mostafa saber

مصطفی صابر

mosaber.mosaber@gmail.com

حمام خون در مصر! و سرنوشت انقلاب ؟

mostafa saber
مصطفی صابر
حمام خونی که ارتش به بهانه برچیدن تحصن هواداران مرسی راه انداخته، صرف نظر اینکه مصداق جنایت علیه بشریت است، از لحاظ سیاسی تعرضی آشکار علیه انقلاب مصر است. از جمله به این خاطر که پروسه زوال و حاشیه ای شدن جریانات اسلامی و مشخصا اخوان المسلمین را کند میکند و به این نیروی ارتجاعی و ضد بشری زمینه مساعدی برای مظلوم نمایی و توجیه برای ادامه حیات سیاسی می بخشد. دوم، و مهمتر، از این جهت که به بهانه سرکوب اخوان المسلمین ارتش درجه وحشیگری و بی رحمی و قدر قدرتی خود را به نمایش میگذارد و میکوشد به انقلاب خون بپاشد و جامعه را مرعوب کند. ارتش اعلام وضع فوق العاده کرده و حکومت نطامی برقرار کرده است. خیلی روشن است که دارد به در میگوید تا دیوار بشنود!
اینکه ارتش تا چه حد موفق خواهد شد موضوعی است که به آن اشاره خواهیم کرد. اما تردیدی نیست که نمایش سبعیت اخیر در واقع پرده دیگری از تلاش های موذیانه و کثیف ارتش علیه انقلاب مصر است. تلاش هایی که در آنها اتفاقا اخوان المسلمین و جریانات اسلامی همچون مکمل ارتش عمل کرده و میکنند. این دو نیروی سیاسی علیرغم همه اختلافات و تناقضاتشان ارکان حاکمیت بورژوازی مصر و دو تیغه اصلی قیچی ضد انقلاب بورژوایی در آن کشور هستند. شناخت این مکانیسم این قیچی، چنانکه قبلا هم تاکید داشته ایم، برای درک اوضاع مصر و البته برای به پیروزی رساندن انقلاب در مصر حیاتی است.
یادمان هست وقتی التحریر علیه مبارک می جنگید و ارتش و پلیس از نوع همین جنایت های چند روز گذشته را علیه انقلابیون اعمال میکرد، اخوانی ها ترجیح میدادند از دور نظاره گر باشند. وقتی معلوم شد که مبارک رفتنی است، هم اخوانی ها و هم ارتش به انقلاب “پیوستند”! شورای عالی ارتش (به مشورت و توصیه آمریکا) مبارک را از جلوی صحنه کنار برد و ژنرال طنطاوی دولت موقت تشکیل داد. این در واقع اولین کودتای ارتش علیه انقلاب بود.
وقتی دولت نظامیان با موج مخالفت التحریر عقب رانده شد و طنطاوی مجبور گردید با برگ “انتخابات” بازی کند، اینجا بود که نوبت به اخوانی ها رسید تا نقش مکمل خود را در سناریوی ضد انقلاب مصر ایفا کنند. چنین بود که مرسی با حمایت تلویحی ارتش و از طریق انتخابات به قدرت رسید. بعد از طنطاوی اینبار مرسی بود که بخت خود را برای پر کردن خلائی که رفتن مبارک ایجاد کرده بود بیازماید.
وقتی مرسی کوشید قوانین و مقررات ارتجاعی اسلامی را به جامعه مصر حقه کند و در دیکتاتور منشی از مبارک و طنطاوی جلوتر بزند، این بار نوبت ارتش بود که نقش نظاره گر را ایفاء کند و منتظر نتیجه هنرنمایی های دمکراتیک مرسی شود. اما وقتی باردیگر انقلاب مصر و التحریر در هیات “جنبش تمرد” حرکت عظیمی را علیه مرسی و علیه کل مضحکه دمکراسی بازی طبقه حاکمه راه انداخت، این بار نوبت ارتش بود که با عجله به وسط میدان بپرد و مرسی را از کار برکنار کند و دولت موقت تشکیل دهد.
برکناری مرسی در واقع کودتای دوم ارتش علیه انقلاب مصر بود. اما فرق کودتای دوم با اول در این بود که در اولی مبارک از ارتش و کودتاچیان حرف شنویی داشت و کنار رفت و در مورد دوم مرسی به دلائل واضح نمی توانست به راحتی چنین کند. جنبش اخوان السملین برای بقای خود دستکم نیاز به قدری مقاومت در برابر ارتش و کنار رفتن آبرومندانه داشت. چنین شد که دو نیروی ضد انقلاب مصر، یعنی ارتش و اخوان المسلمین در برابر هم قرار گرفتند. اکنون فرصتی فراهم شده بود تا این دو نیرو در زد و خورد باهمدیگر خون و کثافت و ارتجاع و اختناق و سرکوب به جامعه بپاشند و مگر برآیند جدال آنها انقلاب را به عقب براند. این دقیقا وضیعتی است که این روزها برقرار است. عجیب نیست که ارتش به طرحی که گویا با وساطت اتحادیه اروپا و برادعی و برخی اسلامیون میانه رو برای مصالحه ارتش و اخوان تهیه شده بود اعتنا نکرد و حمله وحشیانه و خونین به تحصن هواداران مرسی و اعلام وضعیت فوق العاده را برگزید.
