“بعنوان کارگر کمونیست وارد حزب سیاسی ای میشوم که حزب طبقه کارگر ایران است”
این پاسخ دوست کارگر کمونیستی است که اخیرا عضویتش را در حزب به ثبت رساند. پاسخ ما به این دوست هنگامیکه تقاضایش را دریافت کردیم این بود که وی سالهای سال است که عضو این حزب است.اما اعلام رسمی تقاضای عضویت و ثبت آن در حزب در شرایط پر التهاب امروز جامعه، یک پاسخ درخور به ضرورت های سیاسی کنونی است و ما آنرا ارج میگذاریم. در پاسخ به نامه، پاسخی از او دریافت کردیم که بسیار شورانگیز است و در واقع پیامی برای همه کارگران و کل جامعه دارد. از اینرو مناسب دیدیم که این نامه را در سطح علنی انتشار دهیم. پاسخ این دوست خطاب به من است، اما او بطور واقعی دارد حرف دلش را با حزبش و جامعه بازگو میکند. پاسخ این دوست مرا به یاد عزیز محمد جراحی یکی از چهره های محبوب و رهبران کارگری انداخت که در سیزدهم مهرماه ٩۶ یکسال بعد از آزادی از زندان درگذشت که در واقع قاتل او جمهوری اسلامی بود. محمد جراحی در آخرین لحظات زندگیش با این پیام به حزب پیوست و گفت:” برای اینکه سوسیالیسم به پیروزی برسد، باید حزب داشت و حزب کمونیست کارگری ایران، حزب من است. و این حزب است که در مقابل جامعه راهکار دارد”. محمد جراحی با این گفته و این تصمیم تاریخی پیامی برای کل جامعه و برای عضویت در حزب بود.
امروز پاسخ دوست کارگر کمونیست ما خطاب به حزب تاکیدی دیگر بر ضرورت تحزب یابی و عضویت در حزب اما در اوضاعی به مراتب پرتلاطم تر است. لب پیام او در این پاراگراف نهفته است:
” من بعنوان کارگر کمونیست وارد حزب سیاسی ای میشوم که حزب طبقه کارگر ایران است، و میخواهم در مبارزات سازمان یافته در سوخت و ساز و در اهداف اش و به سهم توانائی ام شریک باشم. و امروز این تصمیم برای من، و از منظر انتخابی که به باور من در چنین شرایط جدال طبقاتی روبروی کارگر کمونیست قرار میگیرد، یک ضرورت سیاسی ست.”. متن نامه زیبای این دوست عزیز را در زیر میخوانید.
رفیق شهلا عزیز!
از اینجا و از دل اردوی کار پر تلاطم روی گل ات و همه عزیزان را میبوسم و دست تان را به گرمی میفشارم.
برای من هیچ شعف وافتخاری بالاتر از این نیست که عضو حزب و در میان جمع انسانهائی باشم که با اندیشه ها و متد مارکس و در افزوده های حکمت در عصر توحش سرمایه و با تلاش ومبارزات آگاه ترین، جدی ترین و در عین حال شادترین انسانها سازمان داده شده و بر متن یک جنبش عظیم کمونیستی کارگری قوام یافته و بجلو آمده است، و اکنون چنین افتخاری نصیب من شده است.
هر چند سالهاست خود را در کنار موجودیت و همه موضوعات مرتبط با این حزب به نزدیکترین وجه آن میدیدم، اما بودن در دل این حزب و همه سوخت و سازهای آن در شرایط پر التهاب جدال طبقاتی جاری ،یک ضرورت مبرم سیاسی ست.
دوست و رفیق بسیار عزیزی پیشنهاد کرد احساس ام را از پذیرفتن ام بگویم،اما راستش حیف ام آمد که برای پیوستن و بودن در چنین حزب و تشکلی که بر پایه انسانی ترین خواست ها و متمدنانه ترین اهداف رهائی بشر امروز و در یک کوران سخت و نابرابر از مبارزه طبقاتی کارگر علیه سرمایه و کارمزدی، زیر سرکوب هارترین مناسبات و رژیم سیاسی سرمایه بجلو آمده و در چنین شرایط پرتلاطمی ،تمام احساس و انگیزه ام را نگویم.
شاید اگر ملاحظاتی نبود و یا موقعیتی فراهم میشد که رو به جامعه حرف بزنم، میتوانستم همه احساس و دلائل پیوستن و انتخاب ام را به یک شکوائیه علیه این مناسبات سرمایه و رژیم سیاسی جمهوری اسلامی و علیه نظم نوین» سرمایه جهانی که به رسمیت اش شناخته و در همه جنایات و استثمار و غارت اینها شریکند، تبدیل میکردم، که میتوانستم در موقعیتی میبودم که چشم در چشم جامعه از حق انتخاب و چنین تصمیمی و از حقوق انسانی خود و طبقه و جنبشی که به آن تعلق دارم دفاع میکردم .
من بعنوان یک انسان حق دارم که همین امروز در یک جامعه و شرایط شاد و مرفه و در کنار همه انسانها زندگی کنیم و اگر بعنوان یک کارگر این امکان از من و همه طبقه کارگر و مردمان فرودست سلب شده، حق دارم معترض این وضعیت تحمیل شده باشم و عضو جنبش عظیم اجتماعی باشم که این وضعیت را نمیپذیرد و علیه این مناسبات سرمایه داری و علیه بردگی مزدی قد علم کرده است. این مناسبات و همه شرایط تولیدی و … با همه مکانیسم های خودش سیاست را که در گذشته مختص اشراف و قشر خاصی از جامعه بود، بی مهابا و ناگزیر با زندگی و کار کارگران و نیروی کارمزدی و لاجرم من کارگر درگیر و چفت میکند و لزوما” کارگر کمونیست را وارد حزب سیاسی میکند که جنبش اجتماعی خودش بجلو رانده و منافع طبقه کارگر را بطور سراسری نمایندگی میکند، و در همه عرصه ها و در سیاست نمایندگی اش میکند و میخواهد دست به قدرت سیاسی ببرد .
از این سر من بعنوان کارگر کمونیست وارد حزب سیاسی میشوم که حزب طبقه کارگر ایران است، و میخواهم در مبارزات سازمان یافته، در سوخت و ساز و در اهداف اش و به سهم توانائی ام شریک باشم. و امروز این تصمیم برای من و از منظر انتخابی که به باور من در چنین شرایط جدال طبقاتی روبروی کارگر کمونیست قرار میگیرد، یک ضرورت سیاسی ست.
این صحبت های من بخشا”، چکیده احساس من و آنچه بطور واقعی در درون من است را به صمیمانه ترین شکل بیان میکند!
با آرزوی شادی، تندرستی و امید به یک دنیای بهتر،
همه تان را صمیمانه به آغوش میگیرم!
انترناسیونال ۸۱۳
شهلا دانشفر