شهلا دانشفر:
دو هفته بیشتر به آغاز سال تحصیلی نمانده است. دغدغه مردم محروم اینست که چگونه فرزندانشان را به مدرسه بفرستند. بنا بر آمارهای رسمی دولتی سه و نیم میلیون کودک از تحصیل محرومند و بیش از هفت میلیون دانش آموز ترک تحصیل کرده اند. بخش بسیاری از این کودکان، یعنی جمعیتی حدود دو میلیون نفر کودک کار هستند و در کارگاهها و خیابانها در محرومیت کامل و در ناامن ترین شرایط کار میکنند تا کمک هزینه خانواده هایشان باشند، تا شکم های گرسنه شان را سیر کنند. در کنار اینها کودکان و نوجوانان شهروندان افغان و مهاجرین هستند که با هزار جور محرومیت روبرویند و به آنها اجازه تحصیل داده نمیشود.
اما این تمام تصویر نیست. در همین فاصله که نرخ آمارهایشان را بیرون داده اند، خانواده های بسیار بیشتری به دره فقر سقوط کرده اند و کودکان بیشتری به این ارقام تکاندهنده اضافه خواهد شد. در همین فاصله خانواده های بسیاری هستند که بخاطر عدم دریافت دستمزدهایشان، زندگیشان به تباهی کشیده شده است، و مساله فوری شان اینست که گرسنه نمانند و به هیچوجه امکان فرستادن کودکانشان را به مدرسه ندارند. همچنین در همین فاصله تعداد بیشتری از کارگران از کار بیکار شده و از هیچ حق و حقوقی برخوردار نیستند و نه تنها امکان ارسال فرزندانشان را به مدرسه ندارند، بلکه حتی به زور میتوانند سرپناهی به اسم خانه برای خود دست و پا کنند.
ابعاد فقر در ایران امروز بیسابقه تر از هر وقت است و هر روز وضع وخیم تر میشود و در این میان بیش از همه کودکان هستند که قربانی میشوند. از چرخه تحصیل خارج مانده و بعنوان کودکان کار راهی خیابان میشوند. کودکان بعنوان بیدفاع ترین قربانیان نظام سرمایه داری مورد شدیدترین نوع استثمار قرار می گیرند. پائین ترین دستمزد را می گیرند، بدون وجود کمترین ضوابط ایمنی کارهای خطرناک را انجام می دهند. کودکان همواره مورد تهاجم خطراتی چون سوء استفاده جنسی، اعتیاد و در خطر افتادن به کام انواع و اقسام باندهای مافیایی قرار دارند.
این تصویر واقعیت امروز ایران است و آمارهای خودشان دارد آنرا بیان میکند. این یک فاجعه بزرگ در قبال کودکان است که نفس ها را در سینه حبس میکند.
مدارس که باید جای شادی کردن و کودکی کردن بچه های ما باشند. بیشتر آنها امروز بیغوله ای بیش نیستند. بخش دیگری از این فاجعه نا امنی کودکان در مدرسه است. در جاهایی در ویرانه ای چند صندلی و نیمکت گذاشته اند و اسمش را مدرسه گذاشته اند. در مناطقی از اتوبوس های قراضه و اسقاطی برای مدرسه استفاده کرده اند. تصاویر تکان دهنده کلاسهای درسی را که در کنار طویله و احشام تشکیل شده است، به آسانی می توان روی سایت های اینترنتی پیدا کرد. در سال گذشته یک معضل بزرگ مردم در شهرهای آذربایجان شرقی که در جریانی زلزله خانه و زندگیشان را از دست دادند، مدارسی با دیوار های ترک خورده بود که خطر ریزش داشت. آنها جرات نمیکردند فرزندانشان را به این مدارس بفرستند و ناگزیر آنها را از تحصیل بیرون می کشیدند. مدارس ویرانه از این دست در شهرها و استانهای مختلف بسیارند.
