در پاسخ به نقد من به ناسیونالیسم ایرانی و کورش پرستی که اخیرا دوباره در صفحات فیس بوکی درج شده دوست عزیزی سئوال جهت داری را مطرح کرده است با این مضمون که چرا علاقه انسانها به زادبوم را که امری طبیعی است انکار و نفی میکنید؟!
پاسخ روشن است. ما ناسیونالیسم و عرق و تعصب ملی را نقد میکنیم و نه علاقه انسانها به محل تولد و زندگی خود را. حساب انس و الفت انسانها به محل زندگی و رشدشان، خانه و مدرسه و شهر و محله و کوچه و خیابان، از آب و خاک پرستی و تقدس تمامیت ارضی و “چو ایران نباشد تن من مباد” کاملا جداست. اولی یک احساس طبیعی و انسانی افراد به جامعه ای است که در آن بزرگ شده و انس و الفت گرفته اند و دومی تعصب ناسیونالیستی و برتری طلبی ملی است که تماما در خدمت حکومتها و طبقات حاکمه قرار دارد و توجیه گر بسیاری از جنگها و خونریزیها و وحشیگریها در طی تاریخ بوده است. منشا ناسیونالیسم هویت اجتماعی و علاقه طبیعی انسانها به جامعه ای که در آن زندگی میکنند نیست بلکه هویت تراشی ملی- وطنی است که همه دولتهای سرمایه داری در آن میدمند. طبقه سرمایه دار برای حفظ و پاسداری نفوذ و سلطه خود بر بازار کار و کالای کشوری اش و در رقابت با سرمایه داران کشورهای دیگر، به این هویت تراشی ناسیونالیستی نیاز دارد. دو جنگ جهانی اساسا با دمیدن در بوق ناسیونالیسم برپا شدند و زندگی میلیونها انسان را بخاطر تجدید تقسیم جهان بین دولتهای سرمایه داری به خاک و خون کشیدند. برای شهروندان هویت ملی- میهنی میتراشند که هویت انسانی آنها را تحت الشعاع قرار بدهند و آنها را برای دفاع از منافع طبقه حاکم با توجیه دفاع از آب و خاک و تمامیت ارضی و غیره به جنگ “بیگانگان” بفرستند. برتری طلبی ملی، “هنر نزد ایرانیان است و بس”، و تقدس آب و خاک و پرچم و تمامیت ارضی و افتخارات ملی و میهنی نه تنها به هویت اجتماعی و علاقه انسانها به جامعه ای که در آن زاده و بزرگ شده اند ربطی ندارد بلکه در نقطه مقابل آن عمل میکند. هویت ملی در نقطه مقابل هویت اجتماعی انسانها علم شده است و عملا نافی آن است.
علم کردن کورش بعنوان پدر حقوق بشر جزئی از این هویت تراشی کاذب ناسیونالیستی است. کورش یک امپراتور کشورگشا بوده است و نه یک فعال حقوق بشر و بزرگداشت و افتخار به او، افتخار به بشریت نیست بلکه به امپراتوری ایران باستان است. همانطور که بزرگداشت چنگیز از جانب ناسیونالیستهای مغولستان بخاطر یاسای چنگیزی – که ناسیونالیسم مغول آنرا اولین نسخه قوانین انسانی و منصفانه میداند- نیست بلکه امپراتوری است که او پایه گذار و مظهر و نمادش بود. پاسداری از علائق و هویت اجتماعی انسانها نه از قهرمان ملی و باستانی تراشی از شاهان و امپراتورها، بلکه از نقد و نفی شاه و امپراتور و آب و خاک پرستی میگذرد.
٤ نوامبر ١٥