تدوین شده بر مبنای مصاحبه با کانال جدید
کیوان جاوید: جمهوری اسلامی روز ۲۱ تیرماه را روز حجاب و عفاف اعلام کرد و با یک عکس العمل تعرضی شدید و گسترده توسط زنان و مردان آزادیخواه مواجه شد. از این اقدام جمهوری اسلامی و تعرض مردم چه ارزیابی ای دارید؟
حمید تقوایی: حمله جمهوری اسلامی به زنان و سختگیری در مورد پوشش و حجاب زنان همیشه اقدام و زمینه ای بوده است برای حمله به کل جامعه. حکومت به ۵۰ درصد جامعه تعرض میکند برای اینکه کل جامعه را مرعوب کند، برای اینکه همه را ساکت کند. در ماههای اخیر جمهوری اسلامی با دریائی از نفرت و خشم مردم روبرو بوده است و در برابر این شرایط تلاش میکند به هر وسیله و شیوه ممکن اعتراضات مردم را مهار کند و جامعه را مرعوب کند و به عقب براند. یکی از این شیوه ها شلاق کشیدن بروی زنان و تعرض به زنان است. بنظرم علت اینکه امسال ۲۱ تیر را بعنوان روز عفاف و حجاب اعلام کردند و تلاش کردند که در کوچه و خیابان و اداره و محل کار و همه جا زنان را بخاطر بی حجابی یا بدحجابی تحت انواع فشارها قرار بدهند اقدامی از سر استیصال بود که به نتیجه ای هم نرسید. خشم و نفرت مردم از حکومت و سطح اعتراضات بخشهای مختلف جامعه و بویژه زنان عمیقتر و گسترده تر از آنست که حکومت بتواند با چنین اقداماتی مردم را به عقب براند. بر عکس اعتراضات را تعرضی تر و کوبنده تر خواهد کرد. این اتفاقی بود که دقیقا در مورد حجاب روی داد. نفس اعلام روز کذائی حجاب و عفاف کافی بود تا جنبش علیه حجاب و کلا علیه بیحقوقی زنان اوج تازه ای بگیرد و گسترده تر و تعرضی تر از هر زمان بمیدان بیاید.
کیوان جاوید: حزب کمونیست کارگری همیشه با حجاب اسلامی که رژیم به زنان تحمیل کرده است مخالف بوده و علیه آن مبارزه کرده است آیا شما با حجاب اجباری مخالفید یا با نفس حجاب اسلامی؟
حمید تقوایی: ما با هر دو مخالف هستیم منتها این مخالفت در دو عرصه مختلف مبارزاتی صورت میگیرد. از جنبه اول یعنی حجاب اجباری ما خواهان این هستیم که این قانون لغو بشود و حجاب، اجباری نباشد. ما طرفدار بی حجابی اجباری نیستیم ولی مخالف حجاب اجباری هستیم و معتقد هستیم که این تعرضی به حقوق زنان است و باید لغو بشود.
جنبش علیه حجاب، جنبشی است که با همین مطالبه لغو حجاب اجباری از همان ماه اول بقدرت رسیدن رژیم آغاز شد. در همان ۸ مارس سال ۵۷، زمانی که هنوز عمر حکومت به یک ماه هم نرسیده بود، وقتی خمینی دستوری داد که حجاب را اجباری میکرد اولین و بزرگترین اعتراض علیه جمهوری اسلامی رخ داد. ده ها و صدها هزار زن و همچنین مردان آزادیخواه با شعارهائی نظیر “آزادی نه شرقی، نه غربی، جهانی است” و ” ما انقلاب نکردیم تا به عقب برگردیم” علیه حجاب به خیابانها آمدند. این یک جنبش اجتماعی است که تا امروز ادامه دارد و حزب ما از همان آغاز علیه حجاب اجباری بوده و علیه آن مبارزه کرده است.
این یک جنبه از قضیه است. از سوی دیگر ما علیه نفس حجاب اسلامی هستیم بعنوان تحقیر زن و نگاه به زن بعنوان کالای جنسی. نفس حجاب به این معنی است که زن برده جنسی شمرده میشود. حجاب در واقع بسته بندی شرعی زن برای اینست که فقط قابل استفاده از طرف صاحب کالا یعنی مردان محرم باشد. متاسفم که این کلمات را بکار میبرم ولی این فلسفه اسلام و حکومت اسلامی است. در اسلام زن هویت مستقلی ندارد؛ تحت قیمومیت مردان خانواده، پدر و برادر و یا شوهر است و از طرف دیگر باعث گناه و انحراف مردان تلقی میشود. ازینرو به نظر اسلامیون باید حجاب را حفظ کند تا از چشم مردانی که شرعا قیم او نیستند محفوظ بماند! حق استفاده انحصاری شوهر از زن در حجاب خودش را نشان میدهد. در مغز متحجر و مریض آخوندها و مذهبیون حاکم بدن زن باعث شر است، باعث اغوای مرد و فساد مردان است و بنابراین باید در حجاب محصور بماند برای استفاده انحصاری محرمها! این تمام فلسفه حجاب جمهوری اسلامی است و به این معنا ما به عنوان یک سیستم فکری و ارزشی با فلسفه حجاب از پایه مخالف هستیم. ما در عین اینکه معتقدیم از نظر حقوقی باید حجاب اجباری لغو بشود میخواهیم با مبارزه فرهنگی، آگاهگری و روشنگری ریشه حجاب را از جامعه براندازیم. حجاب در واقع قفس متحرک زنان است، یعنی دیوار آپارتاید جنسی و جدایی زن و مرد در جامعه است و به این عنوان ما اصولا با حجاب اسلامی مخالف هستیم. منتها راه مبارزه با نفس حجاب، اجباری کردن بی حجابی نیست بلکه روشنگری و آگاهگری است.
این را هم بگویم که ما معتقدیم حجاب کودکان باید قانونا ممنوع شود. حجاب کودک چه اختیاری و چه غیر اختیاری باید ممنوع بشود چون کودک هنوز به سن انتخاب نرسیده. کودکان مذهب ندارند. کودک هنوز به سنی نرسیده که خودش مذهب و یا بی مذهبی را انتخاب کند و یا حجاب داشته باشد و یا نداشته باشد. حجاب کودک با زندگی شاد و پرتحرک و بازی و ورزش دختربچه ها نیز در تناقض است. بنابراین علاوه بر لغو حجاب اجباری، حجاب کودکان هم باید ممنوع باشد.
کیوان جاوید: یک اتفاقی که درست بعد از همین روز کذایی عفاف و حجاب افتاد این بود که شعار حجاب بی حجاب وسیعا رواج پیدا کرد. از سوی دیگر مخالفت با اجباری بودن حجاب هم همیشه گفتمان مطرحی بوده است. آیا رابطه ای بین او دو شعار هست؟ آیا این شعارهای متفاوت متعلق به جنبشهای متفاوتی هستند؟
حمید تقوایی: همانطوری که گفتید الان دو شعار خیلی در جامعه گسترده شده است که گرچه قبلا هم مطرح بود ولی امروز دیگر تبدیل شده است به گفتمان عمومی. یکی حجاب بی حجاب است و یکی هم لغو حجاب اجباری. این دو حتما به هم مربوط هستند و ارتباطش را در سوال قبلی توضیح دادم. وقتی کسی شعار میدهد حجاب بی حجاب یعنی با نفس حجاب مخالفیم و حجاب را کنار میگذاریم و به این معنا دارد آن فلسفه، آن بینش، آن سیستم فکری که حجاب را علامت عفت و عفاف میداند زیر سوال میبرد و میگوید این را قبول ندارم. در واقع شعار حجاب بی حجاب تیشه به ریشه حجاب و بینش اسلامی مدافع حجاب میزند. مطالبه لغو حجاب اجباری خواست این جنبش ضد حجاب هم هست دقیقا به این دلیل که حجاب چنین تحقیر و بی حقوقی ای را به زن تحمیل میکند و اجباری بودن آن بعنوان قانونی کردن این تحقیر و اهانت به زنان است. حجاب بی حجاب فلسفه عمومی حجاب را زیر سوال میبرد، حجاب بعنوان قفس متحرک زنان را زیر سوال میبرد و لغو حجاب اجباری میگوید از نظر قانونی باید زن آزاد باشد که پوشش را خودش انتخاب کند. البته کسانی هم هستند که صرفا با اجباری بودن حجاب مخالفند. آنها نقد عمیقی بر حجاب و سیستم فکری مذهبی که حجاب را توجیه میکند ندارند ولی آنها هم جزئی از جنبش علیه حجاب محسوب میشوند. امیدوارم مخالفین اجباری بودن حجاب هم در روند این مبارزه به ماهیت ارتجاعی حجاب اسلامی پی ببرند. در هر حال باید گفت این دو شعار کاملا به هم مربوط هستند و ما می بینیم که امروز هر دو شعار موازی هم در جنبش رهائی زن مطرح میشود و آزادیخواهان چه زن و چه مرد این شعارها را علیه جمهوری اسلامی در دست گرفته اند.
کیوان جاوید: عده ای میگویند حجاب بخشی از ایدئولوژی حکومت و امری هویتی برای حکومت است و برخی هم آنرا مساله ای صرفا سیاسی میدانند. نظر شما چیست؟ آیا تاکید حکومت بر حجاب امری سیاسی است و یا عقیدتی، ایدئولوژیکی؟
حمید تقوایی: بنظر من یک تعرض سیاسی است که مثل هر سیاست و موضع دیگر حکومت با اتکا به اسلام آن را تبیین و توجیه میکند.
اصلا نفس اینکه در ایران حکومتی با پرچم اسلام روی کار آمد یک امر سیاسی بود و نه امری عقیدتی. به این دلیل نبود که جامعه عقاید مذهبی داشت، طرفدار آخوندها بود یا جامعه خیلی دوست داشت مذهب اسلام وارد قوانین بشود. جامعه علیه دیکتاتوری سلطنتی بپا خاسته بود و به انقلاب عظیمی شکل داده بود ولی یک نیروی ضدانقلابی به اسم خمینی و اسلامیون آمدند سوار آن انقلاب شدند و این بلا را بر سر جامعه آوردند که امروز می بینیم.
بنابرین بند ناف جمهوری اسلامی با اسلام سیاسی بریده شده است. اسلامی که در مقابل آزادیخواهی، برابری طلبی، و تمام آرمانها و خواستهای انسانی که در انقلاب ۵۷ مطرح بود و هنوز هم وسیعا در جامعه مطرح است می ایستد. اسلام برای این حکومت سیستم فکری عقیدتی است که با اتکا بر آن بتواند سیاستهای ضدانسانی اش را پیش ببرد.
اگر فراموش نکرده باشید جامعه بعد از قیام بهمن به خانه نرفت. انقلاب در واقع تا ۳۰ خرداد ۶۰ ادامه داشت. اعتراضات مردم همه جا رو به گسترش بود. همه جا شورا درست شده بود. مردم آزادی میخواستند، برابری و رفاه میخواستند و انتظار داشتند با سقوط نظام سلطنتی خواستهایشان برآورده بشود. روزنامه های مختلف منتشر میشدند و احزاب مختلف و فعالین در عرصه های مختلف متشکل شده بودند. در دانشگاهها، در کارخانه ها، در کردستان و در کل جامعه مردم پیگیر خواستهایشان بودند.
جمهوری اسلامی در برابر این جامعه پر تحرک پرچم اسلام را بلند کرد و با شلاق کشیدن بر روی زنان در واقع حمله به کل جامعه را آغاز کرد. اول به روی زنان شلاق کشید و بعد به روی همه مردم. دانشگاهها را کوبید، به کارگران بیکار شلیک کرد، به ترکمن صحرا و کردستان حمله برد و کشتار کرد. فلسفه و علت سیاسی روی کار آمدن چنین حکومتی این بود که قدم اول انقلاب ۵۷ را خفه کنند و در قدم دوم چپ و خطری که بنظر خودشان در آن زمان قدرتگیری چپ در ایران همسایه شوروی ایجاد میکرد را خنثی کند. نه فقط طبقه سرمایه دار و مفتخوران در ایران بلکه طبقه بورژوازی جهانی به این نتیجه رسیده بود که برای درهم کوبیدن انقلاب باید اسلامیون را روی کار بیاورند.
