کاظم نیکخواه:
جنجال و بالماسکه ای که این روزها بر سر “تلاشها و گامهای مثبت” دولت روحانی و تیم مذاکره کننده اتمی اش در غرب براه افتاده براستی تماشایی است. آنچنان از اینکه وزیر خارجه حکومت اسلامی به زبان انگلیسی حرف میزند (عجب هنری!) و لبخند به لب دارد و طرحهایش را با لپ تاپ و پاور پوینت معرفی کرده است و امثال اینها سخن میگویند که گویی شاهد شعر گفتن یک خرس قطبی هستند. در کانالهای تلویزیونی شان که آخوند معمولا عقب مانده و کپک زده معرفی میشد، این روزها آخوند یک موجود دوست داشتنی است و حتی عمامه و عبای روحانی مد زیبای روز جلوه میکند! (اوایل روی کار آمدن خاتمی و سفرش به اروپا را بیاد می آورید؟)
داستان چیست؟ چه اتفاقی دارد می افتد؟ میگویند جمهوری اسلامی این بار با یک دولت جدید و کاملا متفاوت و پیشنهادات جدید و مثبت و سازنده جلو آمده است. این تصویری است که بیشتر رسانه ها اما نه همه آنها میدهند. سوال اینست که آیا میتوان به این خوش بینی اتکا کرد؟ آیا همین چند ماه آتی شاهد بسته شدن پرونده اتمی جمهوری اسلامی و رفع تحریمها و کشاکشها خواهیم بود؟
بگذارید از همین ابتدا یک نکته را تاکید کنیم: کل این کشاکش و بحران کشاکشی میان دولتهای ارتجاعی و ضد مردمی است که هرروز دارد دودش به چشم کارگران و مردم محروم میرود. حل بحران اتمی و پایان یافتن تحریمها (اگر واقعا عملی شود) بیش از همه به نفع کارگران و مردم ایران است. این کارگران و مردمند که بیشترین لطمات را ازجنبه های مختلفی متحمل میشوند. کمیابی و گرانی فزاینده کالاها، تشدید فشار و سرکوب، نا امنی و خطر جنگ، و انواع بهانه ها و فشارهایی که حکومت به این بهانه بر مردم وارد میکند بخشی از آسیبهایی است که این بحران دارد به زندگی مردم وارد میکند. در عین حال کارگران و مردم ایران بارها و بارها به زبانهای مختلفی اعلام کرده اند که سلاح هسته ای و انرژی هسته ای نمیخواهند و در تقابل با حکومتی ها که شعار انرژی هسته ای حق مسلم ماست را سر میدهند، فریاد زده اند “زندگی انسانی حق مسلم ماست”. در عین حال کارگران و مردم ایران از هر معامله و سازشی میان دولتهای سرمایه داری غرب و جمهوری اسلامی استقبال نمیکنند و نباید بکنند. همین اکنون شاهدیم که همزمان با مراودات عاشقانه سران حکومت اسلامی و دولتهای غربی، اعدامها در ایران گسترش یافته است و نهادهای به اصطلاح “حقوق بشری” غرب و دولتهایشان اشاره ای به این جنایات نمیکنند.
بعد از این تاکید باید بگوییم که ما روند ماجرا را به این سادگی نمی بینیم و این تبلیغات رسانه های نوکر و جریانات سطحی نگری که معتقدند دوره “بازگشت ایران به بازار سرمایه جهانی” و متعارف شدن حکومت اسلامی نزدیک شده و امثال اینها را بی پایه و اساس میدانیم. موانع و معضلات زیادی پیش پای طرفین وجود دارد که باید آنها را دید و احتمالات مختلف را پیش روی مردم گذاشت. داستان “متعارف شدن” جمهوری اسلامی را فعلا کنار بگذاریم و به همین ماجرای اتمی نگاه کنیم.
داستان اتمی
روشن است که جمهوری اسلامی با تنگ شدن حلقه محاصره اقتصادی توسط آمریکا و غرب به تنگنایی جدی افتاده است و اقتصادش رو به فروپاشی کامل میرود. خشم و اعتراض مردم در سطح جامعه روبه گسترش است و این حکومت خودرا بطور جدی زیر این فشار می بیند که راهی برای رفع تحریمها بیابد. به همین دلیل حاضر است در مورد مساله اتمی بدرجه ای عقب بنشیند. اما میخواهد این عقب نشینی در حدی باشد که بتواند در داخل ایران آنرا بعنوان پیشروی و پیروزی جا بزند. همین روزها در اوج ابراز خوش بینی ها، یکی از مقامات دولت آمریکا در مورد بسته پیشنهادی جمهوری اسلامی چنین گفت “میتوان گفت که ایران میخواهد گامهای خیلی کوچکی برای برنامه هستهای خود بردارد در حالی که در مقابل توقع نتایج خیلی بزرگی دارد.” برخی گزارشها میگوید جمهوری اسلامی گفته است حاضر است فعلا غنی سازی در سطح ٢٠ در صد را متوقف کند، فعالیت پایگاه فردو را موقتا متوقف سازد و فعالیت نیروگاه قم را هم فعلا تعطیل نماید. در عین حال تاکید کرده است که امکان غنی سازی را نمیخواهد از دست بدهد و داشتن تجهیزات و حق غنی سازی “خط قرمز” حکومت است و تحریمها باید فورا کاهش یابد. برای غرب و مشخصا آمریکا دقیقا مساله همین خط قرمز است که باید شکسته شود. و همچنین گروه ١+٥ بر این تاکید دارد که نیروگاههای مخفی شده در زیر کوهها مثل نیروگاه قم باید تماما تعطیل و برچیده شود و همچنین بازرسان بین المللی این امکان و حق را داشته باشند که هروقت خواستند سرزده به بازرسی تاسیسات ایران بپردازند. اینها رئوس اختلاف است. اما این هنوز تمام ماجرا نیست. هرکدام از طرفین اگر امکانش را داشته باشند (و این “اگر” مهم است) ممکن است اینجا و آنجا از این “خطوط قرمز” خود نیز عقب بنشینند تا سازشی صورت گیرد.
اما مساله اینست که رسیدن به اهدافی که پشت این کشاکش اتمی چندین ساله قرار دارد برای هردو طرف از خود مسال اتمی مهتر است. غرب میداند که جمهوری اسلامی در سه کنج قرار گرفته و در نتیجه به سادگی در مقابل این حکومت کوتاه نمی آید. بویژه آمریکا که بیشترین “زحمات” را برای به تسلیم کشاندن جمهوری اسلامی متحمل شده است حاضر نیست با یک عقب نشینی ساده کوتاه بیاید. در واقع دولت آمریکا و بدرجه ای هم پیمانان اروپایی اش نمیخواهند یک دولت تروریست و سرکش مثل جمهوری اسلامی در منطقه وجود داشته باشد و در راه اهداف و سیاستهای آنها مدام سنگ اندازی کند. یعنی اختلاف فقط بر سر مسال اتمی نیست. موضوع عراق و افغانستان و حمایت از تروریسم در لبنان و سوریه و کلا نقش جمهوری اسلامی در منطقه و امکان بهره بردای سرمایه های آمریکائی از بازار اقتصادی ایران و همه اینها روی میز است. همین روزها سناتورهای آمریکائی هم از حزب دموکرات و هم از حزب جمهوریخواه به اوباما هشدار داده بودند که نه فقط نباید تحریمها را کاهش داد بلکه باید آنها را افزایش داد زیرا در شرایط ضعف جمهوری اسلامی امکان عقب راندن هرچه بیشتر آن و امتیاز گرفتن مهیاتر است. همه چیز گویای اینست که در دولت آمریکا شکافی بر سر مساله جمهوری اسلامی بروز کرده است.
جناحهای جمهوری اسلامی نیز میدانند که عقب نشینی در برابر غرب موقعیت حکومتشان در داخل ایران و مقابل مردم را بسیار تضعیف میکند. دولت روحانی و جناح رفسنجانی که پیشاپیش کل این سیاستها قرار دارد طی همین یکی دو هفته گذشته بشدت مورد حملات تند آخوندها و دست اندرکاران جناح خامنه ای بوده است. حتی دستجات لباس شخصی همین هفته جاری سخنرانی رفسنجانی در کرمانشاه را با شعار “مرگ بر آمریکا” مختل کردند و گویا او را فراری دادند. در این زمینه بسیاری فاکتها از عمق شکافهای درون حکومت وجود دارد که نشان میدهد شکاف در درون حکومت از همیشه عمیق تر شده است. مخصوصا که این بار این سیاست خامنه ای است که عقب رفته است و جناح رفسنجانی با روی کار آمدن روحانی قوی تر شده است.
در یک کلام چشم انداز اوضاع سیاسی در ایران بر خلاف ارزیابی جریانات سطحی و فریبکار آرام شدن اوضاع و تقویت جمهوری اسلامی و به جریان افتادن اقتصاد نیست. برعکس جنگ و کشاکش در داخل جناحهای جمهوری اسلامی پا بپای مذاکره و کشاکش حکومت با دولتهای غربی شدت بیشتری می یابد. حتی اگر حکومت اسلامی به ناچار کاملا تن به سازش با غرب بدهد و تحریمها برداشته شود و بحران اتمی پایان یابد که احتمالی بسار ضعیف در آینده نزدیک است، این بهیچ وجه جمهوری اسلامی را در برابر مردم تقویت نمیکند. همه میدانند که اقتصاد جمهوری اسلامی قبل از این کشاکش و این تحریمها در بحرانی عمیق قرار داشت و گرانی و بیکاری میلیونی و تولید زیر ظرفیت مدام گسترش بیشتری می یافت و اکنون نیز کنار رفتن فرضی فشار تحریمها اقتصاد زمین گیر شده ایران را از زمین بلند نخواهد کرد. از نظر انسجام درونی و توان تعرضی نیز جمهوری اسلامی بهیج وجه در موقعیت بهتری نخواهد بود. برعکس کارگران و مردم که از سرکوب و خفقان و فقر و بیکاری و گرانی به تنگ آمده اند، امکان می یابند که با دست بازتری دست به تعرض بزنند و این حکومت را در برابر خواستهای خود به زانو در آورند.
در یک کلام میتوان به این نتیجه رسید که سرنوشت بحران اتمی هرچه باشد، چشم انداز فوری اینست که صفوف حکومت اسلامی سرمایه داران از همیشه درهم ریخته تر شود و این حکومت در برابر مردم از همیشه ضعیف تر از این ماجرا بیرون آید. طبعا استفاده از این شرایط برای پیشروی مبارزات مردم و کارگران بستگی به هوشیاری رهبران و فعالین جنبشهای اجتماعی مثل جنبش کارگری و زنان و دانشجویان و بخشهای مختلف مردم دارد.*