ترامپ در یکی از فرمانهای اجرایی اخیر خود رسانههای “صدای آمریکا” و “رادیو اروپای آزاد” (رادیو فردا) با سوابق فعالیت از نزدیک به نیمقرن تا بیش از ۸۰ سال که هزینههای آنها را دولت آمریکا تأمین کرده، تعطیل و هزاران کارمند شاغل در آنها را بیکار کرده است.
این فرمان ترامپ محدود به رسانههای صدای آمریکا و رادیو اروپای آزاد نیست و بودجه “آژانس رسانههای آمریکا” و شش نهاد مرتبط با فعالیتهای مدنی را نیز شدیداً کاهش داده است. کاخ سفید در متنی دراینارتباط نوشته است که “فرمان ترامپ برای اطمینان از این است که مالیاتدهندگان دیگر مجبور به تأمین هزینههای تبلیغات رادیکال نخواهند بود”.
در متن مذکور، دلائل ترامپ برای امضای فرمان تعطیلکردن رسانههای اشاره شده، یکی “صرفهجویی در مخارج اداری دولت، و دیگری گرایش سیاسی این رسانهها است که بنا بر ادعای ترامپ “مروج پروپاگانداهای رادیکال” هستند، عنوان شدهاند.
اقدام ترامپ برای محدودکردن هزینههای رسانهای و تعطیلی برخی رسانهها، تصمیمی نبوده که بهتازگی گرفته شده باشد. “ایلان ماسک” که توسط ترامپ مسئول هدایت یک سازمان تازهتأسیس تحت عنوان “کارآمدی دولت” با هدف کاهش هزینههای دولتی شده بود، هنوز چند روز از پیروزی ترامپ در انتخابات نگذشته بود که خواستار تعطیلی رادیو اروپای آزاد و صدای آمریکا شد. دلیل ایلان ماسک برای تعطیلی این رسانهها هم این بود که اینها تبدیل به رسانههای با گرایش “چپ افراطی” شده که مالیاتدهندگان آمریکایی هزینههایشان را پرداخت میکنند.
این اتفاق به دنبال یک فرمان اجرایی دیگر که ۸۳ درصد بودجه “آژانس توسعه بینالمللی آمریکا” را لغو کرد، افتاده است که بودجه کمکهای عمدتاً رسانهای خارجی آمریکا از طریق آن توزیع میشدهاند. آژانس توسعه بینالمللی آمریکا از دهه ۶۰ میلادی قرن بیستم با عنوان “توسعه دمکراسی” و بهاصطلاح “کمکهای بشردوستانه” ایجاد شده که از جمله نمادهای حضور و نفوذ جهانی آمریکا در دوران جنگ سرد بشمار میرفته است.
واضح است که باید میان “صدای آمریکا” و رادیو اروپای آزاد و همچنین رادیو آسیای آزاد تفاوت قائل شد. “صدای آمریکا” گرچه نزدیک به دو دهه است که زیر فشار اعتراضات و خیزشها و در نهایت زیر فشار انقلاب “زن، زندگی، آزادی” ناچار به بازتاب گوشههایی از واقعیات در ایران به نفع مردم شده است، یک رسانه دولتی است که در نیمه جنگ دوم جهانی با هدف مقابله رسانهای و تبلیغاتی با شوروی سابق و بلوک شرق منتسب به بلوک سوسیالیستی (سرمایهداری دولتی) راهاندازی شده است و یکی از رسانههای غربی بوده که بیش از ۸۰ سال تحریف و وارونهگویی در راستای خدمت به منافع سیاسی و اقتصادی نظامهای سرمایهداری مبتنی بر بازار آزاد بهسوی دنیا پمپاژ کرده و همچنین از رسانههای مؤثر در بهقدرترسیدن نظامهای جنایتکاری مانند جمهوری اسلامی بوده است.
اما رسانهای مانند رادیو اروپای آزاد علیرغم اینکه بودجهاش را از دولت آمریکا میگیرد، تا حدی مستقل عمل کرده و بر موضوعات حقوق بشری و مقابله با سانسور اخبار در کشورهای دارای حکومتهای دیکتاتوری عمدتاً در آسیا و شرق تمرکز داشته است. به همین خاطر همانطور که رئیس صدای آسیای آزاد هم گفته، تعطیلی رادیو اروپای آزاد و رادیو آسیای آزاد باعث خوشحالی و استقبال جمهوری اسلامی و دیکتاتوریهای کره شمالی، چین و مسکو شده است.
این رسانهها باوجوداینکه هیچکدامشان مرزهای دمکراسی و حقوق بشری ترسیم شده توسط لیبرالیسم سرمایهداری را نقض نکردهاند، ولی از نظر ترامپ و مشاورش ایلان ماسک که ناسیونال – فاشیسم قرن بیست و یک را نمایندگی میکنند، به “چپ افراطی! ” گرویده و باید تعطیل شوند.
طبیعی است که از نظر تاریخی، تاریخ مصرف این رسانهها برای سرمایهداری غرب که تا زمان فروپاشی شوروی و بلوک شرق، بلوک داعیهدار اقتصاد بازار آزاد بود و برای حفاظت از سرمایهداری در برابر خطر گسترش انقلابات کارگری و سوسیالیستی، جنگ تبلیغاتی علیه سوسیالیسم را با ارجاع افکار کارگران و اکثریت مردم زحمتکش به عقبافتادگیهای اقتصادی توأم با گسترش نابرابریها در کشورهای بلوک شرق پیش میبردند، به پایان رسیده و نهتنها فاشیستی مانند ترامپ، بلکه هر مهره و سیاستمدار و هر جریان راست و مدافع نظام سرمایهداری از محافظهکار لیبرال گرفته تا دموکرات چنانچه مجال داشته باشند و جبهه آزادیخواهی و مدافع تمدن و حقوق انسانی را در برابر خود ضعیف ببینند، همه دستاوردهای مترقی و پیشرو در جوامع غربی را باز پس خواهند گرفت.
امروز نه شوروی و نه بلوک شرق به معنای دوران جنگ سرد وجود دارد و نه جنگ سردی در جریان است. همه دیکتاتورها و همه نظامهای بهاصطلاح دموکرات حاکم بر جوامع از شرق تا غرب بر پایه اقتصاد بازار آزاد استوار هستند و دیگر حربهای در دست سرمایهداری غرب علیه شرق چه از نظر سیاسی و چه از لحاظ مدل اقتصادی برای ادامه قطببندی در برابر شرق باقی نمانده است.
سرمایهداری که در پایان دوران فئودالیسم و نظام اشرافیگری و استبدادی، یک جنبش سیاسی و اجتماعی مدرن برای زدودن قید و بندهای ارتجاعی و عقبمانده بود، در دنیای امروز خود ارتجاعی و حامل قید و بندهای سیاسی، اجتماعی و بعلاوه مانع رشد و پیشرفت نیروهای تولیدی مطابق با نیازهای اقتصادی و اجتماعی جوامع انسانی است. در نتیجه طبیعی است که از آرمانهای انقلاب فرانسه شامل دفاع از آزادیهای سیاسی، اجتماعی و برابریهای حقوقی و عقب زدن مذهب و ارتجاع و اشرافیت، دست کشیده و در برابر آنها بایستد.
این تمایل به عقبگرد ناشی از بحرانهای اقتصادیای است که گریبان دنیای سرمایهداری پساجنگ سردی را گرفته و قدرتهای جهانی را بهسوی تغییر معادلات سوق میدهد. برایناساس ناسیونالیسم دوباره ضرورت پیدا کرده و در حال جابهجاکردن ارزشها و معیارهای اجتماعی متناسب با نیازهای ارتجاعی سرمایهداری است. الیگارشی و خودکامگی در تلاش برای جایگزینشدن با حاکمیت بهاصطلاح قانون و دمکراسی مرسوم در غرب است. آمریکا سردمدار بلوک غرب برای فائق شدن بر چین در رقابت اقتصادی و مجبور کردن جمهوری اسلامی به دستکشیدن از پروژه هستهای و موشکی و حمایت از تروریسم اسلامی، به روسیه (رأس بلوک شرق سابق) نزدیک میشود و از “در” معامله بر سر اوکراین وارد میشود.
در نتیجه گردش آزاد اخبار و بحث پیرامون حقوق بشر در رسانههای تقریباً مستقل در تقابل با سیاستهای مماشاتگرانه و کاسبکارانه دولتی مانند آمریکای تحت رهبری ترامپ قرار میگیرد و باید تعطیل شوند.
اما این سیاستها و برنامههای انحصارگرانه رسانهای بهراحتی قابلدوام نخواهند بود. دنیا، همچنان دنیای تقابلها و تضادها است و حاکمان سرمایهداری تنها حاضرین در میدان نیستند تا هر آنچه که بخواهند انجام دهند. ناسیونالیسم خود یک زائده در دنیای به هم پیوند خورده امروز به یمن رشد تکنولوژی اینترنت و ماهواره و اجتماعی شدن تولید و بر مبنای آن، به هم گرهخوردن همه عرصهها و مراودات جوامع بشری است و در صورت عروج (مانند نمونه ترامپ در آمریکا) سریع به بنبست خواهد رسید و ضرورتها و نیازهای امروزی و رو به پیشرفت جوامع بشری از رویش عبور خواهند کرد.