به این ترتیب در مقابل یک انقلاب عظیم آزادیخواهانه، برابری خواهانه و انسانی جمهوری اسلامی روی کار آمد و وظیفه تاریخی اش را انجام داد و زد و بست و کشتار کرد که تا امروز هم ادامه دارد.
اسلام برای این حکومت ایدئولوژی و ابزار تبیین و توجیه سیاست سرکوب و کشتار است اما آنچه این سیاست را ایجاب میکند منافع زمینی مفتخوران سرمایه دار است که چه در ایران و چه در سطح جهانی به اسلام بعنوان آخرین اسلحه تقابل با نیروی چپ و آزادیخواهی و برابری طلبی نیازمند شده است. زن ستیزی جمهوری اسلامی را باید در این چارچوب دید. امروز حجاب پرچم نه تنها جمهوری اسلامی بلکه جنبش فوق ارتجاعی اسلام سیاسی در همه جای دنیا است. جنبش ضد انسانی ای که همه جا در مقابل جنبش رهائی زن، جنبش اته ئیستی و ضد مذهبی و همه جنبشهای بر حق و برابری طلبانه قرار گرفته است.
کیوان جاوید: حکومتی ها میگویند حجاب خاکریز اول است و اگر ما اینجا کوتاه بیائیم سنگرهای دیگر را نمیتوانیم حفظ کنیم. این یعنی چه؟ منظورشان چیست؟ چرا حکومت حجاب را خاکریز اول میداند؟
حمید تقوایی: بنظر من درست میگویند و این را قبل از اینکه اینها اعتراف کنند ، ما گفته بودیم. ما همیشه گفته ایم حجاب پرچم حکومتهای اسلامی و کلا جنبش ضد انسانی و فوق ارتجاعی اسلام سیاسی در ایران و در همه جای دنیا است. ببینید تا پنجاه سال قبل حضور زنان محجبه در خیابانهای اروپا امری عادی تلقی میشد. یک نوع لباس بود و نه سمبل و یا مظهر جنبش معینی. در خود ایران و در بقیه کشورهای خاورمیانه هم همینطور بود. ولی امروز زن محجبه نشانه ای از یک جنبش ارتجاعی است. یک جنبش تروریستی ضدانسانی که به آن میگوییم جنبش اسلام سیاسی و این جنبش در کشورهایی در حاکمیت هست. بخصوص جمهوری اسلامی ستون فقرات این جنبش است و حجاب پرچم این حکومت و پرچم جنبش اسلام سیاسی است.
ازینرو باید گفت درست میگویند، اگر این پرچم از دستشان بیفتد مردم خاکریزهای دیگر را هم فتح می کنند. در ایران این خاکریز اول را هم تا حد زیادی جامعه فتح کرده است. میدانیم که حکومت علیرغم تمام تلاشهایش در تمام این چهل و اندی سال نتوانسته حجاب را عمومیت بدهد. نه تنها نتوانسته بلکه هر روز بی حجابی و بد حجابی گسترده تر شده و هر روز بخش بیشتری از جامعه فهمیده که حجاب اسلحه حکومت است برای سرکوب، برای تحمیل بی حقوقی نه تنها به زن بلکه به کل جامعه. به همین خاطر یک جنبش عظیمی که از زنان هم فراتر میرود علیه حجاب شکل گرفته است.
بنابرین باید گفت حکومتی ها درست تشخیص داده اند. ما همیشه گفته ایم که عمر حکومت به تار مویی بند است، به تار موی زنان. هم بطور سمبلیک این درست است و هم بطور واقعی. امروز خودشان دارند این را میگویند. میشود تصور کرد که روزی که زنان، حتی ۵۰ درصد زنان، بی حجاب به خیابان بیایند دیگر فاتحه حکومت خوانده شده است و باید برود. این را همه میدانند.
کیوان جاوید: حکومتی ها تبلیغات شنیع و مشمئز کننده ای علیه زنان به راه انداخته اند که حتی از گفتن اش انسان احساس شرم میکند. میگویند امروز حجاب را بسر چوب میکنند و فردا شورتشان را. از محمد و قران و دیگر مراجع اسلامی آیه و حدیث میاورند که کل بدن زنان عورت است. اولا چرا این اراجیف را میگویند و ثانیا عکس العمل جامعه به این حرفهای مشمئز کننده چه هست؟
حمید تقوایی: اینها دارند نیروهای اوباش خودشان را اینطور تهییج و بسیج میکنند و سر خط میاورند! تحقیر و توهین به زنان در واقع با موجی از نفرت ۹۹ درصد جامعه روبرو است، اما از نظر حکومت تلاشی است، توجیهی است، برای اینکه اوباش خودش را به قرآن و محمد و غیره مسلح کند و به جان جامعه بیاندازد. این نوع اراجیف از مغز متحجر، عقب مانده، مریض و فاسد اسلامیون و آخوندهای حاکم در ایران برمیخیزد. تنها نتیجه این خزعبلات این است که جامعه خشم و نفرتش از این حکومت بیشتر و تعرض اش علیه آن گسترده تر و رادیکال تر میشود چنان که همین طور هم شده است. اینها یکنوع دست و پا زدنهای از سر استیصال حکومت است. حکومتی هائی که میدانند آفتابشان لب بام است، میدانند که دیگر فاصله چندانی با سقوط ندارند و ناگزیر به شنیع ترین و لجن ترین تبلیغات متوسل میشوند مگر بنحوی نیروهای سرکوب روحیه باخته شان را تهییج کنند و بیشتر به جان مردم بیاندازند. این فحاشی ها هیچ نوع نتیجه ای برای حکومت نخواهد داشت برعکس زیرپای حکومت را هر چه بیشتر خالی میکند و به سقوط نزدیکترش میکند.
کیوان جاوید: یک تجربه شخصی را تعریف کنم، جمعی از دوستان و فعالین در ایران میگفتند وقتی روز حجاب و عفاف را جمهوری اسلامی اعلام کرد ما در یک حرکت اعتراضی به خیابانها آمدیم و بی حجاب در خیابانها رژه رفتیم. میگفتند کسانی از حکومت ما را تعقیب کردند و خواستند که رعب و وحشت ایجاد کنند، ما به میان جمع رفتیم یعنی از جاهای خلوت بیرون رفتیم و به میان جمعیت رفتیم و مردم می گفتند که اگر شما را اذیت کردند، کتک میخورند. این یک نمونه است. نمونه دیگر این بود که دوستانی که تحصیل کرده و روشنفکر هستند نصیحت میکردند که این دیگر خیلی خطرناک است که کاملا بی حجاب در خیابان راه میروید. کمی رعایت کنید. شما این را چطور توضیح میدهید؟ به کسانی که هم حمایت می کنند و هم هشدار میدهند که بی حجابی خطرناک است چه باید گفت؟
حمید تقوایی: آن حرکت عمومی که نبض جامعه و کلا رویکرد جامعه را نشان میدهد همان جنبه اول است؛ یعنی حمایت مردان و زنان آزادیخواه از کسانی که بی حجاب هستند، و حمایت گسترده از زنان بی حجاب در مقابل تعرض اوباش حکومتی. کلیپهای زیادی هست که نشان میدهد چطور مردم درگیر میشوند و گوشمالی میدهند این اوباشی را که باصطلاح نهی از منکر میکنند و به زنان تعرض میکنند. این بنظر من آن جریان عمده و گسترده و خصلت نمای جنبش بی حجابی است. منتها کسانی هم هستند که میگویند که این تند روی است، و یا میگویند این مساله فرعی را اصلی و عمده نکنید و غیره. این نوع موضعگیریها دو جنبه دارد. یک جنبه اینست که کسانی که این حرف را میزنند هنوز در گذشته سیر میکنند و توازن قوای امروز را نمی بینند. بنظرم جامعه امروز تمام این نوع محافظه کاری ها را پشت سر گذاشته است. توازن قوا طوری است که زنان بی حجاب به خیابانها می آیند و از این حرکتشان کلیپ تهیه میکنند و روی مدیای اجتماعی میگذارند. در همین روز کذائی عفاف و حجاب تعداد زیادی کلیپ زنان بی حجاب منتشر شد. یعنی زنان نه تنها بدون حجاب در خیابان ظاهر میشوند بلکه ویدئوی آنرا علنی میکنند تا هزاران و میلیونها نفر بتوانند آنرا ببینند، با چهره خودشان و با هویت خودشان! این نشان میدهد که جامعه از این نوع ملاحظه و محافظه کاری ها عبور کرده است. حکومت در موقعیتی نیست که بتواند با بگیر و ببنند در برابر زنان بی حجاب ظاهر شود. هر جا هم که این کار را کرده نتیجه عکس گرفته است.
گذشته از این بحث توازن قوا، یک جنبه دیگر اینست که افرادی از یک موضع شبه دو خردادی اعلام میکنند با حجاب موافقیم اما با اجباری بودن حجاب مخالفیم. برخی خود را زن محجبه مخالف حجاب اجباری معرفی میکنند و نگرانیشان هم اینست که اجباری بودن حجاب موجب تضعیف نظام میشود! بعضی هم این را در لفافه دلسوزی برای زنان بی حجاب و خطر ناک بودن بی حجابی و نظایر آن عنوان میکنند. در واقع میگویند حجاب را روی سر حفظ کنید ولی بگویید اجباری نباید باشد!
همانطور که بالاتر اشاره کردم مخالفت با اجباری بودن حجاب هم بخشی از جنبش ضد حجاب و رهائی زن است ولی نه با این نوع توجیهات. باید در برابر گرایش محدود کردن نقد و اعتراض به حجاب به مخالفت با اجباری بودن آن و دفاع از حجاب اسلامی اختیاری ایستاد. این یک خط سیاسی معینی است که ریشه در گرایشات دوخردادی دارد. گرایشی که دوره اش در کل جامعه به سر رسیده است. شعار دیگه تمومه ماجرا پرونده این نوع گفتارها را هم برای همیشه بسته است.
کیوان جاوید: ارزیابی شما از این موقعیتی که الان وجود دارد چیست؟ این تقابل به نفع جمهوری اسلامی دارد تمام میشود و یا به نفع زنان؟
حمید تقوایی: بنظر من این نبردی بود که جمهوری اسلامی در آن بازنده کامل بود. حکومت سعی کرد در برابر موج خشم و نفرتی که همه جامعه را گرفته، در برابر اعتصابات و تجمعات و اعتراضات کارگران، معلمان، زنان، جنبش دادخواهی، بازنشستگان و غیره با تعرض به زنان یکبار دیگر مردم را مرعوب کند و به خیال خودش مردم را عقب بنشاند ولی این به عکس خودش تبدیل شد. تعرض اجتماعی گسترده تری را باعث شد. مبارزه علیه حجاب و کلا علیه آپارتاید جنسی و علیه توهین و تحقیر به زنان همیشه در جامعه جاری بوده، اما این حرکت رژیم برآمد و جان تازه ای به این جنبش داد. باعث شد که جنبش ضد حجاب بسیار گسترده بشود و بخشهای دیگر جامعه مثل معلمان، کارگران، نویسندگان، هنرمندان و شخصیتهای آزادیخواه اینها هم توجه شان جلب بشود و به این حرکت بپیوندند. الان طومارهایی و باصطلاح طوفانهای توئیتری براه افتاده در دفاع از شعار حجاب بی حجاب و لغو حجاب اجباری که ده ها و صدها هزار نفر به آن می پیوندند و این تبدیل شده است به یک موج وسیع علیه حجاب. این جنبش جان تازه ای گرفته است نه تنها بعنوان جنبش رهائی زن بلکه کلا بعنوان بخشی مهمی از جنبش سرنگونی طلبانه مردم. باید به این توجه کرد و متوجه شد که مساله زنان و مشخصا مساله حجاب اجباری یکی از آن حلقه هایی کلیدی و عرصه های اصلی نبرد علیه کلیت جمهوری اسلامی است و در این نبرد تا همین جا جامعه گامهای بزرگی بجلو برداشته است. جنبش رهایی زن قدرتمند تر شده و به این اعتبار جنبش عمومی مردم علیه جمهوری اسلامی تقویت شده و این یک گام بزرگ بجلو است برای زدن ضربه نهایی و بزیر کشیدن حکومت ضد زن جمهوری اسلامی.
٢٨ ژوئیه ٢٢
با تشکر از امیر توکلی برای پیاده کردن متن اولیه این مصاحبه.