ترامپ به کاخ سفید بازگشت. بازگشت میلیاردری با اتهامات سنگین زیر بغلش چطور ممکن شد؟ شخصیتی که از نظر اقتصادی نماینده منافع میلیاردهاست؛ از نظر سیاسی آماده است حتی مبانی دمکراسی خود آمریکا را هم دور بزند؛ و از نظر فرهنگی و اجتماعی گندیدهترین تمایلات مردسالارانه و مذهبی را نمایندگی میکند. آیا این اتفاق گواه چرخیدن جامعه به راست نیست؟ آیا بازگشت ترامپ به کاخ سفید نشانه قدرتگرفتن راسیسم و فاشیسم در افکار عمومی جامعه امریکا نیست؟
در تاریخ تحولات سیاسی کم نیستند لحظاتی که مخربترین جریانات دست راستی توانستهاند مردم را پشت خود بسیج کنند. آلمان و ایتالیای دهه سی قرن بیست میلادی دو نمونه شناخته شده هستند. در هر دو مورد، فاشیسم در ایتالیا و مخصوصاً نازیسم در آلمان در قامت ناجی شهروندان از بیکاری و یاس و درماندگی و ناامنی اقتصادی در شرایط بحرانی اقتصادی که محصول مستقیم خود نظام سرمایهداری بود ظاهر شدند. این دو نمونه گواه این هستند که تودهها وسیع مردم در مقابل ارتجاعیترین و مخربترین ایدئولوژیها واکسینه نیستند. نژادپرست سایکوپتی مثل هیتلر توانست یک ایدئولوژی نژادپرستانه را بهمثابه پرچم نجات مردم آلمان از بحران اقتصادی به دست بگیرد، با جذب تودههای وسیعی یک جنبش ویرانگر راه بیندازد و البته خود همان مردم به کام مرگی و ویرانی هولناک کشانده شدند. پیروزی ترامپ قابلمقایسه با عروج نازیسم و فاشیسم در اوایل قرن گذشته نیست. نه شرایط اقتصادی مثل دهه سی قرن بیست است و نه شهروندان این دوره را میتوان در محاصره بیستوچهارساعته میلیونها رادیو مثل دوران نازیها در آلمان و بیاطلاع از همهجا با فریادهای نژادپرستانه مغزشویی و مقهور و مغلوب کرد.
اما ترامپ درهرصورت با تبلیغات پوپولیستی و نژادپرستانه، بهمثابه کسی که ادعا میکند گرانی و تورم و ناامنی و ناامیدی اقتصادی را یکشبه حل خواهد کرد به قدرت رسید. عروج ترامپ در یک سطح پایهای نشانه این است که سرمایهداری با ساختار و احزاب سیاسی موجودش برای مسائل پیش روی نظامش پاسخ روشن ندارد و به همین خاطر میدان برای هارترین شخصیتهایش که حامل ارتجاعیترین افکار است باز شده است.
روشن است که ترامپ با اتکا به اهرمهای قدرتمند قانونی و قضایی و اداری حکومت، تعرض گستردهای را به دستاوردهای اقتصادی و سیاسی و فرهنگی که محصول مبارزات تاریخی بوده است پیش خواهد بود. اما نخواهد توانست، این تعرض را به یک جنبش قدرتمند تودهای تبدیل کند. برعکس خیلی زودتر آز آنچه تصور میرود، حتی برای شهروند متوهم و مستأصل هم معلوم خواهد شد که او برای نجات آنها نیامده است، برای خالیتر کردن بیشتر جیبشان به نفع میلیاردرهای هم طبقه خودش آستین بالا زده است. آمده است تا طبقه خود را روی دوش همان رأیدهندگان پروارتر کند. طبقهای که خود او یکی از ثروتمندترین و فاسدترین اعضایش است. میتوان انتظار داشت که خیلی از کسانی که در ۵ نوامبر با رأی خود ترامپ را به کاخ سفید فرستادند، این بار در خیابانها در تجمع اعتراضی همدیگر را ملاقات خواهند کرد. میتوان انتظار داشت جمعیتی که جنبش اشغال والاستریت را خلق کردند بار دیگر به خیابان بیایند.
پوپولیسم راست و توهم رأیدهندگان
از میان تقریباً ۱۴۰ میلیون رأی، در مقابل ۶۷ میلیون رأی کاملاً هریس، ۷۲ میلیون رأی به نفع ترامپ به صندوقها ریخته شد. سادهترین و سطحیترین استنتاج سیاسی این است که اکثریت رأیدهندگان جامعه آمریکا به سمت جریانات دست راستی آنهم از نوع مالیخولیایی و راسیستی ترامپ چرخیدهاند.
سؤال این است که آیا آن ۷۲ میلیون شهروند آمریکا که به ترامپ رأی دادهاند، مخصوصاً کسانی که در سالهای قبل پایه اجتماعی حزب دمکرات در مقابل حزب جمهوریخواه بودهاند، یکدفعه جذب افکار مالیخولیایی، راسیستی، ضد زن، ضد طبقات محروم ترامپ شدهاند! فکر میکنند گرمایش زمین افسانه است؛ تخریب محیطزیست توطئه تبلیغاتی مارکسیستهاست؛ بیکاری و تورم زیر سر مهاجرین غیرقانونی، “دزدها و مجرمین و قاچاقچیها و قاتلین” است که آگاهانه از زندانهای امریکای لاتین آزاد شدهاند و به آمریکا هجوم آوردهاند؛ پناهجویان هائیتی گربهها و سگهای خانگی شهروندان آمریکا را میدزدند و میکشند و میخورند؛ ابروباد و توفانها را حزب رقیب هدایت میکند؛ طرفداران سقطجنین از حق سقطجنین در ماه نهم بارداری حمایت میکنند، یعنی میخواهند کودک را در آستانه تولد بکشند؟
اگر پاسخ این سؤالات مثبت باشد، قاعدتاً باید منتظر راهافتادن اردوگاههای نسلکشی، آشویتسها و تربلینکاها در آمریکا بود که این بار قربانیانش بهجای یهودیها، پناهجویانی خواهند بود که از آمریکای لاتین و خاورمیانه و آسیا وارد آمریکا شدهاند! افکار و ایدههای فاشیستی تا زمانی که تودههای کثیری را پشت سر خود نداشته باشند، نمیتوانند به یک جنبش تبدیل شود. باز هم تأکید میکنم که در آمریکا تکرار سناریوی نازیها و فاشیستها، یعنی تبدیلشدن ایدئولوژی فاشیستی به یک جنبش سیاسی قدرتمند تودهای با موانع جدی مواجه است. مقاومت گسترده شهروندان نمیگذارد.
آرای ایدئولوژیک – سیاسی یا آرای پراگماتیستی؟
در باره فاکتورهای دخیل در کسب آرای بیشتر توسط ترامپ در مقابل کاندید حزب رقیب دمکرات نکات زیر مهم هستند:
مثل همه کشورهای غرب، در آمریکا هم بخشی از جامعه پایههای اجتماعی ایدئولوژیک و سیاسی دو حزب رقیب هستند. رأی این بخش جامعه به درجات زیادی ثابت است. معمولاً در پایههای ایدئولوژیک و سیاسی احزاب در فواصل کوتاهمدت شیفت اساسی رخ نمیدهد.
مستقل از زن یا مرد بودن و کلاً جنسیت، مستقل از رنگ پوست، مستقل از محل تولد و بهاصطلاح تبار لاتینی و عرب و مذهبی و غیرمذهبی بودن شهروند، اگر شهروندی به افکار و ایدهها و آرمانها و سیاستهای راست تعلق دارد، پایه اجتماعی ایدئولوژیک سیاسی راست است و حامی کاندیدای میشود که گرایش سیاسی و ایدئولوژی خودش را نمایندگی میکند.
اما رأی بخشهای زیادی از جامعه ایدئولوژیک – سیاسی نیست. فاکتورهای زیادی میتواند رأی این بخشها را به نفع این یا آن حزب تغییر دهد. سؤال این است که چه دلایل و زمینههایی همین بخشها را یک روز به سمت حزب دمکرات و روز دیگر به سمت حزب جمهوریخواه و حتی مهمتر به سمت کاراکتری مثل دونالد ترامپ تغییر میدهد؟
در اکثر تحلیلهای پیش از اعلام نتایج انتظار این بود که اظهارات سخیف و راسیستی ترامپ علیه مهاجرین از مکزیک و آمریکای لاتین و زباله نامیدن پورتوریکوییها توسط یک کمدین طرفدار ترامپ در گردهمایی او، نظرات راسیستی او، و رفتارهای مردسالارانه او علیه زنان، اظهارات سخیف او در باره رنگینکمانیها، و اتهامات بسیار جدی قضایی علیه او در باره فساد اقتصادی و غیره مانع بازگشت او به کاخ سفید خواهد بود و این بخش جمعیت در شکست او نقش ایفا خواهند کرد. اما این اتفاق نیفتاد. بلکه برعکس، با استناد به گزارشات اکثر رسانهها، در مقایسه با شکست او در انتخابات سال ۲۰۲۰ در مقابل بایدن، این بار شاهد یک شیفت انتخاباتی حتی در میان همین بخش جمعیت هم بودیم.
برای مثال:
علیرغم اظهارات نژادپرستانه ترامپ، در بخشهایی از ایالت فلوریدا، درصد رأیدهندگان لاتینتبار به کاندید حزب دمکرات از ۶۴ درصد در سال ۲۰۱۶ به ۴۴ درصد در انتخابات اخیر کاهش پیدا کرد.
مراجعه به آرای عمومی و نوعی رفراندوم در ایالت فلوریدا نشان داده بود که اکثریت در این ایالت طرفدار حق سقطجنین هستند اما در همین ایالت، در صد رأی زنان به ترامپ در مقابل کاملاً هریس تغییراتی به نفع ترامپ در مقایسه با چهار سال پیش داشته است.
در ایالت میشیگان، شهروندانی که از کشورهای خاورمیانه به آمریکا مهاجرت کردهاند تعداد قابلتوجهی هستند که در بخشهای مختلف صنعتی از جمله در صنعت اتومبیلسازی مشغول بودهاند و هستند. جمیعتی که اکثرا پایه ثابت انتخاباتی حزب دمکرات بودهاند. انتظار این بود که بهخاطر سیاستهای نژادپرستانه پرو نتانیاهویی ترامپ و جنایات اخیر نتانیاهو علیه فلسطینیها و مردم غزه، این بخش جمعیت نخواهند ترامپ پیروز شود. بنا بر گزارشات رسانههای مختلف، در این ایالت هم نظر بخش قابلتوجهی از این رأیدهندگان به نفع ترامپ شیفت کرده است. در این مورد، علاوه بر دلایل اقتصادی که پایینتر به آن اشاره خواهم کرد ، نقش بایدن در حمایت از نتانیاهو در کاهش رأی کاملاً هریس نقش داشته است.
اینها فقط چند مثال هستند که نشان میدهند فاکتورها و متغیرها و محاسبات زیادی در تصمیمگیری شهروندان هنگامی که پای صندوق رأی میروند نقش ایفا میکنند. سن، جنسیت، مذهب، طبقه، اقتصاد، تحصیل، موقعیت شهروندی، رنگ پوست، ایدئولوژی و عقاید سیاسی و دهها فاکتور دیگر در تداخلی پیچیده برای تصمیم یک فرد در رأیدادن مؤثر است.
به نظر میرسد این بار، مسائل اقتصادی در انتخابات امریکا تعیینکننده بوده است. مردم دنبال راهی و پاسخی برای کاهش فشار اقتصادی ناشی از تورم و گرانی و هزینه بالای مسکن و غذا و انرژی و دارو و درمان هستند و به طور طبیعی از نظر این رأیدهندگان، حزب حاکم که خود مسئول مستقیم وضع موجود تلقی میشود نمیتواند راهحل باشد.
شهروندی که با مشکلات اقتصادی در گیر است و به طور طبیعی مسبب مستقیم همه این وضعیت را حزب دمکرات میداند که همینالان اهرمهای سیاسی و اقتصادی و تصمیمگیریها را در دست دارد، چرا باید برای تغییر این شرایط همچنان به حزب دمکرات رأی دهد؟ چرا نرود سراغ شخصی که ادعا میکند نهتنها در مقابل حزب دمکرات است بلکه حتی با حزب جمهوریخواه هم که کاندیدش است میانه خوبی ندارد؟
ترامپ در نقش چنین شخصیتی ظاهر شد و با تبلیغات پوپولیستیاش برد. شهروندی که به دام تبلیغات پوپولیستی ترامپ افتاده، تصور کرده و قبول کرده که شاید آمدن ترامپ که درهرصورت در مقابل کاندید حزب حاکم است بتواند گرهای از مشکلاتش را بگشاید. شهروندی که خواهان تغییر است، روشن است حزب حاکم را ظرف تغییر نمیداند. روالی که در همه نظامهای پارلمانی سرمایهداری مخصوصاً در نیمقرن اخیر مشابه بوده است و همچنان ادامه دارد.
خلأ آلترناتیو چپ
وقتی اکثریت مردم زیر فشار اقتصادی هستند و به هر دلیلی یک نیروی چپ متشکل نتوانسته است در قامت یک آلترناتیو قابلاتکا ظاهر شود، معلوم است که راست میداندار میشود. در یک سطح کلان اگر یک چنین حزبی در صحنه سیاسی حاضر بود، بیتردید زیر پای ترامپ خالی میشد.
فراموش نکردهایم حتی برنی سندرز که علیرغم فضای شدیداً ضدکمونیستی دستگاه حاکمه آمریکا خود را “سوسیالیست” مینامید، با وعدههای رادیکالتر نسبت به خود حزب دمکرات به میدان آمده بود، در فاصله کوتاهی به یک شخصیت محبوب تبدیل شد. او میگفت “مدیران عامل صنایع نفتی که آگاهانه به تخریب محیطزیست دامن زدهاند باید محاکمه شوند.” میگفت “تحصیل در دانشگاه حق اقتصادی همه مردم است و نباید فقط امتیازی شود برای عدهای معدود”. میگفت حداقل دستمزد دوبرابر شود. خواستار نظام بیمه همگانی بود. خواهان وضع مالیات سنگین بر ثروت میلیاردها بود.
این خواستها نهتنها در چهارچوب طیف راست و محافظهکار آمریکا، بلکه حتی در چهارچوب سیاسی حزب دمکرات هم زیادی رادیکال محسوب میشد. بیدلیل نیست که در رقابت انتخاباتی ۲۰۱۶، هیلاری کلینتون را به برنی سندرز ترجیح دادند. کسی که از نظر مردم بخشی از کل سیستم بود و در مقابل ترامپ که خود را عصیانگر علیه ساختار رسمی و سنتی نشان میداد شکست خورد.
این بار هم ترامپ بهعنوان شخصیتی خارج از احزاب رسمی و نهادهای سنتی حاکم با تبلیغات پوپولیستی به میدان آمد و پوپولیسمش گرفت. پاسخهای ساده و سطحیاش کارساز شد و گذرا هم که شده امیدی برای تغییر به وجود میاورد.
