جدید ترین

جایگاه اعتصابات کارگری در جنبش سرنگونی

این نوشته برمبنای مصاحبه با کانال جدید تدوین شده است


خلیل کیوان: میتوان مقاطعی را برشمرد مانند تیر ماه ٧٨ که آغاز جنبش سرنگونی بود، سال ٨٨ که با اعتراض علیه نتایج انتخابات شروع شد و به شعارهائی علیه حکومت اسلامی ختم شد، آبان ٩٨ و پیشتر از آن دی ماه ٩٦ که از جمله برآمدهائی بود که میتوان جنبش سرنگونی را با آنها توضیح داد. سئوال اینست که جنبش کارگری چه برآمدهائی داشته است؟ آیا میشود تاریخچه‌ای از همین نوع برای جنبش کارگری در نظر گرفت؟ مشخصات و برآمدهای جنبش کارگری چه بوده است؟


حمید تقوایی: به نظر من اوج و گسترش مبارزات کارگری لااقل در تاریخ چند دهسال اخیر ایران بیسابقه است. اعتصابات و مبارزات کارگری از همان ابتدای روی کار آمدن جمهری اسلامی شروع شد که البته در آن دوره حکومت با سرکوب و حتی شلیک به کارگران بیکار و غیره جواب داد. در آن دوره شوراها در کارخانه‌ها شکل گرفته بود و کارگران در بسیاری از مراکز تولیدی کنترل را در دست گرفته بودند.
رژیم از همان ابتدا در مقابل جنبش کارگری ایستاد و سرکوب کرد ولی با این حال، مبارزات کارگری مدام ادامه داشته است. به نظر من، اعتصابات وسیعی که امروز می بینید نتیجه و در ادامۀ چند دهه مبارزات کارگران در عرصه‌های مختلف است. جنبش کارگری نه تنها در شکل مبارزاتی بلکه در شکل تشکلهای کارگری و نهادهای کارگری‌ای که ایجاد شده اند و چهره‌های کارگری‌ای که جلو آمده‌اند، گامهای بزگی به جلو برداشته و از این نقطه نظر میشود گفت که چندین قدم از جنبشهای اعتراضی دیگر جلوتر است. الآن هیچ جنبشی در ایران به اندازۀ جنبش کارگری چهره و افراد سرشناس، نهاد و تشکل فعالین، و رهبران عملی ندارد. این به اصطلاح یک سرمایۀ جنبش کارگری است که نتیجۀ مبارزات ممتد کارگران علیه جمهوری اسلامی و برای تحقق خواستهای برحق شان است.
شما مشخصاً به برآمدهای ٨٨ و ٩٦ و ٩٨ اشاره کردید. اگر دقت کنیم این برآمدها هم در ادامۀ مبارزات و اعتصابات کارگری شکل گرفت. مثلاً ما بعد از ٩٦ دور اول اعتصابات هفت تپه و همچنین اعتصاب فولاد اهواز و هپکو و دیگر بخشهای کارگری را داشتیم که اینها زمینه‌ساز خیزش ٩٨ شد. بعد از آبان ٩٨ هم که امروز دارید می بینید، اعتصابات کارگری به نحو بیسابقه‌ای گسترش یافته است و بیش از پنجاه مرکز تولیدی آنهم اکثراً در صنعت کلیدی نفت و گاز و پتروشیمی را در بر گرفته است.
اینها باید گفت برآمدهای جنبش کارگری یا تاریخچه جنبش کارگری است که در جامعه جایگاه کاملا برجسته و چشمگیری دارد. از نقطه نظر اتحاد و تشکلیابی، از نقطه نظر دامنه اعتصابات، از نقطه نظر اطلاعیه‌ ها و بیانیه‌ هائی که کارگران میدهند، از نقطه نظر نهادها و کمیته‌های اعتراضی و مبارزاتی که تشکیل شده و از نقطه نظر چهره‌های کارگری – از تمام این نقطه نظرها جنبش کارگری پیشرویهای زیادی داشته و موقعیت ویژه و برجسته ای در جامعه دارد.


خلیل کیوان: بله، ولی این اعتصابات و اعتراضات که در هپکو دیدیم، در هفت تپه دیدیم، الآن در پالایشگاهها و میادین نفتی میبینیم، در گاز میبینیم، در حوزه‌های مختلف میبینیم، اینها اساساً حول خواست اضافه دستمزد یا پرداخت دستمزدهای معوقه، بهبود شرایط کار، و تا حدی مانند هفت تپه مدیریت و جلوگیری از خصوصی کردن و غیره است. به این معنا، اینها در چهارچوب مبارزات صنفی است. بنابرین، شما بین چنین اعتراضاتی و جنبش سرنگونی چگونه رابطه برقرار میکنید؟


حمید تقوایی: ببینید، وقتی که میگوییم “صنفی” باید توجه داشته باشیم که در جامعه ایران مبارزه برای خواستهای صنفی هم به نحوی امری سیاسی است. یعنی مستقیماً با دولت طرف میشود و از طرف اداره حراست، از طرف نیروهای سرکوبگر حکومت، از طرف شوراهای اسلامی و غیره با سرکوب مواجه میشود. از این نقطه نظر، مبارزه کارگری در ایران مثلاً با مبارزات در کشورهائی که بالاخره نوعی دمکراسی پارلمانی در آنها برقرار است، مانند کشورهای اروپای غربی، فرق میکند. در آنجا مبارزات صنفی است و معمولا با مذاکره یا بالاخره مانوورهائی بین اتحادیه‌ها و سازمانهای کارگری و کارفرما یا دولت قضیه حل و فصل می شود. در ایران اینطور نیست. اعتصاب کارگری با دستگیریها، با سرکوب، با زندانی کردن کارگران و غیره و غیره روبرو میشود. خود حکومت اعتصابات را هر چقدر هم خواستهایش صنفی و مطالباتی باشد به سرعت به اعتراض سیاسی تبدیل میکند. کارگر معترض سرکوب میشود، دستگیر میشود، برایش پرونده امنیتی میسازند. و به این ترتیب مبارزه صنفی خواه ناخواه به عرصه سیاست کشیده میشود. این یک جنبه است.


جنبه دیگر اینست که خواستهای کارگران صرفاً صنفی نیست. مثلا، همانطوراشاره کردید، کارگران هفت تپه خواهان جلوگیری از خصوصی سازی هستند. این دیگر مبارزه صنفی نیست. کارگران در واقع دارند میگویند که هفت تپه چطور باید اداره بشود! دست بخش خصوصی باید کوتاه بشود. چرا؟ چون بخش خصوصی، یا در واقع مافیای اقتصادی برخوردار از رانت دولتی، محور دزدیها، فساد و اختلاسهائی است که در هفت تپه انجام میشود. در همه کارخانه ها وضع همین است. کارگران با اعتراض به بخش خصوصی دارند با فساد، با دزدی، با مافیای اقتصادی جموهری اسلامی که به مراکز تولیدی چنگ انداخته مقابله میکنند. یا فرض کنید اعتصابات صنعت نفت. یک خواست مهم بخشهای مختلف صنعت نفت که امروز در اعتصاب هستند، قطع دست پیمانکاران است، خلع ید از پیمانکاران است. به خاطر اینکه پیمانکاران هم خون کارگران را در شیشه کرده‌اند.
میخواهم بگویم کارگران خواستهائی فراتر از مطالباتی مانند دستمزد یا خواستهای صنفی یا بیمه‌ها و غیره را مطرح میکنند. آنها در واقع دارند میگویند که مراکز تولیدی چطور باید اداره بشود. کارگران هفت تپه میگویند که ما بخش خصوصی لازم نداریم، یک مدیر دولتی بفرستید، تازه او هم باید تحت نظر ما و با نظارت ما کار کند. شعار اداره شورایی را طرح میکنند. اینها فراتر از خواستها صنفی است.
بنابرین، هم از نقطه نظر شیوه برخورد حکومت به اعتصابات کارگری و هم از نقطه نظر خواستهائی که کارگران مطرح میکنند نمیشود گفت که مبارزات کارگران در ایران مبارزاتی صنفی است.


خلیل کیوان: بله. خوب، حالا در اینجا مسئله نئولیبرالیسم مطرح میشود. در دنیا مسئله خصوصی سازی و قراردادهای موقت با نئولیبرالیسم شناخته میشود. بخشی از اعتراضات کارگران ایران هم در همین رابطه است. آیا میشود ریشه مسائل و مشکلات کارگران و اعتراضاتی را که الآن صورت میگیرد را در قالب سیاستهای نئولیبرالیستی در ایران دید و توضیح داد؟


حمید تقوایی: به نظر من نئولیبرالیسم حق مطلب را در مورد شرایط اقتصادی ایران و سیاستهای اقتصادی حکومت ادا نمیکند. درست است که ریاضتکشی اقتصادی بالاخره یک سیاست جهانی نئولیبرالی است که در ایران هم دارد پیاده میشود، منتها فرقش در ایران این است که با بحران ساختاری و بن بست اقتصادی رژیم و با دزدی و چپاول و فساد نهادینه شده در کل سیستم به هم تنیده شده است و کارگر دیگر تحمل این شرایط را ندارد. از نظر معیشتی زندگی کارگر به معنی مستقیم کلمه در خطر است. مساله کارگر در ایران مسئله جان خودش و خانواده اش است، مساله بر سر بقا است. کارگر برای بقای فیزیکی خودش مبارزه میکند.
در کشورهای دیگر، مثلاً در کشورهای اروپایی یا صنعتی‌تر که نئولیبرالیسم یا ریاضتکشی اقتصادی دارد پیاده میشود، کارگر بالاخره در دوره‌های قبلی دستاوردهائی داشته، و لذا به یک معنی جای عقب‌نشینی دارد، همانطور که خودشان میگویند میشود کمربندها را سفت کنند. البته در آنجاها هم مبارزه و اعتراض هست ولی در این شرایط واقعاً غیرقابل تحمل معیشتی در ایران قرار ندارند. کارگر در ایران جائی برای سفت کردن کمربند ندارد، با گرسنگی روبرو است، حقوقش را ششماه به ششماه نمیدهندو غیره. عدم پرداخت حقوقها جزئی از سیاست نئولیبرالیستی نیست ولی در ایران اینطور است.


ما در ایران با یک فساد و دزدی و چپاولی روبرو هستیم که باندهای حکومتی مافیای اقتصادی بر آن چنگ انداخته است. به همین خاطر خود حکومتیها هم به این سیستم میگویند خصولتی، یعنی خصوصی- دولتی! خوب، خصوصی سازیها یک رکن سیاستهای نئولیبرالیستی در همه جای دنیا بوده است. همین طور دادن تولید به دست پیمانکاران، و بهره کشی از کارگران از طریق پیمانکاران و قراردادهای موقت. ولی اقتصاد خصولتی، نوعی که دولت در لباس خصوصی سازی، باندهای دولتی حکومتی در لباس بخش خصوصی، بیایند به منابع تولیدی، کارخانه‌ها و ثروت جامعه چنگ بیاندازند، این دیگر خاص جمهوری اسلامی است. یک محور اعتراض کارگران همین فساد و چپاول است. مردم شعار دادند که “کشور ما دزدخونه است توی جهان نمونه است”. کارگر هم دارد همین را میگوید. در اینجا کارگر در واقع به عنوان نماینده جامعه در مقابل فساد ایستاده است.
میخواهم بگویم که صفت نئولیبرالی حتی از سر جمهوری اسلامی زیاد است. فقط با این اصطلاح نمیتوان وضعیت واقعی اقتصادی در ایران را توضیح داد. این یک حکومت بحرانزده، به بن بست رسیده، و دزد و فاسدی است که با یک نوع اقتصاد ” نه خصوصی، نه دولتی دارد چپاول میکند و میدزدد و میبرد. آیت الله‌های میلیاردر و باندهای مافیائی وابسته به آنها بر سر کارگران حاکمند و دارند حکومت میکنند. کارگر علیه این شرایط ایستاده است.
از طرف دیگر، کنه قضیه این است که بالاخره ریاضتکشی اقتصادی یا نئولیبرالیسم، یا هر اسمی که رویش بگذارید، شکل مشخص سرمایه‌داری در ایران و هر جای دنیا است و در هر جای دنیا که کارگران علیه این سیستم نئولیبرالی بلند میشوند مفهومش این نیست که این کنار برود و یک سیستم دیگر سرمایه‌ داری بیاید. مقابله با سیاستهای نئولیبرالی شکل مشخص مبارزه کارگر علیه سرمایه داری است.


الآن حکومت سرمایه‌ داران در همه جای دنیا مبتنی بر سیاست ریاضتکشی اقتصادی، خصوصی سازی، پیمانکاری، قراردادهای موقت و غیره است. کارگر با این شکل مشخص مبارزه میکند. کارگر با سرمایه ‌داری در انتزاع، سرمایه ‌داری آبستره، روبرو نیست، با سرمایه‌ داری در شکل مشخصی که در هر کشور دارد مواجه است و ازینرو، مبارزه کارگران در ایران و در همه جای دنیا علیه ریاضتکشی اقتصادی یا علیه سیاستهای لیبرالی به معنی مبارزه علیه سرمایه ‌داری است.
در ایران هم کارگر علیه استثمار، علیه کار مزدی، علیه بردگی مزدی بلند شده منتها با شکل مشخص سیاستهای مافیای اقتصادی و خصوصی سازی و پیمانکاری روبرو است، با فساد روبرو است، و اعتراضش را از این طریق بیان میکند.


خلیل کیوان: یک ویژگی دیگر هم در جنبش کارگری ایران دیده میشود که با آنچه که در دنیا هست تفاوت دارد. معمولاً در فرانسه، آلمان، سوئد یا هر جای دیگری که اعتراضی صورت میگیرد در چهارچوب یک مسئله معین نظیر قراردادهای کار، دستمزد یا بازنشستگی، بیمه‌ها و غیره قرار دارد. ولی در ایران در بیانیه‌های تشکلهای کارگری، در صحبتهای رهبرانشان و در قطعنامه‌هائی که در اعتراضات و تجمعات‌شان دیده میشود موضوعاتی مانند کرونا، زندانیان سیاسی، تحصیل رایگان، لغو احکام و مجازات اعدام، علیه اختلاسها و حتی علیه اینکه به هواپیمای اوکراینی شلیک کردند، علیه تجاوزات و تعرضات جنسی به زنان و موضوعات متعدد دیگر مطرح میشود. اینها هم در اعتراضات و هم بیانیه‌های کارگری و صحبتهای رهبرانشان دیده میشود. رابطه این مسئله را شما چطور توضیح میدهید؟ چرا در ایران این شکل را به خودش میگیرد؟


حمید تقوایی: خوب، این جنبه دیگری است از این واقعیت که مبارزات کارگری در ایران را نمیتوان صرفاً صنفی نامید. این بازتاب وضعیت عمومی سیاسی در جامعه در جنبش کارگری است. بالاخره کارگر که فقط در کارخانه زندگی نمیکند. مسئله زن مسئله کارگران است، مسئله مذهب مسئله کارگران است، مسئله پایمال کردن حقوق مدنی و سیاسی و سرکوب و نبود آزادیهای سیاسی مسئله کارگران است، مسئله اعدامها مسئله کارگران است، مسئله قصاص و پرونده سازیهای امنیتی، شکنجه و غیره همه به کارگران مربوط است.
دیدیم که در دور اول اعتصابات هفت تپه به دنبال اعتراضات ٩٦ کارگران مسئله شکنجه را مطرح کردند. کارگران هفت تپه مسئله شکنجه را مطرح کردند و اسماعیل بخشی برسر این مسئله کل حکومت را به چالش کشید و برسر مسئله شکنجه خواستار مناظره علنی با مقامات حکومتی شد. سه سال قبل از آن هم جعفر عظیم زاده از زندان بیانیه‌ای علیه پرونده سازی امنیتی داد و از همه زندانیان سیاسی دفاع کرد. خواستار آزادی آنها شد و گفت این زندانیان همه با پرونده سازی حکومت در زندان هستند، اینها جرمی مرتکب نشده‌اند جز حق‌خواهی و مبرازه برای خواستهای برحق شان. همینطور اخیرا علیه کرونا از درون زندان اطلاعیه داد و رژیم را محکوم کرد و گفت باید زندانها را تعطیل کنید چون کرونا در زندان بیداد میکند.


اینها صدای کارگران در اعتراض به حکومت است، به نظر من به نمایندگی کل جامعه. کارگران به نمایندگی کل زندانیان سیاسی حرف میزنند، به نمایندگی از طرف همه مردمی که تحت فشار کرونا دارند قربانی میشوند بلند میشوند و حرف میزنند. این به نظر من نشان میدهد که جنبش کارگری در ایران کاملاً چپ است، رادیکال است، ایده‌های انسانی چپ را حمل میکند و فقط درگیر مبارزه صنفی برای دستمزد یا کاهش ساعات کار و غیره نیست. اینها البته بخش مهمی از مبارزات کارگری هست و باید هم باشد ولی جنبش کارگری در ایران به همین محدود نیست. از جمله به خاطر اینکه بطور واقعی و عملی در مبارزه برای مطالبات برحق سیاسی و اقتصادی خودش میبیند که با حکومتی روبرو است که مانند یک اژدهای چندسر به جان جامعه افتاده و به این نتیجه میرسد برای اینکه بتواند حتی خواستهای خودش را بگیرد باید با کل این اژدها درافتاد و مبارزه کرد. الآن کارگر متوجه است که مثلاً افزایش دستمزدهای زیر خط فقر، که لازمست حداقل پنج برابر بشود تا بتواند زندگی کارگران و خانواه هایشان را تامین کند، گره خورده به اینکه این حکومت کنار برود. تا وقتی که این حکومت هست چنین چشم‌اندازی را نمی بیند. کارگر تا این حکومت هست این را در چشم‌انداز نمیبیند که بتواند آزادانه تشکلهای خودش را، حتی تشکلهای صنفی‌اش را، تشکیل بدهد. به همین خاطر، مسئله برایش به سرعت سیاسی میشود و چالش سیاسی حکومت در دستورش قرار میگیرد.


خلیل کیوان: بله، نکته دیگری که این روزها توجه‌ها را جلب کرده “طرح امنیت محله محور” است. جمهوری اسلامی میخواهد نیروهایش را در محلات در مقابل مردم سازمان بدهد و بعد از تجربه اعتراضات آبان ٩٨، که مردم محلات را تحت کنترل گرفتند و با رژیم مقابله کردند، به چنین نتیجه‌ ای رسیده است. میخواهم از شما بپرسم که آیا جنبش کارگری برای خنثی کردن این طرح حکومت میتواند اقدامی را در دستور بگذارد؟ آیا میتواند تأثیری داشته باشد؟


حمید تقوایی: ببینید، نفس اعتصابات کارگری در واقع جبهه جدیدی را در مقابل حکومت باز میکند که بر توازن قوای کل اعتراضات جامعه در برابر حکومت تأثیر میگذارد. در جریان وقایع آبان ماه حزب ما همیشه این را مورد تأکید قرار میداد و توصیه و رهنمودش این بود که کارگران دست به اعتصاب بزنند. تاکید ما این بود که اعتصابات کارگری باید به کمک اعتراضات خیابانی بیاید و به این صورت مردم در جبهه ‌های مختلف در مقابل حکومت قرار میگیرند و در نتیجه نیروی سرکوب حکومت به مراتب تضعیف خواهد شد. امروز خوشبختانه شاهدیم که اعتصابات سراسری کارگری وجود دارد و دارد گسترش هم پیدا میکند.
از طرف دیگر، حکومت از خیزش محلات نگران است. همانطور که شما گفتید حکومت با توجه به تجربه آبان ماه به شدت نگران این است که محلات دوباره اعتراضات را شروع کنند و به همین خاطر طرح محله محور را مطرح میکند. منتها فرق این دفعه با آبان ٩٨ این است که جنبش کارگری هم در میدان حضور دارد. اعتصابات گسترده کارگری فی الحال وجود دارد. این از چند نظر میتواند بر اعتراضات محله‌ای تأثیر بگذارد. یکی از نقطه نظر اینکه بالاخره نیروهای سرکوب حکومت را تضعیف میکند به خاطر اینکه حکومت باید در چند جبهه با مردم مقابله کند. از یک طرف باید با اعتصابات مقابله کند و از طرف دیگر باید در محلات جلوی اعتراضات و تظاهرات مردم را بگیرد.


جنبه دیگر این است که از نظر مضمون، از نظر خواستها، از نظر سیاستها امروز مردم میتوانند در محلات خواستها و شعارهائی را که جنبش کارگری هم مطرح میکند طرح کنند. مثلاً علیه فساد در مراکز تولیدی و در جامعه کل، علیه باندهای مافیای اقتصادی که خون کارگر را در شیشه کرده و اکثریت عظیم مرم را به زیر خط فقر رانده اند، علیه دستگیری فعالین جنبش کارگری و فعالین همه جنبشهای حق طلبانه، در دفاع از حکومت شورائی و غیره. این شعارها میتواند به محلات کشیده شود. ما در دوره گذشته در دور اول اعتصاب هفت تپه دیدیم که جنبش دانشجویی با شعارهای بسیار صریح به حمایت از جنبش کارگری برخاست، شعار اداره شورایی را در دست گرفت، گفت ما فرزندان کارگرانیم ـ در کنارتان میمانیم، این شعارها را داد. و این نوع شعارها امروز میتواند به محلات هم کشیده شود.
میخواهم بگویم که با توجه به گسترش اعتصابات کارگری در این دوره مضمون اعتراضات خیابانی نیز میتواند تغییر کند و ما حتماً با تمام امکاناتمان تلاش میکنیم که این اتفاق بیفتد و از نظر مضمون شعارها و تظاهراتها با جنبش کارگری هم پیوند بخورد.


عکس این هم قابل تصور است. به این معنی که با گسترش مبارزات محلی، جنبش کارگری در اعتراض مثلاً به سرکوب در محلات، در اعتراض به مانوورهای حکومت در مقابل مردم و در حمایت از مبارزات مردم اعتصابات حمایتی بر پا کند یا شعارهای خیابان را به شعار اعتصابهائی که فی الحال در جریان است اضافه کند. به نظرمن، این رابطه متقابل میتواند به وجود بیاید و باید به وجود بیاید. به نظر من کلاً خیزش توده‌ای یا مبارزات خیابانی در این دوره هم از نظر مضمون و هم از نظر ابعاد از خیزش آبان ماه کاملاً متفاوت خواهد بود؛ با توجه به مبارزات کارگری و اعتصابات کارگری که الآن در جریان است وسیع‌تر گسترده‌تر و رادیکال‌تر خواهد بود.
همانطور که شما هم اشاره کردید این در سابقه جنبش کارگری هست که از خواستهای مردم مانند مبارزه علیه اعدام، حقوق زن و غیره دفاع کند و بخصوص امروز میدانیم که مسئله اعدام چقدر مسئله مهمی در جامعه است، چطور جامعه علیه اعدام بسیج شده و به میدان آمده، بخصوص بعد از قتل نوید افکاری این جنبش دوباره موج جدیدی را شروع کرد و بر این متن است که جنبش کارگری هم میتواند مثلاً پرچم مبارزه علیه اعدام را بلند کند و در مقابل حکومت قرار بگیرد.


خلیل کیوان: میخواهم مقداری بیشتر روی همین نکته آخر دقیق بشویم. همه از اینکه جامعه تب‌آلود است صحبت میکنند، حتی سران حکومت هم میگویند که انفجار اجتماعی در راه است. از رفتارشان هم معلوم است، اینکه طرح محله محور را میاورند. و یا علناً اعدام میکنند که مرعوب کنند. این را حتی صداهائی از درون خودشان هم میگوید. دنیا هم دارد بهشان میگوید.
سئوال اینست که آیا علیرغم این اعدامها و سرکوبگریها ما داریم میرویم که با ترکیبی از اعتصابات و اعتراضات کارگری و کنترل محلات از طرف مردم و جوانان روبرو شویم؟ آیا این آن تاکتیکها و اشکال مبارزاتی‌ای هست که در ادامه خود میتواند بالاخره حکومت را از پا درآورد؟


حمید تقوایی: ابتدا بگویم که این سرکوبگریهائی را که حکومت دارد انجام میدهد و شما به آن اشاره کردید به نظرم همه از سر ترس و استیصال خود حکومت است. این را حتی جامعه جهانی هم دارد میگوید. بعد از قتل نوید افکاری پنج نفر از کارشناسان حقوق بشر سازمان ملل مشترکاً اطلاعیه دادند و گفتند که اینها دارند برای مرعوب کردن جامعه اعدام میکنند.
سوال این است که آیا جامعه مرعوب شده است؟ همانطور که اشاره کردید جامعه دارد میجوشد. از هر طرف دارد اعتراض میکند. بعد از اعدامها یک رفراندوم عمومی علیه اعدام داشتیم. حکومت اعدام میکند که جامعه را ساکت کند. خفقان را حاکم کند. اما به عکس خودش تبدیل میشود! تبدیل میشود به یک رفراندوم عمومی علیه اعدامها. حکومت دیگر نمیتواند به راحتی اعدام کند، برایش هزینه ‌بردار است، سخت‌ تر شده. همین الآن که نوید افکاری را اعدام کرده دنیا بر سرش ریخته و حکومت کاملاً به موضع ضعف و دفاعی افتاده است.
بله، حکومت هنوز دارد سرکوب میکند و ممکن است که بیشتر و تشدید هم بشود. ولی هدفی که حکومت از سرکوب دنبال میکند، یعنی ارعاب جامعه، نه تنها متحقق نمیشود بلکه عکس‌اش اتفاق میافتد. یعنی جامعه خشمگین‌ تر، عاصی‌ تر، متنفرتر از حکومت و تعرضی ‌تر به مبارزاتش ادامه میدهد. این اتفاق دارد میافتد.
بنابرین، در عین اینکه ما شاهد این نوع سرکوبگریها هستیم شاهد این هم هستیم که اینها در اعتراضات توده‌ای تأثیر ندارد. همانطور که شما گفتید حتی بخشهائی از خودشان دارند با زبانی صریح‌ تر از همیشه و تند تر از همیشه به خامنه‌ای حمله میکنند، به ولی فقیه حمله میکنند، اعدامها را محکوم میکنند. خود دست اندرکاران حکومتی که تا دیروز داخل دم و دستگاه بودند، حالا دو خردادی بودند یا هر چه، امروز آمده‌اند و دارند اینطور حرف میزنند. خوب معلوم است مردم زمین را زیر پای اینها چنان داغ کرده‌اند که اینها به جان یکدیگر افتاده‌اند.


بنابراین، در پاسخ به سوالی که مطرح میکنید به نظر من این کاملاً در چشم‌انداز هست که اعتراضات توده‌ای، مبارزات خیابانی سر بلند کند، شکل بگیرد، گسترش پیدا کند و به موازات آن، همبسته با آن، اعتصابات کارگری سراسری‌تر شود و تقویت شود و حتی ما شاهد اعتصاب عمومی باشیم. به نظر من، این در چشم ‌انداز هست و یک علت اصلی ترس و وحشت حکومت و روی میز گذاشتن طرحهائی مانند سرکوب محله‌ای یا امنیت محله محور که خودشان میگویند، یعنی سرکوب محله‌ای مردم، اینها همه نشان دهنده این است که افق گسترش اعتصابات و مبارزات واقعی است، احتمالش زیاد است، و حکومت هم در هراس از این دارد به این تاکتیکها متوسل میشود.
یک چیز روشن است. جامعه ایران جامعه‌ای است کاملاً در حال تحولات عظیم، جامعه‌ای است متلاطم، و این حکومت نه تنها نمیتواند آن جامعه را آرام کند، نمیتواند جلوی آن را بگیرد بلکه خودش با هر حرکتی به این موج اعتراضی و طوفان علیه خودش بیشتر دامن میزند و من فکر میکنم که این موج میتواند سازمان پیدا کند، میتواند گسترش پیدا کند و حکومت و کل نظام را به زیر بکشد و در هم بکوبد.
٢٢ سپتامبر ٢٠٢٠
تاریخ مصاحبه ١٦ سپتامبر

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *