جدید ترین
churchvsstate

آزادی مذهب تحت حکومتی لامذهب ممکن است!

مصطفی صابر

churchvsstate

همه کس دارد می بیند که جمهوری اسلامی در کنار همه جنایات و مشقاتی که بر مردم تحمیل کرده است، چه بلایی سر پیروان مذاهب گوناگون می آورد. مردم موسوم به دراویش، بهایی، یهودی، مسیحی، زرتشتی و حتی مسلمین سنی همه زیر ستم مذهبی حکومت الله در ایران هستند. از قتل و اعدام پیروان مذاهب و فرق دیگر تا خراب کردن و غارت کردن خانه و کاشانه مردمی که به یک دین دیگر باور دارند تا پاکسازی در ادارات و کارخانه ها و دانشگاه واعمال سایر محرومیت های اجتماعی بر پایه اعتقادات مذهبی، تا فرستادن بولدوزر و خراب کردن کلیسا و خانقاه و مسجد و دستگیری سراسری پیروان یک مذهب، تا ترور کشیش ها و مبلغین مذهبی و غیره، همه و همه در پرونده رژیم وحشی اسلامی در ایران هست.

البته فشار و تضییق علیه پیروان مذاهب گوناگون به این مظاهر افراطی آن محدود نمی شود. بلکه در کنار ستم جنسی و ستم ملی، ستم مذهبی به معنای سیستماتیک و همه جانبه آن یک رکن حکومت اسلامی است. در برخی مناطق ایران نظیر کردستان و بلوچستان، ستم مذهبی پا به پای ستم ملی و مجموعه ای از محرومیت های اجتماعی، اقتصادی و فرهنگی جریان دارد. ستم مذهبی البته اختراع جمهوری اسلامی نیست. به اندازه جامعه طبقاتی که در آن مذهب به یک رکن حفظ حاکمیت و استیلای طبقه حاکم تبدیل شد، قدمت دارد. در ایران مشخصا شیعه اثنی عشری نه فقط در جمهوری اسلامی که در حکومت پهلوی ها و قبل از آن مذهب رسمی و حکومتی بوده است. بی دلیل نبود که شاه قسم میخورد که “نظر کرده حضرت عباس” است. چون واقعا بود! شیعه گری جزئی از “هویت ملی ایرانیان” در ملت سازی مدرن و وجهی از ناسیونالیسم ایرانی و ایدئولوژی حکومت بوده و هست. قرآن و شاهنامه، امام حسین و سیاوش کمابیش در تمامی اشکال ناسیونالیسم ایرانی، از عظمت طلب پروغرب تا ملی اسلامی، از پوزیسیون تا اپوزیسیون، جایگاه خود را داشته و دارد. در نتیجه مردمی که خارج از حیطه مذهب رسمی شیعه قرار داشته اند غالبا مورد انواع تبعیض ها و محرومیت ها قرار گرفته اند. یعنی مذهب رسمی و نتیجه ناگزیر آن یعنی ستم و تبعیض مذهبی یک رکن حاکمیت بورژوازی در ایران بوده است. البته باید اذعان کرد که هیچگاه همچون دوره جمهوری اسلامی و حکومت الله در ایران این ستم و تبعیض مذهبی چنین زمخت و وحشیانه جلوی چشم همه قرار نگرفته است.

اما غرض از عبارات فوق افشاگری از حکومت مذهبی و جنایت هایش نیست. این کاری است که ما همواره کم و بیش در تبلیغاتمان بویژه در تلویزیون کانال جدید کرده ایم و بیشتر هم باید انجام دهیم. خصوصا باید در مورد رابطه تشدید ستم و تبعیض و تفرقه مذهبی با جمهوری اسلامی و بورژوازی دوره ما بیشتر صحبت کرد. مقصود از آن مقدمه تاکیدی بر این است که ما کمونیست ها باید فعالتر و جدی تر در عرصه دفاع از حقوق مردم موسوم به “اقلیت های مذهبی” و در واقع برای تحقق شعار “آزادی مذهب و لامذهبی” و خواست مهم “ممنوعیت مذهب رسمی” که در برنامه “یک دنیای بهتر” آمده فعالیت کنیم. این عرصه ای است که جای کمونیسم فعال و دخالتگر ما به نسبت سایر عرصه های مبارزه علیه تبعیض خالی است و لازم است پر شود. شاید “ضدیت آشتی ناپذیر ما با مذهب” ما را شایق نکند که برای حق مردم به باور یا عدم باور به مذهب فعالانه تر و پر شور تر تلاش کنیم. اما دقیقا همان ضدیت آشتی ناپذیر و بحق ما با مذهب و خرافه و جهل طلب میکند که در این عرصه مثل هر عرصه دیگر مبارزه علیه تبعیض و ستمگری فعال و دخالتگر باشیم.

باید گفت این عرصه ای است که بیشتر جریانات راست و حقوق بشری و نهادها و دولتهای بورژوازی در آن فعالند. این خوب نیست و حتی بنظرم خطرناک است. چرا که اولا، نیروهای راست و بخصوص دولت ها و جریانات سیاسی مذهبی، ستم و تبعیض و مذهبی را دستمایه ایجاد تفرقه و دشمنی بیشتر بین مردم و تقویت و شکل دادن به نیروها و جنبش های سیاسی ارتجاعی برای حل و فصل دعواهای بین خود قرار میدهند. صاف و ساده آنها با تکیه بر ستم و تبعیض مذهبی جنگ حیدری و نعمتی را به سیاست میاورند و خون و جنایت و جهل به جامعه می پاشند تا منافع خود را تامین کنند. چنانکه می بینیم در عراق و سوریه و غیره انجام داده اند.

ثانیا و مهمتر، راست و بورژوازی مساله ستم و تبعیض مذهبی را حتی اگر از لحاظ نظری ممکن باشد از لحاط عملی حل نمی کند. دلیلش این است که بورژوازی دائما دارد مذهب را تولید میکند و بعنوان یک ابزار ایدئولوژیک و سیاسی لازم دارد. حداکثر خواهان آزادی مذهب است تا “بازار” معلوم کند کدام هواخواه بیشتری دارد. چیزی که نهایتا به همین مصیبت دخالت مذهب و حکومت مذهبی و تبعیض مذهبی منجر میشود. برابری بورژوایی اینجا هم به ناگزیر به نابرابری منجر میشود! اینکه در سه چهار دهه اخیر ارتجاع و افراط گری مذهبی چه در شکل اسلام سیاسی چه تمایلات مذهبی فاشیستی دیگر از شرق تا غرب میداندار شده و از برمه تا بغداد و لندن و تا نروژ وحشیانه آدم میکشد تنها و تنها میتواند محصول منافع و ملاحظات سیاسی و اجتماعی و حکومتی سرمایه داری مدرن باشد. امروز مذهب دیگر توجیه کننده حاکمیت فلان فئودال و امپراطور و سلطان و حتی “پدر ملت” نیست. بلکه یک صنعت است در کنار صنعت فحشا و دخانیات و مهندسی افکار و دیگر صنایع که در چهارچوبه نظام بورژوایی تولید و بازتولید میکند. در نتیجه امروز مبارزه پیگیر و آشتی ناپذیر با مذهب و حکومت مذهبی و ایضا ستم و تبعیض و تفرقه مذهبی ناشی از آن تماما بر عهده طبقه کارگر و نمایندگان سیاسی آنها یعنی کمونیستها قرار گرفته است.

در نتیجه نباید لطمات تبعیض و ستمگری مذهبی برای بشریت امروز – چه در ایجاد تفرقه بین مردم کارگر و زحمتکش، چه در عقب نگهداشتن و خرافی کردن فضای جامعه و کمک به تداوم مذهب بطور کلی و چه بخصوص بخاطر تولید سرباز برای جنگیدن زیر علم اعتقادات مذهبی و شکل دادن به ارتجاعی ترین جریانات سیاسی بورژوایی- را دست کم گرفت و از مبارزه فعال و قاطع علیه آن غافل بود. باید در صف اول مبارزه علیه تبعیض مذهبی قرار گرفت.

همانطور که اشاره شد از یک جنبه دیگر هم دخالت فعالتر ما کمونیستها در این عرصه مهم است. مبارزه علیه تبعیض و ستمگری مذهبی جزو لاینفک مبارزه علیه مذهب و حکومت مذهبی است. باید نشان داد که تنها وقتی میتوان به تبعیض و ستمگری مذهبی پایان داد که یک حکومت غیر مذهبی، که هیچگونه مذهب رسمی ندارد، هیچ امتیاز دولتی و اجتماعی و سنتی به هیچ مذهبی نمی دهد، هرگونه تبعیض و تمایز و امیتاز بر مبنای مذهب و اعتقادات شهروندان را ملغا میکند، قویا از آزادی مذهب و لامذهبی بعنوان عقیده افراد دفاع میکند، یعنی دولتی که به معنای دقیق کلمه لامذهب است، تنها چنین دولتی قادر است آزادی مذهب را برقرار کند. اگر این حقیقت دارد، آنگاه مدافعین و کوشندگان برای برقراری چنین دولتی وقتی میتوانند مخاطبین خود را متقاعد کنند که خود عملا و همیشه در خط مقدم “آزادی مذهب و لامذهبی” باشند.

تجربه تاریخی نشان داده است که آزادی مذهب اتفاقا تنها و تنها ثمر مبارزه بی امان با مذهب و امیتازات مذهبی و حکومت مذهبی بوده است. شاهد مسلم این تجربه جوامع اروپای غربی است که عرصه مبارزه شورانگیز دوره روشنگری و انقلاب فرانسه (زمانی که بورژوازی انقلابی بود و علیه فئودالیسم می جنگید) و بعد مبارزه جریانات سوسیالیستی، کارگری و آزادیخواهانه برای محدود کردن و عقب راندن مذهب و حکومت مذهبی و کلیسا بوده است. این پیوند ناگزیر مبارزه علیه مذهب، علیه حکومت مذهبی و علیه مذهب رسمی با مبارزه علیه ستم و تبعیض مذهبی و برای آزادی مذهب را باید به مردم نشان داد. اکنون که بورژوازی از ارزش های دوره روشنگری خود فرسنگها عقب نشسته و تحت لوای “آزادی مذهب” در واقع اهداف خود مبنی بر تداوم مذهب و لاجرم تفرقه و ستمگری مذهبی را ادامه میدهد، نباید این عرصه را خالی گذاشت و یا حتی بازیگر فرعی آن بود. باید با مبارزه فعالتر برای آزادی مذهب و علیه تبعیض و ستم مذهبی در واقع مبارزه با مذهب و حکومت مذهبی را گسترده تر و موثرتر کرد.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *