جدال بر سر دستمزد، جدال علیه فقر و بردگی

انترناسیونال 912
شهلا دانشفر
شورایعالی کار جمهوری اسلامی در این روزهای آخر سال ۹۹ میزان حداقل دستمزد را ۲۶۵۵۰۰۰ تومان اعلام کرد. یعنی طبق معمول چندین بار زیر خط فقر. این تصمیم جنایتکارانه بطور واقعی اعلان جنگی به کارگران و کل جامعه است. این تصمیم ٢٦ میلیون کارگر زیر پوشش قانون کار و هزاران کارگر دیگر که حداقل مزد مبنایی برای دریافتی هایشان است را در بر میگیرد و یورش دیگری در جهت رسمی کردن فقر و گرسنگی و بی خانمانی و فلاکت علیه کل جامعه است. جمهوری اسلامی با تعیین این مزد ناچیز و فقیرانه دارد اعتراف میکند که رهایی کارگران و معلمان و بازنشستگان و پرستاران و بخشهای کارکن جامعه از فقر کمر شکن تنها با سرنگونی این حکومت امکان پذیر است.
در مقابل این تصمیم جنایتکارانه بخش های مختلف کارگری به صف شده و دارند با اولتیماتوم دادن هایشان به جلو گام برمیدارند. بدون تردید روزهای آتی روزهای پرجنب و جوش و داغی در مبارزه بر سر دستمزد خواهد بود.
ادعای حکومتیان اینست که دستمزدها افزایش ٣٩ درصدی داشته است. جنجال به راه انداخته اند که سقف این دستمزد با مخلفات دیگر چون حق اولاد، حق مسکن، حق بن و غیره به چهار میلیون و دویست هزار میرسد. حتی اگر این استدلال را هم قبول کنیم باز در مقایسه با خط فقر ۱۲ میلیونی که این هنوز یعنی یک سوم خط فقر. کمیته کذایی مزدشان در همین نشست های نمایشی تعیین مزد برای سال آتی نرخ سبد هزینه را شش میلیون و هشتصد و ٩٥ هزارتومان اعلام کرده بود که نصف سبد هزینه واقعی است و دستمزدی که تعیین کرده اند به همین حد دروغین هم نمیرسد. تجمع هفده اسفند بازنشستگان و گروههای مختلفی از کارگران و معلمان و فعالین اجتماعی در اعتراض به همین رقم دروغین و ادعایی است در حالیکه رقم های اعلام شده قبلی خود حکومتیان یعنی ١٢ میلیون بوده است.
حرف اصلی کارگران اینست که اعتراض آنها نه فقط به زندگی زیر خط فقر بلکه به تبعیض ها و نابرابری ها و به کل این بساط توحش بربریت است. کارگران در اعتراضاتشان همواره بر بی اعتباری شورایعالی کار و تمامی تصمیماتش تاکید گذاشته و با متحد شدن حول خواست افزایش دستمزدها به بالای ١٢ میلیون صف متحدی از اعتراض و مبارزه را شکل داده اند.
از جمله بدنبال اعلام حداقل دستمزد چندین بار زیر خط فقر از سوی شورایعالی کار در همین مدت کوتاه موجی از اعتراض در میان کارگران و بخش های مختلف کارگری به راه افتاده است و هزاران کارگر غیر رسمی نفت پیشتاز این حرکت اعتراضی بوده و با صدور بیانیه ای اعلام داشتند که سال ١٤٠٠، سال اعتراض کارگران علیه دستمزدهای فقیرانه است. این کارگران قبلا نیز با اشاره به وضعیت فلاکتبار معیشتی خود اعلام کرده بودند که راهی جز اعتصاب برای آنان نمانده و بر خواست افزایش حقوقها به بالای ١٢ میلیون تاکید کرده بودند. کارگران نیشکر هفت تپه نیز انزجار خود را نسبت به تصمیم شورایعالی کار اعلام کرده اند. همچنین تشکلهای مختلف کارگری چون اتحادیه آزاد کارگران ایران، شورای بازنشستگان ایران، اتحاد بازنشستگان، سندیکای کارگران فلزکارمکانیک ایران، بازنشستگان سندیکای بافنده سوزنی، بازنشستگان فلزکارمکانیک و انجمن برق و فلز کرمانشاه صدای اعتراض خود را به این تصمیم جنایتکارانه حکومت بلند کرده اند. و اینها از جمله همان ٣٤ گروه و تشکل کارگری هستند که قبلا هم بیانیه داده و پرچم افزایش دستمزدها به بالای ١٢ میلیون را برافراشته بودند. فولاد اهواز هم قبلا بر همین خواست تاکید کرده بود. و در کنار همه اینها بازنشستگان تامین اجتماعی قرار دارند که در تجمعات اعتراضی خود که از آذر ماه تا کنون هر هفته برگذار شده است، افزایش حقوقها به بالای دوازده میلیون را فریاد زده و بر برچیده شدن حقوق های نجومی، پایان دادن به دزدی ها و اختلاس ها و بر درمان و تحصیل رایگان وداشتن حق مسکن به عنوان حقوق مسلم همه مردم تاکید کرده اند. این چنین است که جدالی سخت بر سر مزد در سطح جامعه جاریست و کارگران، معلمان، بازنشستگان و بخش عظیمی از مزدبگیران جامعه نیروی این جنبش هستند و این صف آرایی از مدتها قبل شکل گرفته است. و این صف ٩٩ درصدی های جامعه است.
زیر فشار و قدرت این جنبش است که همین الان چند روز نگذشته از تصمیم شورایعالی کار مقامات مختلف دست اندر کار حکومتی اندر باب اینکه با این رقم به هیچ وجه نمیشود زندگی کرد صحبت کرده و نهیب زدنهایشان به یکدیگر آغاز شده است. ازجمله شریعتی وزیر کار جمهوری اسلامی در گفتگویی با روزنامه شرق ناگزیر میشود اذعان کند که در تهران حتی با ٦ میلیون نیز نمیشود زندگی کرد و در اظهاراتی از این دست دارند یکدیگر را به مواخذه میکشند که چگونه میشود با این مزد زندگی گذراند. بدین ترتیب صف حکومتیان در هراس از “شورش گرسنگان” بشدت در هم ریخته است.
به عبارت روشنتر در حالیکه حکومت تلاش میکند که بار بحران اقتصاد ورشکسته اش را هر چه بیشتر به دوش کارگران و کل جامعه خراب کند و به بساط چپاول و دزدی هایش دوام بخشد، کارگران و کل جامعه ایستاده اند و میگویند اجازه نمیدهند.
در متن چنین شرایطی در حالیکه هزاران کارگر غیر رسمی نفت اولتیماتوم به از سر گیری اعتصاباتشان داده و بخش های رسمی نفت نیز در التهاب است، در حالیکه جدال در نیشکر هفت تپه ادامه دارد و کارگران بخاطر خلف وعده ها و تعرضات هر روزه حکومتیان به زندگی و معیشتشان و احضار ها و تهدیدات به از سر گیری اعتصاباتشان اخطار داده اند، در حالیکه جنبش علیه بیکاری هر روز گامی به جلو برمیدارد و شاهد تجمعات پیاپی جوانان جویای کار در شهرهای مختلف هستیم، در حالیکه مراکز کارگری در شهرهای مختلف خصوصا در این روزهای پایانی سال پر از اعتراض و مبارزه است و معلمان نیز از تدارک اعتصاب سراسری خود خبر داده اند و بالاخره در حالیکه بازنشستگان همچنان پیگیر خواستها و مطالباتشان هستند و با شعار تا حق خود نگیریم، از پا نمی نشینیم عزم خود را برای ادامه اعتراضاتشان اعلام کرده اند، جنبش برای خواست افزایش دستمزدها به بالای خط فقر ١٢ میلیونی، جنبشی است که حلقه اتحاد همه این بخش های کارگری به یکدیگر است.
این روندی است که جامعه پرشتاب بسوی آن در حرکت است. این روند رفتن بسوی اعتصابات و تجمعات سراسری است. و این روندی است که سال ١٤٠٠ را به سال داغ اعتراضات متحد و سراسری کارگری علیه دستمزدهای چند بار زیر خط فقر تبدیل میکند. و این جامعه ای است که فریاد اعتراضش به تبعیض و نابرابری و فقر وتوحش بلند است و انسانیت را فریاد میزند. و همه اینها بیانگر قرار گرفتن انقلابی کارگری در چشم انداز نزدیک جامعه است.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *