میثم لطیفی، رئیس سازمان امور اداری و استخدامی در دولت سیزدهم، در بهمنماه سال ۱۴۰۱، اعلام کرده بود: “هر روز تعطیلی در کشور ۲ هزار و ۴۰۰ میلیارد تومان هزینه برای دولت در بردارد و باتوجهبه اینکه ۴۰ درصد کارمندان در آموزشوپرورش هستند سهم این وزارتخانه از تعطیلی مدارس حدود هزار میلیارد تومان است.”
بر اساس یافتههای یک گزارش از سازمان صنایع کوچک و شهرکهای صنعتی، عدمالنفع صنایع مستقر در شهرکها و نواحی صنعتی، ناشی از قطعی برق در سال جاری تا ۴۴.۷ هزار میلیارد تومان ارزیابی شد. نتیجه اینکه برای هر روز تعطیلی در اقتصاد جمهوری اسلامی ۲۸۳ میلیون دلار است.
این آمار و ارقام تنها نوک کوه یخی است که خبر از فلج، یا بهتر است گفته شود فاجعه اقتصادی حاکم بر اقتصاد جمهوری اسلامی میدهد. این وضعیت رژیم درست شبیه به رانندگی با چراغ خاموش در جاده کوهستانی با شیب تند با یک ماشین بیترمز با لاستیکهای سائیده شده است. قطعاً بهمقصدرسیدن سرنشینان چنین وسیله نقلیهای دور از انتظار است.
کارتی در دست رژیم نمانده است. تمام کارتهای منطقهای جمهوری اسلامی یکی پس از دیگر سوخته است و تنها پوستهای از “محور مقاومت” کذایی جمهوری اسلامی در لبنان و عراق باقیمانده است که قدرت عرضاندام سیاسی – نظامیِ چندانی ندارند. رژیم اسلامی حتی نمیتواند پول فروش نفت را به ایران بازگرداند و منظماً حلقه محاصره بینالمللی – سیاسی و اقتصادی – بر رژیم تنگتر میشود.
موقعیت بینالمللی رژیم تابع اتفاقات سیاسی در داخل ایران است. هرچند بحران اقتصادی در چنین ابعادی میتواند پایان کار هر حکومتی باشد، اما بررسی موقعیت دهها کشور که درگیر بحران اقتصادی بودند نشان میدهد که میشود با واردکردن فشار حداکثری بر مردم بار بحران اقتصادی را روی مردم آوار کرد و با گرسنگیدادن و سرکوب خشن، جامعه را منکوب کرد و مفری برای گشایش اقتصادی و برونرفت از بحران اقتصادی یافت. این گشایش و تخفیف بحران اقتصادی در شرایطی میتواند به نتیجه برسد که درهای وامهای بینالمللی از سوی نهادهای مختلف اقتصادی جهان نیز به کمک حکومت بحرانزده بشتابند. جمهوری اسلامی از این نظر اصلاً حال خوشی ندارد و هیچ دری در جهان به سویش باز نیست.
در جامعه ایران مردم در آستانه یک انقلاب سیاسی علیه جمهوری اسلامی قرار دارند. رژیم در شرایطی نیست که بتواند حتی وعدهسرخرمن به مردم بدهد. فقر و فلاکت اقتصادی در برابر مردم دهان بازکرده است و مردم بیهیچ شکی مسبب همه این بدبختیها را رژیم حاکم میدانند. جمهوری اسلامی یعنی فساد، چپاول، دزدی و حاکمیت مشتی مافیای اقتصادی. این فقط بازتاب چهره سیاسی رژیم در اقتصاد است. چهره سیاسی و فرهنگی و ایدئولوژیک جمهوری اسلامی صدها برابر از این تیره و تارتر است. جمهوری اسلامی با خودِ زندگی و شادی و خوشی سر جنگ دارد. این حکومت هویت و کرامت و منزلت نیمی از شهروندان جامعه، یعنی زنان را به بیرحمانهترین شکل ممکن انکار میکند و در مقابل، همین انکارشدگان با داس تیز مبارزه به جان بنیادهای جمهوری اسلامی افتادهاند و یکقدم هم پا پس نمیکشند. برای حکومت اسلامی نه برجامی مانده است نه جام زهر جدیدی. با مذاکره بازنده است و بی مذاکره درماندهتر از همیشه. حکومت اسلامی اسیر سیاست ۴۶ساله خود شده است.
چه باید کرد؟ جامعه در حال فلج اقتصادی است. خاموشیها مکرراً ادامهدارتر و طولانیتر میشوند و اقتصاد فلج جمهوری اسلامی راهی برای برونرفت از این بحران ندارد. این وضعیتِ تعطیلیها نمیتواند ادامهدار باشد. اوضاع التهابی جامعه نشان میدهد مردم علیرغم همه فشارهای سنگین و خردکنندهای که متحمل میشوند به دنبال راه نجاتاند. مردم باید علیه فقر و فلاکت اقتصادی همچون یک تن واحد عمل کنند. ضربه نهایی به حکومت را میشود با اتحاد سراسری همه شهروندان علیه فقر و فلاکت گامها به جلو برد. جنبشها و نهادها و تشکلهای مبارزاتی میتوانند علیه فقر به یاری هم بشتابند.
میلیونها بیکارِ بیدرآمد و بدون کمترین تأمین اجتماعی، دانشجویان و “خانهدارها” و… در همراهی با کارگران میتوانند و باید دستاندرکار ساختن جنبشی اجتماعی و فراگیر علیه فقر شوند. شبکهها و نهادها و جنبشهای موجود اعتراضی که با خواست معیشت و منزلت در صحنه مبارزه حضور فعال دارند و روزانه با اعتراضات و اعتصابات بیوقفه خود در برابر رژیم ایستادهاند، میتوانند بخشهای هر چه وسیعی تر از جامعه را متحد مطالبات عمومی رفاهی خود کنند.
اگر جمهوری اسلامی با چراغ خاموش در شیب تند در حال راندن است، جامعه باید با چشم باز و با آمادگی وسیع اجتماعی فرمان قطار انقلاب را به دست بگیرد و بهسوی رهایی از فقر و فساد و گرانی، بهسوی ساختن یک دنیای بهتر بهپیش براند. همه نشانههای اجتماعی و سیاسی و موقعیت مبارزاتی جامعه بر این نکته تأکید میگذارد که ما مردم میتوانیم به اهداف انقلاب زن زندگی آزادی دست پیدا کنیم. فعالین اجتماعی و رهبران میدانی باید دید وسیعتری از پیروزهای بزرگتر جلوی خود ترسیم کنند و دستاندرکار اتحادهای سراسری شوند. نهایتاً مثل همه جای دنیا که احزاب سیاسی نقش تعیینکننده در پیروزی این یا آن سیاست دارند و مسیر سیاسی و اقتصادی جامعه را به سمت راست یا چپ رهنمون میشوند، در ایران نیز باید همسو با یک حزب انقلابی، دسترسی به پیروزی را به امری دستیافتنیتر مبدل کرد. در این نبرد اجتماعی، حزب کمونیست کارگری در دسترس همگان است.
رانندگی در شب تیره با چراغ خاموش- کیوان جاوید
میثم لطیفی، رئیس سازمان امور اداری و استخدامی در دولت سیزدهم، در بهمنماه سال ۱۴۰۱، اعلام کرده بود: “هر روز تعطیلی در کشور ۲ هزار و ۴۰۰ میلیارد تومان هزینه برای دولت در بردارد و باتوجهبه اینکه ۴۰ درصد کارمندان در آموزشوپرورش هستند سهم این وزارتخانه از تعطیلی مدارس حدود هزار میلیارد تومان است.”
بر اساس یافتههای یک گزارش از سازمان صنایع کوچک و شهرکهای صنعتی، عدمالنفع صنایع مستقر در شهرکها و نواحی صنعتی، ناشی از قطعی برق در سال جاری تا ۴۴.۷ هزار میلیارد تومان ارزیابی شد. نتیجه اینکه برای هر روز تعطیلی در اقتصاد جمهوری اسلامی ۲۸۳ میلیون دلار است.
این آمار و ارقام تنها نوک کوه یخی است که خبر از فلج، یا بهتر است گفته شود فاجعه اقتصادی حاکم بر اقتصاد جمهوری اسلامی میدهد. این وضعیت رژیم درست شبیه به رانندگی با چراغ خاموش در جاده کوهستانی با شیب تند با یک ماشین بیترمز با لاستیکهای سائیده شده است. قطعاً بهمقصدرسیدن سرنشینان چنین وسیله نقلیهای دور از انتظار است.
کارتی در دست رژیم نمانده است. تمام کارتهای منطقهای جمهوری اسلامی یکی پس از دیگر سوخته است و تنها پوستهای از “محور مقاومت” کذایی جمهوری اسلامی در لبنان و عراق باقیمانده است که قدرت عرضاندام سیاسی – نظامیِ چندانی ندارند. رژیم اسلامی حتی نمیتواند پول فروش نفت را به ایران بازگرداند و منظماً حلقه محاصره بینالمللی – سیاسی و اقتصادی – بر رژیم تنگتر میشود.
موقعیت بینالمللی رژیم تابع اتفاقات سیاسی در داخل ایران است. هرچند بحران اقتصادی در چنین ابعادی میتواند پایان کار هر حکومتی باشد، اما بررسی موقعیت دهها کشور که درگیر بحران اقتصادی بودند نشان میدهد که میشود با واردکردن فشار حداکثری بر مردم بار بحران اقتصادی را روی مردم آوار کرد و با گرسنگیدادن و سرکوب خشن، جامعه را منکوب کرد و مفری برای گشایش اقتصادی و برونرفت از بحران اقتصادی یافت. این گشایش و تخفیف بحران اقتصادی در شرایطی میتواند به نتیجه برسد که درهای وامهای بینالمللی از سوی نهادهای مختلف اقتصادی جهان نیز به کمک حکومت بحرانزده بشتابند. جمهوری اسلامی از این نظر اصلاً حال خوشی ندارد و هیچ دری در جهان به سویش باز نیست.
در جامعه ایران مردم در آستانه یک انقلاب سیاسی علیه جمهوری اسلامی قرار دارند. رژیم در شرایطی نیست که بتواند حتی وعدهسرخرمن به مردم بدهد. فقر و فلاکت اقتصادی در برابر مردم دهان بازکرده است و مردم بیهیچ شکی مسبب همه این بدبختیها را رژیم حاکم میدانند. جمهوری اسلامی یعنی فساد، چپاول، دزدی و حاکمیت مشتی مافیای اقتصادی. این فقط بازتاب چهره سیاسی رژیم در اقتصاد است. چهره سیاسی و فرهنگی و ایدئولوژیک جمهوری اسلامی صدها برابر از این تیره و تارتر است. جمهوری اسلامی با خودِ زندگی و شادی و خوشی سر جنگ دارد. این حکومت هویت و کرامت و منزلت نیمی از شهروندان جامعه، یعنی زنان را به بیرحمانهترین شکل ممکن انکار میکند و در مقابل، همین انکارشدگان با داس تیز مبارزه به جان بنیادهای جمهوری اسلامی افتادهاند و یکقدم هم پا پس نمیکشند. برای حکومت اسلامی نه برجامی مانده است نه جام زهر جدیدی. با مذاکره بازنده است و بی مذاکره درماندهتر از همیشه. حکومت اسلامی اسیر سیاست ۴۶ساله خود شده است.
چه باید کرد؟ جامعه در حال فلج اقتصادی است. خاموشیها مکرراً ادامهدارتر و طولانیتر میشوند و اقتصاد فلج جمهوری اسلامی راهی برای برونرفت از این بحران ندارد. این وضعیتِ تعطیلیها نمیتواند ادامهدار باشد. اوضاع التهابی جامعه نشان میدهد مردم علیرغم همه فشارهای سنگین و خردکنندهای که متحمل میشوند به دنبال راه نجاتاند. مردم باید علیه فقر و فلاکت اقتصادی همچون یک تن واحد عمل کنند. ضربه نهایی به حکومت را میشود با اتحاد سراسری همه شهروندان علیه فقر و فلاکت گامها به جلو برد. جنبشها و نهادها و تشکلهای مبارزاتی میتوانند علیه فقر به یاری هم بشتابند.
میلیونها بیکارِ بیدرآمد و بدون کمترین تأمین اجتماعی، دانشجویان و “خانهدارها” و… در همراهی با کارگران میتوانند و باید دستاندرکار ساختن جنبشی اجتماعی و فراگیر علیه فقر شوند. شبکهها و نهادها و جنبشهای موجود اعتراضی که با خواست معیشت و منزلت در صحنه مبارزه حضور فعال دارند و روزانه با اعتراضات و اعتصابات بیوقفه خود در برابر رژیم ایستادهاند، میتوانند بخشهای هر چه وسیعی تر از جامعه را متحد مطالبات عمومی رفاهی خود کنند.
اگر جمهوری اسلامی با چراغ خاموش در شیب تند در حال راندن است، جامعه باید با چشم باز و با آمادگی وسیع اجتماعی فرمان قطار انقلاب را به دست بگیرد و بهسوی رهایی از فقر و فساد و گرانی، بهسوی ساختن یک دنیای بهتر بهپیش براند. همه نشانههای اجتماعی و سیاسی و موقعیت مبارزاتی جامعه بر این نکته تأکید میگذارد که ما مردم میتوانیم به اهداف انقلاب زن زندگی آزادی دست پیدا کنیم. فعالین اجتماعی و رهبران میدانی باید دید وسیعتری از پیروزهای بزرگتر جلوی خود ترسیم کنند و دستاندرکار اتحادهای سراسری شوند. نهایتاً مثل همه جای دنیا که احزاب سیاسی نقش تعیینکننده در پیروزی این یا آن سیاست دارند و مسیر سیاسی و اقتصادی جامعه را به سمت راست یا چپ رهنمون میشوند، در ایران نیز باید همسو با یک حزب انقلابی، دسترسی به پیروزی را به امری دستیافتنیتر مبدل کرد. در این نبرد اجتماعی، حزب کمونیست کارگری در دسترس همگان است.