بیش از چهل سال است که جامعه ایران با حکومت آدمکشان اسلامی دارد دست و پنجه نرم میکند. مردم با هزینه های بسیار این حکومت را به سرازیر سقوط انداخته اند. جمهوری اسلامی ماموریت داشت تا انقلاب ناتمام مردم را کاملا سرکوب کند. فضای نسبتا بازی که بعد از سرنگونی رژیم شاه و برای تداوم انقلاب مهیا شده بود و تا آن لحظه دار و دسته خمینی قادر به شکستش نشده بود وجود داشت. در مقابل دانشگاه تهران میز کتاب و فعالیتهای تبلیغی فعالین نیروهای سیاسی چپ بی وقفه دایر بود. بحث و جدل در میان مردم، جوانان، کارگران، دانشجویان و دیگر بخشهای مختلف جریان داشت. خیابانهای اطراف دانشگاه تهران و دیگر شهرهای ایران شور و حال خاصی به فضای باز سیاسی آن دوره داده بود. کارگران در مراکز تولیدی در مورد اداره شورایی بحث می کردند. کردستان کاملا در دست مردم، سازمانهای سیاسی و دیگر فعالین اجتماعی و چپ قرار داشت.
از سوی دیگر هواداران رژیم تازه به قدرت رسیده اسلامی نیز با پهن کردن بساط خود، علاوه بر تبلیغات اسلامی، بصورتی هدفمند در تلاش برای شناسایی فعالین نیروهای چپ و در تعقیب کسانی بودند که از ادامه انقلاب تا رسیدن به هدف نهایی حرف می زدند. حزب اللهی ها در موارد زیادی با چماق و زنجیر به غرفه های نیروهای سیاسی چپ و کمونیست حمله میکردند. این حملات نیز از سوی مردم و فعالین اجتماعی چپ و رادیکال پاسخ داده میشد و بعضا عناصر و افراد اجیر شده حزب اللهی را گوشمالی می دادند. خمینی و حکومتی که با معامله دول غربی برای کوبیدن انقلاب ۵۷ ماموریت یافته بود، آیت الله ها و حجت الاسلام هایی که در سایه حکومت پهلوی رشد کرده و شکل گرفته بودند، در تلاش بودند فضای باز سیاسی که بعد از قیام حاصل شده بود را کاملا از میان بردارند.
از مقطع فرار شاه و سرنگونی کامل رژیم سلطنت یعنی از ۲۲ بهمن ۵۷ تا ۳۰ خرداد ۶۰ به مدت دو سال و چهار ماه این فضای باز، آزاد و سیاسی ادامه داشت. مردم انقلابی و تشنه برابری رفاه، سعادت و خوشبختی، در این مدت طعم آزادی را چشیدند و همزمان با ضد انقلاب اسلامی در حال نبرد بودند.
حکومت اسلامی با سرکوب قیام و انقلاب ۵۷ در سی خرداد شصت قدرت خود را تثبیت کرد.
تعرض خونین حکومت اسلامی علیه انقلاب و نیروهای ادامه دهنده انقلاب، از ۳۰ خرداد شصت شدت بیشتری گرفت. رژیم تازه به قدرت رسیده اسلامی برای بستن شمشیر از رو در جهت کوبیدن دستاوردهای قیام به این مدت زمان بیش از دو ساله نیاز داشت تا خود را برای سرکوب کامل و خونین انقلاب ۵۷ آماده کند. این مدت زمان، فقط ارقام و اعداد صرف نبودند بلکه هر لحظه و هر روز آن بیان کننده مهمترین و سرنوشت سازترین وقایع تاریخی یک انقلاب عظیم و ناتمام بودند که جمهوری اسلامی تا آن زمان توان و قدرت سرکوب مردم انقلابی و خواسته هایشان را نداشت. بالاخره افراد، سازمانها، جریانات و گروههای مختلفی که تا آن لحظه به فعالیت خود ادامه داده بودند و با اوباش حکومتی مقابله کرده بودند، از ۳۰ خرداد ۶۰ مورد تهاجم وحشیانه و سازمان یافته تر رژیمی قرار گرفتند که میخواست نقشه حکومت پهلوی را که قادر به سرکوب انقلاب نشده بود به سرانجام برساند.
خانه گردی ها بصورت علنی آغاز گردید. شناسایی فعالین جریانات سیاسی که از قبل توسط باندهای اسلامی خمینی، سپاه و کمیته ها صورت گرفته بود با یورش به منازل مسکونی، به دانشگاهها، مراکز کارگری، محلهای کار و دفاتر نیروهای سیاسی آغاز شد. متعاقب این حمله وحشیانه به دستاوردهای انقلاب مردم، بازداشتها، شروع شد. نمایش دادن فعالین دستگیر شده در تلویزیون، تعقیب آدمها توسط حزب اللهی ها و اوباشان خمینی و در نهایت راه انداختن اعدامهای دسته جمعی که به امری هر روزه تبدیل شده بود نشان از تلاشی بود که حکومت سلطنت پهلوی در انجام و اجرای آن ناکام مانده بود و رسالت این جنایت در به شکست کشاندن انقلاب ۵۷ را جریان خمینی و حکومت اسلامی بر عهده گرفته بود.
در سالگرد یکی از خونین ترین وقایع تاریخی در ایران و در سالگرد شکست قیام و انقلاب ۵۷ امروز آرزوهای انسانی آن قیام در شعارهای کارگران، معلمان، بازنشستگان، زنان و جوانان شفاف تر از هر زمانی فریاد زده می شوند. حضور مردم تشنه رفاه، آزادی، برابری و کرامت انسانی، قدرتمند تر از هر دوره دیگری در کف خیابانهای سراسر کشور برای به زیر کشیدن ضد انقلاب اسلامی و برای تحقق جامعه ای آزاد، برابر، انسانی و سوسیالیستی جاری است.