عبدل گلپریان:
داعش این طفاله و میراث اسلامی سرمایه داری از کجا آمد، چگونه شکل گرفت و بر بستر کدام سیاست و کدام دوره تاریخی ظهور کرد و چرا این پدیده منطقه را به لجن کشیده است؟.
گروه داعش در نزدیکی مرز عربستان سعودی، در صحرای استان الانبار عراق که مرز وسیعی با عربستان دارد شروع به شکل گیری نمود. بدلیل شرایط صحرایی و دور افتاده استان الانبار، این منطقه کم جمعیت که تقریبا خالی از سکنه و بدور از کنترل کامل نظامی است، بر بستر اوضاع و احوال سیاسی عراق و کشورهای همجوار، شرایط مساعدی برای رشد پیدا کرد. این گروه در اوایل سالهای جنگ عراق تاسیس شد. در سال ۲۰۰۴ متعهد به وفاداری و حمایت از القاعده شده و به عنوان القاعده عراق مشهور شد.
داعش در ۱۵ اکتبر ۲۰۰۶ به یک سازمان فراگیر برای گروههای به اصطلاح شورشی عراق تحت عنوان “حکومت اسلامی عراق” تبدیل شد. داعش بعنوان بازوی اصلی القاعده در منطقه شناخته میشد، اما بدلیل اختلافات، جنایات و وحشی گری های علنی آن، القاعده به طور رسمی ادعای داعش را مبنی بر وابستگی به آن در سال های بعد رد کرد. گروه داعش از حمایت عربستان و قطر و یکسری کشورهای خلیج که منافع مشترکی دارند برخورداراست. گروه داعش با استفاده از مرزمشترک با عربستان و سوریه و دریافت تسلیحات و کمک های نظامی ازطریق این مرزها فعالیت های خود را در این چند سال در سوریه با تمام قوا پیش برده است. داعش به آسانی از مرز بی در و پیکر عربستان با صحرای الانبار، هر چه را که بخواهد به عراق و سپس از مرزهای مشابه با سوریه، به مناطق درگیری میرساند. پس از فعال شدن نسبی دستگاه امنیتی عراق و مسدود شدن راه عبور تسلیحات داعش از طریق مرزهای عراق به سوریه، گروه داعش در تقابل با ارتش عراق فعالیتهای خود را در عراق شدت بخشید و به جنگ و درگیری در یکسری شهرهای عراق مبادرت نموده و بخش هایی از استان های مرزی عراق را به تصرف خویش درآورده است.
داعش از درون گروه اسلامی و تروریستی بن لادن که بر بستر کشاکش دو قطب رقیب در دوران جنگ سرد و بعنوان ابزاری از سوی آمریکا در تقابل با قطب رقیب در افغانستان تولید و بعدها به القاعدهمعروف شد سر بر آورد و شکل گرفت. سیاستهای دولت آمریکا در مقابل قطب رقیب در شرق و برای دست بالا پیدا کردن، مهره هایی که بعدا القاده را شکل دادند پرورش داد تا بتواند از طریق افغانستان، دایره گسترش نفوذ خود را تامین کند و آقایی خود بر دنیا را جار بزند. پا گرفتن باندهای دست ساز آمریکا در افغانستان تقریبا همزمان بود با انقلاب مردم ایران. با وقوع انقلاب ۱۹۷۹ مردم ایران که می رفت بساط هر دو مدل را به چالش بکشد، آمریکا و دولتهای متحد غربی اش با اتخاذ همین سیاست در گوادلوپ، چه در رقابت با بلوک رقیب و هم برای کوبیدن خواستهای انسانی مطرح در انقلاب ۵۷ که پایه های سیستم سرمایه داری را هدف گرفته بود، پدیده خمینی و بزک کردن کثیف ترین و پوسیده ترین جریان اسلامی را همچون کالایی نو ظهور در ویترین خود جای دادند. نباید این را از نظر دور داشت که هر یک از دو قطب رقیب، یکی دولت و نمایندگان سرمایه داری بازار آزاد در غرب و دیگر مدل سرمایه داری دولتی در شرق، هر کدام با روش خود در زمینه مهار و به حاشیه راندن آرمان و آرزوهای سوسیالیستی و انسانی نشات گرفته از انقلاب اکتبر، وجهه اشتراک داشتند.
ادامه سیاستهای شکست خورده و به بن بست رسیده دوران جنگ سرد و متعاقب آن بحران و بن بست سیاسی و اقتصادی آمریکا، روسیه و دیگر کشورهای سرمایه داری غربی بعد از فروپاشی بلوک شرق در کشورهای مختلف و همچنین در جریان حمله نظامی آمریکا به عراق که میدانداری انواع باندها و دسته جات اسلامی را سبب شد، اکنون مردم این مناطق را با مخاطرات جدی روبرو ساخته است. طی همین مدت و بر بستر چنین فضایی، ارتجاعی ترین و عقب مانده ترین گرایشات ناسیونالیستی، قومی، اسلامی، نژادپرستانه و فاشیتی در گوشه و کنار امکان عرض اندام پیدا کرده اند.
اگر کسی بخواهد بداند که این مخوف ترین پدیده در طول تاریخ بشری از کجا سر برآورده است، باید آنرا در پرتو سیاستهای آمریکا و متحدینش برای ایجاد سپر آهنین در مقابل “کمونیسم” یا همان مدل سرمایه داری دولتی در شوروی سابق جستجو کند. اگر علل سیاسی، تاریخی پا گرفتن این هیولای قرن حاضر در قامت جمهوری اسلامی، القاعده تا داعش را آنگونه که شرح آن رفت بپذیریم باید گفت که تقویت، پرورش، تولید و عرضه کردن این هولناکترین موجود تاریخ بشری همچون عرضه کردن خمینی و جمهوری اسلامی در پایه ای ترین سطح برای جلوگیری از گسترش خواست و توقعات انسانی در سطح جهان عرضه شد که در مقطع جنگ سرد همچنان با مدل سرمایه داری دولتی تداعی میشد. افق و آرمانهای اولیه انقلاب ۵۷ ایران و دیگر تحرکات توده ای در برخی از کشورها، زمینه ساز کنار زدن هر دو مدل اقتصادی بازار آزاد و سرمایه داری دولتی و پرده برداشتن از روی صورت بظاهر سوسیالیستی بلوک شرق بود. وحشت و نگرانی قدرتهای جهانی از بروز اکتبر دیگری و همچنین رقابتهای دوران جنگ سرد آنان را ناچار به تولید و باز تولید پس مانده فسیل هایی کرد که به هیچ جانوری در طول تاریخ زندگی انسان شبهاهت ندارند. مردم خاورمیانه، مردم ایران، مردم سوریه و مردم عراق و کردستان عراق هم اینک از یک سو با حاکمانی که تاریخ مصرفشان سالهاست بسر آمده روبرو هستند و از سوی دیگر باندها و دستجات اسلامی از گور برخاسته از نوع داعش به مزاحمینی جدی برای مردم این منطقه تبدیل شده اند.
طبق گزارشات و اسناد منتشر شده، اکنون داعش با سرهای بریده اسیران و کشته ها فوتبال بازی میکند، دولت اسرائیل با لت و پار کردن هزاران انسان از زن و کودک بر سرشان بمب می ریزد و هر روز جنایت دیگری خلق می کند، حماس با ترور و موشک پرانی جان انسانها را می گیرد، دیگر جریانات اسلامی در هر قامت و مدلی قتل، کشتار و آدم کشی می کنند، دولتهای عربستان، قطر، ترکیه و برخی دیگر از این دولتها هیزم بیار این آتش مرگبار هستند، حکومت بشار اسد طی یک سال به اندازه یک قرن انسان کشی کرد، جمهوری اسلامی حاکم بر ایران روی همه این جانیان را سفید کرد و همه اینها گویای شکست و درماندگی سیاسی و اقتصادی نظام سرمایه داری جهانی و گویای بن بست کامل سیاستهای جهانی و منطقه ای حاکمان تاریخ کنونی است. تا همینجا سرمایه داری با تمام مدلهایش و دول مرتجع منطقه با اتخاذ سیاستهای شکست خورده و به بن بست رسیده شان نشان داده اند که مدتهاست به خط آخر رسیده اند و هیچ گونه قرابتی با تاریخ و زندگی مدرن و متمدنانه حتی انسان یک قرن پیش ندارند. بحران و بن بست سرمایه داری جهانی اکنون دیگر رمقی برایش نمانده است. زانوهایش شکسته است و با قدرت سرکوب، مهندسی افکار و تعرض به دستاوردهای کسب شده توسط تلاش و مبارزات مردم و بالاخره با سیاستهای به بن بست رسده اش دارد جنازه خود را کشان کشان حمل می کند. اکنون دیگر هیچ دولت مرتج و بحران زده ای برای عربده کش نظم خونین جهانی تره هم خورد نمی کند.
چه باید کرد؟
اما این سیمای کل جهان نیست. بشریت مدرن، مترقی، آگاه، سوسیالیست و انساندوست در طول تاریخ زندگی خود دستاوردهای بس عظیمی را داشته است. از اسپارتاکوس و الغای برده داری گرفته تا رنسانس، از کمون پاریس گرفته تا انقلاب اکتبر و از جنبش ۹۹ درصدیها گرفته تا انقلابات بهار غربی و بسیاری از دستاوردهای مدرن و انسانی سیمای دیگر جهان است. امید به تغییر و کنار زدن این تعفن، امید برای دنیایی بهتر و امید برای همچون انسان زیستن، نبض تحرک و تکامل بشریت آگاه، مترقی و سوسیالیست است که هیچگاه در طول تاریخ از کار نخواهد افتاد. این حکم تاریخ بشر است که همانگونه که بقا، تکامل و بهتر زیستن را تا به این مرحله رسانیده است، از این پیچ و از این باطلاق گندیده نظام اقتصادی و سیاسی سرمایه داری و با کنار زدن تمام جانوران اسلامی نیز عبور خواهد کرد.
یکی از قدمهای کارساز و عملی در تغییر وضع موجود و پاک کردن این گنداب و این لکه ننگ در تاریخ معاصر، بزیر کشیدن نظام جهنمی حکومت اسلامی حاکم بر ایران است. انقلاب پیروزمند مردم ایران برای سرنگون کردن جمهوری اسلامی می تواند و قادرخواهد بود سیمای دهشتناک کنونی را عوض کند. پراتیک انسانی نیروهای سوسیالیست، چپ، آزادیخواه، انساندوست و سکولار است که می تواند چه در ایران و چه در هر کجای دیگر، این تحول هرکولی را بثمر برساند. مردم ایران و هر انسان آزاده ای سالها است که بصورت متشکل و سازمانیافته در مصاف با این بربریت، درمبارزات و اعتراضات اجتماعی و توده ای دخیل هستند. توده های مردم، تشکلها و نیروهای سوسیالیست جدی و مطرح در مبارزه علیه اوضاع موجود، خود را در قبال انسان و انسانیت مسئول می دانند. جبهه انسانیت، جهبه آزادیخواهی و برابری طلبی، سوسیالیستها و کمونیستهای متشکل، سکولارها و مردم مترقی و مدرن دنیای امروز که ۹۹ درصد این صحنه آرایی را تشکیل می دهند، امید و آلترناتیو آرزوهای امروز و آینده در هر نقطه ای از جهان هستند. متشکل، سازمانیافته، آگاهانه، خلاق و مبتکر، بعنوان سخنگو و بعنوان نماینده آمال و آرزوهای انسانی شیپور ابطال پایان این گندیدگی را باید هر چه رساتر بصدا در آورد. ما می توانیم و قادر هستیم این تعفن اسلامی سرمایه داری، تعفن ناسیونالیسم و فاشیسم و گنداب نژاد پرستی و راسیسم را در ابعاد پراتیک اجتماعی از زندگی انسانی بزدائیم و بر ویرانه های آن جامعه ای آزاد، برابر و انسانی را پایه ریزی کنیم.
۵ اوت ۲۰۱۴