اما آیا ارتش در تداوم فضای رعب و خونریزی موفق خواهد شد؟ آیا آنطور که بعضی مفسرین میگویند اخوانی ها دست به اسلحه خواهند برد و مصر وارد جنگ داخلی خواهد شد؟ آیا جنایت هایی که اسلامیون در همین روزها کرده و از جمله کلیساها را آتش زده اند، دامنه خواهد گرفت و منجر به جنگ های فرقه ای در مصر خواهد شد؟ در یک کلام آیا اوضاع مصر به سمت اوضاع سوریه میرود؟
این سوالات البته رنگ و بوی جنجال رسانه ای دارد که خیلی مواقع سبک هالیوود و صنعت سرگرمی را مبنا قرار میدهد و برای جلب مخاطب به همه چیز تنش و هیجان می بخشند. واقعیت این است که بورژوازی خواهان ثبات و آرامش و صدالبته پایان انقلاب در مصر است که اهمیت کلیدی در منطقه و به این اعتبار جهان دارد. اما دو نکته اینجا هست که سرنوشت جامعه مصر را نامعین میکند:
اول اینکه بورژوازی نه فقط در مصر که دستکم در کل منطقه خاورمیانه با نوعی بحران الگوی حکومتی روبروست. حقیقتا در صف بورژوازی کسی نمی داند چه کند. برای مثال وقتی مرسی و اخوان المسلمین سرکار آمد کل بورژوازی نفسی به راحتی کشید که حالا قرار است الگوی ترکیه در مصر نیز تکرار شود. اما طنز تاریخ این بود که مرسی و الگوی مورد تقلیدش یعنی اردوغان تقریبا بطور همزمان با موج عظیم حرکت انقلابی و دخالتگرانه توده های مردم دود شدند و هوا رفتند. در نتیجه حالا ارتش مصر گرچه قدرت را در دست دارد اما هیچکس نمی داند باید به سوی کدام الگو حرکت کند. الگوی مبارکی و اردوغانی هردو شکست خورده اند. الگوی دیگری ساخته و پرداخته نشده است. و این در حالی است که هیچکدام از خواسته ها و مطالبات مردمی که برای “نان و کرامت” انقلاب کرده بودند پاسخ نگرفته و زمین زیر پای بورژوازی داغ تر از همیشه است.
فاکتور دوم اما به ضعف و ناتوانی انقلاب بر میگردد. انقلاب مصر گرچه نشان داده بسیار پرقدرت و عمیق و پر ظرفیت است، اما در عین حال بنحو نگران کننده ای فاقد افق روشن سیاسی و رهبری و سازمان مستقل و منسجم خود و نهایتا فاقد الگوی حکومتی معرفه و مورد قبول مردم است. برای مثال قابل تعمق است که جنبش قدرتمند “تمرد” که عملا مرسی را برکنار کرد، البرادعی را بعنوان نماینده خود در سطح سیاسی تعریف کرده بود و از دولت موقتی که ارتش با کودتای خود سرهم کرده بود دفاع کرد و میکند. بعبارت دیگر انقلاب در مصر از حد التحریر و اجتماعات عظیم توده ای و حالت سلبی جلو تر نیامده است و هیچ وجه اثباتی قائم به ذات خود ندارد. یعنی رهبری ندارد. چرا که انقلاب یک جریان سلبی است اما رهبری آن در واقع وجه اثباتی آنست. این وضعیت به معنی این است که نه فقط بورژوازی و ضد انقلاب فاقد یک الگوی حکومتی برای اعاده اوضاع به نفع بورژوازی است، بلکه انقلاب و طبقه کارگر و همه محرومان جامعه نیز جز التحریر و اجتماعات و تظاهرات های خود چیزی ندارند و فاقد یک الگوی روشن حکومتی هستند.
این وضعیت به معنای این است که انقلاب در مصر علیرغم همه عمق و قدرت اش به ناگزیر سردرگم و نا روشن است. چرا که مساله اساسی هر انقلاب مساله قدرت است و انقلاب مصر تکلیف خود را بر سر این مساله اصلی روشن نکرده است. درست همین وضعیت است که اوضاع را خطیر و غیر قابل پیش بینی میکند. درست در چنین موقعیتی است که مفسرین و ژورنالیست ها امکان می بابند سوالات هراس انگیز هالیوودی فوق را طرح کنند.

جواب آن سوالات را فقط میتوان با پراتیک انقلابی جامعه داد. و قبل از هر چیز فقط وقتی انقلاب در مصر الگوی حکومتی خاص خود را مطرح کند و به حکومت های نوع مبارک و طنطاوی و مرسی و السیسی و غیره پایان دهد، آنوقت راه حل روشنی در مقابل جامعه مصر قرار میگیرد. عناصر اولیه این الگوی حکومتی در همان جنبش التحریر و در هر جایی که توده های عظیم کارگر و زحمتکش دست به عمل زده اند داده شده است. برقراری حاکمیت شوراها و ارگانهای اعمال اراده خود مردم. انقلاب در مصر باید هرچه زودتر به این سمت برود و تا وقتی نرود آنچه که میتوان پیش بینی کرد دوره ای تلخ از سردرگمی و جدال های گاه بی سرانجام است.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *