حمید تقوائی
پیروزی کارگران هفت تپه نقطه عطفی در جنبش کارگری و در کل فضای سیاسی ایران است. جایگاه و اهمیت دستاورد کارگران نیشکر هفت تپه را میتوان از دو جنبه برسی کرد. از نقطه نظر مضمون این پیروزی یعنی خلع ید از کارفرما و باند مافیائی حاکم بر نیشکر هفت تپه. و از نظر اعلام و جشن پرشور و رزمنده این پیروزی از جانب کارگران هفت تپه. از هر دو نظر این دستاورد از هفت تپه فراتر میرود و کل جنبش کارگری و فضای سیاسی در ایران را تحت تاثیر قرار میدهد.
خلع ید از اسدبیگی و باند او یک خواست محوری کارگران در اعتراضات و اعتصابات پیگیرشان در پنج ساله اخیر بود. این خواست در واقع از مطالبات مشخص معیشتی کارگران فراتر میرفت و کل سیستم و سیاستهای مدیریت و بساط دزدی و چپاولی که اسدبیگی به همراه باند مقامات محلی و مرکزی همدست خود بر شرکت هفت تپه حاکم کرده بود هدف قرار میداد. هم در سطح مشخص در یک مرکز تولیدی و هم در یک سطح سراسری بعنوان بساطی که در اکثر قریب به اتفاق کارخانه ها و شرکتهای تولیدی در ایران برقرارست. کارگران اعتصابی با طرح خلع ید از یکسو دست به ریشه مسائل مشخص خود میبردند و از سوی دیگر نظام فاسد و دزدسالاری که بر کل جامعه حاکم است را بچالش میکشیدند.
این خواست به شکل کوتاه کردن دست بخش خصوصی بیان میشد ولی این به معنای دفاع از بخش دولتی نبود. برخی خرده میگرفتند و هنوز هم این نقد را دارند که خلع ید از بخش خصوصی خواست رادیکالی نیست چون دولت و سرمایه داری دولتی را از زیر تیغ در میبرد. چنین نقدی این واقعیت را نادیده میگیرد که در جمهوری اسلامی بخش خصوصی و دولتی درهم تنیده است تا حدی که خود مقامات دولتی از اقتصاد “خصولتی” صحبت میکنند. اساس این اقتصاد رانت دولتی و سلطه مقامات و وابستگان و آقازاده ها وباندهای مختلف حکومتی، سلطان شکر و سلطان طلا و سلطان سکه و سلطان کاغذ و امثالهم، بر شاخه های مختلف تولید است. در اقتصادی که در آن دکل نفتی گم میشود و یا ٣ میلیون تن فولاد ناپدید میشود، و بیت امام و سرداران سپاه و بسیج و برادران قاچاقچی بر هشتاد درصد اقتصاد چنگ اداخته اند، بخش خصوصی معنای چندانی ندارد. کارگران هفت تپه نیز در طول اعتصاباتشان مدام برهمین نکته انگشت گذاشته اند و از بند و بست وهم کیسه بودن باند اسد بیگی با امام جمعه و فرماندار و دیگر مقامات محلی و مرکزی پرده برداشته اند. اعتصاب هفت تپه برخلاف اعتصابات کارگری در کشورهای صنعتی، فقط علیه کارفرما نبود، بلکه علیه دولت و کل سیستم اقتصادی حاکم بود.
در شرایط حاضر کلا جنبش کارگری در اعتراضات و اعتصابات جاری خود سیاستهای کلان اقتصادی حکومت را بچالش کشیده است. خواست قطع دست پیمانکارن و واسطه ها، لغو قرا دادهای سفید امضا، لغو مناطق ویژه اقتصادی که بویژه در اعتراضات و اعتصابات کارگران نفت شاهد آن هستیم، نمونه هائی از مقابله کارگران با سیاستهای کلان اقتصادی دولت است. خواست خلع ید نیز، حتی اگر به شکل خلع ید از بخش خصوصی بیان و مطرح شود، در واقع یک سیاست اقتصادی محوری و پایه ای حکومت را به زیر سئوال برده است. اگر کارفرماها و سرمایه داران در بخش خصوصی و دولتی در یک اقتصاد غارت و چپاول و دزدی و قاچاق به هم تنیده شده اند، مبارزه کارگران در هر یک از این دو بخش نیز کل این بساط را بزیر سئوال میبرد. کارگران هفت تپه با خواست خلع ید در واقع کل طبقه کارگر ایران را نمایندگی میکنند.
