدهای ناگوار بیکاری و آنجایی که گفته می شود کار نیست خواست مهم دیگر ما باید این باشد که اگر نمی توانید شغل ایجاد کنید باید برای تامین زندگی و معیشت بیکاران بیمه بیکاری مکفی پرداخت کنید. کسی نباید بدلیل بیکاری زندگی اش متلاشی شود و به فقر کشیده شود. تامین معاش بیکاران از سوی کارفرمایان و دولت کمترین کاریست که جامعه میتواند مطالبه کند. طبعا مبارزه برای حق اشتغال و جلوگیری از بیکارسازیها مهم است ولی در شرایطی که جبرا راه دیگری نیست باید برای گرفتن کامل حق بازخرید جنگید. همچنین دولت و سرمایه داران موظف هستند که به کارگران اخراجی کمک کنند تا شغل تازه ای پیدا کنند. مثلا از طریق برگزاری دوره های آموزشی که دروازه های کاری تازه ای را به روی آنها باز کند.
از نظر ما کمونیستها امنیت شغلی زمانی در جامعه ایجاد میشود که کار به خاطر مزد و تامین سودآوری سرمایه ور افتد و تبدیل به یک فعالیت آزادانه و دوطلبانه انسانها برای رشد و تعالی خود و جامعه تبدیل شود.
مصاحبه توسط ناصر اصغری از تحریریه کارگر کمونیست تهیه شده