بعد از پرتاب نزدیک به۲۰۰ موشک به اسرائیل، سران حکومت صف کشیدند و اعلام کردند “وعده صادق ۲” تمام شد؛ اما اگر اسرائیل پاسخ دهد، این بار زیرساختهای اسرائیل را ویران خواهند کرد! نتانیاهو هم تهدید کرد که پاسخش”دردناک” خواهد بود.
اسرائیل تا کجا پیش خواهد رفت؟
نتانیاهو ۲۰۰ موشک بالستیک جمهوری اسلامی به اسرائیل را مائده آسمانی تلقی کرد. او با کشتار وسیع در غزه موقعیت تضعیف شدهای در جهان پیدا کرده بود. خامنهایبا پرتاب ۲۰۰ موشک به خاک اسرائیل یک فرصت طلایی برای نتانیاهوفراهم کرد تا این موقعیت را تغییر دهد. نتانیاهو بیشترین استفاده را از این فرصت خواهد کرد. اخبار رسمی و غیررسمی حاکی از این است که گزینههای زیادی روی میز کابینه جنگی اسرائیل است: از حمله به پالایشگاههاو انبارهای موشکی گرفته تا حمله به پروژههای اتمی و حتی سربهنیست کردن خامنهای و سردارانش، روی میز کابینه جنگی اسرائیل است. نتانیاهو که میداندخامنهای چقدر در میان مردم ایران منفور است این گزینه آخر را یکجوری به گوش خامنهای رساند وقتی با اشاره به ترور رهبران حماس و حزبالله گفت که عزم او “برای انتقام از دشمنان” را درک نکردند و “احتمالاً کسانی در تهران هستند که این را نفهمیدهاند. اما بهزودی خواهند فهمید! “
میتوان تصور کرد نتانیاهو که خودش و حزبش در اسرائیل با اعتراضات گستردهای مواجه بود، بهزودی و بهآسانی از این فرصت طلایی برای زدن حزبالله و حامیاش در تهران که مردم اسرائیل را تهدید به نابودی میکند کوتاه نخواهد آمد.
جمهوری اسلامی تا کجا پیش خواهد رفت؟
جمهوری اسلامی جایی برای پیشروی ندارد. جمهوری اسلامی در بحران و بنبستغیرقابلحل قرار دارد. اظهارات و واکنش رسمی مقامات جمهوری اسلامی – البته در متن عربدههایحیدرحیدرو جنگطلبانه در لجنزارمجلس اسلامی – بهوضوح نشان داد که حکومت اسلامی دنبال راهی است که از بنبست و بحران جنگی حاضر که خودش مسبب اصلی آن است یکجوری قسر در برود. مسئله برای جمهوری اسلامی، پیروزی نیست. شکست کمتر مفتضحانه است. شکستی که حداقل منفذی بماند تا به حیات رو به موت جمهوری اسلامی کمی اکسیژن برسد.
جمهوری اسلامی در یک موقعیت دو سر باختگیرکرده است. از یکطرف توان ورود به جنگی گسترده با اسرائیل را ندارد که هم از نظر توان نظامی، هم از نظر موقعیت متزلزل حکومت اسلامی در ایران، هم از نظر انزوای سیاسی این حکومت در منطقه و جهان دست بالا دارد. از طرف دیگر اسرائیل، دشمنی که قرار بود “با سطلهای آب مسلمین” به دریا ریخته شود، دشمنی کهخامنهای برای پایان حیاتش زمان تعیین کرده بود، امروز در حال لتوپار کردن بازوهای خامنهای در منطقه است. رجزخوان مشعشع اسلامی در لبنان را نابود کرده است و تهدید کرده است که رجزخوان اصلی خودخوانده مسلمین جهان هم بهتر است بفهمد که مثل نصرالله میتواند نابود شود!
خامنهایامروز امامت نمازجمعه را خودش به عهده گرفت. هدف روشن است. او در همین مدت کوتاه بهاندازه کافی در میان نیروهای وابسته اسلامی بیآبرو شده است.غیبت طولانی او در شرایطی که اسرائیل حزبالله لبنان را همچنان میکوبد، چه معنایی دارد جز بزدلی رجزخوانی که مدعی رهبری شیعیان جهان است، یک مسبب اصلی وضعیت در منطقه است و زمانی لاف زده بود که تلآویو و حیفا را با خاک یکسان خواهد کرد.
هدف سخنان امروز خامنهای در نمازجمعهاساساً تلاشی برای ترمیم موقعیت متزلزلش در میان نیروهای اسلامی موسوم به محور مقاومت، صف حماس و حزبالله و روحیه دادن به نیروهای سپاه و بسیج بود که رهبرشان سالهای طولانی با وعده فتح مسجدالاقصی سرکارشان گذاشته است و همین هفته کمک به حزبالله را به مسلمین جهان با اتکا به امکانات خود احاله کرد!
نیروهایی که هفته گذشته دیدند که درست زمانی کهحزبالله و حماس بیشتر از همیشه زیر ضرب تهاجم اسرائیل هستند، خامنهای پزشکیان را به آمریکا فرستاد تا بگوید سلاح بر زمین خواهند گذاشت اگر اسرائیل هم سلاح بر زمین بگذارد!این ژست صلحطلبانه نگرفت.هم بهخاطر اختلافات در بالای حکومت و هم بهخاطر اینکه معلوم بود این ژست صلحطلبانه حکومت اسلامی بیپایه است. معلوم بود کفگیر حکومت اسلامی برای پروار نگهداشتنحزبالله و سایر اوباش اسلامی در منطقه به ته دیگ خورده است و این حکومت میخواهد از یکطرف مقداری دلار از پولهای بلوکه شده در جهان دستش برسد و از طرف دیگر مردم بهپاخاسته در ایران را با توهم تغییر از درون حکومت نگه دارد.
اسرائیل علناً اعلام کرده است در تدارک ضربات سنگینی به جمهوری اسلامی است. پاسخ حکومت اسلامی فقط میتواند پرتاب موشکهای بیشتر باشد بهاضافهراکتپراکنی باندهای اسلامی در منطقه و بمبگذاری و ترور شهروندان اسرائیلی.
حکومتی که در داخل با شبح همیشه حاضر سرنگونی مواجه است، حکومتی که نیروهای نیابتیاش در منطقه زیر ضرب هستند، قطعاً به فعالیتهایش برای دستیافتن به سلاح هستهایشتاب خواهد داد تا شاید بتواند به کره شمالی خاورمیانه تبدیل شود و شاید بتواند از این طریق بقایش را تضمین کند. کره شمالی اما در اوج جنگ سرد و در زیر چتر بلوک شرق و شوروی اتمی شد. پوتین برای جمهوری اسلامی نمیتواند نقش سران شوروی سابقبرای کره شمالی را ایفا کند. دنیا عمیقاً تغییر کرده است.دول غرب و در رأسشان دولت اسرائیل با حمایت آمریکا نمیگذارند. اسرائیل به هر قیمتی مانع خواهد شد.
واکنش مردم
در صورت تداوم تنش جنگی و گسترده شدن آن،واکنش مردم چه میتواند باشد و خواهد بود؟
این قطعی است که بر خلاف اغلب جنگها میان دولتها و کشورها، ایران متفاوت است. منحصربهفرد است. تقریباً در اغلب جنگهادولتها به تبلیغات و تحریکات میهنپرستانه و ناسیونالیستی چنگ میاندازند تا مردم را پشت سر خود بسیج کنند و خیلی مواقع موفق هم میشوند.
وضعیت ایران و جمهوری اسلامی در این مورد هم متفاوت و همبیسابقه است. مردم در جنگ میان جمهوری اسلامی و دولت اسرائیل جانب حکومت “خودی” را نمیگیرندو برعکس مردم از ضربه دشمن به حکومت “خودی”خوشحال میشوند. به این دلیل ساده که مردم حکومت اسلامی را از خود نمیدانند. دشمن خود میدانند.
درحالیکهنتانیاهو شخص خامنهای را تهدید میکند،غیبت چندروزه خامنهای مردم را یاد “سوراخموش” مشهور میاندازد. حکومت به اسرائیل موشک پرتاب میکند، مردم درشبکههای اجتماعی اتاق فرماندهی سردار سلامی را مسخره میکنند. خامنهای در مرگ حسن نصرالله عزای عمومی اعلام میکند. مردم شادی میکنند.دیوارنویسی، شعارهای شبانه علیه خامنهای، بهآتشکشیدن پوستر حسن نصرالله شروع شده است. اعتصابات و اعتراضات هم همچنان ادامه دارد. در میدان هم مواردی از مرگ بر دیکتاتور شنیدهمیشود. در زیر غرش موشکهای جمهوری اسلامی در آسمان همان روز اول در محله چیتگر تهران شعار مرگ بر خامنهای، مرگ بر دیکتاتور به گوش رسید. شعاری که میتواند و باید به همه جای ایران سرایت کند.
مردم در ایران در هفت سال گذشته سه خیزش بزرگ علیه حکومت راه انداختند که آخری در ابعاد یک انقلاب بزرگ به میدان آمد. همه اینها نشان میدهد که برخلاف خیلی از جوامع درگیر جنگ با یک دشمن خارجی، فضای روانی برای تبدیلکردن اوضاع به یورش مردم به حکومتآمادهتر است.
حتماً مردم نگران هستند که این جنگ تا کجامیتواند گسترش پیدا کند. چقدر میتواند فضا را برای تعیین تکلیف با حکومت تنگ کند. مردمخامنهای و نظامش را میشناسند که ظرفیت این را دارد که میتواند به هر کاری دست بزند تا خودش و دار و دستهاش را نجات دهد. اما همین مردم انقلاب زن زندگی آزادی را برای رهایی همیشگی از شر حکومت اسلامی خلق کردند. همین مردم هم میدانند که تنها یک راه برای ممانعت از گسترش غیرقابلکنترل جنگ وجود دارد: سرنگونی.
یورش به بنیادها و مراکز سیاسی، امنیتی و سرکوبحکومتهای مستبدو ساقط کردن آن در هیچ جای دنیا هر سال رخ نمیدهد. روز و لحظه چنین اتفاقی هرگز قابلپیشبینی نیست. اما باید امیدوار بود و تلاش کرد همان مردمی که در هفت سال سه بار علیه حکومت اسلام قیام کردند، پیش از اینکه دیر شود جنگ خامنهای را به جنگی علیه خامنهای تبدیل کنند.
فضای جهانی بهسرعت علیه جمهوری اسلامی میچرخد. مقایسه کنید اوضاع را با زمانی که جمهوری اسلامی ادعا کرد مکان مورد حمله اسرائیل در سوریه کنسولگری حکومت اسلامی بود و این عملاً تجاوز به خاکشان بود. همین باعث شد دولتهایی کار اسرائیل را محکوم کنند. این بار اسرائیل یک تروریست شناخته شده اسلامی در لبنان را ترور کرد. جمهوری اسلامی ۲۰۰ موشک به اسرائیل زد. این یک خدمت بزرگ به نتانیاهو بود که موقعیت لطمه خوردهاش بعد از کشتار وسیع مردم در غزه را کمی ترمیم کند و حقبهجانب اعلام کند که دست دراز اسرائیل به همهجامیرسد. اینجا هم مثل همیشه ارتجاع در خدمت ارتجاع عمل کرد.
همینجا باید تأکید کنم که فضا در جهان بار دیگر برای یک تحرک گسترده در خارج کشور توسط جمعیت وسیع ایرانی خارج از کشور علیه جمهوری اسلامی فراهم شده است. همان جمعیتی که در جریان انقلاب زن زندگی آزادی با حضور پرشکوهشان با شعار زن زندگی آزادی کمک کردند انقلاب در ایران به قلب مردم جهان راه یابد و افکار عمومی جهان کمسابقهترین و باشکوهترین همبستگی را با انقلاب مردم در ایران نشان دهند. تحرکی که تحتتأثیر و فشار آن مقامات حاکم در دول غربی هم مجبور شدند لحن مماشاتگرانهشاندر قبال جمهوری اسلامی را برای مدتی کنار بگذارند و در ظاهر هم که شده با مردم اعلام همبستگی کنند. باید تلاش کرد همین نیروی وسیع بار دیگر به میدان بیاید و نهادهای بینالمللی و دولتها را زیر فشار بگذارد که سپاه پاسداران را یک سازمان تروریستی اعلام کنند، حکومت اسلامی را تمامعیار بایکوت کنند، در لانههای ترور و جاسوسی حکومت اسلامی را ببندند.
در سالهای گذشته جنبشهای اعتراضات حقطلبانه و پیشرو متعددی در جامعه شکلگرفتهاند و خیلی از این جنبشها هم به درجات متنوعی متشکل شدهاند. امروز بیشتر از هر زمانی حیاتی است این جریانات و جنبشها و اعتراضات و تشکلها و فعالین سیاسیتا میتوانند حرکات اعتراضی متحدانه شکل بدهند. متحد عمل کنند. مردم، جنبشهای متنوع عدالتطلب، پیشرو مخالف نظام اسلامی، در جریان انقلاب زن زندگی آزادی عملاً در کف خیابان اتحاد و همبستگی را تجربه کردند. همین مردم و همین جنبشها امروز بیشازپیشآمادهاند اعتراضات متحد و همبسته علیه جمهوری اسلامی را پیش ببرند.
روشن است که تنها اعتراضات متحد و اعتصابات سراسری بهخودیخودنمیتواند حکومتی مثل جمهوری اسلامی را ساقط کند؛ اما بیتردیدمیتواندفضا را برایامنیتیکردن اوضاع توسط حکومت اسلامیتنگ کند و در مقابل یورش حکومت به مردم و اعتراضاتشان مانع ایجاد کند. میتواندفضای جنگی حکومت را به فضای جنگی علیه خود حکومتتبدیل کند.
“همه تفنگهابهسوی دولت خودی”
جنگهاویرانگرند. اما جنگهای ویرانگر را مردم راه نمیاندازند. دولتها پشتش هستند. برای مقابله با جنگ ویرانگر باید سراغ حکومت ویرانگر رفت. وظیفه عاجل و نقش ما مردم ایران این است که سراغ جمهوری اسلامی ویرانگر، حکومتی که یک پای همیشگی ناامنی در خاورمیانه، و یک پای اصلی تنش جنگی حاضر است برویم.
موضع لنین و کمونیستهای روسیه در جنگ جهانی اول یک نمونه و الگوی برجسته از مقابله با جنگ دولتها بود که هنوز همراه نشان میدهد: همه تفنگهابهسوی دولت خودی! لنین و حزبش توانستند با نگاه رادیکال و انسانی به جنگ، در مقابل نگاه ناسیونالیستی و ارتجاعی در خدمت ارتجاع تزاری، پیروز شوند.
در شرایط کنونی دو جریانمیتوانندعلیه جنبش سرنگونی نقش مخرب ایفا میکنند. اول، نیروهایی که دنبال تغییرات از بالای سر مردم، توسط بندوبستدولتها با جناحهایی از داخل حکومت اسلامی برای مقابله با تغییرات از پایین و توسط مردم هستند. دوم، نیروهایی که از فرط ضدآمریکاییگری در لجنزار جنبش اسلامی و مشخصاً جمهوری اسلامی غوطهورمیشوند. افشا و منزوی کردن این جریانات یک وظیفه عاجل در این دوره است.
ناسیونالیستها و فاشیستها که یکعمر با تبلیغات “مام میهن” و”خاک پاک وطن” توانستهاند مردم را پشت خود بسیج کنند و همان خاک را علیه همان مردم به توبره بکشند، در جریان انقلاب اکتبر روسیه از لنین و حزب بلشویک شکست خوردند. امروز در یک عصر دیگر، در عصر اینترنت و شبکههای شهروند -ژورنالیستهای شریف و انساندوست،فضا برای حاشیهای کردن و شکست قطعی تحریکات قابلانتظار ناسیونالیستی در “اپوزیسیون” ناسیونالیست و اسلامی بسیار آماده است.منظور جریاناتی هستند که با هر پسوندیبه بهانه مقابله با دشمن خارجی در مقابل هیولایی به نام جمهوری اسلامی کرنش میکنند.
مخصوصاً و به طور مشخص در ایران موضع و الگوی سیاسی لنین و بلشویکها یعنی همه تفنگهابهسوی دولت خودی، هم حیاتی است و هم امکانپذیر.
البته در جنگ جمهوری اسلامی و اسرائیل که مرز مشترکی هم با هم ندارند، در اساس تفنگی در کار نیست. موشکها و هواپیماها و بمبارانها کار تفنگ را پیش میبرند. اما حکومت اسلامی با موشک نمیتواند مردم را سرکوب کند. روشن است برای ابراز قدرت در مقابل اسرائیل مجبور است به موشکهایی پناهبرد که ۴۵ سال تمام به هزینه سفره میلیونها انسان زیر خطفقر تولید کرده است؛ اما برایسرکوب مردم درهرصورت به تفنگ متوسل میشود.
وقتی موشکهایخامنهای در آسمان مسابقه رسیدن به اسرائیل راه انداخته بودند، یکی این جمله سؤالیمعنادار را در شبکههای اجتماعی گذاشته بود: “حالا که جنگ شده یک سؤال جدی از مسئولین دارم: “واقعاً جرئت دارین تفنگ بدین دستمون؟”
سران جمهوری اسلامی جرئت ندارند تفنگ دست مردم بدهند به این دلیل ساده که میدانند مردم تفنگهارا بهسوی خودشانهدف میگیرند.میدانند مردم تفنگها رابهسویخامنهای، سردار سلامی، پزشکیان و همه اوباش عمامهدار و بیعمامه و کتوشلوارپوشکه امروز در رأس حکومت هستند و قبلاً در رأس حکومت بودند خواهند چرخاند که زندگی چندین نسل را به یغما بردهاند!
مردم در انقلاب زن زندگی آزادی حتی بدون تفنگ کل عمارت اسلامی را به لرزه درآوردند. معلوم است که اگر تفنگ دست مردم بیفتد حکومت اسلامی چه سرنوشتی خواهد داشت. ***