mostafa saber

مصطفی صابر

mosaber.mosaber@gmail.com

مساله هسته ای و نقش مردم!

mostafa saber

مصطفی صابر: 

اینبار ماجرای کهنه و کسالت آور “مذاکرات هسته ای” (که صورت ظاهر رابطه جمهوری اسلامی و غرب است) یک ویژگی متفاوت و امید بخش بچشم می خورد و آن نقش و دخالتگری مستقیم و غیر مستقیم مردم در این رابطه است.
برای مثال، این فقط حسن روحانی نیست که برای تقویت موقعیت خود در مقابل مخالفین داخلی خواهان “نظر سنجی” از مردم میشود و یا مکررا “انتخابات اخیر” و “رای مردم” را به رخ میکشد. نتانیاهو هم برای پیشبرد سیاست خود علی الحساب از رجزخوانیهای معمول نظامی اش کم کرده و در عوض دست به دامان مردم ایران میشود که جلوی اتمی شدن جمهوری اسلامی را بگیرند. مفسرین و سیاستمداران غربی پنهان نمی کنند که وجه تاثیر گذار تحریم ها (که عامل مهم کشاندن جمهوری اسلامی پای میز مذاکره قلمداد میشود) بویژه خطری است که از ناحیه خشم و نارضایتی مردم از اوضاع اقتصادی متوجه ثبات و آینده رژیم حاکم بر ایران است. نقش و حضور مردم در مدیای اجتماعی علیرغم همه فیلترینگ و محدودیت رژیم اسلامی چنان برجسته است که جوانان در ایران نه فقط در مورد “مساله هسته ای” با امثال نتانیاهو دیالوگ میکنند و با جهان رابطه میگیرند بلکه امثال روحانی و ظریف و حتی “تویتر آقا” هم باید آنها را به حساب آورد. و این فقط محدود به مدیای اجتماعی نیست، حضور و دخالت بینندگان و شنوندگان در مدیای رسمی (بویژه امثال بی بی سی فارسی و صدای آمریکا) هم بطور قابل قیاسی نسبت به گذشته متفاوت است. این رسانه ها که سابقا ادعای مسخره “بی طرفی” را تکرار میکردند، حالا همان متاع سابق را با عباراتی نظیر “نظر شما جزو خبر ماست” میخواهند آب کنند و این را بطور برجسته در رابطه با مساله هسته ای میتوان مشاهده کرد.
حتی بر اساس همین مشاهدات ظاهری میتوان گفت که اینبار کاملا محسوس است که چک و چانه زدن بر سر رابطه غرب و جمهوری اسلامی (که مساله هسته ای محمل مشخص آنست) فقط دو طرف، یعنی آمریکا و غرب (بقول خودشان “جامعه جهانی”) از یکسو و جمهوری اسلامی از طرف دیگر ندارد و صرفا به بالایی ها محدود نیست. بلکه علیرغم همه بگیر و ببندهای جمهوری اسلامی و یا درهای بسته و “محرمانه” بودن و غیره، بیش از هر وقت دیگر مردم بطور آشکار بعنوان طرف سوم در این مذاکرات و در این دعوای غرب و جمهوری اسلامی مطرحند و بنوعی حضور دارند.
نقش و حضور مردم البته به این مشاهدات و این ظواهر محدود نیست. یا صحیح تر، این مشاهدات تنها انعکاسی از یک وضعیت پایه ای تر است که توجه به آن نه فقط برای درک همین شواهدی که اشاره شد بلکه مهمتر برای درک حرکت مردم و چهارچوبه تاثیر گذاری آنها حیاتی است. باید یادآوری کرد که کل شرایط جهانی، منطقه ای و داخلی که در متن آن جمهوری اسلامی و غرب امروز پای میز مذاکره و تلاش برای حل و فصل “مساله هسته ای” و باز تعریف رابطه بین خود نشسته اند، بنوعی محصول تحرک و دخالت مردم در سیاست، چه در ایران، چه در منطقه و چه جهان است. یادمان نرود که نعره های اسلام سیاسی از نوع احمدی نژاد نه در خطابه سازمان ملل یا بر سر میز مذاکره با کشورهای ۱+۵ بلکه اساسا در فریاد تظاهرات های میلیونی “مرگ بر دیکتاتور” و با خون نداها