
پیام اخیر عبدالله اوجالان مبنی بر خلع سلاح و انحلال پ ک ک آشکارا پیامی منفعلانه است که تنها میتواند به نفع دولت اردوغان تمام شود.
دست شستن ناسیونالیسم کُرد از مبارزه مسلحانه یک ضرورت واقعی است. این سنت، که،تا حد کیش اسلحه و پیشمرگایتی در میان نیروهای ناسیونالیست کُرد تقدیس میشود، با رشد شهرنشینی و برجسته شدن مبارزات مدنی و طبقاتی در شهرهای مناطق کردنشین در هر چهار بخش کردستان سالهاست زمینه عینی خود – یعنی محور بودن روستا و مبارزه مسلحانه در کوهها به عنوان منبع اصلی نیروی پیشمرگه- را از دست داده است و اوجالان از اولین رهبران ناسیونالیست کُرد است که این واقعیت را از مدتها قبل برسمیت شناخته و تلاش کرده راههای دیگری برای مبارزه برگزیند. ازینرو خواست خلع سلاح پ ک ک قابل درک است اما پیشنهاد انحلال این سازمان و دست شستن از هر نوع مبارزه ای معنایی جز تسلیم ندارد. زمینه و علت وجودی پ ک ک، نظیر دیگر سازمانهای سیاسی در چهار پارچه کردستان، وجود ستم و تبعیض ملی است- مستقل از هر راه حلی که برای این مساله مطرح میکنند- و لذا انحلال این سازمانها زمانی میتواند معنی سیاسی داشته باشد که مساله ستم و تبعیض ملی حل شده باشد. در حالیکه نه تنها هیچ نشانی از اینکه دولت اردوغان سیاست رفع ستم ملی را دنبال میکند در دست نیست، بلکه برعکس هر حرکتی از جانب نیروهای خواهان رفع ستم ملی در ترکیه با بگیر و ببند و زندان و ممنوعیت فعالیت مواجه شده است. گفتمان توخالی صلح و برادری و همزیستی از جانب نیروها و چهره های راست افراطی نظیر دولت باغچه لی اساسا مانوری برای از میدان بدر کردن نیروهای خواهان حل ستم ملی است تا امتیاز دادن به آنها. اوجالان میتوانست همراه با پیشنهاد خلع سلاح تشکیل نیروی سیاسی با پرچم مبارزه سیاسی- مدنی برای رفع ستم ملی را برافرازد اما پیام “منحل شوید” بجز ترک صف مبارزه بدون گرفتن هیچ امتیازی معنائی ندارد. حتی از نظر تاکتیکی دست کشیدن از مبارزه مسلحانه، هر اندازه هم که شرایط ادامه آن دشوار شده باشد، بدون گرفتن هیچ امتیازی عملی تسلیم طلبانه است. اردوغان بعد از پیام اوجالان اعلام کرده است هیچ امتیازی به نیروهای کرد داده نشده است. هیچ یک از طرفداران پیام اوجالان هم چنین ادعائی ندارند. این نیروها هم بجز کلی گوئی در مدح صلح و برادری میان ترک و کرد حرف و استدلال دیگری در دفاع از انحلال طلبی اوجالان در چنته ندارند.
پیام انحلال طلبانه اوجالان ادامه منطقی نظریه “کنفدرالیسم دموکراتیک” است که او ٢٠ سال قبل آنرا مطرح کرد و با استقبال بسیاری از نیروهای ناسیونالیست کُرد بویژه در ترکیه و سوریه مواجه شد. اساس نظریه کنفدرالیسم دموکراتیک نفی دولت- ملت و جامعه مدنی، نقد “مدرنیته کاپیتالیستی” و طرح نوعی دموکراسی موزائیکی مبتنی بر قومها و ملیتها و مذاهب و گروههای اتنیکی در هر جامعه است. این در واقع روی آوری بخشی از ناسیونالیسم کُرد، که قبل از فروپاشی شوروی خود را در کمپ سوسیالیسم روسی میدانست و برای حق تعیین سرنوشت میجنگید، به سیاست پست مدرنیستی مد روز دنیای بعد از جنگ سرد است. نظریه ای که نقدش بر “مدرنیته کاپیتالیستی” مدرنیسم یعنی جوامع مدنی را هدف قرار میدهد و نه کاپیتالیسم را. اوجالان هر نوع راه حل سنتی مساله کُرد، حق تعیین سرنوشت و خودمختاری و جدائی و حتی فدرالیسم را کنار میگذارد و نوعی نفی جامعه مدنی و مقوله شهروندی و دموکراسی مبتنی بر گروههای اتنیکی را مطرح میکند که از لحاظ نظری و استراتژیک کاملا غیر عملی و خیال پردازانه و از نظر سیاسی ارتجاعی و مماشات جویانه با دولت مرکزی است. دولت ملت بطور کلی نفی میشود تا چالش دولت های موجود کنار گذاشته شود و در عوض دموکراتیزه کردن جوامع از پائین، آن هم مبتنی به گروههای اتنیکی، محور سیاست نیروهای کُرد قرار بگیرد. یک نمونه این سازش و مماشات با دولت مرکزی جهتگیری پژاک در ایران است که در بسیاری موارد، بویژه قبل از انقلاب زن زندگی آزادی، عملا در کنار دو خردادیها قرار میگیرد. سراب دموکراسی موزائیکی، فدرالیستهائی نظیر حزب دموکرات کردستان ایران و کومله عبدالله مهتدی را نیز بدنبال خود کشیده است اما اوجالان این نظریه را تا حد نفی جوامع مدنی و نوعی بازگشت به جوامع اتنیکی ماقبل سرمایه داری بسط میدهد و تئوریزه میکند و درست به همین دلیل به انحلال طلبی میرسد.
راه حل واقعی مساله کُرد و تبعیض و ستم ملی نه بازگشت به جوامع قومی-مذهبی- اتنیکی بلکه برعکس، فراتر رفتن از جامعه مدنی و گذار به یک جامعه انسانی است. ما سوسیالیستها خواهان رفع تبعیض و ستم ملی از طریق برسمیت شناسی حقوق برابر، اعم از فرهنگ و تحصیل و فعالیت ادبی به زبان مادری تا رفع همه تبعیضات اقتصادی و اجتماعی و سیاسی و غیره، برای همه شهروندان در یک جغرافیای سیاسی هستیم. و این مهم زمانی به شکلی تثبیت و تضمین شده متحقق میشود که زمینه های طبقاتی ستم و تبعیض ملی از میان رفته باشد. جوامع جمع جبری خلقها و اتنیکها و مذهب و ملیتها نیستند بلکه متشکل از طبقات هستند و در جوامع امروز این طبقه سرمایه دار است که برای حفظ قدرت و سلطه خود به تبعیض و تفرقه ملی-مذهبی نیازمند است. مبارزه ای می تواند به رهائی واقعی مردم کردستان در هر چهار پارچه از ستم و تبعیض ملی منجر شود که برخلاف احزاب و نیروهای ناسیونالیستی، چه در میان ملت بالادست و چه فرودست، از هویت ملی و قومی و مذهبی حرکت نکند بلکه برعکس هویت انسانی همه مردم را، مستقل از ملیت و مذهب و گروه اتنیکی که به آنان منسوب شده و یا خود را به آن منتسب میداند، برسمیت بشناسد و مبنای تامین حقوق فرهنگی- سیاسی- مدنی آنها قرار دهد. تا آنجا که به نیروهای سیاسی مدعی “دفاع از خلقها” در ترکیه مربوط میشود راه حل ستم ملی انفعال نیست، بلکه بلند کردن پرچم یک جامعه انسانی مبتنی بر سکولاریسم، ارزشهای جهانشمول انسانی و برسمیت شناسی حقوق برابر همه شهروندان است. راه حل، گذار از “مدرنیسم کاپیتالیستی” به “مدرنیسم سوسیالیستی” است. نقطه امید و چشم انداز چنین رویکردی را میتوان در کردستان ایران که کانون داغ انقلاب زن زندگی آزادی در مبارزه سراسری مردم برای سرنگونی جمهوری اسلامی و رفع هر نوع ستمی از جمله ستم ملی است مشاهده کرد.
١٤ اسفند ١٤٠٣، ٤ مارس ٢٠٢٥