بعد از ده روز از ناپدیدشدن اسماعیل قاآنی فرمانده سپاه قدس و جانشین قاسم سلیمانی که ظن آن میرفت همراه هاشم صفیالدین جانشین حسن نصرالله رهبر به هلاکت رسیده گروه تروریستی حزبالله در یک حمله اسرائیل به یک ساختمان ۵ طبقه در جنوب لبنان کشته شده باشد، آخرین اخبارانتشاریافته از سوی العربیه، اسکاینیوز عربی و “میدلایست آی” خبر از بازداشت و تحت بازجویی بودن قاآنی به اتهام جاسوسی برای اسرائیل در داخل ایران میدهند. او زیر بازجویی مورد حمله قلبی قرار گرفته و به یکی از بیمارستانهای تهران منتقل شده است.
جمهوری اسلامی طی این مدت تقلاهای پروپاگاندایی زیادی کرد تا حساسیتها و توجهات داخلی، منطقهای و بینالمللی را نسبت به ماجرا تغییر دهد. درحالیکه گمانهزنیها و بحثها حول موضوع ناپدید بودن و بیخبری از قاآنی وسیع و داغ بود، نه سپاه و نه دستگاههای سیاسی و دیپلماتیکی هیچ بیانیه رسمیای را منتشر نکردند و با درماندگی و آبرو باختگی تنها متوسل به نمایش بازیهای کودکانه و لودگیهای معمول در صداوسیمای حکومتی شدند. بااینحال وعلیرغم دستزدن به هر مسخرگی نتوانستند حتی نزدیکان خودشان را قانع کنند.
در اینرابطه و به دنبال کشتهشدن حسن نصرالله ویدئویی از محمدعلی الحسینی عضو سابق حزبالله لبنان مبنی بر اینکه جمهوری اسلامی حزبالله را به اسرائیل فروخته است، منتشر شد و بعداز این مدت که آخرین اخبار و مباحث مرتبط با قاآنی حول جاسوس بودن و در بازداشت و زیر بازجویی بودن او و مدیر دفتر و تیمش میچرخند، سران حکومت از خامنهای گرفته تا سپاه و غیره بیشتر از پیش درمانده و مستأصل هستند که چگونه ماجرای قاآنی، بالاترین مهره امنیتی، اطلاعاتی و نظامی در سپاه قدس را که وظیفه ایجاد هماهنگی میان گروههای تروریستی وابسته به خود موسوم به محور مقاومت داشته است، در این شرایط پر تنش و بحرانی حکومتی جمع کنند.
رژیمی که ادعای مرکزیت و پایگاه مکتبی و ایدئولوژیک اسلامی و مرکزیت توسعه و گسترش تروریسم اسلامی با محوریت و اولویت نابودی اسرائیل را داشته و ۴۵ سال است که رجزخوانی و هارتوپورت منطقهای و بینالمللی میکند، امروز به این گستردگی و به این عمق، هدف نفوذ اطلاعاتی شبکههای جاسوسی و اطلاعاتی اسرائیل قرار گرفته و عملاً در میدان رویاروییهای مستقیم و غیرمستقیم ناتوان و درمانده است.
حکومت از هر نظر ضربه خورده و آسیبدیده است و نه توان و نه مجال بازسازی و ترمیم خود را دارد. دو گروه عمده محور مقاومتش یعنی حماس و حزبالله تقریباً ناکارآمد و ناتوان از انجام اقدامات تروریستی و موشکپرانیهای هرازگاهی در حد گذشته شدهاند و میشود گفت که گروههای نیابتی جمهوری اسلامی دیگر نمیتوانند نقش حائل میان دولت اسرائیل و جمهوری اسلامی را بازی کنند و این ضمن آنکه از نتایج ناتوانی نظامی رژیم و محور مقاومت در برابر قدرت نظامی اسرائیل و متحدین آن است، حاصل بحران امنیتی حکومت است که به قول علی یونسی وزیر سابق اطلاعات، موساد از رگ گردن به مسئولان نظام نزدیکتر شده است و باید نگران جان خود باشند.
حالا با ظن جاسوس بودن قاآنی اگر حکومت زیر فشار افکار عمومی، مجبور به اعتراف به واقعی بودن آن شود (که بهاحتمال خیلی زیاد اتفاق خواهد افتاد)، با هر تلاشی برای پنهانکاری نفوذ اطلاعاتی در درون نیروهای نظامی و امنیتی، به تشدید بحران در درون حکومت و در میان گروههای نیابتی آن منتج خواهد شد و اگر بخواهند نهایتاً قاآنی را سربهنیست کنند و عنوان شهید را به او دهند باز هم بحرانش عمیقتر و بر بیاعتباری و تضعیفش در برابر مردم انقلابی داخل و در میدان تنش و جنگ با تروریسم دولتی در منطقه شدیداً افزوده خواهد شد.
این مسئله نهتنها تا حالا ضربهای سنگینتر بر پیکر حکومت زده و باعث ریزش بیشتر اعتبار سیاسی – ایدئولوژیکی و پوشالی از آب در آمدن اقتدار نظامی و افشای تو خالی بودن ادعاهای نابودکردن اسرائیل و آزادی قدس و به حسینیه تبدیلکردن کاخ سفید شده، بلکه همه سران رژیم بهطورجدی خود را در تیررس موساد و ارتش اسرائیل احساس میکنند و جان بهدربردن خود و اعضای خانوادههایشان به مهمترین اولویت برایشان تبدیل شده است و در این اوضاع ترس و دلهرهآور به تکافوی یافتن راهی برای منصرفکردن اسرائیل از پاسخ به حمله موشکی اخیر رژیم افتادهاند.
عراقچی را بعد از سفر به لبنان و سوریه به کشورهای منطقه حاشیه خلیجفارس و عربستان فرستاده که پیدرپی و بدون اتلاف وقت کشور به کشور میرود و با سران دولتها ملاقات و دیدارمیکند تا بهموازات رجزخوانیهای توخالی، دولتهای منطقه را برای فشارآوردن بر آمریکا بهمنظور منصرفکردن اسرائیل از حمله تلافیجویانه به رژیم اسلامی همسو و مجاب کند.
از طرف دیگر هم پزشکیان را روانه روسیه و کشورهای همسایه شمالی کردهاند تا در صورت عملیشدن تهدیدات اسرائیل حمایتهای نظامی روسیه را جلب کند و قول انسداد آسمان دیگر کشورها به روی جنگندههای اسرائیلی را بگیرد.
بااینحال سفر عراقچی به کشورهای منطقه هنوز دستاوردی برای جمهوری اسلامی که باعث شود خطر حمله اسرائیل را رفع یا فعلاً به تعویق بیندازد، نداشته؛ ولی تقلاهای حکومت کماکان ادامه دارند.
دولت اسرائیل بعد از تهدید مراکز نفتی جمهوری اسلامی که باعث تهدید متقابل جمهوری اسلامی مبنی بر حمله به مراکز نفتی قطر و عربستان شده است، به نظر میرسد تن به خواست آمریکا برای پرهیز از حمله به مراکز نفتی ایران داده است و حالا اهداف حملات خود را معطوف به مراکز هستهای، نظامی – موشکی و ترور سران جمهوری اسلامی کرده است.
سران حکومت میدانند که در پی حمله اسرائیل به مراکز نظامی یا ترور سران رژیم، ضربات جدیتری خواهند خورد و باوجود آسیبدیدگی بیشتر، ناچار است باز هم به حملات اسرائیل پاسخ بدهد و این چرخه که هر بار حکومت اسلامی را ضعیفتر و در هم شکستهتر خواهد کرد، به تشدید جنگ واقعی میان حکومت و مردم پیوند بخورد. جنگ مردم در داخل برای جمهوری اسلامی خطرناکتر از جنگ منطقهای با اسرائیل است. اسرائیل و متحدان غربی حتی در این شرایط که جمهوری اسلامی در ضعیفترین موقعیت است، اعلام کردهاند که قصد براندازی رژیم ایران را ندارند، اما مردم میخواهند که جمهوری اسلامی را سرنگون کنند و به جنگ و خونریزی و کشتار و همه جنایاتی که جمهوری اسلامی در خلق آنها شریک است، پایان دهند و تکرار ماجرای قاآنی در آینده نزدیک در حکومت تضعیف شده جمهوری اسلامی که اجتنابناپذیر است، به قدرتگیری انقلاب مردم سرعت خواهد بخشید.
جمهوری اسلامی فعلاً سرگرم داستانسراییها و نوشتن و خواندن پیامهای هیجانی جعلی با امضای قاآنی است تا شاید کمی اوضاع آرام شود و بعداً با رسوایی واقعیت را بیان کند.
اما هیچچیز به نفع حکومت رقم نخواهد خورد. افشای واقعیت ماجرای قاآنی چه جاسوسی باشد، چه به قتل رسیده باشد زیاد طول نخواهد کشید و هر جنبهای از ماجرا را که جمهوری اسلامی ناچار به پذیرش آن باشد، برابر با پذیرش یک شکست بزرگ نظامی – امنیتی بعد از ناکارآمد شدن حماس و حزبالله است.