مصطفی صابر
رد صلاحیت رفسنجانی که در چهارچوبه نقشه خامنه ای مبنی بر “مهندسی انتخابات” صورت گرفت، تا همینجا یک خبط تاریخی از آب درآمده است. خبطی که بر آخرین کورسوهای امید امثال خاتمی و موسوی برای اصلاح نظام از درون، آبی سرد ریخت. خبطی که امثال فرخ نگهدار و سایر مفسرین بسم الله گو بی بی سی فارسی را بخاطر نگرانی از آینده جمهوری اسلامی تا مرز سکته راند. خبطی که پته رضا پهلوی را که از قبل برای “آقا” نامه نوشته بود و او را به “انتخابات آزاد” (بخوانید اذن ورود دادن به رفسنجانی و خاتمی) دعوت کرده بود، بر آب ریخت. خبطی که امثال مسعود رجوی را نیز که در پیام به خامنه ای و رفسنجانی به شرکت رفسنجانی در انتخابات دخیل بسته بود، سنگ روی یخ کرد … این البته یک خبط نبود. حکم گریز ناپذیر بن بست های علاج ناپذیر جمهوری اسلامی بود. فقط استیصال و درماندگی جمهوری اسلامی را به نمایش نمی گذاشت. جلوه ای از بی افقی سیاسی کل نمایندگان بورژوازی ایران بود. باید از این صحنه بدیع عکس گرفت و جلوی جامعه ایران قرار داد و از آن درس گرفت.
کابوس انتخابات ۹۲ البته هنوز در نیمه راه است. هنوز ممکن است چرخش های بزرگی صورت گیرد. ممکن است دعوا بین بالایی ها چنان حاد شود که شکافی برای دخالت مردم و خراب کردن کل بساط جمهوری اسلامی بر سر اینها باز شود و تحولات سیاسی وارد روند دیگری شود. اما تا همینجا هر مفسری متوجه شده که حتی در صورتی که نقشه “آقا” مبنی بر “مهندسی انتخابات” در کمال کنترل امنیتی اجرا شود، جمهوری اسلامی از دل آن آشفته تر، منزوی تر و متزلزل تر بیرون می آید. دقیقا همین نکته مرکز نگرانی کل بورژوازی است. برای اینها ترسناک ترین وجه رد صلاحیت رفسنجانی این بود که با صدای رعد اعلام کرد که جمهوری اسلامی هیچ علاجی جز سرنگونی به نیروی دخالت و اعتراض مردم ندارد. نگرانی بورژوازی، از رفسنجانی گرفته که با نقاشی لبخندی تصنعی بر چهره ای رنگ پریده ومردد در آخرین لحظات به پای میز ثبت نام حاضر شد، تا دولت اوباما که به خامنه ای توصیه کرد امکان ورود “نمایندگان مردم” (بازهم بخوانید امثال رفسنجانی و خاتمی) در انتخاباتش را بدهد، دقیقا همین بود که مبادا پیام “انتخابات” رژیم به مردم دعوت به سرنگونی و انقلاب علیه جمهوری اسلامی باشد. به لطف “مهندسی انتخابات” این نگرانی حتی زودتر از آنچه تصور میشد بوقوع پیوست. علیرغم سوز و گداز و تلاشی که یک سرش تاج زاده در زندان اوین و سر دیگرش بی بی سی و صدای آمریکا بود، انتخابات ۹۲ تا اینجا هیچ نوری بر تونل تاریک اصلاح یا استحاله جمهوری اسلامی نتاباند. برعکس تاریکی سیاه و خفه کننده در فضای سیاسی را صدبار غلیظ تر کرد. این واقعه تمام تناقضات جمهوری اسلامی را تشدید خواهد کرد و تقابل بین مردم ایران و جمهوری اسلامی حادتر، آشتی ناپذیرتر و انفجار آمیزتر از هر زمان خواهد شد.
معنی این حرفها البته این نیست که رفسنجانی و اصلاح طلبان حکومتی و غیر حکومتی و یا اپوزیسیون راست بورژوایی از میدان بیرون میروند و یا تغییر جهت اساسی خواهند داد. خیر، کما بیش در همان جهت ها فعال تر و دخالتگرتر هم میشوند. اما فشار بر خامنه ای را تشدید خواهند کرد. در واقع بازنده بزرگ “مهندسی انتخابات” خود خامنه ای است. اکنون دیگر جز خواجه شیراز و کیهان شریعتمداری کمتر کسی است که نفهمیده باشد که خامنه ای وبال گردن جمهوری اسلامی است. در عین حال این هم حقیقتی است که اگر خامنه ای و ولی فقیه نباشد این ماشین جنایتی که جمهوری اسلامی نام دارد بسرعت از هم وا خواهد رفت. نه فقط در جمهوری اسلامی فرد و یا خط و دکترینی نیست که دستجات پراکنده سازنده این رژیم را متحد کند و از نقطه آ به نقطه ب ببرد، بلکه در کل صف اپوزیسیون راست بورژوایی هم کسی یا جریانی نیست که بتواند تحول از جمهوری اسلامی به یک رژیم متعارف را به انجام برساند. بورژوازی پراگماتیست فعلا قهرمانی بهتر از همین خامنه ای پشم و پیله ریخته با شاهکارهایش مثل “مهندسی انتخابات” ندارد. معنی این، البته بن بست سیاسی بورژوازی بطور کلی در قبال اوضاع ایران است. چیزی که ما مدتهاست بر آن تاکید داریم و اکنون می بینیم چطور در کنکرت ترین سطوح واقعیت اوضاع سیاسی قابل مشاهده است. خامنه ای هم وبال گردن و هم قهرمان جمهوری اسلامی است. و جمهوری اسلامی هم تا اطلاع ثانوی روی دست بورژوازی مانده است.
روندی که بعد از این در بین بالایی ها بیشتر برجسته خواهد شد تلاش برای به جلو راندن “قهرمانی” است تا مگر معضل و بن بست خامنه ای را، یکجوری حل کند. این کس جز رفسنجانی نیست. او برنده واقعی گاف های ناگزیر خامنه ای و از جمله “مهندسی انتخابات” تا همینجاست. اجماع غریب بخش های وسیع و متنوع بورژوازی، چه در پوزیسیون و چه در اپوزیسیون و چه در منطقه و چه در سطح جهانی حول رفسنجانی چه آگاهانه بوده باشد و چه متکی بر یک شم طبقاتی، موقعیت قوی تری به رفسنجانی خواهد داد. موقعیتی که از جانب خامنه ای تحمل نخواهد شد. در نتیجه جمهوری اسلامی در آستانه دعوایی بسیار شدید و بنیادی قرار دارد. آنهم تعیین تکلیف نهایی خامنه ای و رفسنجانی است. چیزی که پیچ و خم زیادی ممکن است داشته باشد و پیش بینی آن دشوار است. قطعا ابعاد تعیین کننده ای خواهد داشت، اما قادر نخواهد بود بحران جمهوری اسلامی را حل کند. بلکه فقط بر عمر این رژیم و مشقات و نکبت ناشی از برای مردم خواهد افزود.
این ها همه با فرض این بود که مردم دخالت مستقیم و انقلابی در پروسه های سیاسی نکنند. فرضی که در عالم واقع درست نیست. چرا که فاکتور تعیین کننده اوضاع ایران کارگران و مردمند که سیاسی و روشن هستند، توقعات و مطالبات سطح بالایی دارند و به دقت همه این تحولات را دنبال میکنند. در عین حال فشار فقر و فلاکت و اختناق و کل این اوضاع بی سرانجام بحران جمهوری اسلامی جان مردم را به لب شان رسانده است. در شرایطی که سرکوب و اختناق شدید امکان تشکل و سازمانیابی وسیع و سراسری را از کارگران و مردم گرفته است، دخالت مستقیم مردم به ناگزیر بصورت شورش ها و حرکات ناگهانی و غیر قابل پیش بینی صورت خواهد گرفت. با ورود این نیرو در صحنه تمام معادلات فوق بسرعت عوض خواهد شد و بورژوازی مجبور خواهد شد دنبال قهرمانان جدید برای کنترل اوضاع بگردد.
دخالت مستقیم و انقلابی کارگران و مردم در اوضاع دقیقا همان چیزی است که ما کل فعالیت و تلاشمان را حول آن استوار کرده ایم. بهمین خاطر است که از ابتدا اعلام کردیم که در مقابل “مهندسی انتخابات” حضرات، مردم باید در تدارک و “مهندسی” انقلاب خود باشند. در شرایطی که صفوف راست جامعه چنین آشفته و بهم ریخته است بطور قطع با بوجود آمدن کمترین خلاء سیاسی انواع و اقسام نیروهای راست و بورژوایی که از جانب قطب های جهانی و دولتهای منطقه حمایت میشوند در اوضاع ایران فعال خواهند شد و به رقابت و جدال با یکدیگر برخواهند خواست. هر جک و جانوری علاوه بر دار و دسته های جمهوری اسلامی ممکن است سرو کله اش پیدا شود. از اسلامیون رقیب و بهمان اندازه وحشی گرفته تا ناسیونالیست های فاشیست و قومی تا جریانات ماجراجو و سناریو سیاهی نظیر مجاهدین خلق و تا پروغرب های طرفدار دخالت ناتو و غیره.
در نتیجه راز موفقیت و پیروزی مردم بر جمهوری اسلامی و ساختن یک زندگی شایسته انسان در این جغرافیایی که ایران نام دارد تماما در اینجاست که کارگران و مردم آزاده، نیروی چپ و آزادیخواه جامعه بتواند از رهبری و سازمان لازم برخوردار باشند تا هم جامعه را برای رهایی از شر جمهوری اسلامی بسیج و هدایت کند و هم جلوی هرگونه تحرک و ماجراجویی نیروهای ارتجاعی و فاشیستی راست را مانع شود و هم جلوی خون پاشیدن به انقلاب و زندگی مردم را بگیرد. در واقع نتیجه مهم بن بست و بی افقی که در جریان “مهندسی انتخابات” در جمهوری اسلامی و کل بورژوازی دیدیم تاکید موکدی است بر اینکه تنها ساختن جامعه ای که مذهب و ملیت رسمی و دولتی ندارد، جامعه ای که مبتنی بر تعاون شهروندن متساوی الحقوق است که خود را برای اداره امور جامعه بصورت دولت متشکل کرده اند و به همه تبعیض های جنسی، ملی، مذهبی پایان میدهند و برابری آحاد جامعه در برخورداری از مواهب اجتماعی را برقرار میکنند، تنها یک راه حل کارگری و کمونیستی پاسخ اوضاع ایران و نحوه درست حل بحران جمهوری اسلامی است.