بر کف خیابانهای تهران، پاسخ گرفت و به یمن تویتر و یوتیوب در پیشگاه جهانیان “دولت مرده” اعلام شده بود. یادمان نرود که میلیتاریسم نوع بوش (که برای یک دوره سیاه خود را نقطه مقابل تروریسم اسلامی و در برابر “محور شر” تعریف میکرد) مدتها قبل در خود آمریکا شکست خورده بود و اوباما با وعده “تغییر” و با ژست “مشت گشوده” سرکار آمده بود. انقلابات خاورمیانه و جنبش های ضد سرمایه داری در غرب، در انقلابی ترین سال تاریخ بشر یعنی ۲۰۱۱، با قاطعیت اعلام کرد که این تحولات اتفاقی نبودند و دوره جدیدی در سیر تحولات دنیا و سیاست بین الملل شروع شده که مشخصه اصلی آن نقش و دخالتگری مردم است. درست بر متن عمومی این تحولات است که اکنون ما شاهد حضور و دخالتگری محسوس مردم در قبال “مساله هسته ای” و معضل دیرینه رابطه جمهوری اسلامی و غرب هستیم. و درست همین تغییر شرایط و بویژه فاکتور دخالتگری و نقش مردم است که باید مورد توجه و نقطه اتکاء سیاست ما قرار گیرد.
در واقع اگر چیزی اینبار در مذاکرات هسته ای و رابطه غرب و جمهوری اسلامی حقیقتا و اصالتا متفاوت است و محصول تاکتیک و ترفند و منفعت مقطعی این و یا آنطرف نیست، و بهمین اعتبار هم میتواند منشاء حصول نتیجه متمایزی به نسبت تلاش های شکست خورده قبلی باشد، در تحلیل نهایی عامل حضور و دخالت مردم است. و اگر اینرا بپذیریم آنوقت سوال این است که نقش و دخالتگری مردم هم اکنون چگونه است؟ و چگونه میتواند ارتقاء یابد و چه جهت و هدفی را باید دنبال کند؟ میکوشم به سهم خود مختصرا به این دو سوال بپردازم.
در عکس العمل ها و نظرات مردم دو گرایش اصلی را میتوان تشخیص داد. اول، کسانی که امیدی به این مذاکرات و اصولا نزدیکی غرب و جمهوری اسلامی ندارند. چرا که فکر میکنند مشکل خود جمهوری اسلامی است و تا وقتی این رژیم هست نمی تواند رابطه عادی با غرب برقرار کند. نتیجه عملی که این گرایش به آن میرسد این است که برای حل معضل باید شر رژیم اسلامی را از سر جامعه کند. دوم، گرایشی که فعالتر است، تصور میکند مجموعه شرایط آماده است تا به جمهوری اسلامی عقب نشینی از مواضع ضد غربی اش تحمیل شود. بخش اعظم این گرایش دوم نه به جمهوری اسلامی توهمی دارد و نه خواهان بقای آنست، بلکه فکر میکند این عقب نشینی را میتوان به رژیم اسلامی تحمیل کرد و این بنوبه خود آغاز پروسه اضمحلال جمهوری اسلامی است. اینها کسانی هستند که بسیاری شان در انتخابات اخیر در روزهای آخر تصمیم گرفتند به روحانی رای بدهند و اکنون فکر میکنند با حمایت و پشتیبانی از سیاست های او (در واقع بلوک رفسنجانی و خاتمی) میتوانند خامنه ای و حامیان او و مخالفان عادی کردن رابطه با غرب را عقب برانند. این گرایش همانطور که اشاره شد پر تحرک است و اگر وسیع تر از گرایش اول نباشد دستکم بیشتر به چشم می آید. توسط مدیای غربی بویژه بخش فارسی آن (نظیر بی بی سی) به شدت حمایت میشود و بنوعی میداندار است. البته گرایشات کوچکتر و حاشیه ای تر هم هست. نظیر گرایشات اصلاح طلبانه که دچار این توهمند که جمهوری اسلامی پروغرب هم میتوان داشت. یا حاشیه ای تر از اینها یعنی کسانی که تصور میکنند جمهوری اسلامی را با غرب ستیزی و سیاست های تاکنونی میتوان ادامه داد و سرپا نگاه داشت. حتما تمایلات غریب و حاشیه ای دیگر هم میتواند باشد. (۱) اما تا آنجا که به گرایشات و تمایلات توده های وسیع بر میگردد بنظر میرسد دو گرایشی که ابتدا ذکر شد در جامعه ایران مسلط باشد.
از آنچه گفته شد چنین بر می آید که نقش و دخالتگری مردم در ماجرای هسته ای علیرغم اینکه نسبت به گذشته محسوس است و امیدبخش، اما هنوز یک نقش مستقل با شعارها و خواستها و ابزار تاثیر گذاری خاص خود نیست. این وضع را باید تغییر داد. اگر قرار است در رابطه بین غرب و جمهوری اسلامی اتفاقی به نفع مردم صورت پذیرد این فقط میتواند محصول دخالتگری فعال خود مردم باشد. برای مثال، گرایش اول که میتواند بسیار تاثیر گذار باشد بیشتر نقش انفعالی دارد و ارزیابی و جهت گیری درست خود نسبت به اوضاع را به شعارها و حرکات تعریف شده و تاثیر گذار تبدیل نمی کند. این گرایش میتواند مصدر حرکت وسیعی در جامعه باشد که صراحتا شعار توقف کامل فعالیت هسته ای جمهوری اسلامی، توقف فوری همه تحریم ها، آزادی فوری همه زندانیان سیاسی، لغو مجازات اعدام، لغو حجاب اجباری، افزایش دستمزدها، برقراری آزادی های سیاسی و مدنی، توقف فوری حمایت جمهوری اسلامی از رژیم اسد و جریانات اسلام سیاسی و غیره را بعنوان یک “بسته پیشنهادی” و در واقع پلاتفرم دخالتگری خود در قبال مذاکرات هسته ای و رابطه غرب و جمهوری اسلامی مطرح کند. دنیایی از امکان دخالتگری در میدیای اجتماعی و رسمی فراهم است و این گرایش معمولا به اعلام بدبینی نسبت به سرانجام رابطه جمهوری اسلامی و غرب اکتفا میکند!
لازم به تاکید نیست که هر درجه که گرایش اول فعال تر به میدان بیاید و شعار و پلاتفرم روشنی را در جامعه مطرح کند، بخش وسیعتری از گرایش دوم را به خود جلب خواهد کرد. چرا که گرایش دوم در واقع بخاطر نبود یک نیروی فعال سیاسی و تاثیر گذار است که امید خود را به تقویت بخش هایی از جمهوری اسلامی می بندد که مدعی برخی اصلاحات هستند.
اما در مورد گرایش دوم باید به صراحت توهمات اصلاح طلبانه آنرا نقد کرد و نشان داد نهایتا راه به جایی نخواهد برد. با گرایش دوم باید یک دیالوگ صمیمانه وسیع و اجتماعی را دامن زد. باید به این گرایش نشان داد که کل روش و استراتژی آن مبتنی بر یک توهم است و همواره سر بزنگاه قربانی این یا آن جناح جمهوری اسلامی خواهد شد. چنانکه قبل از این شده است. از روحانی آبی گرم نخواهد شد چنانکه از خاتمی و کروبی و موسوی نشد. اینها حتی پنهان هم نمی کنند در زمینی که قانون اساسی جمهوری اسلامی و از جمله بنا به مصلحت ولی یعنی خامنه ای به آنها داده شده بازی میکنند. اینها نهایتا مخملی بر مشت آهنین جمهوری اسلامی اند. و نظیر این. اما باز باید تاکید کرد که این نقد و دیالوگ انتقادی تنها وقتی میتواند بخوبی جواب دهد که همراه با تحرک فعال و اثباتی گرایش اول باشد.
———————
۱) نظیر آنهایی که فکر میکنند خود خامنه ای آستین ها را بالا زده که رابطه با غرب را حسنه و عادی کند و جمهوری اسلامی را متعارف کند. البته باید بگویند “متعارف تر”. چرا که اینها یادشان رفته وقتی همین مدالها را گردن احمد نژاد آویزان میکردند و قسم میخوردند که او کلک ولی فقیه و روحانیت را خواهد کند و جمهوری اسلامی را عنقریب متعارف خواهد کرد!

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *