حکومتی متزلزل، انتقام سخت، مسئله فلسطین! محسن ابراهیمی

در جریان به هلاکت رسیدن اسماعیل هنیه در تهران، هم فرد انتخاب شده، هم مکان و هم زمان کشتن او تصویری واقعی از موقعیت جمهوری اسلامی به دست دادند. حماس در “محور مقاومت” جمهوری اسلامی نقش مهمی دارد؛ هنیه در این سازمان مهم محور مقاومت شخص اول محسوب می‌شد؛ و تهران به‌عنوان سر مار اسلام سیاسی ظاهراً خانه امن تروریست‌های اسلامی مثل رهبر حماس محسوب می‌شد. چنین شخصی از چنین سازمانی در پایتخت تروریسم اسلامی توسط دشمنی که هنوز قرار است به دریای مدیترانه ریخته شود ترور شد. آن‌هم چه روزی؟ فردای مراسم تحلیف ریاست‌ جمهوری اسلامی. این اتفاق نشان داد که نیروهای کشوری (اسرائیل) که خامنه‌ای برای پایان حیاتش زمان تعیین کرده است در بیخ گوش بیت خامنه‌ای در تهران حضور فعال دارند.

معلوم بود به‌ خاطر تصویری که این اتفاق از ضعف و استیصال و درماندگی حکومت اسلامی در مقابل دولت اسرائیل در میان باندهای متعلق به “محور مقاومت اسلامی” باقی می‌گذارد، ابعاد رجز و لاف‌وگزاف درباره “انتقام سخت”به‌مراتب بیشتر از گذشته خواهد بود. دیدیم که چگونه از خامنه‌ای گرفته تا بقیه ردیف شدند و پاسخ سخت را وعده دادند. این پاسخ سخت چگونه خواهد بود، واکنش اسرائیل چه خواهد بود، امکان جنگ گسترده و تمام‌عیار چقدر واقعی است؟ همه اینها مدت‌هاست که موضوع بحث در محافل سیاسی و البته مهم‌ترین نگرانی در میان مردم منطقه است.

بعد از روزهای متمادی که شبح یک جنگ تمام‌عیار را بالای سر مردم منطقه چرخاندند، هر چه از روز قتل هنیه دورتر شده‌ایم،فتیله لاف‌زنی جنگی در میان مقامات حکومت اسلامی هم تا اطلاع ثانوی پایین کشیده شده است.حکام اسلامی فقط در دروغ گفتن استاد نشده‌اند. آنها در معلق زدن‌های سیاسی هم استادند. دیدیم که همان لاف‌زن‌های “انتقام سخت” یکباره در قامت حامیان آتش‌بس ظاهر شدند. نماینده دائم جمهوری اسلامی در سازمان ملل اعلام کرد “پاسخ ایران باید به‌ دقت تنظیم شود تا از هرگونه تأثیر نامطلوب احتمالی بر آتش‌بس احتمالی [در غزه] جلوگیری شود.”سخنگوی سپاه پاسداران در کنفرانسی خبری در توجیه اینکه تا کنون خبری از “انتقام سخت” نشده است اعلام کرد “گذر زمان به نفع ما بوده و احتمالاً دوره انتظار برای پاسخ، طولانی باشد.”و بالاخره روزنامه کیهان که عملاً بلندگوی رسانه‌ای بیت خامنه‌ای است، در مقاله‌ای تأکید کرد که “طبیعی است، هرچه پاسخ قوی‌تر باشد، زمان برای بررسی جوانب هم بیشتر خواهد بود. راز طولانی‌شدن زمان برای انتقام، می‌تواند بزرگ‌بودن انتقام هم باشد.”

راز طولانی‌شدن “انتقام سخت”، بزرگ‌بودن انتقام نیست. سخت بودن شرایط انتقام گیرنده است که در باتلاق سیاسی داخلی و منطقه‌ای خودساخته دست‌وپامی‌زند. جمهوری اسلامی هنوز ممکن است به اقدامی دست بزند، اما دقیقاً به‌ خاطر بحران‌ها، تناقضات و موانع زیادی که در داخل ایران و منطقه با آنها درگیر هست، پاسخش هر چقدر هم مشعشع باشد هنوز پاسخی از نوع “عین الاسعد” خواهد بود. طوری که صورت خامنه‌ای و نظام با سیلی “انتقام سخت” سرخ شود؛ اما خطر جنگی تمام‌ عیار را به دنبال نداشته باشد. ویرانگر بودن چنین جنگی برای سران حکومت اسلامی که در حال حاضر به‌شدت مشغول ویران کردن جامعه و زندگی شهروندان هستند البته مهم نیست. اما در محاسبات این “ویرانگران انسانیت”، ویرانی خود جمهوری اسلامی مهم است. نگرانی از این که خروجی یک جنگ تمام‌عیارمی‌تواند ویران شدن کل عمارت اسلامی و پیکر متلاشی شده خود حکومت اسلامی باشد.

جمهوری اسلامی از اشراف اطلاعاتی، توان عملیاتی و حتی اراده پاسخ سخت توسط دولت اسرائیل آگاه است. می‌دانند اگر جنگی رخ دهد، برعکس دولت اسرائیل، جمهوری اسلامی نه اشراف اطلاعاتی، نه توان عملیاتی و نه اراده سیاسی آغاز جنگی تمام‌عیاربا ارتش اسرائیل که حمایت تمام‌عیار آمریکا را پشت خود خواهد داشت را ندارد. جمهوری اسلامی از آرایش سنگین نظامی امریکا حتی در سطح زیردریایی هسته‌ای حامل موشک‌های هدایت‌شونده در آب‌های منطقه آگاه است.

می‌توان استنتاج کرد که اتاق فکر امنیتی حکومت اسلامی روی این حساب می‌کند که شاید خروجی مذاکرات جاری با حضور آمریکا و مصر و قطر یک آتش‌بس هر چند موقت باشد که در آن صورت می‌تواندآن رابه‌حساب “خویشتن‌داری” حکومت و به عقب انداختن “انتقام سخت” به‌خاطر مردم فلسطین بگذارد، و البته با راکت پراکنی هماهنگ با نیروهای نیابتی و ترور تعدادی شهروند اسرائیلی در گوشه‌وکنار دنیا تکمیل کند و همه را به‌عنوان “انتقام سخت” و یک پیروزی به حزب‌الله و حماس و جهاد اسلامی بفروشد با این امید که هنوز روی جمهوری اسلامی حساب کنند.

اما مهم‌تر از همه اینها فاکتور مردماست که سران حکومت اسلامی مجبورند در محاسبات شان در نظر بگیرند. سران حکومت از موقعیت خود میان مردم به‌خوبی آگاه‌اند. حکام اسلامی در آستانه دومین سالگرد انقلاب زن، زندگی، آزادی بیش از هر زمان با کابوس آن انقلاب سر بر بالین خونینمی‌گذارند و با کابوس بازگشت آن انقلاب بیدار می‌شوند. خوب می‌دانند که خالقین انقلاب زن، زندگی، آزادی در هیچ جنگی با هیچ دولتی و با اتکا به هیچ نوعی از ناسیونالیسم و تحریک هیجانات “وطن‌پرستانه” در مقابل “دشمن خارجی” و “به‌خطرافتادن تمامیت ارضی” و مثلاً دفاع از “مام میهن” و “خاک پاک” – که حکومت اسلامی خاکش را به توبره کشیده است – پشت حکومت نخواهند بود. چند کشور در دنیا سراغ دارید که وقتی رئیس‌جمهورش در سقوط هلیکوپتر به قتل می‌رسد، فروش شیرینی در کشور چندبرابرمی‌شود؟ چند کشور در دنیا می‌شناسید که وقتی یک دولت خارجی مقاماتش را در داخل کشور ترور می‌کند، مردم شادی می‌کنند؟ ایران الان چنین کشوری است.حکومت اسلامی در تصمیمش برای “انتقام سخت” باید روی همه این فاکتورهای بسیار سخت روی زمین حساب کند.

انقلاب در ایران، نابودی جمهوری اسلامی و حل مسئله فلسطین

بارها گفته‌ایم و باز هم باید تأکیدمی‌کنیم که حل مسئله فلسطین از مسیر تشکیل دو دولت فلسطینی و اسرائیلی در کنار هم می‌گذرد؛ اما تحقق چنین اتفاقی منوط به حل مسائلدیگری است: رهاشدن صحنه سیاسی اسرائیل از تسلط جریانات دست راستی مذهبی که حقی برای مردم فلسطین قائل نیستند از یکطرف و رهاشدن صحنه سیاسیدر ساحل غربی و نوار غزه و لبنان از حضور و یکه‌تازی جریانات تروریستی اسلامی مثل حماس وجهاد اسلامی و حزب‌الله و در سطح وسیع‌تر و بنیادی‌تری رهاییایران از جمهوری اسلامی که حق حیات برای مردم اسرائیل قائل نیست فاکتورهای مهمی دراین‌رابطه هستند. تا زمانی که اسرائیل تحت تسلط جریانات دست راستی است،امثال حماس و جهاد اسلامیوکلاً تروریسم اسلامی زمینه فعالیت و حتی رشد خواهند داشت و تا زمانی که جمهوری اسلامی در قید حیات است و یهودیان قرار است به دریا ریخته شوند،تازمانی که این حکومت بتواند در پروار کردن و پروار نگه‌داشتن تروریسم اسلامی درمنطقه نقش داشته باشد،نیروهای مذهبی دست راستی در اسرائیل در صحنه فعال خواهند بود. این چرخه را که مدام بازتولید می‌شود باید جایی از حرکت انداخت تا فضا برای تحقق راه‌حل دو دولتی فراهم شود.

به‌خاطر نقشعمیقاً مخرب جمهوری اسلامی در هر پروسه سیاسی با چشم‌انداز حل مسئله فلسطین و مشخصاً تحقق راه‌حل دو دولت در کنار هم حل مسئله فلسطین نه تماماً بلکه به درجاتتعیین‌کننده‌ای به یک انقلاب پیروزمند در ایران گره‌خورده است. انقلابی که به حیات جمهوری اسلامی پایان دهد. این حکم یعنی گره‌زدن سرنوشت مسئله فلسطین بهسرنگونی جمهوری اسلامی در سطحی تعیین‌کنندهشاید یک کلیشه سیاسی رادیکال به نظر برسد. اما واقعیت این است که با محو حکومت اسلامی، بلافاصله حمایت معنوی، پشتیبانی لجستیکی، سیل پول و اسلحه و راکت و موشک به سمت جیب‌ها و زرادخانه‌هایحزب‌اللهو حماس و جهاد اسلامی هم قطع خواهد شد. حزب‌الله۱۵۰ هزار راکت و موشک در زرادخانه‌اش را در گاراژحزب‌اللهی‌ها در بعلبک تولید نکرده است. حزب‌الله را اصلاً خود جمهوری اسلامی در اوایل دهه هشتاد به وجود آورده است. حسن نصرالله زمانی گفته بود تا زمانی که ایران (جمهوری اسلامی) پول داشته باشد ما هم پول خواهیم داشت! معنای این روشن است. با رفتن جمهوری اسلامی، پیکره ایدئولوژیک، سیاسی و نظامی و کلاً موجودیت نیروهای اسلامی موردبحثبه‌شدت ضربه خواهد خورد. با نابودی سردسته حکومتی جنبش اسلامی در ایران و با سازمان‌های تروریستی اسلامی به‌شدت تضعیف شده در منطقه، قطعاً یک سد مهمحل مسئله فلسطین از بین خواهد رفت و در این صورت حتی موقعیت دست راستی‌های مذهبی نژادپرست در اسرائیل هم نمی‌تواند مثل سابق باشد. دیگر در فضای سیاسی اسرائیل نمی‌توان با نشان دادن دشمنی که اسرائیل را همراه با مردمش منظم تهدید به نابودی می‌کند، استفاده سیاسی کرد. فضا برای تحرک و قوت‌گرفتن شهروندان و نیروهای طرف‌دار دو دولت مستقل در جامعه اسرائیل که همین‌الان هم در کف خیابان علیه باند نتانیاهو اعتراض می‌کنندهم فراهم‌ترخواهد شد. باتوجه‌به همه این فاکتورها، یک انقلاب پیروز در ایران با پایان‌دادن به حیات جمهوری اسلامی، فضایی تازه و بسیار مساعد برای حل مسئله فلسطین هم فراهم خواهد کرد. ***

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *