انترناسیونال 837
دو هفته از دور جدید اعتصابات هفت تپه گذشت. در این دور اعتصابات سکوی در هفت تپه که از طرف کارگران “سنگر” خوانده میشود تجربه تازه ای را در جنبش کارگری ایران ثبت کرد. با بازداشت اسماعیل بخشی جمهوری اسلامی سرمایه فکر کرد که صدای کارگران قطع شده و دیگر کسی “جیگ اش” در نمی آید. به نظر میرسید که اینگونه است، اما وقایع این دو هفته اخیر ثابت کرد که هفت تپه خاموش نشده بود بلکه حکم آتش زیر خاکستر را داشت. در این دو هفته کارگران هفت تپه نگذاشتند که سنگری که اسماعیل بخشی ساخته بود خالی بماند ویکی بعد از دیگری رفتند روی سکوی و فریاد اعتراض شان به آسمان رسید. یازده نفر از ایشان که عازم تهران بودند در میان راه زبونانه ربوده شدند و سه نفر دیگر در خود هفت تپه بازداشت شدند و باز فردای آن کارگران در پای سنگر حاضر شدند. خواسته هایشان را به دیوارسنگر کوبیدند. سخنرانی کردند با هم بحث کردند و به هم توصیه کردند که اتحاد شان را نباید از دست بدهند. کارگران هفت تپه به قدرت خود واقف شده اند که بیان آن را در سخنان یکی از کارگران هفت تپه( یوسف بهمنی) شاهد هستیم:” ..حریف حریف قدریه، اما ما با هم بودیم به زانو در آمد، هر موقع در کنار هم بودیم هیچکس نتوانست کاری بکنه…” اسماعیل بخشی تکثیر شده است. نمایندگان بزدل سرمایه که پشت نیروهای مسلح قایم شده است این جای کار را نخوانده بود که کارگر هفت تپه کارگر قدریه.
“این سنگر مرام داره”، “کارگر عزت داره” اینها و بسیار بیشتر از این جملات نشانه گویایی است که کارگر هفت تپه نه تنها به سخنگوی خود بلکه کارگران هپکو و آذرآب و فولاداهواز و کل کارگران ایران تبدیل شدند. ” مقام معظم رهبری” و “رئیس محترم قوه قضاییه” بهتر از هر کسی میدانند که کارگران میدانند حریف قدر خود ایشان هستند که استاندارد خوزستان هراسان دستور بازداشت و ربودندکارگران را در میان راه میدهد. حریف قدر متوجه است که کارگر در ایران نه تنها خاموش نیست بلکه دارد بر سر او فریاد میکشد وقتی خواستار این است بساط خصوصی برچیده شود امری که به دستور اکید “معظم له” و کل دستگاه دولتی به اجرا در آمده است. حریف قدر واقعا ثابت کرده است که درمانده و بیچاره است که هر روز اقدام به دستگیری کارگران میکننند و فردایش کارگر دیگر بر سکوی سنگر حاضر میشود و کارگران در آن سنگر تجمع میکنند.
میگویند اعتصاب مدرسه انقلاب است باید این سخن را تکمیل کرد و افزود اعتصاب مدرسه آگاهی بخشی است. در جریان اعتصاب است که کارگر متوجه میشود حریفی که تا دیروز او را تک گیر می آورد و تا میتوانست تحقیرش میکرد و از او کار میکشید اکنون میتواند با نیروی که در پشت سر خود حس میکند سر حریف داد بزند که “خودت نفهمی”؛ کارگری که تا دیروز اسیر آمار وارقام دستگاههای بورژوازی و سخنان سخنگویان و کاربدستان سرمایه میشد اکنون در پس هر جمله آنها میتواند منافع شخصی و طبقاتی ایشان را تشخیص دهد. نمونه اش پیام یکی از کارگران هفت تپه را بخوانیم که نوشته است:”دوتابهمنیداریم. یکییوسفبهمنی،کارگرومدافعکارگرواونیکیبهمنی،رئیسپلیسامنیتوفاسدوملعونونوکراسدبیگفاسدودزد. فرقایندوتاخیلیزیاده…بهمنیباشرفمیگه : هفتتپهخودشدانشگاهه! مادکترایاقتصادداریم،دکترایاعتصابداریم،دکترایحقوقداریم،دکترایشرافتداریم،دکترایتسلیمنشدندرمقابلحرفزورداریم. کارگرهفتتپهآگاهه….” (کل این پیام درادامه این یادداشت آمده است.)
مقاومت و استقامت کارگران هفت تپه از “مردانگی” و “معرفت” ایشان سرچشمه نمی گیرد از آگاهی است که روز به روز افزون تر میشود و این آگاهی طبقاتی در یک مبارزه آشکار طبقاتی خود را آشکار ساخته است. این آگاهی است که سرمایه را به وحشت انداخته. مرام سنگر هفت تپه مقاومت آگاهانه است. اگر تا دیروز بحث “آگاهی طبقاتی” در میان فعالین و پیشروان کارگری مطرح بود اکنون هفت تپه نمونه گویایی است که آگاهی دارد در میان توده کارگر دارد شکل میبندد. کافی است کارگر از زنجیر فرد بودن رها شود به سرعت فرا خواهد گرفت که کجای روزگار ایستاده است و چه ها که نمی تواند بکند.
***