اینها فقط گوشههایی از تبلیغات پوپولیستی ترامپ هستند که ذهن و روان شهروندان مستأصل اما خواهان تغییر را تسخیر کرد:
با گذاشتن ۶۰ درصد تعرفه گمرکی برای کالاهای چین، ۵۰۰ درصد تعرفه برای واردات اتومبیل از مکزیک، تعرفههای بالا برای کالا از آلمان و اروپا و غیره “عظمت را به آمریکا برمیگردانم! “
با اخراج ۱۲ میلیون “مهاجر غیرقانونی و جنایتکار و دزد” کشور را امن میکنم و بیکاری را از بین میبرم و “عظمت را به آمریکا برمیگردانم! “
دولتهای اروپا را مجبور میکنم سهمشان برای ناتو را بپردازند و از جیب شهروندان آمریکا مایه نگذارند و “عظمت را به آمریکا برمیگردانم! “
جنگ اوکراین و روسیه را یکروزه تمام میکنم. جنگ در خاورمیانه را یکروزه تمام میکنم. و نمیگذارم پای سربازان آمریکایی به جنگی که به خودشان مربوط است باز شود و “عظمت را به آمریکا برمیگردانم! “
برای شهروندی که از وضع موجود ناراضی است؛ به احزاب سنتی هم اعتماد ندارد؛ امیدی برای تغییر توسط این احزاب ندارد؛ حزب چپی هم در قامت آلترناتیو در دسترسش نیست؛ شخصی مثل ترامپ که حتی با حزب خودش هم در میافتد قاعدتاً میتواند – اگر چه کوتاهمدت – سوسویی از امید روشن کند. سوسویی که خیلی زود خاموش خواهد شد چون مردم خواهند دید منظورش از بازگرداندن عظمت به آمریکا، کانالیزهکردن سود و پول و ثروت بیشتر به جیبهای عظیم خودش و همطبقهایهایش بوده است.
توهمها خیلی زود فرو خواهند ریخت
درست است ترامپ بیشتر از رقیب دمکراتش رأی آورد، اما همان رقیب هم ۶۷ میلیون رأی به خود اختصاص داد که جمعیت عظیمی است و رأیشان به معنای مخالفت با ترامپ و افکار فاشیستی و ضدزن او است. از طرف دیگر، به نظر من همه رأیدهندگان به ترامپ الزاماً مرد سالاران حامی راسیسم و نژادپرستی نیستند. پیروزی ترامپ به معنای چرخش مردم در مقیاس گسترده به راست آنهم نسخه ترامپیاش نیست.
وقتی گردهای تبلیغاتی فرونشست؛ وقتی حضور ترامپ در کاخ سفید به سیاستهای عملی ضدکارگر، ضد زن، ضد مهاجر، فاشیستی نژادپرستانه ترجمه شد؛ وقتی دستوبال میلیاردرها و صاحبان کمپانیهای عظیم و گرگهای بورس و والاستریت برای خالیکردن جیب رأیدهندهها باز شد؛ وقتی سوسوی امید برای بهترشدن وضع اقتصادی خاموش شد؛ رأیدهندهای که با امید تغییر وضع اقتصادیاش نام این میلیاردر هار را روی برگه رأیش نوشته بود حساب دستش خواهد آمد که باید کاری کند. آنگاه میتوان امیدوار بود که شهروندان رها از توهم، این بار علیه سیاستهای نژادپرستانه و ضد کارگری و ضد زن ترامپ همدیگر را در خیابان، در اعتراض علیه او ملاقات کنند. پوپولیسم در شرایطی که مردم زیر فشار اقتصادی هستند – مخصوصاً در شرایطی که یک بدیل سیاسی قابلتوجه چپ در میدان نباشد – میتواند منشأ امید کاذب برای تغییر باشد اما امیدی که بهزودی به ضد خودش تبدیل میشود و در آمریکا هم بهزودی اتفاق خواهد افتاد.
ضمیمه: ترکیب جمعیتی رأیدهندگان و نقش اقتصاد
وقتی به نتایج نظرسنجی انجام شده توسط “ادیسون ریسرچ” در باره ترکیب جمعیتی رأیدهندگان دقت میکنیم معلوم میشود که در سطح سراسری درصد بیشتری از شهروندان سیاهپوست، لاتینتبار، عربتبار و زن به هریس رأی دادهاند. اما درعینحال در انتخابات امسال، تعداد رأی ترامپ در میان این بخش جمعیت در مقایسه با رأی او در سال ۲۰۲۰ کمی افزایش پیدا کرده است. همچنین این نظرسنجی نشان میدهد که مسائل اقتصادی نقش مهمی در تصمیم رأیدهندگان داشتهاند که میتوان استنتاج کرد این تغییر در میان غیرسفیدپوستها و زنان به نفع ترامپ منشأ اقتصادی داشته است.
هریس ٪۵۳ از آرای زنان را در سراسر کشور به دست آورد؛ ترامپ ٪۴۵. سهم ترامپ ۳ واحد درصد بیشتر از نظرسنجی خروجی ۲۰۲۰ است.
هریس ٪۸۵ از آرای سیاهپوستان را در سراسر کشور به دست آورد؛ ترامپ ٪۱۳. سهم ترامپ ۱ واحد درصد بیشتر از نظرسنجی خروجی ۲۰۲۰ است.
هریس ٪۵۲. از آرای لاتینتبارها را در سراسر کشور به دست آورد؛ ترامپ ٪۴۶. سهم ترامپ ۱۴ واحد درصد بیشتر از نظرسنجی خروجی ۲۰۲۰ است.
ترامپ ٪۵۷ از آرای سفیدپوستان را در سراسر کشور به دست آورد؛ هریس ٪۴۱. سهم ترامپ ۱ واحد درصد کمتر از نظرسنجی خروجی ۲۰۲۰ است
ترامپ ٪۶۰ از آرای مردان سفیدپوست را در سراسر کشور به دست آورد؛ هریس ٪۳۷. سهم ترامپ ۱ واحد درصد کمتر از نظرسنجی خروجی ۲۰۲۰ است.
هریس ٪۴۵ از آرای زنان سفیدپوست را در سراسر کشور به دست آورد؛ ترامپ ٪۵۳. سهم ترامپ ۲ واحد درصد کمتر از نظرسنجی خروجی ۲۰۲۰ است.
هریس ٪۷۷ از آرای مردان سیاهپوست را در سراسر کشور به دست آورد؛ ترامپ ٪۲۱. سهم ترامپ ۲ واحد درصد بیشتر از نظرسنجی خروجی ۲۰۲۰ است.
هریس ٪۹۱ از آرای زنان سیاهپوست را در سراسر کشور به دست آورد؛ ترامپ ٪۷. سهم ترامپ ۲ واحد درصد کمتر از نظرسنجی خروجی ۲۰۲۰ است.
ترامپ ٪۵۵ از آرای مردان لاتینتبار را در سراسر کشور به دست آورد؛ هریس ٪۴۳. سهم ترامپ ۱۹ واحد درصد بیشتر از نظرسنجی خروجی ۲۰۲۰ است.
ترامپ ٪۳۸ از آرای زنان لاتینتبار را در سراسر کشور به دست آورد؛ هریس ٪۶۰. سهم ترامپ ۸ واحد درصد بیشتر از نظرسنجی خروجی ۲۰۲۰ است.
نظرسنجی ادیسون ریسرچ هم نشان میدهد که وضعیت اقتصادی سهم مهمی در تصمیم رأیدهندگان داشته است. این تصور که مسئول مستقیم وضع اقتصادی حزب حاکم یعنی حزب دمکرات بوده است در شیفت آرای به نفع ترامپ نقش ایفا کرده است.
نقش اقتصاد:
٪۳۲ از رأیدهندگان گفتند که اقتصاد بیشترین اهمیت را در تصمیمگیری برای رأیدادن به نامزد ریاستجمهوری داشته است. ٪۱۱ مهاجرت، ٪۱۴ سقطجنین، ٪۳۴ وضعیت دموکراسی و ٪۴ سیاست خارجی را انتخاب کردند.
٪۴۶ از رأیدهندگان گفتند وضعیت مالی خانوادهشان بدتر از چهار سال پیش است، درحالیکه در سال ۲۰۲۰ این عدد ٪۲۰ بود.
٪۵۲ از رأیدهندگان گفتند که به ترامپ در مدیریت اقتصاد اعتماد دارند. ٪۴۶ گفتند که به هریس بیشتر اعتماد دارند.
٪۴۰ از رأیدهندگان گفتند که باید اکثر مهاجران غیرقانونی در آمریکا به کشور خود بازگردند. ٪۵۶ گفتند باید به آنها فرصت درخواست وضعیت قانونی داده شود.
۱۰ نوامبر ۲۰۲۴