انترناسیونال می پرسد!
محسن ابراهیمی: در این ستون کوتاه فقط میتوان به سرفصلهایی اشاره کرد که به نظرم اینها هستند:
تصور مذهبی بر این است که کتب “آسمانی” حاوی سخنان خدا هستند که به پیامبران وحی شده اند و لذا مقدس هستند. پیامبران هم به این اعتبارکه حامل سخنان خدا و صاحب این کتب هستند خود مقدس محسوب میشوند!
طبق همین تصورات مذهبی، تورات (عهد قدیم) توسط موسی به بنی اسرائیل ابلاغ شده است؛ انجیلهای چهارگانه (عهد جدید) را روح القدس به نحوی به کاتبینش ابلاغ کرده است؛ و قران سخن مستقیم خداست که به محمد وحی شده است! به این ترتیب خدا قاعده مثلث مقدسی است که پیامبر و کتاب دو ضلع دیگرش هستند! این مثلث مقدس در همه ادیان مشترک است.
اما برخلاف تصوری که مذهب شایع میکند، کل این مثلث مقدس مخلوق خود بشر است. برخلاف تبیین مذهبی، انسان مخلوق خدا نیست بلکه خدا مخلوق انسان است که در نتیجه تبلیغ و تهدید خود دستگاه مذهب بر زندگی بشر مسلط شده است؛ پیامبران یا شخصیتهای اسطوره ای هستند که برای پاسخ دادن به نیازهای مقطع معینی خلق شده اند (مثل ابراهیم) یا شاید شخصیتهای واقعی هستند که در مقطع معینی برای پاسخ دادن به نیازهای اجتماعی و سیاسی آن مقطع عروج کرده اند (مثل عیسی و محمد)؛ و بالاخره کتاب “آسمانی” هر دینی مهمترین ابزار پیامبر همان دین است که اغلب توسط کاتبین صاحبنظر آن دین در مقطع عروجشان مدون شده اند.
کتب “آسمانی مقدس” نه آسمانی هستند و نه مقدس. در زمین نوشته شده اند اما به آسمان نسبت داده شده اند. وصل این کتب به نیرویی ماوراء انسان و طبیعت یعنی خدا که ظاهرا در آسمانهاست یک تلاش سازمانیافته توسط پیامبران و دستگاه دین برای تبدیل کردن احکام این کتب به اوامر مقدس، غیرقابل انکار و لازم الاجرا بوده است.
تحقیقات آکادمیک نشان میدهد که تدوین هر سه کتاب ادیان یهودی و مسیحیت و اسلام تاریخ طولانی و پرفراز و نشیبی را از سرگذرانده اند تا به صورت حاضر درآمده اند! در مورد هر سه کتاب تعداد زیادی در طول سالیان زیادی برای نوشتن و انطباق و پاسخگویی به نیازهای سیاسی مقطع معینی نقش داشته اند.
مثلا در مورد قران اغلب تحقیقات دانشگاهی از شخصیتهای زیادی اسم میبرند که یا مستقیما در نوشتن آن دست داشته اند و یا آثارشان در مدون کردن قران مورد استفاده قرار گرفته است. معمولا از این اسامی در میانشان اینها مشترک هستند: امرؤ القیس از شاعران باستانی عربستان، زید بن عمرو که مروج آیین حنفی بود، حسان بن ثابت شاعر رسمی محمد، سلمان فارسی مشاور محمد، بحیرا یک کشیش مسیحی، خدیجه نخستین همسر محمد، ورقة بن نوفل پسر عمه خدیجه، ابی بن کعب منشی محمد، عبدالله بن سلام بن الحار یک یهودی که اسلام آورده بود و مخیرق خاخام یهودی که اسلام آورده بود. این نویسندگان با دقت تمام از اسطوره ها و افسانه ها و احکام تورات و بعدا انجیل درتدوین قران اقتباس کرده اند.
برای مثال افسانه آفرینش در انجیل و قران تماما از تورات اقتباس شده است. “هبوط انسان” در دستگاه نظری هر سه کتاب جای محوری دارد که اشاره اش به نافرمانی انسان در بهشت در برابر خدا و تنبیه انسان توسط خدا با فرستادنش به زمین است.
اگر چه در مسیحیت و قران تغییراتی در افسانه “هبوط” انسان داده شده است اما محورهای مشترکشان دقیقا به خاطر اهداف عمومی مشترک و مشابه هر سه دین سرجایشان مانده اند. این محورهای مشترک چه ها هستند؟
۱- در تورات خدا به آدم و حوا دستور میدهد از میوه درخت دانش نخورند. اما مار فریبشان میدهد و میوه دانش را میخورند و به فرمان خدا به زمین پرتاب میشوند.
۲- بشر بار نخستین گناه آدم و حوا را به دوش میکشد و هیچ انسانی نمیتواند بیگناه باشد.
۳- این حوا است که در این نافرمانی و فریب خوردن نقش محوری دارد.
در پشت این افسانه مذهبی حقایق و اهداف کاملا زمینی وجود دارند:
۱- تنبیه آدم وحوا به خاطر خوردن میوه دانش یک اعلان جنگ سمبلیک توسط مذهب علیه دانش و تشخیص و انتخاب و نقد انسان است.
۲- بشر به خاطر این گناه نخستین همیشه گناهکار و همیشه بدهکار خداست و پیوسته باید تقلا کند این گناه را از خود بزداید. در کنار این وابستگی و حقارت همیشگی، دستگاه عریض و طویل یهودیت و مسیحیت و اسلام با خاخامها و کشیشها و امامان و امامزاده هایشان قرنهاست بیزینس عظیم فروش دعا و توبه و شفاعت راه انداخته اند و مردم را سرکیسه کرده اند.
۳- منشا اصلی این نافرمانی حوا یعنی زن است. آدم را هم حوا به این گرداب گناه انداخته است. اینجا فرصت پرداختن به این که در مقطع تدوین تورات (عهد قدیم) این انگشت گذاشتن بر زن به مثابه منشاء گناه نخستین بشر چه حکمتی داشته است نیست اما در همه مقاطع تاریخی بعدی طبقات حاکم از تحقیر و تعرض به این “گناهکار نخستین” برای در اسارت نگه داشتن کل جامعه با تمام قوا استفاده کرده اند.
تقدس و تقدس زدایی!
خدا، پیامبر و کتاب آسمانی سه وجه مهم مقدسات هر مذهبی است. ساده ترین و سطحی ترین تصور این است که مذهب را از تاریخ و جامعه و سیاست و طبقات انتزاع کنی و تصور کنی که مذهب به خودی خود عاشق مقدسات است. مذهب یک پدیده اجتماعی و حتی باید تاکید کرد که سیاسی است. مقدسات مذهبی هم به این اعتبار یک ارزش در خود مذهبی نیستند. این جایگاه مقدسات در سیاست و جامعه و نظامهای طبقاتی است که تداوم مقدسات را ضروری میکند. مقدسات ابزار ارعاب جامعه، ابزار به تسلیم کشاندن و سربزیر نگه داشتن جامعه است.
بی دلیل نیست که امروز سران جنبش اسلامی حاضرند به هر جنایتی دست بزنند تا ابهت و حرمت مقدسات در هم نشکند. کاریکاتوری از محمد، تمسخر امام نقی، زیر سئوال بردن آیه ای از قران میتواند با فتوای مرگ توسط این یا آن آیت الله روبرو شود. یک دلیل اینکه دستگاه مذهب اصرار دارد مسملین حال به هرزبانی تکلم میکنند قران را حتما به زبان عربی حفظ کنند حفظ ابهت آن است. خواندن و فهمیدن این کتاب مخصوصا با توجه به صدها آیه برای تحریک قتل و کشتار و تحقیر انسان و بیحرمتی زن میتواند هاله رازآلودی را کنار بزند که قرار است این کتاب را همیشه در میان بگیرد!
به خاطر نقش محوری تقدس خدا، پیامبر و کتاب در مذاهب است که اتفاقا یک وجه مهم مبارزه با مذهب تقدس زدایی از این مثلث شوم است.
تقدس زدایی از مقدسات مسحییت مدت زمانی است که به پایان رسیده است. طنز نقادانه و بیرحمانه روشنگران تقدس زدایی از مسیحیت را آغاز کرد و انقلاب کبیر فرانسه آن را به فرجام رساند و دستگاه آدمسوزی مسیحیت را به گل نشاند و امروز دیگر مثلا به سخره گرفتن عیسی خون بپا نمیکند.
در باره مقدسات اسلام، الله و محمد و قران این اتفاق در ابعاد در هم شکننده هنوز نیافتاده است. تحرکات جسورانه ای در اقصی نقاط جهان آغاز شده است. مثلا در میان دهها حرکت شجاعانه علیه مقدسات اسلامی، کارتونیستهای شارلی هبدو اگر چه به قیمت جان عزیزشان یک نقطه درخشان در تقدس زدایی از محمد هستند. هر چقدر ابعاد نقد و طنز مقدسات اسلامی وسیعتر شود همانقدر ابهت ساختگی این مقدسات فرو میریز، جرئت نقد و طنز مقدسات عمومی تر میشود و به همان درجه دست پدرخوانده های اسلام برای کنترل چنین جنبشی عاجز تر میشود. و البته باید گفت که مثل مسیحیت اینجا هم فقط یک انقلاب کبیر دیگری میتواند اسلام را به روزی بیاندازد که مسیحیت به آن دچار شده است!