شهلا دانشفر:
تا آخرین ساعات روز پنجشنبه ۲۴ مرداد بحث بر سر رای اعتماد به کابینه پیشنهادی روحانی موضوع داغ رسانه های رژیم بود. امنیتی بودن کابینه یکی از افتخارات بزرگ روحانی است. به گفته وی کسانیکه به دلایل “دفاع از کشور” در “دفاع مقدس و سپاه” بوده اند، برای همه شان یک افتخار است. یکی از این “افتخارات” طبعا وجود علی ربیعی معروف به عباد، از شکنجه گران رژیم اسلامی است که بعنوان وزیر “کار و رفاه اجتماعی” مورد تائید مجلس هم قرار گرفت. لابد افتخار دیگرشان وجود پورمحمدی وزیر پیشنهادی کشور است که مدال عضویت در کمیته مرگ خمینی در کشتار های رژیم در سال ۶۷ را دارد. الحق که به گفته روحانی خرد جمعی به کار برده اند و در شرایطی که کابوس گسترش اعتراضات کارگران و توده های به جان آمده مردم به هراس کل رژیم تبدیل شده است، بهترین هایشان را برگزیده اند و به قول روحانی وجود کسانی با فهم “امنیتی” در این کابینه از محاسن این گزینش است.
علی ربیعی از افراد بالای وزارت اطلاعات رژیم اسلامی بوده و در رکاب ریشهری (که در مناصب مختلفی چون حاکم شرع دادگاههای انقلاب، دادستان کل کشور و … احکام بیشمار اعدام و زندان و شکنجه صادر کرد) شمشیر زده است. حال به عنوان افتخار روحانی قرار است وزیر کار و تعاون و رفاه اجتماعی باشد و با این انتخاب ظاهرا جنس او نیز کارگری شده است. نکته قابل توجه در این میان نقشی کثیفی است که کانون عالی شوراهای اسلامی و مزدوران خانه کارگر و شعبات آنها، این تشکلهای دست ساز حکومتی، در شهرهای مختلف تحت عنوان تشکلهای کارگری دارند بازی میکنند. سیل طومارها از سوی آنها و دار و دسته هایشان از شهرهای مختلف به سوی مجلس سرازیر شد تا به ربیعی رای اعتماد داده شود. سخن از اینست که گویا او قرار است اشتغال ایجاد کند. قرار است فکری به حال استخدامهای قراردادی و پیمانی کند و غیره. و از جمله اولیا بیگی رئیس هیات مدیره کانون عالی هماهنگی شوراهای اسلامی کشور از انتخاب علی ربیعی برای وزارت کار بعنوان بهترین گزینه سخن میگوید و انتخاب وی را نشانه درک دولت روحانی از “مشکلات کارگران” و فراهم شدن رشد اقتصادی میخواند.
البته بد نیست یادآور شوم که دارو دسته کانون عالی شوراهای اسلامی و خانه کارگر و امثال اولیا بیگی همان کسانی هستند که قبلا نیز از همین دست طومار در حمایت از سعید مرتضوی متهم ردیف اول کهریزک در پست مدیریت تامین اجتماعی رژیم اسلامی جمع کردند.
اما از سوی دیگر و در کنار همه این هیاهو و جنجال ها و در دل نزاعهای درونی شان است که پرونده های جنایات علی ربیعی و پورمحمدی و سایر منتظر الوزاره ها رو میشود. از جمله نقش مستقیم علی ربیعی در شکنجه و اعدام بسیاری از مخالفین رژیم و همچنین پرونده رشوه خواریهای او برای تصدی مدیریت شستا برملا شده است. ربیعی یک نمونه از اعضای دولت “تدبیر و امید” روحانی و بقول خودش از محاسن امر و نتیجه خرد جمعی است.
وعده های دولت روحانی و وزیر کار پیشنهادی اش نیز به کارگران و کل جامعه روشن است. وعده ربیعی به کارگران تلاش برای بالا بردن سود کارخانجات به بالای ۲۵ درصد است. در همین راستا روحانی نیز از خزانه خالی دولت می نالد و تاکیدش بر واقعی کردن بودجه تصویب شده سال ۹۲ است. و راه چاره او وقت خریدن برای دولتی که اقتصادش به گل نشسته است، ادامه طرح “هدفمند کردن یارانه ها” است. طرح آنها ادامه این طرح ریاضت اقتصادی رژیم است. یارانه های نقدی نیز برای به آخر بردن طرحهایشان وبال گردنشان شده است. برای همین دارند از افزایش ۳۸ درصد بر قیمت کالاهای حامل انرژی و نیز ماستمالی کردن همین یارانه های نقدی و جایگزینی آن با بن کالایی سخن میگویند. نتیجه همه این وعده و وعیده ها چیزی جز کشیدن تسمه از گرده کارگران و فلاکت بیشتر آنان و کل جامعه نیست.
امنیتی بودن کابینه روحانی و وجود کسی چون علی ربیعی در راس وزارت کار رژیم اسلامی را نیز باید در راستای ملزومات عملی به اجرا گذاشته شدن چنین طرحهایی دید. اینها همه طرحهای غارتگرانه ای بود که احمدی نژآد آغاز کرد و روحانی هم آن را ادامه می دهد. پیش بینی اینکه دولت روحانی نیز آخر و عاقبتی همانند احمدی نژاد و دولتهای ماقبلش نخواهد داشت، کار دشواری نیست. این را از جنبش اعتراضی گسترده کارگری و جامعه ای که خواستها و مطالباتی دارد، میتوان به روشنی فهمید.
به مبارزات یکماهه اخیر کارگران نگاه کنیم. ابعاد گسترده این اعتراضات، جلو آمدن کارگران با صفی متشکل تر و تعرضی تر در این مبارزات، همه و همه به روشنی حال و هوای امروز جنبش کارگری و به طور واقعی کل جامعه را بیان میکند. بویژه ما امروز با یک جنبش اعتراضی رو به رشد بر سر خواست افزایش دستمزدها و علیه فقر و گرانی روبروئیم. جنبشی که نه فقط در میان کارگران بلکه زمزمه هایش را در کل جامعه میشنویم. فشار این جنبش و جنگ بر سر زندگی و معیشت به گفته خودشان یکی از چالش های مهم دولت روحانی است. گفتمان کارگران نیز بر سر خواست افزایش دستمزدها و علیه فقر و فلاکت حاکم بر جامعه برپایی اعتراضات سراسری است. نکته اساسی اینجاست که این موج را به راحتی نمیشود عقب راند. به نمونه اعتراضات اخیر کارگران کیان تایر نگاه کنیم. درست یک روز بعد از مراسم تحلیف روحانی ما شاهد اعتراضات بیش از هزار کارگر کیان تایر در اعتراض به بازگشت مدیر عامل قبلی کارخانه و خطر تعطیلی و بیکاری کارگران و دیگر خواستها و مطالباتشان را شاهد بودیم. در این اعتراضات اولین ضرب شستشان را نشان دادند و ۵ نفر از کارگران معترض دستگیر شدند. اما کارگران این کارخانه با قدرت اعتراضشان موفق به آزادی همکاران دربند خود شدند و اعلام داشتند که از خواستهایشان کوتاه نخواهند آمد
کیان تایر تنها نمونه نیست. فضای اعتراض، فضای کل محیط های کارگری و در واقع کل جامعه است. بطور واقعی جنگ بر سر تعرضات هر روزه رژیم اسلامی بر زندگی و معیشت کارگران و از جمله جنگ بر سر نقد کردن دستمزدهای پرداخت نشده و علیه بیکارسازیها، جنگ علیه کوتاه شدن دست پیمانکاران از محیط های کار و بالاخره اعتراض علیه دستمزدهای چند بار زیر خط فقر جنگ هر روزه کارگران با رژیم اسلامی است. و ما در شرایطی شاهد همه این اتفاقات هستیم که صفوف رژیم اسلامی از هر وقت در هم ریخته تر است. اقتصاد جامعه فرو پاشیده و مردم خواستهایی دارند که برآوردن آن از حکومت اسلامی ساخته نیست. همه شواهد رودررویی گسترده کارگران و کل جامعه با رژیم اسلامی و دولت روحانی را در چشم انداز نزدیکی قرار داده است. تلاش های دولت روحانی و اهمیت امنیتی بودن کابینه پیشنهادیش و علت پایه ای هیاهوهای تشکلهای دست ساز حکومتی چون کانون عالی شوراهای اسلامی و خانه کارگر و دارو دسته هایشان بر سر برگماری فردی چون علی ربیعی در راس وزارت کار و تعاون اجتماعی را نیز باید در متن چنین شرایطی دید، آنها از جلو آمدن موج اعتراضات کارگری وحشت دارند. اما آنچه که در این میان برای ما کارگران و ما مردم قابل تامل است، دیدن این اوضاع و متحد کردن صف سراسری اعتراضاتمان و رفتن به سوی اعتصابات سراسری است. این جواب درخوری است که میتوان به هیاهو و جنجال های تشکلهای دست ساز حکومتی از جمله کانون عالی شوراهای اسلامی و خانه کارگر جمهوری اسلامی و پادوهای مزدورش داد و تا مرحله سرنگونی جمهوری اسلامی، به عقب راند.