اخیرا دوستی از مصطفی صابر درباره چگونگی تغییر رژیم سوالی کرده بود. در زیر متن سوال و پاسخ مصطفی صابر را می خوانید – انترناسیونال
سوال حسن:
سلام آقای صابر
میخواستم بپرسم آیا شما به این اعتقاد دارین که تا قدرتهای بزرگ نخوان امکان تغییر رژیم وجود نداره؟ چون تاریخ رو که میخونیم میبینیم مثلا رضا خان رو انگلیسیها آوردن و محمد رضا شاه رو انگلیسیها و آمریکاییها بردن و خمینی رو انگلیسیها آوردن.
با سپاس
پاسخ مصطفی صابر:
سلام حسن عزیز. اولا دوست دارم بیشتر با خود شما آشنا بشم. ثانیا شما درست میگوئید بخصوص در تاریخ صد و پنجاه ساله اخیر نقش قدرتهای جهانی و منطقه ای در شکل دادن به تحولات مهم بوده است. اما در تمام این مواردی که شما اشاره کردید تکیه گاه اصلی این تحولات مربوط به اتفاقات و جریانات داخلی این مناطق بوده است. برای مثال اگر انقلاب مشروطیتی صورت نمی گرفت ما میبایست منطقا همچنان در دوره قاجار و رقابت امپراطوری انگلیس و روس برای نفوذ در ایران بسر میبردیم. در این حالت پدیده رضا خان و رفتن انگلیس پشت او و غیره، اصلا محلی از اعراب پیدا نمی کرد. یا همینطور اگر اعتراضات و مبارزات مردم و کارگران در دوره ۲۰ – ۳۲ نمی بود نه صحبتی از مصدق و حزب توده و نه صحبتی از کودتای ۲۸ مرداد و عروج دوره محمدرضا شاه میداشتیم. همین حکایت هم در دوره ۵۷ صادق است. اگر انقلاب ۵۷ و غلیان کارگران و توده مردم برای یک زندگی بهتر نبود، نه غرب نیازی داشت عذر دیکتاتور قدرتمندش و “تمدن بزرگ” اش را بخواهد و نه نیازی داشت که از سر استیصال به مجموعه خمینی – بازرگان رضایت بدهد که انقلاب ۵۷ را به خون بکشند…
از همه اینها میخواهم نتیجه بگیرم که اتفاقا منشاء اصلی تحولات هر جامعه ای مبارزه طبقاتی در آن جامعه مربوطه (در این مورد ایران) است و همه بازیگران صحنه اعم از خارجی و داخلی در چارچوب این مبارزه طبقاتی و شرایط و ملزومات آن ایفای نقش میکنند. برای مثال اگر در جریان انقلاب ۵۷ یک نیروی سیاسی روشن و متشکل وجود میداشت که خواستهای بحق مردم را نمایندگی کند و راه درست را نشان دهد و مردم را پشت سیاستهای صحیح و انسانی و رادیکال بسیج کند آنوقت هیچ نیرویی، چه شاه و چه قدرتهای جهانی که دنبال تقویت متحدین خود در ایران بودند، نمی توانست در مقابل مردم متشکل و متحد و آگاه مقاومت کند. حال میشود دنبال روش دائی جان ناپلئون افتاد و گفت کار کار آمریکایی ها روس ها و غیره است و تا آنها نخواهند اتفاقی نمی افتد. یا میشود دنبال روش حزب کمونیست کارگری افتاد و گفت مردم متشکل و متحد و آگاه میتوانند و باید سرنوشت خود را بدست گیرند، از پس همه موانع برآیند، جلوی هر فاجعه و مصیبتی را بگیرند و جامعه ای مبتنی بر رفاه و برابری و آزادی و شادی بنا کنند. در این راه بویژه میتوانند روی حمایت مردم شریف و آزاده جهان حساب کنند. البته کار آسانی نیست و رهبری و سازمان لازمه را میخواهد. و ما یعنی حزب کمونیست کارگری دقیقا همین کار هرکولی را در دستور خود قرار داده ایم. شما هم همراه ما شو تا قوی تر شویم!
مخلص شما مصطفی
در ضمن اگر خواستید بیشتر در این مورد مطالعه کنید شما را به سخنرانی منصور حکمت با عنوان “آیا کمونیسم در ایران پیروز میشود” رجوع میدهم.
انترناسیونال ۸۴۱