جدید ترین

انقلاب و چپ- حمید تقوایی

گفتگو با حمید تقوایی در برنامه سازمانده در کانال جدید
شهلا دانشفر: 
چهار ماه از انقلاب زن، زندگی، آزادی، انقلاب در برابر یک حکومت ضد زن، ضد زندگی و ضد انسان میگذرد و مردم حقیقتا میخواهند با نابودی این رژیم ارزش های انسانی و برابری طلبانه و مدرن را جلو بیاورند. این انقلابی است علیه تبعیض، نابرابری، علیه خرافات مذهبی و برای داشتن یک زندگی انسانی و اینها همه آرمان های سوسیالیستی هستند و از همین رو همواره تاکید کرده ایم که مضمون و محتوای سیاسی این انقلاب که شعار وحدت بخش آن زن زندگی آزادی است، چپ، رادیکال و انسانی است. انقلابی که بازتاب آن در جهان بیسابقه است و بیشترین همبستگی های بین المللی را با خود همراه داشته است. چنین انقلابی طبعا از وجود یک قطب چپ در جامعه دارد حکایت میکند، اولین سوال من از شما حمید تقوایی اینست که این نیروی عظیم چپ در جامعه به لحاظ ساختاری و تعیین یافتگی تشکیلاتی در چه موقعیتی قرار داد؟


حميد تقوایی: ببینید درست است که انقلاب با مرگ تکاندهنده مهسا امینی آغاز شد، ولی رعدی در آسمان بی ابر نبود. زمینه‌هایی داشت، شرایطی بود که به این انقلاب منجر شد. شرایطی که قبلش خیزشهای ۹٦ و ۹٨ را موجب شده بود. وقتی آن شرایط را مد نظر قرار بدهید میبینید که چپ به معنای متشکلش نقش تعیین کننده ای در زمینه سازی های این انقلاب داشته و بی جهت نیست که این انقلاب با شعار زن زندگی آزادی سر بر می آورد. هیچ نشانه ای از شعارها و سیاستها و سیستم ارزشی و مقدسات و اهداف اپوزیسیون راست در این خیزش نیست، بلکه کاملا چپ را نمایندگی میکند.


از نظر تشکل و‌ ساختار پرسیدید در دو سطح می‌توان پاسخ گفت. در سطح تحزب، خوب حزب کمونیست کارگری یک حزب چپ رادیکال است که همیشه پرچم انقلاب را بلند کرده و حتی به با همین عنوان انقلاب زنانه از سالها قبل آنرا تدارک دیده است. گفته چنین انقلابی در راه است و نهاد و کارزار انقلاب زنانه را سارمان داده و فعالیت در بسیاری از عرصه های دیگر که اینجا فرصت نیست واردش بشویم. به هر حال از نظر تحزب حزب کمونیست کارگری امروز مرکز و محور چپ متحزب در جامعه هست. سازمان های چپ دیگری هم فعال هستند. ولی وقتی شما به اپوزیسیون راست نگاه میکنید،‌ می بینید حزبی در کار نیست. اگر هم هست موضوعیتی ندارد. فرض کنید حزب مشروطه هست که کاندید پادشاهی اش انصراف داده و معلوم نیست خواستار چی هست.


می‌خواهم‌ بگویم از نظر تحزب و تشکل های سیاسی، چپ هست که متشکل و فعال است.منظورم هم فقط حزب کمونیست کارگری نیست، احزاب و سازمان های دیگر چپ هم وجود دارند و فعالیت میکنند.
ولی مهم‌تر شاید حضور متشکل چپ از نظر اجتماعی است. چپ در جامعه، در دل مبارزات کارگری، در دل اعتراضات و اعتصاباتی که رکورد گذاشته در تاریخ چند ده ساله ایران حضور فعالی دارد. ‌جنبش کارگری هیچ وقت اینقدر فعال نبوده و فعالیت بدون تشکل ممکن نیست. چهره ها، نهاد ها، کمیته ها و شوراهای متشکل در جنبش کارگری فعالند که نمونه هایش بسیارست. همچنین فرض کنید در جنبش زنان، جنبش علیه اعدام، جنبش معلمان، جنبش بازنشستگان، جنبش در دفاع از محیط زیست، جنبش برای دفاع از حقوق کودک، در تمامی این موارد چهره هایی هستند،‌ نهاد هایی هستند، تشکل‌هایی هستند که اساسا چپ و رادیکالند. به این معنا جامعه یک سرمایه سیاسی مبارزاتی دارد، به خودش تعیین داده است، شکل داده است و از این نظر جامعه ایران کاملا با دوران اختناق آریامهری متفاوت است. در تمام این چهل و خرده ای سال نیروهای چپ،‌ چپ اجتماعی به این معنا که توضیح دادم، در دل مبارزات و جنبش ها علیه جمهوری اسلامی فعال بوده اند. از اولین خیزش زنان علیه حجاب تا امروز که جامعه بلند شده است، ‌چپ درمبارزات فعال بوده، در صف مقدم بوده،‌ سازماندهی کرده، و سیاست ها و شعارهای رادیکال را اشاعه داده است. در واقع چپ هم در سطح حزبی و هم در سطح اجتماعی و ‌میدانی بطور متشکل، سازمان یافته، و با خط و سیاست ها و شعارهای رادیکال و با نقد ریشه ای اوضاع، ‌در میدان بوده است و انقلاب حاضر برآمد و نماد خیلی روشن پیشروی ها و موفقیت این چپ اجتماعی و متشکل هست.


شهلا دانشفر: شما به درستی به دو سطح از بحث اشاره کردید یکی در سطح تحزب و وجود حزب و دیگری در سطح اجتماعی.‌ بنابراین اجازه بدهید که ابتدا روی بحث چپ در سطح اجتماعی به عنوان یک جنبش اجتماعی، بپردازیم. چطورمیشود به این قطب چپ، به این چپ اجتماعی، انسجام بیشتری داد، چطور میشود آن را متعین تر کرد. حزب در این میان چه نقشی دارد ؟


حمید تقوایی: این چپ اجتماعی باید همانطور که در زمینه سازی این انقلاب نقش داشته، در خود این انقلاب هم نقش بسیار برجسته و فعالی ایفا کند. برای این دومی هنوز راه درازی به نظر من در پیش داریم.‌ ببینید انقلاب جاری به شکل یک انفجار شروع شد. آغاز ‌هر انقلابی به نظر من همین شکل را دارد. از این نظر انقلاب زن زندگی آزادی استثنا نیست. همه انقلاب ها به یک معنا غیر منتظره و انفجاری شروع میشوند و بسیاری از نیرو ها و چهره ها، سلبرتی ها و کسانی که حتی قبلا در سیاست نبودند، بمیدان می آیند و نقش ایفا میکنند و‌ این امر مثبتی است. این دستاورد انقلاب است که الان هنرمندان، ورزشکاران، نویسندگان، چهره هایی که شما در سیاست نمیدیدیشان، الان موضع میگیرند، علیه حکومت میایستند و‌ اظهار نظر می‌ کنند. انقلاب نیروهای جدید را فعال کرده است و این یک دستاورد است. از طرف دیگر نیرو های اپوزیسیون که تا بحال به سرنگونی زیاد کاری نداشتند، از سرنگونی صحبت نمیکردند، الان همه برای انقلاب کلاه از سر برمیدارند. خب اینها به یمن خیابان و همین حرکت انفجاری که گفتم اول هر انقلاب هست، حاصل شده و این پیشروی است. ولی انقلاب ادامه پیدا میکند و بعد از این فوران اولیه هر نیرویی شروع میکند به جمع آوری قوا؛ شروع میکند به متشکل شدن، شروع میکند به تاثیر گذاری سازمان یافته. آن چپ اجتماعی که گفتم در زمینه سازی انقلاب نقش تعیین کننده ای داشته باید خودش را ‌به عنوان بخشی از این انقلاب جاری ببیند و برای پاسخگویی به ضروریات این انقلاب متشکل بشود. و تشکل حول یک خط و سیاست معینی معنی دارد.


چند مثال میزنم: فرض کنید امروز چپ میگوید ما دولت ما فوق مردم نمی خواهیم،‌ سایست چپ حزبی، حزب ما و کلا در استراتژی چپ این هست که می‌خواهد مردمی که به انقلاب پیوسته اند و از پایین در سطح میدانی مبارزه می‌کنند، ‌به خودشان شکل بدهند نه تنها به عنوان نیروی فعاله در دل انقلاب بلکه بزنند زیر هر نوع دولت آقا بالا سر و دولت مافوق مردم و به دولت شورائی آینده شکل بدهند.
خب این گفتمان، این خط باید نمایندگی بشود در سطح خیابان، در سطح اعتصابات کارگری، تظاهرات ها، تجمعات، بیانیه هایی که داده میشود که خوشبختانه امروز انتشار این نوع بیانیه ها شروع شده. و باید وسیعتر و عمیق تر بشود. فعالین و چهرهای باسابقه و شناخته شده اعترااضات اجتماعی ای که گفتم در جامعه مدتها فعال بوده اند، در بیانیه هایی که میدهند، درفراخوان هایی که میدهند، در پتیشن های و‌امضا هایی که جمع می‌کنند، این ایده که ما دولت مافوق مردم نمیخواهیم باید جاری باشد.
یک مثال دیگر این که جمهوری اسلامی باید در خارج از کشور سرنگون بشود،‌ یعنی در سطح جهانی طرد و منزوی و بایکوت شود. این حکومت نباید در سطح جهانی از نظر دولتها و مجامع بین المللی و سازمان ملل بعنوان حکومت ایران برسمیت شناخته بشود. این گفتمان هم باید از پایین مطرح شود و در شعارهای میدانی، در بیانیه ها و فراخوان ها خودش را نشان بدهد. این هم یک‌ نکته دیگرست.


خیلی نکات دیگر هست که من واردش نمیشوم. کلا باید بر این تاکید کرد که این جامعه ای که بلند شده،‌ مشت به آسمان میکوبد و در برابر این حکومت عالیترین و پیشروترین خواست ها و اهداف را مطرح کرده، باید هم از نظر مضمونی و در نتیجه از نظر تعین تشکیلاتی پیشروی بیشتری بکند. به خودش انسجام بدهد و به خودش شکل بدهد. خط و مضمون و پلاتفرم سیاسی تشکلها مطلقا تعیین کننده است. وقتی که فرض کنید از اتحاد صفوف انقلاب یا اهمیت هماهنگی و همراهی صحبت میشود، این تنها حول خط و‌ سیاست رادیکال و انسانی امکانپذیر است. ‌این سیاست و خط را چپ متحزب یعنی حزب ما مطرح میکند.
از این زاویه که نگاه کنید بحث می‌رود بین رابطه چپ اجتماعی، فعالین میدانی، با چپ متحزب. سیاستهای حزب ما از بایکوت جهانی حکومت بگیرید تا نقد و مقابله با هر نوع حکومت مافوق مردم تا باز کردن معنی آزادی، باز کردن معنی زن زندگی آزادی، این سه کلمه کلیدی این انقلاب، و همینطور مطرح کردن این که سرنگونی به چه معناست، آیا فقط میخواهیم یک دولتی برود، فقط میخواهیم چند تا آیت الله کنار بروند و یا میخواهیم بزنیم زیر کل این ماشین بوروکراسی، مذهب، سرکوب، نیرو های مسلح، قوانین و همه نهادهای حاکم. تمام اینها گفتمان چپی هست که باید متعین تر بشود و باید سازمان پیدا کند و باید به خودش شکل بدهد.


این حرکت آغاز شده. ما امروز شاهد بیانیه هایی هستیم مثلا علیه اعدام که یک نمونه برجسته بود از طرف چهره های کاملا چپ، رادیکال،‌ شناخته شده،‌ با نفوذ در جنبش کارگری، جنبش دادخواهی، جنبش آزادی زن و غیره. و یا همین فراخوانی که برای ۱۸ دی ماه داده شد دیدید چهل و چند تشکل که با یک موضع گیری کاملا رادیکال و چپ آن فراخوان را دادند. به این معنا آن فوران اولیه الان دارد منجر میشود به تعین بیشتر سازمانی و مضمونی چپ در دل مبارزات، و حزب ما با تمام نیرو می‌خواهد این روند را تقویت کند، به جلو براند، و در صف چهره ها و نهادهای جنبش اعتراضی اتحاد و هماهنگی بیشتر و بیشتری ایجاد کند.


شهلا دانشفر: نکات جالبی گفتید مثلا این که دولت بالا سر نمیخواهیم این حتی به صورت میدانی در گفتمان های جنبش کارگری به صورت مشخص مطرح شده است. از این صحبت میشود که شوراها پاسخ است. کارگران در مبارزاتشان آلترناتیو شوراها را جلوی جامعه گذاشته اند. بطور مثال بارها اعلام کرده اند که ما برده نیستیم که از بالای سر ما مزد تعیین بشود. ما نمیخواهیم که نه در مورد زندگی مان و نه در مورد شرایط کارمان کسی از بالای سرمان تصمیم گیری کند. یعنی زمینه های جنبش شورایی مهیا و فراهم است. و یک نکته مهم دیگر شما رابطه چپ اجتماعی با حزب هست. یعنی عضویت در این حزب به عنوان یک پاسخ سیاسی به این اوضاع و احوال. اما سوال دیگر اینست که الان میبینید که با اوج انقلاب تحرکات در طیف راست زیاد شده است. همان طوری که اشاره کردید اینها حزبی ندارند و این تحرکات اساسا تلاشی برای سروسامان دادن به وضع خودشان است. چون می بینند که از سیر انقلاب عقب مانده اند. بد نیست در این مورد بیشتر توضیح دهید. شما این تحرکات را چگونه می بینید؟


حمید تقوایی: یک مورد گفتمان ائتلاف هست که همانطور که گفته شد بین نیرو های راست مطرح است. به نظرم اینها از ائتلاف صحبت میکنند برای اینکه در صفوفشان تحزب به جایی نمیرسد. شما اگر بر وحدت یا کنار هم قرار گرفتن نیرو ها تاکید میکنید، چه در کمپ راست چه در کمپ چپ، اولین پاسخ حزب است. برنامه معینی باید داشت، سیاست های معینی باید داشت، افق و اهداف اعلام شده ای باید داشت و حول اینها باید جمع شد و فعالیت کرد. احزاب یعنی همین. یعنی مجموعه ای از سیاست های نفی ای، انتقادی، اپوزیسیونی علیه حکومت و همچنین سیاست های اثباتی برای اداره جامعه، اقتصاد و شرایط و مناسبات اجتماعی. اینها تبدیل میشود به یک برنامه که معمولا حولش حزب درست میشود. راست نمیتواند این کار را بکند به خاطر اینکه آن افق را ندارد، به خاطر اینکه با اولین بحث در مورد آینده اختلاف بینشان بالا میگیرد. حتی کسانی که طرفدار سلطنت هستند اینکه شاه باشد یا نباشد اختلاف دارند، شاه حکومت کند یا سلطنت اختلاف دارند، خود کاندیدشان میگوید من نمیخواهم شاه باشم اما عده ای اصرار دارند که شاه داشته باشند.

حزبی به اسم حزب مشروطه داریم که معلوم نیست دلیل وجودیش چیست. حزب مشروطه سلطنتی که کاندیدش انصراف داده است معلوم نیست منتظر چیست و اصلا برای چه فعالیت میکند. اینها دلایل واقعی هست که اپوزیسیون راست نمیتواند متحد بشود و در نتیجه از ائتلاف دم میزنند. منظورشان از ائتلاف همراه شدن نیروهای راست است. نمونه اش جبهه هفت آبان است که اسم روز کوروش هخامنشی را روی خودش گذاشته. خوب این جبهه خود ئیروهای راست است. روشن است که هیچ نیروی دیگری زیر پرچم کوروش کبیر کنار آنها قرار نمیگیرد. منظورشان هم این نیست، منظورشان اینست که بالاخره اگر سر هر چیزی دعوا داریم، سر کوروش کبیر که دعوا نداریم. بیائید سر این دور هم جمع بشویم.


به این معنا به نظر من گفتمان ائتلاف ربطی به میدان ندارد و ربطی به انقلاب ندارد. نه تنها ربطی ندارد بلکه اگر بطور واقعی و در عمل در مقابل صف مردم است. آیکون انقلاب زن زندگی آزادی کوروش کبیر نیست. این انقلاب حزب خودش را دارد، حزب کمونیست کارگری .این انقلاب از نظر سیاسی سازمان یافته هست، این انقلاب متشکل و متعین است. لازم به این نوع تلاش ها نیست. اگر راست می‌خواهد متحد شود حقش است. هر نیرویی میتواند همفکرهایش را جمع کند. اما ائتلاف می‌کنیم که رهبری انقلاب با کوروش کبیر ممکن نیست. برعکس است، انقلاب برای زدن زیر همه مقدسات مذهبی و ملی میهنی شکل گرفته است. زن زندگی آزادی هیچ نشانی از قدوسیت خاک و آب و مرز و ایرانیت و کوروش کبیر و گذشته پرستی ندارد. علیه همه اینهاست. به همین خاطر باید گفت بحث ائتلاف، یا ائتلاف برای رهبری، یا ائتلاف برای گذار، ائتلاف برای دولت موقت، اینها همه گفتمان هایی است که به نظرم پایه و مایه اجتماعی و واقعی ندارد. در میدان و خیابان مطرح نیست. کما اینکه میبینیم بیشتر بحث در خارج از کشور و در میان نیروهای راست مطرح است.


این را هم بگویم که ممکن است توده مردم هم از ائتلاف صحبت کنند و از لزوم اینکه کنار هم قرار بگیریم صحبت کنند ولی این بحث دیگری است. مردم اگر از ائتلاف صحبت میکنند ائتلافی را میخواهند که انقلاب تقویت بشود، ریشه ای تر بشود، پیروزیش تضمین شده تر بشود، نه ائتلاف برای اینکه ارزش های ملی میهنی خاک و آب را و گذشته گرائی را که ربطی به زن زندگی آزادی ندارد و کاملا نقطه مقابل آنست را را وارد کنیم. منظور مردم از ائتلاف فشردگی و انسجام بیشتر نیروهای اپوزیسیون حول یک خط رادیکال و نقد ریشه ای اوضاع هست که بتواند واقعا خشت روی خشت جمهوری اسلامی باقی نگذارد. نیروهای راست نه تنها این را نمایندگی نمیکنند بلکه تمام سابقه فعالیتشان نقطه مقابل اعتراض و نقد ریشه ای به وضع موجود بوده است. ائتلاف به روایت راست همانطور که گفتم یک امر درون جنبشی خودشان است آنهم به این خاطر که نمیتواند وحدت حزبی داشته باشند. به نظر من معنی واقعیش این هست.


شهلا دانشفر: یک پاسخ به این اوضاع از طرف برخی این هست که جریان‌های چپ متحد بشوند. بنوعی از ائتلاف چپ صحبت میکنند. شما پاسختان به این بحث چیست؟


حمید تقوایی: ببینید هر نوع اتحادی، حالا جدا از این گفتمان پوچ ائتلاف که راست مطرح میکند، قبل از اینکه به تعداد و کمیت مربوط بشود به این سوال باید جواب بدهد که اتحاد حول چی؟ برداشت های متفاوتی هم از اتحاد میشود داشت. از همکاری های عملی میدانی بر سر مسائل مشخص گرفته تا ائتلاف سیاسی و تشکیل جبهه و جتی اتحاد سازمانی و غیره. ما با هیچ کدام از اینها از نظر پرنسیپال اختلافی نداریم. همه اینها را بین نیروهای چپ میشود داشت منتها در همه موارد باید روشن باشد که حول چه سیاست و خط مشخصی. یک پلاتفرمی، سیاستی، یک خط تاکتیکی مقطعی و یا استراتژیک مربوط به انقلاب، مربوط به اداره جامعه، مربوط به امر سرنگونی لازم است. یک بیانیه، یک خط، و یک پلاتفرم واحد لازم است.


حزب ما همیشه، قبل از این انقلاب هم، همیشه در عرصه های میدانی مشخصی که مبارزه کرده، مثلا مبارزه علیه اعدام، مبارزه برای آزادی زندانیان سیاسی، مبارزه برای افزایش دستمزد ها و ارتقای وضعیت معیشتی کارگران و کارکنان، همیشه اهداف، مطالبات و پلاتفرمهای معینی را روی میز گذاشته است و اعلام کرده است که حول این پلاتفرمها برای هرگونه همکاری های عملی آماده است. کمپین هایی بوده که حتی از چهره های راست شرکت کرده اند و ما استقبال کرده ایم. مثل کمپین نجات جان سکینه محمدی آشتیانی یا علیه دادگاه شریعه در کانادا. کمپین هایی که در بسیاری موارد موفق هم بوده اند. حزب ما همیشه پرچم دار این نوع همکاریها بوده است. خب در این انقلاب بحث بر سر جنبش سرنگونی است، مقطعی و عرصه ای نیست. در این جنبش باید بیشتر حول خواسته های اساسی تری مثلا بیانه هایی که همین مقابله دولت مافوق مردم برابری را مطرح کند و یا برابری اقتصادی، از بین بردن شکاف طبقاتی، و نظایر آنرا روی میز بگذارد. در این صورت ما با هر نیرویی که حاضر باشد پای چنین سندی را امضا کند آماده هر نوع همراهی و همکاری ای هستیم. طبعا اساسا نیرو های چپ این حرف‌ها را دارند، این خواسته ها را دارند. و این بحثی است در میان نیروهای چپ جامعه.


خلاصه کنم بحث ائتلاف بین چپ، به هر معنی که بگوئید، از کنار هم قرار گرفتن و جبهه، و اتحاد، تا ائتلاف و همکاری عملی و غیره کاملا موضوعیت دارد ولی در تمامی این موارد اساس اینست که حول چه سیاستی و حول چه پلاتفرمی. این را ما درست و ممکن میدانیم و حزب ما همیشه در فعالیت های خودش تلاش کرده این امر اتفاق بیفتد.


شهلا دانشفر: با توجه به نکاتی که اشاره کردید اعضا و کادر های حزب در این شرایط معین انقلاب چه نقشی می‌توانند داشته باشند، شما چه تاکیداتی دارید؟


حمید تقوایی: همانطور که اشاره کردم چپ پایگاه اجتماعی وسیعی دارد. این چپ اجتماعی گرچه بخش کوچکی از آن حزبیت یافته است، عمیقا رادیکال است و تشنه خواست هایی است که اینجا بحث کردیم مثل برابری سیاسی و اقتصادی و اجتماعی، زدن زیر بوروکراسی و دولت مافوق مردم، نقد عمیق جمهوری اسلامی، مذهب زدایی و غیره.
ما همیشه گفته ایم که یک رنسانس ضد مذهبی در راه است، از سالها قبل پرچم انقلاب زنانه را بلند کرده ایم، گفته ایم چطور آزادی زن معیار آزادی کل جامعه هست. اینها اهداف و خواست‌ها و گفتمانهای هست که ما مطرح می‌کنیم.حول اینها باید آن سرمایه اجتماعی چپ که به آن اشاره کردم کنار هم قرار بگیرد و متحد بشود. در جنبش کارگری، در جنبش زنان، در جنبش دادخواهی، در جنبش معلمان، در جنبش بازنشستگان، در جنبش علیه اعدام، جنبش آزادی زندانی سیاسی و غیره چپ قوی است. چپ به معنی مشخص افراد، چهره ها حتی تشکل ها، قوی است. اینها باید کنار هم قرار بگیرند.این نیرو باید هماهنگ شود، و حول شعارهای کلیدی، حول بیانیه ها و قطعنامه ها و فراخوان ها ی کلیدی کنار هم قرار بگیرند.


همانطور که اشاره کردم خوشبختانه حرکتهائی در این جهت شروع شده. مثل بیانیه جمع وسیعی از چهرهای جنبش کارگری و دیگر جنبشهای اعتراضی علیه اعدام. چنین حرکاتی باید بسط پیدا کند و نه فقط حول خواست معینی مثل لغو مجازات اعدام یا آزادی زندانیان سیاسی بلکه با افق و چشم اندازی که مقابل جامعه میگذارد، با اعلام اینکه در شعار زن زندگی آزادی منظور ما از رهائی زن چیست، منظور ما از آزادی و از زندگی چیست. منظور ما از برابری چیست و همچنین در مورد شیوه اداره جامعه چه میگوئیم.
همانطور که شما گفتید اداره شورایی را هفت تپه مطرح کرد که مورد استقبال هم قرار گرفت. این را باید باز کرد که منظور از اداره شورایی چیست. اگر چنین حرکتی را بخواهیم تقویت کنیم آنوقت کلیدش اینجاست که رابطه ای برقرار کنیم بین چپ متحزب و چپ اجتماعی.


فراخوان من به اعضا و کادرها این است که این رابطه را ببینید و حول سیاست هایی که حزب مطرح کرده و من اینجا برخی را فقط اشاره وار گفتم، نیرو جمع کنید. متشکل کنید. منظورم این نیست که همه لزوما عضو حزب شوند. عضوگیری یک وظیفه روتین هست و همیشه باید مردم را به حزب فرا خواند. ولی اینجا تاکید من اینست که در یک سطح وسیع اجتماعی حول سیاست های رادیکال حزب باید نیرو جمع کرد. ممکن است کسی عضو حزب باشد یا نباشد، کافی است موافق باشد که مثلا نباید دولت مافوق مردم را پذیرفت، موافق باشد که سرنگونی به معنی انحلال کل بوروکراسی و ماشین دولت مافوق مردم و زندان‌ها است. موافق باشد که مقصود از برابری فقط برابری حقوقی و مدنی نیست،‌ برابری اقتصادی و اجتماعی هم هست.


حول چنین نکاتی باید متشکل شد. حول این باید فراخوان داد.‌الان دوره ای است که فراخوان های متعددی داده میشود، بیانیه های زیادی داده میشود، پتیشن های مختلفی مطرح میشود. من اعضا و کادرهای حزب را فرا میخوانم که حول این سیاست هایی که برخی را اشاره کردم، در انواع و اقسام اشکال مبارزاتی هر چه بیشتر صفوف انقلابیون و فعالین انقلاب را متشکل کنند، متحد کنند و به آن تعین تشکیلاتی بدهند. این گام مهمی در جهت تعمیق و تقویت انقلاب و پیشروی و پیروزی آن خواهد بود.
۲۴ دی ۱۴۰۱-۱۴ ژانویه ۲۰۲۳

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *