با درود به همه حضار و کسانی که صدای ما را میشنوند
یکی از دوستان در پانل از این گفت که آنچه امروز می بینیم انقلاب نیست بلکه یک جنبش است. من در این رابطه صحبتم را با شعاری که جوانان در کف خیابان میدادند و فریاد زدند شروع میکنم که گفتند “بهش نگید اعتراض، این دیگه انقلابه”. بیش از دویست روز از این انقلاب، انقلاب زن، زندگی ، آزادی میگذرد. انقلابی براستی شکوهمند که با قتل دختر جوان مهسا امینی فوران کرد. این اولین انقلاب زنانه تاریخ است، که نماد آن مهساست.
این انقلاب بدون مقدمه شروع نشد. قبل از انقلاب را بیاد بیاورید. اعتراضات گسترده کارگری در نفت، نیشکر هفت تپه، فولاد، اعتراضات قدرتمند معلمان، بازنشستگان، فضای اعتراض در کل جامعه همگی شواهدی بر وقوع انقلابی بنیان کن در چشم انداز نزدیک بود. حزب ما انقلاب را دید و به استقبالش رفت و از آن بارها سخن گفتیم. خیلی ها ناباور بودند و جریانات راست در سودای آلترناتیو سازی از بالا. اما انقلاب از همه اینها عبور کرد. و همه جریاناتی که اسمی از انقلاب نمی بردند در برابرش سر تعظیم فرود آوردند. حتی جریانات راست و دولتها .
امروز علیرغم جنایات و سرکوبگریهای وحشیانه حکومت،علیرغم قربانی شدن ۵۰۰ نفر از مردم، و دستگیری چندین هزار نفر در اعتراضات مردمی، علیرغم اعدامها و فشار عظیم بر بازداشت شدگان در زندان، (تجاوز و آزار و شکنجه های وحشتناک) و حتی شلیک کردن به کودکان و حملات شیمیایی به مدارس و غیره، انقلاب در اشکالی جدید و سازمانیافته تر و متعین تر جلوی چشم ما ادامه دارد. با قدرت انقلاب بود که شمار بسیاری از زندانیان را آزاد کردند. زندانیانی که آزاد شدند خیلیها با فریاد زن، زندگی آزادی بر ادامه انقلاب پای فشردند. ما فراخوانهی متوالی به تجمعات سراسری را شاهد بودیم، سه روز اعتراضی چهارشنبه سوری و بدنبال آن هشت مارس و رقص دختران اکباتان را شاهد بودیم که حقیقتا حماسی است. اکنون نیز معلمان و بازنشستگان دوباره به میدان آمده اند. مراکز کارگری ای چون نفت و هفت تپه و دیگر مراکز کارگری پر تلاطم است و مردم سال ۱۴۰۲ را با فریاد مرگ بر دیکتاتور تحویل گرفتند و در نوروز نیز زن و مرد با جمعیت بسیار در شهرهای مختلف بصورت رقص مختلط به خیابان آمدند و مقابل طرح جدید حجاب و عفاف حکومت جسورانه قد علم کردند.
این انقلاب حکومت را به زانو در آورده است. در نشست دیماه فرماندهان سپاه با خامنه ای که صورت جلسه های آن افشا شد، عجز و به هم ریختگی حکومت و بی روحیه گی و فرسودگی نیروهای سرکوبشان را آشکارا میشد از زبان خودشان شنید. از ریزش ۶۸ درصدی نیروهایشان و این که نیروهای رده های پایین حاضر به شلیک به مردم نیستند سخن گفتند. از ابعاد سازمانیافتگی انقلاب و وجود پانزده هزار جمع در محلات و پانصد شبکه اطلاع رسانی انقلاب گفتند. از ایستادگی مردم، رده سني ۱۴ تا ۳۰ ساله که بدون ترس از زندان و سرکوب در كف خیابانند گفتند. سرتیب کریمیان میگوید:” نمیشود با کسی که درد نان دارد مسلحانه مقابله کنیم. و با گلوله ۱۵۰ هزار تومانی تولید داخل و خارج مزدشان را بدهیم”. سرهنگ علي زرقانی از اینکه فقر مالي به گونه اي شده كه كشور را به شكل مداوم در بحران خواهد بود گفت.
انقلاب جاری علیه بی حقوقی زنان، علیه زندان و سرکوب، علیه اعدام و قصاص، علیه فقر و محرومیت، علیه دخالت مذهب در زندگی مردم، علیه چپاول و حقوقهای نجومی، علیه بی حقوقی کودکان، علیه مجازاتهای اسلامی، میخواهد کلیت جمهوری اسلامی را جارو کند و مردم علیه کل این نظام و هر چیزی که نمادی از حاکمیت است متحدند. انقلابی همه جانبه و فراگیر که رنسانسی فکری و ضد مذهبی است. از جمله در همان آغاز انقلاب و با حمایت مردمی حجابها برداشته و به آتش کشیده شد. جوانان عمامه پرانی کردند و با “ناهیان المنکر” درگیر شدند تا جمعشان کنند. در این انقلاب وصیت مجید رضا رهنورد جوان، در هنگام اعدامش این بود که بر مزار من قران نخوانید، رقص و شادی کنید. در مراسمهای گرامیداشت جانباختگان از قران و عزا خبری نبوده و فریاد مرگ بر دیکتاتور، زن، زندگی آزادی بلند است. انقلابی ضد استبداد، استثمار، بردگی و حکومت مافوق مردم .شعار انقلاب زن، زندگی، آزادی شعار گویای چنین انقلابی است در سه کلمه که ارتباطی ریشه ای با هم دارند. با این شعار انقلاب به روشنی از خواستهای اساسی و آزادیخواهانه اش میگوید. شعاری با خصلت عمیقا انسانی، آزادیخواهانه و جهانشمول که احترام و حمایت بی نظیر جهانی را همراه داشته است. با این شعار مردم نفس زندگی و حق داشتن حرمت، کرامت و معیشت انسانی را که شعار کف خیابانها بود را طلب میکنند. با این شعار مردم آزادی بدون قید و شرط و وسیع را میخواهند و آزادی جامعه را به موقعیت و مقام زن مرتبط میکنند. و در ایران که آپارتاید جنسی، حجاب و تعرض سیستماتیک به حقوق زن چماق بالای سر کل جامعه بوده این شعار بسیار گویاست. منشور خواستهای حداقلی بیست تشکل و منشور مطالبات پیشرو زنان درآستانه هشت مارس معنای عمیق شعار زن، زندگی، آزادی را شفافیت داد.
این انقلابی است فرگیر و اجتماعی که در آن جوان وپیر، زن و مرد و از کارگر و معلم و بازنشسته و کادر درمان تا خانواده های دادخواه، از ورزشکار و هنرمند از جمله خواننده و بازیگر سینما همه و همه فعالانه حضور داشته و شعار زن زندگی آزادی حلقه اتحاد همه این بخش ها بهم است. جریانات راست فراگیری انقلاب را که همه مردم متحدانه علیه حکومت سرکوب ایستاده اند تا شرش را کم کنند، تحولی “ملی میهنی” میخوانند. و یا با الصاق کلماتی مثل میهن، دموکراسی به شعار زن زندگی آزادی و پر رنگ کردن مفاهیمی چون میهن و خاک و غیره میکوشند مضمون عمیق و انسانی انقلاب با شعار زن، زندگی، آزادی را کمرنگ کنند.
همین اهداف را در منشور ۶ نفره راست و طرفدران سلطنت میبینیم. منشوری که بطور واقعی منشور گذار از جمهوری اسلامی با حداقل تغییرات ممکن در نظام موجود و با جلب حمایت دولتهای غربی است. منشوری در تقابل با انقلاب زن، زندگی، آزادی که هدفش اساسا جلب نظر دولتهاست و سخنی با مردم ندارد. منشوری علیه خواستهای بر حق مردم، تفرقه افکنانه که ربطی به انقلاب و به اتحاد مردم ندارد. در این منشور از ادغام بخش هایی از نیروهای سرکوب در ارتش و حفظ آن برای حفظ تمامیت سرزمین سخن است و چماق سرکوبی بر سر کرد و بلوچ و آذری و هر کسی که از ستم ملی سخنی بگوید. بعد هم زیر فشار انقلاب آنهم بدون زدن حرف مشخصی از خواستهای مردم همه را به کنوانسیونهای بین المللی حواله میدهد که ضمانت اجرایی هم ندارد .
بدنیست اینجا اشاره ای هم به صحبت های آقای گلریز در پانل داشته باشم. ایشان از این صحبت کردند که انتشار منشورها بیشتر به تشتت ها دامن میزند. راه حل، گفتمان و جلساتی از نوع همین نشست است. من میخواهیم بگویم ما از گفتمان استقبال میکنیم و در میثاقی که حمید تقوایی خطاب به احزاب و نیروهای سیاسی اخیرا داد حرف ما این بود که باید فضای متمدنانه و سیاسی جاری باشد تا جریانات سیاسی مختلف بتوانند به راحتی حرفهایشان را بزنند. نقد کنند و از راه حل ها بگویند تا مردم بتوانند راحتتر انتخاب کنند. اما موافق نیستم که منشور ها باعث تفرقه افکنی میشود. بلکه بستگی به این دارد که محتوای این منشور ها چه باشد. یک منشور هست مثل “منشورخواستهای حداقلی” بیست تشکل که بر خواستهای اولیه ولی بنیادین کل جامعه دست میگذارد و پرچم اتحاد صفوف مردم است و اتفاقا باعث ایجاد همگرایی و اتحاد در صف مبارازت مردمی شده و میشود. از طرفی دیگر منشور ۶ نفره جریانات راست و طرفدار سلطنت است که حتی خود صفوف راست بر سر آن اتحاد ندارند و متفرق هستند و منشور تفرقه و شکاف در میان مردم با چماق تمامیت ارضی است. صحبتی هم از میرحسن موسوی شد. او نخست وزیر سال ۶۷ زمان اعدام های وسیع زندانیان سیاسی بود. در سال ۸۸ آمد پیامش به مردم بازگشت به دوران “امام راحل” و قانون اساسی بود. الان زیر فشار انقلاب به تجدید قانون اساسی رسیده است. بله این مثبت است ولی بخشی از همان ریزش نیروی حکومت است. او رهبر کسی نیست. بلکه عقبه مردم است که به اینجا رسیده است.
در عین حال ما شاهد این بودیم که با شتاب انقلاب جریانات راست تحت عنوان اینکه انقلاب رهبری ندارد، به تحرکاتشان برای شکل دادن به ائتلافهایی از بالای سر مردم و رهبر تراشی شدت دادند. کمپین “وکالت سیاسی” به رضا پهلوی راه افتاد. اما در کف خیابان مردم با شعار وکالت بی وکالت جواب دادند و این کمپین چهار روز هم دوام نیاورد. با نمایشهای وحدتشان بیشتر تشتتشان را نمایش دادند. و هر چه تحرکاتشان بیشتر شد، شعارهای نه شاه میخوایم، نه رهبر مرگ بر ستمگر، “سلطنت ولایت، صد سال جنایت” در کف خیابان و در شعارهای شبانه بیشتر بالا گرفت.
از سوی دیگر فراخوانهای متوالی اعتراضی سراسری توسط ۵۲ تشکل از دانشجویان و نهادهای اجتماعی دیگر نیز که پاسخ مثبت جامعه را همراه داشت و فراخونهای اعتراضی بخشهای مختلف جامعه ابعاد سازمانیافتگی انقلاب و معنای واقعی رهبری را نشان داد. و شک نیست که با کمی تغییر توازن قوا ما شاهد قد علم کردن رهبران برجسته ای پشت چنین تشکلها و نهادهایی در جلوی صحنه سیاسی جامعه خواهیم بود و کل پرونده رهبرتراشی جمع میشود. بعلاوه منشورخواستهای حداقلی بیست تشکل وجه مکمل این سازمانیافتگی است. منشوری که اعتراضات مردمی را اعتراضاتی “علیه هر شکلی از استبداد مذهبی و غیر مذهبی در بیش از یک قرن گذشته” خواند. بر پایان دادن به یکصد سال عقبماندگی و به حاشیه رانده شدن آرمان بر پایی جامعه ای مدرن و مرفه و آزاد تاکید کرد و با اعلام خواستهای حداقلی به عنوان فرامین و خواستهایی بنیادین بر پایان دادن به شکلگیری هرگونه قدرت از بالا بعنوان سر آغاز انقلابی اجتماعی و مدرن و انسانی برای رهائی مردم از همه اشکال ستم و تبعیض و استثمار و استبداد و دیکتاتوری، تاکید نمود. منشوری که پایه های استوار اجتماعی دارد و پلاتفرم اتحاد مبارزاتی همه مردم است. بدین ترتیب سازمانیافتگی انقلاب با پرچم منشورهای مطالباتی بیست تشکل و خواستهای پیشرو زنان، پیشروی های مهمی در انقلاب هستند که چشم انداز روشنی مقابل آن میگذارند.