آتش سوزی یک تهدید جدی برای هزاران مدرسه زندگی کودکان است. عدم تجهیز مدارس به ایمنی کافی در برابر سرما و از جمله خطر وقوع آتش سوزی در مدارس است. در حالی که برابر حداقل ضوابط ایمنی وجود مواد قابل اشتعال در محل درس و زندگی کودکان باید ممنوع باشد، در بسیاری از مدارس کلاس ها با بخاری های نفتی گرم می شود و کودکان در کنار منبع نفت و شعله آتش چندین ساعت از روز را سپری می کنند. پس از فاجعه آتش سوزی در مدرسه ای در شین آباد پیرانشهر، که در جریان آن ٢٩ دانش آموز دختر طعحه حریق شدند، مرتضی رئیسی رئیس سازمان نوسازی و تجهیز مدارس ایران در گزارشی از وجود ١٥٠ هزار کلاس درس که به سیستم حرارت مرکزی مجهز نیستند، نام برد. این خبر تحت عنوان “یک و نیم میلیون دانش آموز ایرانی در خطر مرگ آتشین” در سایت خبری عصر ایران منتشر شده بود. تازه همین آمارها زیر فشار فضای اعتراضی جامعه و در دل دعواهایشان بر سر اختصاص بودجه و بخور بخور هایشان بر ملا شده است. در گزارش عصر ایران از نیاز ٥٠٠ میلیارد تومانی بودجه برای هزینه گرمایش امن برای مدارس صحبت شده بود. که ظاهرا فقط ٣٠ میلیارد آن پرداخت شده است. این مبلغ بخش کوچکی از یک نمونه از دزدی های افشا شده سران رژیم یعنی اختلاس چهار هزار میلیاردی در بانک ملی است.
اگر اخبار آتش سوزی در مدارس گاهی منتشر می شود، از مخاطرات هوای گرم و طاقت فرسای شهرهای جنوب ایران برای کودکان بندرت چیزی گفته می شود. در این مدارس بندرت وسایل مقابله با گرما وجود دارد و گاه کودکان در گرمای بالای ۴۰ درجه در کلاسهای درس بیهوش میشوند.
ابعاد این فاجعه بیشتر میشود وقتی که می بینیم در همین “کلاس” های درس تعداد دانش آموزان تا سه برابر گنجایش واقعی آن است. این کلاس ها فقط یک چهار دیواری است که کودکان برای چندین ساعت در آن محبوسند و هیچ نشانی از “کلاس درس” بودن، ندارند. محیطی زجرآور، غیر بهداشتی، شلوغ و پر هیاهو که جسم و روان کودکان را زیر فشار دائمی میگذارد. یک تخته رنگ و رو رفته و تصاویر کریه خمینی و خامنه ای تنها “زینت” این کلاسها است. سخن گفتن از نبود فضای مناسب در بیشتر مدارس برای ورزش، تفریح، بازی و سرگرمی کودکان، بیهوده است. این شرایط بطور واقعی تصویر روشنی از شرایط سخت و دشوار کار معلمان، این بخش محروم جامعه، بدست میدهد.
در کنار این شرایط بسیاری از دانش آموزان که امروز با هزار بدبختی و تلاش کردنهای خانواده ها به مدرسه میرود، بخاطر فقر خانواده، بخاطر سوء تغذیه قدرت تمرکز و یادگرفتن ندارند. بسیار اتفاق افتاده است که این کودکان در سر کلاس از حال میروند. این هم گوشه دیگری از تراژدی به نام مدرسه است.
آنچیزی که امروز در ایران به عنوان اموزش و پرورش می بینیم، با هیچ استاندار انسانی و بشری قابل توضیح نیست. در این جامعه آموزش و پرورش همچون هر کالایی دیگر به فروش رسیده و فاصله طبقاتی عظیمی در ارائه آن به جامعه وجود دارد. بطوریکه بخش بسیار حداقلی از مردم که در رفاه بسر میبرند از بهترین امکانات آموزشی برخوردارند و بخش میلیونی و عظیم جامعه در محرومیت مطلق که ابعاد فاجعه باری بخود گرفته است. بگذریم که اساس همه آنها بر پایه قوانین ارتجاعی اسلامی و آپارتاید جنسی است. اساس آن غیر بشری و یک کودک آزاری تمام عیار است. برپا کردن بساط تبعیض جنسیتی بخش دیگری از تراژدی مدارس است. مجبور کردن کودک دبستانی به داشتن حجاب، برپا کردن مراسم تکلیف برای دختر بچه ٩ ساله است، وادار کردن کودکان به گرفتن روزه و خواندن نماز و برپا کردن مداوم بساط روضه خوانی و عزاداری، گسیل گله های آخوند به مدارس برای شستشوی مغزی کودکان، تاثیرات ناگوار و مخرب خود را بر زندگی و روان این کودکان باقی میگذارد.
در سال ٩٠ از برنامه ریزی اعزام ٩٠ هزار آخوند به مدارس خبر دادند. در بسیاری از مدارس از بسیجیان بجای معلم استفاده می کنند تا فضای مدارس را هر چه بیشتر امنیتی کرده و در مقابل مبارزات معلمان سد ایجاد کنند. این بسیجیان که کمترین دانش و صلاحیتی برای کار تدریس ندارند، بجز صدمه زدن به روحیه کودکان، کار دیگری از دستشان ساخته نیست. راه انداختن تورهای “راهیان نور” به مناطق جنگی و زیارت از نمونه های دیگر اقدامات عوامل رژیم در مدارس است. تصادف اتوبوس یکی از این تورها در در روز دوم فروردين در کيلومتر ۳۵ محور اراک – توره در سال گذشته بود که ده قربانی گرفت و اعتراضات بسیاری را برانگیخت. تورهایی که هدفشان “فرهنگسازی” اسلامی است و بارها قربانی گرفته است. مثال ها از این دست فراوانند و ابعاد فاجعه ای به اسم مدرسه را بیشتر نشان می دهند.
شروع سال تحصیلی یادآور مشکلات عظیم دانشجویان و دانشگاهها نیز هست. دانشجویان بسیاری هستند که بخاطر شهریه دانشگاه ناگزیر به ترک تحصیل میشود. هزینه خوابگاهها و غذای دانشگاهها هر سال گرانتر میشود. از جمله یکی از همین دانشجویان در برنامه مستقیم کانال جدید از درد هایش میگفت. از اینکه ناگزیر است دوازده ساعت در روز کار کند و تحصیلش قربانی نیاز به کار کردنش شده سخن میگفت. سیستم سرکوبگر رژیم بیش از همه جا در دانشگاهها مستقر است. رژیم از ابتدای به قدرت رسیدن با تمام قوا تلاش کرده است که سیستم جداسازی جنسی را در دانشگاهها برقرار کند. جمهوری اسلامی هراس خود را از دانشجویان و دانشگاهها پنهان نمی کند. به همین دلیل گسترده ترین سیستم جاسوسی و سرکوب را در مراکز دانشجویی ایجاد کرده است. اوباش مسلح رژیم در دانشگاهها مستقرند و دوربین های مخفی حرکات دانشجویان را حتی در خوابگاهها و داخل اتاقهایشان تحت نظر دارند.
چه باید کرد؟
شروع سال تحصیلی جدید فرصتی است که علیه اینهمه بیحقوقی و بی مسئولیتی دولت در قبال کودکان و جوانان ما به اعتراضی سراسری برخیزیم.
مسئولیت وضعیت و زندگی نکبت بار میلیونها کودکی که دچار بدبختی های مختلف هستد، بعهده جمهوری اسلامی است. فاجعه زندگی این کودکان محصول جنایات و غارتگری رژیم است. اما ما مردم، در قبال این محرومیت و این بیحقوقی مطلق کودکان نمی توانیم ساکت بمانیم. به راه انداختن جنبشی سراسری برای تحصیل رایگان، برای تحصیل کودکان در مدارس امن و دادن حداقل یک وعده غذای گرم به کودکان در مدرسه، برخورداری کودکان از امکانات بهداشتی و درمان رایگان، برخورداری از پوشاک مناسب و لوازم تحصیلی رایگان، از جمله خواستهای فوری ماست. این خواستهایی است که سلامت و امنیت و آینده کودکان ما به آن گره خورده است. تامین این خواسته ها کار دشواری نیست. این خواستهای حداقل و اولیه را باید از گلوی حکومت اسلامی باید بیرون کشید. فقط یک روز هزینه نیروهای سرکوبگر رژیم برای تامین این خواسته ها برای میلیونها کودک کافی است. فقط هزینه بیت رهبری و بیت دهها آیت اله مفتخور و میلیاردر می تواند این خواسته ها را برای میلیونها کودک تامین کند. حساب بانکی هر کدام از سرداران سپاه و یا دست اندرکاران رژیم می تواند زندگی دهها و صدها هزار کودک را از نکبت و فقر و بدبختی نجات دهد.
شاید گفته شود که فرصت کوتاه است و فورا دست نمیدهد. اما در نقطه صفر نیز قرار نداریم. تاکنون بر سر خواستهایی چون تحصیل رایگان، مدارس امن، ممنوعیت اخذ شهریه و هر گونه اخاذی دیگر از خانواده ها، ممنوعیت کار کودکان و تحت پوشش قرار گرفتن خانواده های آنان در حد یک زندگی انسانی، اعتراضات بسیاری شده است. نهادهایی در دفاع از حقوق کودک شکل گرفته اند. ما نیز وسیعا به این جنبش بپیوندیم.
همه با هم اعلام کنیم که جای کودکان ما در مدرسه است و تحصیل برای همه کودکان و نوجوانان ما در همه سطوح باید رایگان باشد. این خواست بندی از بیانیه کارگران بازنشسته ذوب آهن اصفهان در سال گذشته بود. باید خواست همه کارگران و همه مردم در سطحی سراسری باشد. اکنون که در آستانه بازگشایی مدارس هستیم، کارگران در اعتراض همین امروزشان در کنار خواستهای دیگرشان خواست تحصیل رایگان برای فرزندانشان را در لیست خواسهای فوری خود بگذارند.
اکنون که دو هفته به بازگشایی مدارس باقی مانده است اعلام کنیم که اول مهر ما خواهان مدارس امن و بازسازی شده با تجهیزات ایمنی لازم هستیم. بدین ترتیب خواستهای فوری تحصیل رایگان برای همه و بازسازی مدارس با تجهیزات ایمنی و آموزش و پرورشی شاد، سکولار، مدرن و انسانی را بصورت بیانیه و قطعنامه درآوریم و در تمام محلات و در تمام شهرها پخش کنیم. از امکان مدیای اجتماعی استفاده کنیم و همه اینها را به گفتمانی وسیع در همه جا تبدیل کنیم. قرار مدارهایمان را بگذاریم و اعلام کنیم که زیر بار پرداخت شهریه و اخاذی های دیگر برای ورود و تحصیل کودکانمان در مدرسه نمی رویم و اخطار کنیم که اگرمانعی بر سر ورود فرزندان ما به مدرسه فراهم شود مقابل مراکز آموزش و پرورش جمع خواهیم شد تا پاسخ بگیریم. اعلام کنیم که اگر کودکان ما بدون پرداخت شهریه پذیرش نگیرند، روز اول مهر ما مادران و پدران همراه با فرزندانمان در مقابل درب مدارس جمع میشویم و با برافراشتن پلاکارد جای کودکان ما مدرسه است، خواستار پایان دادن به این تراژدی خواهیم شد. با جنبشی سراسری در دفاع از کودکانمان و با خواست آموزش رایگان در همه سطوح حق مسلم همگان است، به استقبال اول مهر آغاز سال تحصیلی جدید برویم.