سالها پیش جایی کار میکردم و استادی داشتم که سخت معتقد به شانس بود! او همیشه من را نصیحت میکرد که مثالی که میزند را از یاد نبرم. من هم البته از یاد نبردم! او میگفت: “ببین اینکه این چوب را ما میندازیم تو آتیش تا سر زمستانی گرم بشیم از شانس بد این چوبه، اما یک چوب هم هست که میشه میز آشپزخانه سوفیالورن!” حالا چرا یاد این حرفها افتادم دلیل آن تولد دخترکی به نام “مکس” است که بر اثر دست تصادف و “شانس خوب” در خانواده زاکر برگ ، بنیان گذار فیس بوک به دنیا آمده. پدر و مادر یعنی آقا و خانم زاکربرگ در نامهای سرگشاده به دخترشان ، بدنیا اعلام کرده اند “موسسهای به نام «چنگ زاکربرگ» را تاسیس خواهند کرد که در زمینههای« آموزش، درمان، ارتباطات مردمی و ساخت جوامعی قدرتمند» فعالیت خواهد کرد.” بنا به گزارشات “مکس هفته پیش متولد شد و از حالا ٤٥ میلیارد دلار از پدرش مارک زاکربرگ بنیانگذار فیسبوک هدیه گرفته است تا صرف پروژه ای کند که هدفش ایجاد جهانی بهتر است.” بنابه همان گزارشات” تولد مکس تنها بهانهای برای ادامه فعالیتهای بشر دوستانه زاکربرگ و چنگ است که ثروت آنها چیزی در حدود ٤٥ میلیارد دلار برآورد میشود. در سال ٢٠١٠ آنها صد میلیون دلار را به توسعه مدارس شهری در ایالت نیوجرسی آمریکا اختصاص دادند.” همان گزارشات تاکید میکنند:” بیل گیتس و وارن بافت، میلیارد دیگر آمریکایی، چند سال پیش تلاشی را در جهت متقاعد کردن ثروتمندترین افراد جهان برای بخشیدن بیش از نیمی از ثروت خود و اختصاص آن به امور بشردوستانه شروع کردهاند. مارک زاکربرگ یکی از اولین افرادی بود که به این دعوت پاسخ مثبت داد. بیل گیتس گفته است که ٩٥ درصد ثروت شخصیاش را که چیزی درحدود هشتاد و پنج میلیارد دلار است، صرف امور خیریه خواهد کرد.”
این یک نمونه از “نیکوکاری” ( منت گذاشتن) چند نفر از یک درصدیهای جامعه است. ظاهرالامر باید بشکن بزنیم چون این اواخر آمار داده اند که تعداد میلیاردهای جهان از ١٦٠٠ وخورده ای به ١٨٠٠ وخورده ای افزایش یافته! اما در واقع این چند نفر به ازای فقر چندین میلیون نفر از چنین “ثروت شخصی” برخوردار هستند. این را مقایسه کنید با ملیونها نفر مردم فقیر، که سال به سال، میلیونی جمعیت شان افزایش می یابد. مقایسه کنید با وضعیت وخیم محیط زیست کره زمین که سال به سال به فاجعه نهایی نزدیکتر میشود و این روزها سران دولتهای بورژوازی در پاریس جمع شده اند تا برای جلوگیری از آن به توافقی برسند! البته این دوستان نیکوکار ما، گیتس و زاکر برگ از این امر غافل نبودند و در آن جمع (که متشکل از دولتمردان خونریز جهان است و هر کدامشان نیت اول و آخرشان فراهم کردن امکانات برای کارآفرینان – سرمایه داران – است) حضور یافتند و باز هم بنابه همان گزارشات این دو ” در راستای کنفرانس جهانی پاریس درباره مسئله گرمایش زمین،…قراردادی را در جهت توسعه انٰرژیهای پایدار و غیرفسیلی امضا کردند.”
این افراد خیر و نیکوکار در تلاشند تا پروژه هایی را پیش ببرند که فقر را کمی تا قسمتی تخفیف دهند. اما یکی نیست به ایشان بگوید این “ثروت شخصی” شما معادل به خاک سیاه نشستن میلیاردها انسان روی زمین است. و نکته جالب اینجاست که با وجود این همه “گذشت و فداکاری” ثروت شخصی ایشان سال به سال اضافه تر میشود. زاکر برگ افتخار یافته که در سال ٢٠١٥ در لیست ثروتمندان دنیا، جز بیست نفر اول میلیاردرهای جهان باشد و بیل گیتس در سال ٢٠١٥ برای چندمین بار به عنوان ثروتمندترین فرد جهان انتخاب شود. زاکر برگ قول داده سالها مدیر موسسه فیس بوک خواهد ماند و موسسه مذکور اعلام کرده ایشان ” در سه سال آینده میتواند هر سال تا یک میلیارد دلار از سهامش را بفروشد یا هدیه دهد.”