این چنین است که انقلاب جاری کل بنیانهای ایدئولوژیک سیاسی، طبقای حاکم را به چالش کشیده و انقلابی رادیکال، چپ و انسانی است و نقش و تاثیر جریانات پیشرو و حزبی مثل حزب کمونیست کارگری بر تعین یابی اهداف و جهت گیریهای اجتماعی این انقلاب بارز و روشن است.
پاسخ به سوالات
پریسا پوینده از افراد پانل میپرسد: تصویر شما از سرنگونی چیست؟
شهلا دانشفر: مطلوبترین شکل سرنگونی و محتمل ترین آن انقلاب است. کودتا در درون خود حکومت که اشاره شد احتمالش خیلی کم است. ارتش و تمام نیروی سرکوب حکومت بی روحیه و در هم ریخته هستند و خودشان از فرار شصت و هشت درصد نیروهایشان و ناتوانی نیروی سرکوبوشان در اجلاسی که فرماندهای سپاه داشتند صحبت کردند. در هر حال مهم است که جامعه تصویر روشنی از سرنگونی داشته باشد تا جلوی بازگشت هر نوع دیکتاتوری را بتواند بگیرد. سرنگونی از نظر ما یعنی اینکه نظام جمهوری اسلامی با تمام جناحها، نهادها، قوانین ارتجاعی اسلامی مثل قانون مجازاتهای اسلامی و قانون کار و غیره و کل دم و دستگاه سرکوبش در هم شکسته شود. فورا از همه مقامات حکومتی از بالا تا پایین خلع ید شود. دولت و مجلس و قوه قضاییه و کلیه دستگاه عریض و طویل بوروکراسی حاکم منحل شوند. سران حکومت و کلیه مقامات این حکومت که دست در جنایت و سرکوب و کشتار مردم داشته اند محاکمه شوند. تمامی نیروهای سرکوب حکومت و وزارت اطلاعات و همه نهادهای امنیتی منحل شوند. آنهایی که از ایران فرار کرده اند در دادگاههای بین المللی محاکمه شوند. بعلاوه برای اینکه دیکتاتوری برنگردد و فضای متمدانه و انسانی برای شکل گیری حکومت بعدی فراهم شود. اعدام باید فورا ممنوع شود. زندانیان سیاسی باید بدون قید و شرط آزاد شوند و وسیعترین آزادیها به عنوان اولین قوانین جامعه اعلام شوند. دوستی به مجلس موسسان اشاره کرد از نظرما قانون گزار همان شوراهای سراسری مردمی برآمده از انقلاب هستند. همین نهادهای محلی که خود رژیم از پانزده هزار آن صحبت میکند زمینه های شکل گیری چنین شوراهایی هستند و از هم اکنون باید این نهادهای محلی در ابعاد وسیع و سراسری شکل بگیرند. باید همه مردم در شوراهایشان متشکل بشوند و دخالت آگاهانه مردم در حکومت تضمین شود. باید بر اساس میثاقی که ضروریست بین جریانات و احزاب سیاسی به آن متعهد میشوند و حمید تقوایی میثاقی در همین راستا را ارائه داد. از جمله آزادی بی قید و شرط بیان و اندیشه، آزادی رسانه ها، و آزادی استفاده از مدیای اجتماعی به رسمیت شناخته شود و همه جریانات به آن متعهد شوند. وسیعترین آزادیها برقرار شود. جدایی کامل مذهب از دولت و کلیه ارکان جامعه اعلام شود. فورا از مقامات حکومت و وابستگانشان حسابرسی مالی شود و پولهای به سرقت رفته به جامعه برگردد. سیستم بردگی مزدی ملغی اعلام شود و تامین رفاه مردم و یک زندگی انسانی معیار باشد نه سود سرمایه . طبعا تضمین عملی همه اینها حاکمیت شوراهای مردمی است که بندی از منشور خواستهای حداقلی بیست تشکل تاکید بر همین مساله است.
دوستانی اینجا از گذار صحبت کردند. واقعیت اینست که برخی از نیروهای راست دوره گذار از جمهوری اسلامی را مطرح میکنند و آنرا آلترناتیوی برای انقلاب می بینند. برای ما دور گذار دوره شکل گیری قدرت مردم و دخالت مستقیم آنها در اداره جامعه است. گفته میشود بعد از سرنگونی خلا قدرت است. بله خلا قدرت به معنای خلاء حاکمیت تعریف شده است. ولی قدرت مردمی که انقلابی را آفریده اند وجود دارد و اولین گام اینست که قدرت مردم از طریق شوراهایشان شکل تثبیت شده وحکومتی بخود بگیرد.
یک شرکت کننده: شما از انقلاب صحبت کردید در حالیکه در این جنبش فقط دو درصد مردم شرکت داشتند. آیا انقلاب تداوم دارد؟ خوبست توضیحی بدهید؟
شهلا دانشفر: همانطور که اشاره کردم انقلاب تداوم دارد و هر روز در اشکال نوینی راه خود را به جلو باز میکند و من به پیروزی این انقلاب بسیار خوشبینم. شما از شرکت دو درصد مردم در انقلاب صحبت کردید. اگر حرف شما را قبول کنیم که فقط دو درصد در انقلاب شرکت داشتند. ولی این دو درصد کاری کردند که به گفته فرماندهای سپاه باعث فرار ۶۸ درصد نیروهای سرکوب شده اند. این دو درصد حمایت همه مردم و همراهی افکار عمومی جهان را با خود همراه کردند. دولتها و مقامات دولتی را وادار به واکنش کردند. کاری کردند که حکومت اسلامی از کمیسیون مقام زن سازمان ملل اخراج شد. کاری کردند که رژیم مجبور شد شمار بسیاری از زندانیان را آزاد کند. و خیلی پیشروی های دیگر که فرصت نیست اشاره کنم. اما روشن است تاکید ما برتجمعات بزرگ، بر اعتصابات سراسری و بر گسترش سازماندهی انقلاب است. همین آغاز سال ۱۴۰۲ رقص جمعیت قابل توجه مردم در وسط شهرها علیه آپارتاید جنسی حکومت طلایه های این حرکت است. همین اولتیماتوم های اعتراضی کارگران و به میدان آمدن قدرتمند بازنشستگان نشانه های فراهم شدن بیشتر بستر اعتصابات سراسری است و بعلاوه اگر فرماندهان از وجود پانزده هزار جمع در محلات میگویند ما میگوییم باید این جمع های در تمام شهرها و محلات شکل گیرند تا پایه های شوراهای سراسری مردم از همین الان شکل گیرند و انقلاب با سازمان مستحکم تری جلو برود.
یک شرکت کننده دیگر: شهلا دانشفر روی شوراها و حکومت شورایی تاکید کرد. آیا این شوراها معتقد و ملتزم به انتخابات هستند؟
شهلا دانشفر: سیستم شورایی اساسش بر رای مردم و اعمال اراده مستقیم مردم گذاشته شده است. پایه شوراها مجامع عمومی مردمی است . مجامع عمومی ای که در مورد همه امورات زندگی و اداره جامعه بحث میکنند و تصمیم گیری میکنند و نمایندگان منتخب این مجامع موظف به اجرای تصمیمات و مصوبات مجمع عمومی هستند.و اگر نماینده ای از این عدول کند مجمع عمومی مردمی که همان شورا است میتواند بلافاصله آن فرد را عزل و کس دیگری جای وی انتخاب کند. و نمایندگان موظف به گزارش دهی در مورد اقداماتشان هستند. میتوان نشان داد که این آزادترین و مردمی ترین سیستم شناخته شده است. سیستم شورایی مثل پارلمانتاریسم نیست که هر چهار سال یکبار نمایندگانی انتخاب میشوند و مردم میروند پی کارشان و پارلمان تشکیل شده در این فاصله بدون دخالت مردم و از بالای سر مردم همه امورات جامعه را در چنگ خود میگیرد و به پیش میبرد. قانون وضع میکند و هر بلایی خواست سر جامعه می آورد. بنابراین دموکراتیک ترین، آزاد ترین شکل حاکمیت سیستم شورایی است که به تصمیم گیری از بالای سر مردم برای همیشه پایان میدهد.*