اما حتی در شکل بیان و طرح این خواست در جریان اعتصاب هفت تپه نیز مخالفت با بخش خصوصی به معنی امتیازدهی به بخش دولتی نبوده و نیست. خواست اداره شورائی جزء مکمل خلع ید است. کارگران از همان ابتدا بر اداره شورائی تاکید داشتند و در جشن پیروزیشان نیز به روشنی اعلام کردند که بعد از اسدبیگی باید هفت تپه تحت نظارت و کنترل شورای کارگران اداره و مدیریت بشود. اعلام و تاکید بر این خواست کل مبارزه کارگران را در سطح عالی تر و ریشه ای تری قرار میدهد. اداره شورائی کنترل سرمایه دار به هر شکل، خصوصی و دولتی و خصولتی و یا هر شکل دیگری، را ملغی اعلام میکند. این دیگر صریحا و علنا سلطه طبقه سرمایه دار و دولت آن بر تولید را بزیر سئوال میبرد.
آیا این خواست عملی است؟ برخی این خواست را ذهنی و غیرممکن میدانند. چنین استدلال میشود که بدون تعیین تکلیف سیاسی با طبقه سرمایه دار نمیتواند از اداره کارخانه بوسیله کارگران صحبتی در میان باشد. در یک مقیاس اجتماعی و بعنوان یک سیاست سراسری این نظریه درستی است. اداره و کنترل تولید توسط شوراهای کارگران در یک جامعه مستلزم خلع ید سیاسی از طبقه سرمایه دار و در دست گرفتن قدرت سیاسی بوسیله شوراها است. اما پیروزی در این جنگ از نبردهای بیشماری میگذرد. اعتصاب هفت تپه بر سر خلع ید از یک کارفرمای فاسد ومافیائی یک نمونه برجسته از چنین نبردهائی است. نبردی که هنوز مالکیت سرمایه داران بر کارخانه ها را بزیر سئوال نمیبرد، بلکه میخواهد کنترل و مدیریت را در یک واحد تولیدی معین از آنها سلب کند. این امر در جنگ با سرمایه دار در این یا آن واحد تولیدی میتواند متحقق بشود بی آنکه قدرت سیاسی و حتی مالکیت بر وسائل تولید از طبقه سرمایه دار سلب شده باشد.
البته در شرایط متعارف ما با چنین پدیده ای روبرو نیستیم. حتی در رادیکال ترین اعتصابات کارگری در کشورهای غربی و حتی در جوامع نسبتا با ثبات در دیگر نقاط دنیا، خواست در دست گرفتن کنترل و مدیریت کارخانه مطرح نمیشود. کارگران برای تحمیل خواستها و مطالبات صنفی و معیشتی شان مبارزه میکنند و بسته به شرایط و متناسب با توازن قوا به خواستی میرسند و یا نمی رسند. در شرایط متعارف کسی کنترل بر تولید بوسیله سرمایه داران را بزیر سئوال نمیبرد. طرح شعار اداره شورائی در جنبش کارگری خود بیانگر بحرانزدگی و ناپایدار بودن و متزلرل بودن نظام سرمایه داری در آن جامعه معین است. متزلزل و بحرانزده هم از نظر اقتصادی و هم سیاسی. و این درست وضعیتی است که جمهوری اسلامی با آن مواجه است.
در تاریخ معاصر ایران شعار شوراها یک بار در اولین سالهای بعد از انقلاب ٥٧ وسیعا در جنبش کارگری و در کل جامعه مطرح و در بسیاری از کارخانه ها عملی شد و بوسیله ضد انقلاب تازه بقدرت رسیده سرکوب شد. امروز هم طرح شعار اداره شورائی نشانه انقلابی است که از راه میرسد.
روشن است که نمیتواند قدرت سیاسی در دست طبقه سرمایه دار باشد و کنترل و مدیریت تولید در دست کارگران. این وضعیت بینابینی باید بالاخره از یکسو به فرجام برسد. یا خلع ید سیاسی از طبقه سرمایه دار و یا سلب کنترل تولید از کارگران حتی در یک واحد. در شرایط امروز جامعه ایران روند تحولات به سمت خلع ید سیاسی از طبقه سرمایه دار به پیش میرود. حتی اگر اداره شورائی در هفت تپه برقرار نشود، نفس پیروزی جنبش خلع ید در این واحد تولیدی نوید بخش طوفانی است که از راه میرسد.
از این نقطه نظر پیروزی هفت تپه اهمیت و جایگاه استراتژیکی پیدا میکند. پیروزی جنبش خلع ید به معنی شکسته شدن یک اصل پایه ای نظم سرمایه است. اصل مالکیت و کنترل تولید بوسیله طبقه سرمایه دار و حکومتش. هفت تپه تا همین جا، و مستقل از اینکه اداره شورائی در آن برقرار بشود و یا نشود، این اصل مقدس سرمایه داری را نفی کرده است. و طرح اداره شورائی نفی دولت مافوق مردم و اداره امور بدست خود مردم را تداعی میکند. خلع ید از اسدبیگی میتواند درهمین حد، یعنی خلع ید از یک کارفرمای معین، محدود بماند و جای خود را به اسدبیگی دیگری، به شکل دولتی و یا خصوصی، بدهد اما دستاوردی که قابل بازپس گرفتن نیست پیروزی جنبش خلع ید و تاکید بر اداره شورائی در پی بیش از پنج سال اعتصابات متوالی است.
این پیروزی را نمیتوان از تاریخ حذف کرد. امروز هفت تپه پایتخت اعتصابات جهان نامیده میشود و در این پایتخت تحول بیسابقه ای رخ داده است. کارگران با قدرت اعتصاب و اتحاد خود و در یک نبرد طولانی و پرفراز و نشیب بالاخره توانستند از کارفرمای خود خلع ید کنند. این صرفا تحقق یک مطالبه نیست، پیروزی یک امر و حکم طبقاتی است. این امر و حکم که تولیدکنندگان میتوانند کنترل تولید را از دست مفتخوران سرمایه دار خارج کنند. این روح و جوهر پیروزی هفت تپه است.
جشن پیروزی در هفت تپه نماد این روح و جوهر بود. این جشن هم مانند خود پیروزی برجسته و بیسابقه بود. کارگران و خانواده هایشان گرد هم آمدند، به یکدیگر تبریک گفتند، آتش بازی براه انداختند، رهبر محبوب شان را بر دوش گرفتند و با سخنرانی های پرشور در مورد پیروز شیرین خود صحبت کردند. علیه نظام سرمایه داری صحبت کردند، گفتند این پیروزی ثمره اتحاد و همبستگی و مبارزات پیگیر همه کارگران است، گفتند برای دست گرفتن اداره و یا نظارت بر تولید آماده میشوند، بر خواستهای دیگرشان و بر بازگردندن کارگران اخراجی بر سر کار و آزادی سپیده قلیان، یار و حامی کارگران و اعتصاب هفت تپه، تاکید کردند. این جشن پیروزی در عین حال تجدید عهد و اعلام عزم جزم و متحد کارگران برای تحقق همه خواسته هایشان و بخصوص اداره شورائی و در دست گرفتن مدیریت و کنترل تولید بود.
چنین جشنهائی در جنبش کارگری به ندرت اتفاق می افتد. حتی در کشورهای غربی که کارگران متشکل اند و از آزادیهای نسبی برخوردارند کمتر شاهد چنین رویدادهائی هستیم. جشن خلع ید در هفت تپه خود یک نقطه اوج جنبش کارگری و دستاورد دیگری است که نقش تعیین کننده ای در پی بردن کارگران بقدرت خود و اعتلای جنبش کارگری و مبارزات کارگران در سراسر ایران خواهد داشت.
پیروزی هفت تپه در کل فضای سیاسی جامعه نیز تحول مهم و بی نظیری است. این پیروزی را باید در متن تحولات دیگر در چند ماه اخیر قرار داد تا به اهمیت آن در شرایط سیاسی عمومی پی برد. اول مه مه پرشکوه و رزمنده ای که با جشن عمومی نود و نه درصدیها با صدور پیامهای و کلیپها و یبانیه های پرشور فعالین جنبشهای اعتراضی در بزرگداشت روز جهانی کارگر همراه بود، رآمد جنبش دادخواهی و جنبش آزادی زندانیان سیاسی با نقش کلیدی رهبران جنبش کارگری، یکشنبه های اعتراض بازنشستگان، بمیدان آمدن و فعال شدن مادران اعدامی ها، اتحاد جنبش و حرکت همبسته کارگران و معلمان و بازنشستگان برای افرایش دستمزدها به بالاتر از ١٢ میلیون، و حتی گفتمان دست بالا پیدا کردن سوسیالیسم تا بیست سال بعد از سرنگونی جمهوری اسلامی، اهدای جایزه حقوق بشر سال به جعفر عظیم زاده رهبر سرشناس جنبش کارگری و اعلام هفت تپه بعنوان آلترناتیو از سوی رهبران و چهره های شاخص اپوزیسیون راست، اینها همه نمونه هائی از موقعیت هژمونیک طبقه کارگر و افق جامعه شورائی و سوسیالیستی ای است که این طبقه در چشم انداز جامعه قرار میدهد. پیروزی هفت تپه جهش بزرگ و گام بلندی به پیش در این جهت بود. با این پیروزی یک بار دیگر تمام سرها به طرف طبقه ای چرخید که پرچم رهائی جامعه را در مقابل یک حکومت لرزان و بی ثبات و بحرانزده بر افراشته است. خلع ید در هفت تپه مقدمه نوید بخش خلع ید در کل جامعه از همه اسدبیگی ها و دولت و حاکمیت آنها است.
١١ مه ٢٠٢١