از سوی دیگرو به طور نمونه، همین روزها خبری تکان دهنده از یکی از شهرهای استان اصفهان در شبکه های اجتماعی (که زاکربرگ بانی یکی از این شبکه ها هست) منتشر شده که دخترکی فقیر به علت عدم توان پرداخت هزینه درمان فک مجروحش، بخیه هایش کشیده شده و این موجود نگون بخت با فک مجروح و بدتر از قبل از درمانگاه رانده شده است! این یک نمونه بسیار کوچک از تفاوت دنیاهاست. دنیای فقرا و دنیای ثروت مندان. مسبب این وضعیت نه زاکر برگ و نه بیل گیتس، بلکه نظام ستمگری است که اساس آن بر بی حقوقی و فقر و نکبت توده های میلیاردی مردم استوار است. نظامی که کار آفرین خوانده میشود اما به واقع این نظام نکبت آفرین است که کمتر از دو هزار نفر ثروت عظیمی را در اختیار دارند. زاکر برگ و بیل گیتس اساس مناسبات این نظام را قبول دارند و فقط خودشان و امثال خودشان را دعوت میکنند که کمی اهل بذل و بخشش هم باشند. “هدیه زاکر برگ”، خبر اول اکثریت رسانه های جهان شد تا شاید به اهالی گرسنه زمین بقبولانند نگران نباشند افراد نیکوکار هم پیدا میشوند. این دو، گلهای سرسبد یک درصدیهای جهان هستند. اما یکی از طیف همین میلیاردرها که در ایران لباس خدایی به تن دارد و رهبر فرزانه خوانده میشود، صاحب امپراطوری ٩٥ میلیارد دلاری است که یک دستگاه عظیم نظامی و امنیتی از او و ثروتش محافظت میکنند. او حتی همین ” ثروت شخصی” را هزینه نقشه های شومش مانند حمایت از بشار اسد و شیخ حسن نصرالله هم نمی کند؛ برای حمایت همه جانبه از آنها دستش بطور مدام در جیب مردم ایران است. تحت حاکمیت او است که دخترک فقیر در اصفهان دچار چنین فاجعه ای شده است. تحت حاکمیت ایشان است که روز به روز بر کودکان کار و خیابان اضافه میشود و کارتن خوابها، که تنها ثروت شخصی شان شامل یک پتو و چند تکه مقوا میشود به آتش کشیده میشود و از همه جا رانده می شوند. تحت حاکمیت ایشان است که توده کارکن جامعه به فلاکت روز افزونی دچار شده اند.
خامنه ای و گیتس و مارک زاکر برگ تا آنجا که به تصاحب ثروتهای نجومی بر میگردد همه محصول نظامی است که نفرین اجتماعی جامعه معاصر است. این اشخاص مدام در این نظام باز تولید میشوند و اساسا باز تولید آنها انعکاس باز تولید مداوم فقر مطلق وسیع توده میلیاردی مردم دنیا است. بخشش های میلیاردی بیش از آنکه گره گشای مشکلات اساسی زندگی توده مردم باشد، خود در اساس تبلیغ برای حفظ این نظام نابرابر است. در امراین قبیل نیکوکاریها بیش از همه یک نکته برجسته است، وآن اینکه اساسا فقر یک جزء ابدی زندگی محسوب میشود نه پدیده ای مربوط به نظام طبقاتی. فقر جز سرشت بشریت معرفی میشود نه پدیده ای مربوط به سرشت نظام طبقاتی. فقر پدیده منحصر به فرد نظام سرمایه داری نیست اما در این نظام فقر به ابعاد میلیاردی توسعه یافته و از سوی دیگر ثروت جامعه، که به شکل پول خودش را نمایش میدهد، انحصارا به صورت ارقام نجومی در اختیار یک اقلیت بسیار ناچیز قرار گرفته است. این ثروت نجومی بیش از آنکه نتیجه نبوغ شخصی امثال گیتس و زاکربرگ باشد نتیجه کارکرد این نظام است. نبوغ ایشان منجر به تولید کالایی شده، در اینجا کالایی به نام دنیای مجازی، که میلیاردها دلار پول کاملا واقعی نصیب ایشان کرده است. فقرا فقیر نیستند چون نبوغ ندارند، بلکه بخاطر این است که فقط امکان فروش نیروی کارشان را دارند، که یا برای آن مشتری نیست یا نازل ترین قیمت برای آن تعیین میشود و هر گاه کار آفرینان لازم بدانند این جمعیت از نان خوردن ساده هم ساقط میکنند و دولت هم با تمام قوا آنها حمایت میکند و با همان قدرت از میلیاردها دلار پول ایشان محافظت میکند.
ما برای برهم زدن این مناسبات ناعادلانه تلاش میکنیم. برای ایجاد دنیایی که در آن نه کسی خود را نیازمند ترحم و نیکوکاری دیگران حس کند، و نه کسی به امید شانس بنشیند تا شاید روزی در خانه اش را بزند، دنیایی که برخورداری برابرهمگان از امکانات جامعه در آن تضمین شده باشد.