اذان بانگ جنایت است – حمید تقوائی

حمید تقوائی

مندرج در انترناسیونال ۹۴۳

فایل پی دی اف ویژه پیاده کردن روی تلفن همراه

اخیرا مینا احدی علیه اذان گفتن در مساجد شهر کلن، که از جانب شهردار این شهر مجاز شمرده شده، کارزاری را شروع کرده است که با استقبال زیادی از جانب افکار عمومی و رسانه های آلمان و همچنین بسیاری از آته ئیستها و نیروهای مترقی مواجه شده است. در مقابل این موج اعتراضی اسلامیون هم خود را ناگزیر دیده اند به روال همیشه مینا را به مرگ تهدید  کنند و از آتش جهنم بترسانند. این تهدیدات تنها نشاندهنده حقانیت و قدرت کارزار او است. میگویند اجازه بدهید از بلندگوهایمان مردم را به سجده در برابر الله دعوت کنیم و گرنه به حکم همان الله ترورتان میکنیم! اذان دعوت مردم به عبادت الله ای است که زنان را کشتزار مردان میداند، تجاوز به دختران ٩ ساله را مشروع  اعلام میکند، حکم میدهد که همجنسگرایان را با پرتاب از بلندی بکشید و زنان  “خیانتکار” به شوهرانشان را سنگسار کنید. مذهبی که ریختن خون “مرتدین” یعنی برگشتگان از دین اسلام  را حلال اعلام میکند. اذان بانگ این جنایتها است.

اعتقاد به این احکام میتواند نظر شخصی هر فردی باشد، ولی وقتی به قانون دولتها و پرچم یک جنبش تروریستی و تا مغز استخوان ضد بشری تبدیل شد، مساله از اعتقادات خرافی افراد فراتر میرود و به یک فاجعه سیاسی- اجتماعی بدل میشود. فاجعه ای که فی الحال زندگی مردم در کشورهای اسلام زده ای مثل ایران و عربستان و  افغانستان را به جهنمی بدل کرده است. و سرپنجه های خون آلودش به اروپا و آمریکا و بسیاری از کشورهای دیگر نیز رسیده است. اذان صدا و آیکون یک جنبش جهانی تروریستی و ضد انسانی است و مینا احدی از پرچمداران پیگیر و سرشناس جنگی است که جهان متمدن علیه این تروریسم به پیش میبرد. نفس تهدید به مرگ شدن مینا حقانیت مبارزه او و ضرورت حمایت از و پیوستن به این مبارزه را بیش از پیش تاکید میکند و و در برابر هر آزادیخواهی قرار میدهد. امروزه آته ئیسم و آنتی تئیسم یک پیش شرط مهم هر نوع آزادیخواهی و آزاد اندیشی است.    

برخی از پخش اذان بعنوان آزادی بیان دفاع میکنند اما جار زدن یک عقیده در گوش کسی که نمی خواهد آنرا بشنود دیگر آزادی بیان نیست، زجر دادن دیگران است. وقتی کسی در یک میتینگ و یا در یک جلسه سخنرانی مذهبی، یا در یک مسجد و کلیسا حضور بهم میرساند با میل خود خواسته است اراجیفی را بشنود. اما وقتی همان اراجیف را از بلندگو رو به جامعه جار می زنید به حقوق شهروندی دیگران تجاوز کرده اید.

بعضی با توجیه آزادی عقیده از پخش اذان و کلا تبلیغات اسلامی دفاع میکنند. اما عقیده ای که خود را موظف میداند و اعلام میکند مخالفم را میکشم دیگر یک عقیده نیست، یک آلت قتاله است. کسانی که پخش اذان را جزئی از آزادی عقیده مسلمانان میدانند خواه ناخواه در کمپ  جنایتکاران علیه آزاد اندیشی قرار میگیرند. احترام به افراد لزوما به معنی احترام به عقاید انها نیست. عقیده کسی که به کشتن مخالف خود معتقد است را باید بیرحمانه نقد کرد. این خود جزء مهمی از احترام به آزادی عقیده و آزادی بیان است.

برخی می گویند مخالفت با پخش اذان اسلام هراسی است. اما اسلامی که بخواهد خرافات و آیات و احکامش، قصاص و سنگسار و زن ستیزی و اعدام و تعزیر و شلاق و قطع دست و پا و فتوای ترور سلمان رشدی ها و تهدید به مرگ مینا احدی ها، را به قانون و نرم زندگی اجتماعی تبدیل کند به راستی هراسناک است. باید در برابرش ایستاد و مثل مسیحیت که همین نوع جنایتها را در قرون وسطی مرتکب میشد و امروز دستش را از دولت و قانون قطع کرده اند، در قفس اش کرد.

 میگویند چرا با ناقوس کلیساها مخالف نیستید. به نظر من زنگ کلیسا هم تجاوز به حقوق کسانی است که نمی خواهند آنرا بشنوند. ما با ناقوس کلیسا هم مخالفیم اما کارزار علیه آن اولویت ما نیست چون خوشبختانه مدتهاست جنبش تروریسم مسیحی نداریم. اگر یک حکومت مسیحی نظیر جمهوری اسلامی در گوشه ای از دنیا مشغول جنایات قرون وسطائی اش بود آنوقت مبارزه با زنگ کلیسا هم یکی از ضروریات عصر ما می بود. مبارزه ای که در عصر روشنگری و رنسانس بشریت متمدن با کلیسا به پیش برد امروز باید  علیه اسلام و مسجد به میدان بیاید. عصر ما نیازمند یک رنسانس سوسیالیستی است.

رنسانس سوسیالیستی چرا که مبارزه  علیه اسلام سیاسی از یک موضع انسانی و آزادیخواهانه  تنها از جانب نیروهای سوسیالیست و ضد مذهب، نیروهائی که اسلام و هر نوع مذهبی را، حتی بعنوان یک عقیده، ارتجاعی و ضد انسانی میدانند میسر است. لیبرالها و طرفداران نسبیت فرهنگی و نیروهای “چپ” ضد آمریکائی پرو حسن نصرالله اهل این میدان نیستند. در این میان فاشیستهای ضد “خارجی”   نیز که بخاطر مخالفتشان با مهاجرین و پناهندگان از کشورهای اسلام زده موضع ضد اسلامی میگیرند عملا به اسلامیسم و اسلام سیاسی خدمت میکنند. مسلمان ستیزی آنان از جنس تقابل مسیحیت و اسلام در جنگهای صلیبی است. ما مسلمان ستیز نیستیم، بلکه علیه اسلام و هر مذهبی بعنوان یک عقیده خرافی و علیه اسلام سیاسی بعنوان یک جنبش تروریستی و ضد انسانی مبارزه میکنیم. مبارزه ما با عقاید مذهبی امری فرهنگی و روشنگرانه، و مقابله ما  با جنبش اسلامی مبارزه ای سیاسی است. مبارزه علیه تفرقه افکنی های   فاشیستی بر مبنای نژاد و مذهب و زادگاه و مهاجرت و پناهندگی و غیره نیز جزء لاینفکی از جنگ ما با اسلام سیاسی است. 

 پاسخ فاشیسم نژادی نیز همچون مقابله با فاشیسم اسلامی در نقد عمیق و همه جانبه اسلام و مسیحیت و همه مذاهب، هم در دولت و قوانین و زندگی اجتماعی و هم بعنوان عقیده شخصی، و در یک سطح پایه ای در نقد عمیق نظام سرمایه داری که برای تحمیل سلطه خود همچنان به فاشیسم مذهبی و نژادی نیازمند است، نهفته است. کمونیسم کارگری، کمونیسم مینا احدی ها، این پرچم را در دست دارد.

۲۱ اکتبر ۲۰۲۱

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *