شهلا دانشفر:
وقتی كه جانیان و مرتجعین و دزدان حاكم در حرف “اصلاح طلب” میشوند برای ما مردم فقط یك پیام مهم دارد. اینكه: ما مردم موفق شده ایم، ما حكومت را شكست داده ایم. این را به تجربه دیده ایم كه اینها حتی به قوانین ارتجاعی خودشان هم پایبند نبوده اند و نیستند. چه رسد به اصلاحاتی به نفع مردم.
اخیرا حسن روحانی رئیس جمهور جدید هم كه خود از سران و طراحان و جنایتكاران اصلی حكومت بوده است٬ مثل احمدی نژاد به خیل “اصلاح طلبی” پیوسته است. ایشان تازه فهمیده است كه حجاب نباید اجباری باشد. گشت ارشاد و توهین و تحقیر زنان خوب نیست. جداسازی جنسیتی عملی نیست و الی اخر. او در گفتگویی با مجله چلچراغ ظاهرا بر سر “یکسری مسایل فرهنگی” صحبت میكند. ولی بطور واقعی بحث بر سر جهت گیری جمهوری اسلامی از نظر جناب رئیس جمهور تازه حكومت اسلامی است. از مساله حجاب زنان و طرحهای تبعیض جنسیتی گرفته تا وضع جوانان و گشت های ارشاد رژیم، از موزیک، فوتبال، کتاب و غیره گرفته تا فیلترینگ سایتها و معضل ماهواره ها همه و همه از جمله موضوعات مورد بحث در این گفتگو است.
روحانی از جمله یک پای سرکوب اعتراضات دانشجویان در ١٨ تیر ٧٨ و در كنار فلاحیان و تنی چند از یاران رفسنجانی عضو”کمیته ویژه” سازماندهی ترورهای مخالفان رژیم اسلامی در خارج کشور در دروره ریاست جمهوری رفسنجانی است. اینكه این آخوند یکباره چهره “اصلاح طب” به خود میگیرد، موضوع چیست؟
روحانی در این گفتگو تحت عنوان اینکه عفیف بودن “چیزی فراتر از حجاب است” (عجب!) و اینکه قبل از انقلاب زنان زیادی در جامعه ما حجاب نداشتند و عفیف بودند سخن میگوید و در مخالفت با تفکیک جنسیتی در دانشگاهها و اینکه در جامعه پیچیده و پر از ارتباطات امروز تفکیک جنسیتی هیچ کاربردی ندارد، حرف میزند. او مخالفتش را با اعمال محدودیتهای “فراقانونی” علیه دختران و زنان از جمله ممانعت ورود زنان به استادیوم آزادی و محروم شدن از برخی رشته های ورزشی اعلام میکند.
نگاهی به اتفاقات همین دوره به روشنی جواب سئوال ما و علت اینکه چرا روحانی در مورد پایه ای ترین مبانی شرعیاتشان به اینجا رسیده را روشن میکند. در همین مدت زنان و دختران در جشن های خیابانی ای که بعد از مضحکه انتخابات و به مناسبت پیروزی تیم فوتبال ایران برپا شد، عملا حجاب ها را تماما برداشتند و دختر و پسر دست در دست هم در وسط خیابان رقصیدند و دیوارهای آپارتاید جنسی را شکستند. در برابر چنین اتفاق سیاسی مهمی واقعا چه گریزی برای روحانی و جمهوری اسلامی باقی می ماند؟ سخنان روحانی قبل از هر چیز نشانه شکست و استیصال رژیم اسلامی در مقابل جنبش آزادی زن در ایران و مبارزات مردم است. قبل از او احمدی نژاد و بعد حتی جلادی همچون احمدی مقدم در کارنامه شکستشان در سال ۹۱ به این شکست اذعان کرد و گفت: “نمی توانیم مانند عربستان افرادی را استخدام کنیم، چوب دستشان دهیم و بگوئیم مردم را امر به معروف و نهی از منکر کنید. نباید کاری کنیم که در جامعه نسبت به این موضوع حس تنفر ایجاد شود. باید بتوانیم با استفاده از ابزار جدید مانند رسانه و ابتکارات فرهنگی این موضوع را اجرایی کنیم”! احمدی مقدم درست میگوید. نمیتوانند و نتوانستند.
سخنان روحانی ادامه همین داستان است. مگر نه اینکه در همین مضحکه انتخاباتشان خامنه ای برای کشاندن مردم به پای صندوق های رای شان اعلام داشت که در خارج کشور زنان بی حجاب نیز میتوانند در رای گیری شرکت کنند؟ آیا همه این سخنان چیزی جز مجبور کردن رژیم به نوشیدن جام زهر و تن دادن به حقیقتی که امروز در جامعه ایران جریان دارد، است؟ جامعه ای که به حجاب، تبعیض جنسیتی و قوانین ارتجاعی اسلامی تن نداده است.
روحانی در بخش دیگری از سخنانش از اینکه فضای دانشگاه با آزادی شکوفا میشود حرف میزند، از این میگوید که فیلترینگ گسترده جز اینکه دیوار بیاعتمادی میان مردم و دولت را بیشتر میکند و به اقتصاد ما ضربه میزند، خاصیت دیگری ندارد و مانع توسعه کاربریهای مثبت اینترنت در ایران میشود حرف میزند. مثال بارزش نیز دوره “اصلاحات” یعنی دوره حاکمیت خاتمی است. او که خود از سرکوبگران مبارزات دانشجویان در ١٨ تیر ٧٨ است، تصور میکند که مردم ایران این جنایات و قتل های زنجیره ای دوره مورد نظر ایشان را فراموش کرده اند.
روحانی در این میان احساساتی شده و اندر باب نمادهای “غرور ملی و فرهنگ و تمدن ایرانی” همچون شاهنامه فردوسی صحبت میکند. همانطور که قبل از او نیز احمدی نژاد از منشور “کورش” رونمایی کرد. توسل به ایرانی گری و افتخارات ملی تلاش دیگریست از سوی کسانی چون روحانی و احمدی نژآد و مشایی و غیره برای کسب مشروعیت در مقابل مردمی که جمهوری اسلامی و قوانینش را نمیخواهند.
روحانی در سخنانش از این میگوید که نباید خط قرمزها را دائم سخت گیرانه کرد و باید نشان داد که سانسور هدف نیست. او میگوید که من بهطور کلی مخالفت با شیوههای خشن برخورد با استفاده کنندگان از ماهواره را اعلام کردهام و معتقدم در عصر انقلاب دیجیتال، نمیتوان در قرنطینه زندگی و حکومت کرد! (واقعا؟). بازهم جالب است که قبل از او نیز احمدی مقدم باز در همان کارنامه سال ٩١ خود دقیقا بر همین اشاره دارد، او میگوید: “در حالی که استفاده از ماهواره ۵٠ درصد کاهش یافته است، هنوز ١۴ میلیون ایرانی ماهواره می بینند”.
این کارنامه جمهوری اسلامی بعد از اینهمه طرحهای محله محور و حمله به محلات برای جمع کردن دیشهای ماهواره ای است. به اعتراض خود او ١٤ میلیون ماهواره می بینند و بدون شک بخش بسیاری از آنها نیز همان هنگام که احمدی مقدم این کارنامه را ارائه میدهد، دوباره بساط ماهواره خود را بر پا کرده اند.
در چنین فضایی از جامعه است که روحانی ناگزیر میشود با چنین ژستی وارد کارزار شود.
اما در لابلای همین سخنان هراس و وحشت روحانی و سران این حکومت را از جنبش اعتراضی مردم می بینیم. بطور مثال روحانی وقتی از آزادی در دانشگاه حرف میزند تاکید بلافاصله اش اینست که البته بعد از چندین سال برخورد پلیسی با دانشگاه، طبیعی است که “آزادی دادن در ابتدا سبب بروز برخی رفتارها هم میشود”!
همانگونه كه اشاره شد تجربه نشان داده است كه با این حرفها قرار نیست تغییری در رفتار و جنایات حكومت ایجاد شود. اینها همان جنایتكاران سابقند و همین امروز نیز هرجا كه بتوانند مشغول جنایتند. روحانی همه این حرفها را میزند، اما در همین مدت دهها نفر اعدام شده اند، دو نفر به سنگسار محکوم شده اند، افشین اسانلو کارگر معترض را در زندان و زیر شکنجه کشتند، حکم قطع دست دادند، فشار بر روی فعالین کارگری ادامه یافته و آنها را مورد محاکمه قرار داده اند و از جمله رضا شهابی را به ٧٠ میلیون تومان جریمه نقدی محکوم کرده اند و در برابر سعید مرتضوی جنایتكار منفور را به خاطر قتلها و تجاوزات وجنایات متعدد در كهریزك و جاهای دیگر به ٢٠٠ هزارتومان جریمه محكوم كردند. در واقع این ٢٠٠ هزار تومان از زهر برای حكومت تلخ تر است چون زیر فشار اعتراضات خانواده های قربانیان و همه مردم بجای جایزه به او جریمه داده اند.
در این میان جریانات ملی اسلامی و رسانه های معلوم الحالی مثل بی بی سی و صدای آمریکا مردم را به انتظار و تغییرات تدرجی دعوت میکنند. “اصلاح گرایی” در جمهوری اسلامی یعنی اعدام تدریجی، سنگسار تدریجی و تحمیل فقر و فلاکت دائمی به مردم، روحانی نیز به این معنا “اصلاح طلب” شده است.
اقتصاد ورشكسته و رویای هندی
جمهوری اسلامی اصلاح بردار نیست. این استیصال رژیم اسلامی در برابر مبارزات هر روزه مردم ایران علیه حکومت آپارتاید جنسی، علیه خفقان و سرکوب و علیه فقر و فلاکت است. روحانی با گفتن همه این حرفها، نهایتا مردم را به دوران “اصلاحات” یعنی دورانی که وقتی کارگران خاتون آباد علیه بیکاری به پاخاستند، به صفشان گلوله بسته شد و اعتراضات دانشجویان را با سرکوب پاسخ دادند و قتل های زنجیره ای از جمله پرونده جنایاتشان است، حواله میدهد.
جالب تر اینکه وقتی کنه حرفهای این جناب تازه “اصلاح طلب” شده عیانتر میشود که او سراغ اقتصاد میرود. او میگوید: “اول جهت حرکت کشور را درست کنیم و معلوم شود قصد ما حرکت در جهتی است که امیدبخش است”. بعد مثال کشور هند را می آورد و میگوید: “سطح کلی کیفیت زندگی در هندوستان پایینتر از ایران است. صدها میلیون هندی حتی به دستشویی بهداشتی هم دسترسی ندارند. ولی رشد اقتصادی و حرکت هند به سوی جامعهای توسعهیافتهتر، امیدی در دل متخصصان هندی ایجاد کرده و متفکران هندی در درون دموکراسی هند که بزرگترین دموکراسی دنیا خوانده میشود، اثربخشیای برای خود احساس میکنند که آنها را امیدوار کرده است و این جامعه دارد با نیروی متخصصان خود جلو میرود.” متوجه شدید؟ او از اینكه سرمایه داران هند پول و ثروت می اندوزند و مردم حتی دستشویی و توالت ندارند دهانش آب افتاده است. او با این مثال آینده ای با فقر و فلاکت را در مقابل جوانان و مردم ایران میگذارد، تا اقتصاد به گل نشسته جمهوری اسلامی شکوفا شود. اما امروز باید برای همه روشن باشد كه بن بست اقتصادی جمهوری اسلامی بدون سرنگونی خود این حكومت حل شدنی نیست.
یک بحث دیگر او نیز در جایی دیگر ادامه طرح “هدفمند کردن یارانه ها” و البته این بار با چاشنی اضافه کردن “بن کالایی” و در عین حال حذف بخش های دیگری از مردم از شمولیت یارانه های نقدی است. وقتی هم که از دستمزد کارگر سخن میگوید، همه قولش اضافه کردن ٤٠ درصد به دستمزد چند بار زیر خط فقر سال گذشته یعنی رقمی در حدود ٥٤٠ هزار تومان است. این درحالیست که خودش در جریان صعود قیمت ها در همین فاصله هست و میداند که با طرحهایی که در آستین دارند چه بر سر قیمت ها خواهد آمد. بودجه سال ٩٢ شان را نیز از قبل تصویب کرده اند و یک قلم آن حذف ارز مرجع در تهیه یکسری کالاهای اساسی مردم است که به گفته خودشان اجرای آن دارو را ٤٠ تا ٩٠ درصد و در بازار آزاد دو تا سه برابر آن افزایش میدهد و تاثیر مستقیمش را بر افزایش قیمت گوشت و مواد غذایی دیگر و افزایش سرسام آور قیمت ها خواهد گذاشت.
اینها همه طرحهای روحانی برای “شکوفایی” اقتصاد فروپاشیده رژیم اسلامی است. همان طرحهای رفسنجانی سردار سازندگی که در دوره ریاست جمهوری اش به شکست رسید. روحانی همانقدر “اصلاح گرا” است که رفسنجانی بود.
بویژه اتفاقاتی که هم اکنون در ترکیه و مصر و برزیل شاهدش هستیم، شکست چنین رویاهایی را به روشنی نشان میدهد. ایران فرسنگها تا تركیه و برزیل كه دهان خیلی اصلاح طلبان را آب انداخته فاصله دارد. اما در همان کشور ترکیه با اقتصادی که شاید ششمین کشور جهان باشد، مردم چنین علیه دولت اسلامگرای اردوغانی و اقتصاد شکوفایی که پدر مردم را در آورده است، به پا خاسته اند و بطلان همه این گفته ها را به روشنی مقابل مردم ایران و جهان گذاشته اند. مصرنیز نمونه دیگری از شکست اسلام سیاسی نوع رام شده و عقب نشسته است.
رژیم اسلامی از همان آغاز تولدش، رژیم تورم و فلاکت اقتصادی برای مردم بوده، حالا روحانی با رویای تبدیل ایران به کشور هند و شکوفا شدن اقتصادش، فکر میکند برایشان مفری وجود خواهد داشت. کلید طلایی او نیز برای اجرای همه این نسخه ها رابطه با غرب است. كه تازه همان هم برایشان مقدور نیست. معضلی که یک گفتمان همیشگی درون رژیم و موضوع جنگ و جدالهایشان بوده و یک بن بست جدی برای حکومت اسلامی است. همه افتخار روحانی در گفتگوهایش اینست که او زمانی که در مقام شورای عالی امنیت کشور، مسئولیت مذاکره با غرب را بر سر انرژی هسته ای داشته توانسته است، ظاهرا جلوی تحریم ها و جنگ را بگیرد. این را در گفتگو با چلچراغ نیز میگوید. اگر چه باید گفت حتی در صورت نوشیدن این جام زهر و رفتن پای مذاکره با غرب، تازه باز این مردمند که با خواستهایشان متعرض تر به جلو آمده و به رژیم اسلامی امان نخواهند داد.
حرفهای روحانی و قرار گرفتنش در کنار کسانی چون خاتمی و رفسنجانی که او را به جلو هل داده اند و خود بعنوان یک پای “فتنه ٨٨” در لیست سیاه جمهوری اسلامی قرار دارند، همه و همه موضوع جنگ بزرگی در بالای حکومت است. همانطور که قبلا هم گفته ایم جمهوری اسلامی از درون مضحکه انتخاباتی متشتت تر بیرون آمده و همه این موضوعات آغاز دور جدیدی از نزاعهای درون حکومت است.
اما صحبت های روحانی یکطرف و های و جنجالی که از سوی اپوزسیون درون حکومتی و ملی اسلامی ها بپا شده طرف دیگر ماجراست. جریاناتی که خود را در اضمحلال میدیدند، جان تازه ای پیدا کرده و حول این گفتمان ها به تقلا افتاده اند. بی بی سی و صدای آمریکا نیز همراه با این جنجال و هیاهو و با کوبیدن بر طبل حل تدریجی مشکلات، مردم را به انتظار دعوت میکنند. تا بلکه مفری برای کل نظام پیدا کنند. اما اینها همه تقلاهای ضد انقلاب در مقابل انقلابیست که در ایران دارد شکل میگیرد. تقلاهایی که باید نقد و افشایشان کرد و در دل این کار صف مبارزات مردم را متحد تر و سازمانیافته تر کرد.
خلاصه کلام اینکه حرفهای روحانی و اتفاقاتی که در این مدت شاهدش بوده ایم، همه شواهدی است بر یک شرایط سیاسی جدیدی در اوضاع ایران که بیش از هر چیز بن بست جمهوری اسلامی را در برابر مردمی که این رژیم را نمیخواهند، به نمایش میگذارد. شواهدی که نه تنها بیش از هر چیز قدرت مبارزات مردم را نشان میدهد، بلکه نشانگر توازن قوایی آماده تر برای سازمانیابی در تمام عرصه های نبرد برای به زیر کشیدن رژیم اسلامی است.*