نگاهی به موقعیت جنبش کارگری در ایران
مصاحبه با شهلا دانشفر
انترناسیونال: در یک نگاه اجمالی می توان دید که مبارزات کارگری در ایران در حال گسترش است و هر روز شاهد بروز اعترضات جدید در شهرهای مختلف ایران هستیم. در یک نگاه کلی تصویر و ارزیابی شما از جنبش کارگری در شرایط فعلی چیست؟
شهلا دانشفر: به نظر من جنبش کارگری نقطه عطف های مهمی را پشت سر گذاشته است. واقعیت اینست که اواخر دوره خاتمی و سالهای ٨٣ و ٨٤ یک نقطه عطف در سازمانیابی جنبش کارگری را شاهد بودیم که مشخصا با سر بلند کردن تشکلهایی که به همت خود کارگران شکل گرفته بود، خود را نشان میداد. در نتیجه این پیشروی صفی از رهبران کارگری به جلوی صحنه سیاسی جامعه آمدند و ما شاهد تعین بیشتری در جنبش کارگری به لحاظ خواستها و چهره های شناخته شده و علنی اش بودیم. امروز بعد از یک دهه جنبش کارگری دارد وارد فاز جدیدتری میشود و قدم به جلو میگذارد. یک نمونه اش جنبش برای خواستهای سراسری کارگری چون خواست افزایش دستمزد ها است که قدمهای بسیاری به جلو برداشته است. در زمینه تشکلیابی کارگری نیز الگوهای خوبی چون پروفیل ساوه و اعلام اینکه کارگران هر ٤٥ روز یکبار جمع میشوند تا مجمع عمومی خود را تشکیل دهند و متشکل باشند، را داریم که برای سازمانیابی در محل راهی عملی در مقابل کارگران میگذارد. قبلا نیز در مراکزی چون صنایع فلزی، کیان تایر، قروه زاگرس، بازنشستگان ذوب آهن، نیشکر هفت تپه این جهتگیری و تلاش را در مبارزات کارگران دیده ایم که بسیار مهم است. بعلاوه اینکه بحث بر سر نفس متشکل شدن در جنبش کارگری داغ شد. در اعتراضات کارگری نیز با نمونه هایی چون بافق یزد روبروئیم که ظرفیت جنبش اعتراضی کارگری را در به تحرک درآوردن فضای سیاسی شهرها به نمایش میگذارد.
از سوی دیگر امروز ما شاهد اینیم که رهبران کارگری هر چه بیشتر در قامت رهبران سیاسی کل جامعه دارند جلو می آیند و سخن میگویند. از جمله به مناسبت های سیاسی مختلف بیانیه میدهند، علیه تعرضات رژیم چون اسید پاشی بر روی زنان، اعدامها، و دستگیریها ها بیانیه داده و اعلام انزجار میکنند و غیره. و از نظر من این ها همه نقطه قوت ها و پیشروی های جنبش کارگری است.
جنبه دیگر مساله قطبی شدن بیشتر جامعه و تمایز بیشتر گرایشات چپ و راست در درون جنبش کارگری و در کل جامعه است. نکته روشن اینست که فضای پر التهاب جنبش کارگری، جلو آمدن گفتمان هایی چون اینکه ایجاد تشکل کارگری امر خود کارگران است و گسترش دامنه جنبش مجامع عمومی کارگری، جلو آمدن گفتمان اینکه شورایعالی کار را قبول نداریم و دستمزد ما کارگران باید از طریق شرکت نمایندگان منتخب مجامع عمومی خود ما کارگران تعیین شود و… همه گفتمان های چپ در جنبش کارگری است و بیانگر نفوذ و هژمونی آن بر جنبش کارگری است.
تا آنجایی هم که به اعتراضات جاری کارگری بر میگردد در یک نگاه اولیه شاهدیم که مبارزات و اعتراضات هر روز گسترده تر میشود و جنگی هر روزه بین کارگران در مقابل تعرضات کارفرمایان و دولت جاری است. به عبارت روشنتر ما شاهد اعتراضاتی هستیم که تعرضی است و حتی آنجا که کارگر مورد تهاجمی قرار گرفته است، حرفش اینست که می ایستد و حقش را میگیرد. به این معنی که هر بار دولت با طرحی تهاجمی جلو می آید و بعد که می بیند هوا پس است عقب می نشیند. اما اتفاقی که افتاده اینست که اعتراض علیه این طرحها، زمینه را برای طرح خواستهای اساسی و سراسری در میان کارگران بیشتر کرده است. از جمله امروز در میان کارگران بحث بر سر خواست افزایش دستمزدها، بحث بر سر بیمه بیکاری، بحث بر سر درمان رایگان و خواستهای سراسری کارگری داغ است.
میخواهم بگویم که ما امروز با یک فضای پر جنب و جوش اعتراضی در جنبش کارگری روبروئیم. در همین یک ماه اخیر کارگران در دهها مرکز کارگری در حال مبارزه و اعتصاب و جدال با کارفرما و دولت بوده اند. فقط اسم بردن از مهترین مراکز و کارخانجاتی که در آنها اعتراض جریان داشته خود یک لیست طولانی ای خواهد شد. از جمله در کارخانجات پارس واگن و هپکو در اراک، بازنشستگان کارخانه «نخ پارسیلون» خرم آباد، در معدن طلای آق دره در تکاب، معدن مینو دشت، معدن کوشک بافق یزد، کارخانه یاس خرمشهر، بازنشستگان کارخانه شمع نور و کارگران کارخانه «شیشه آبگینه» در قزوین، کارگران قراردادی اداره آب و فاضلاب روستایی شهرستان دشتستان، بازنشستگان نساجی مازندران، شرکتهای چهارگانه سرمایه گذاری سبز شامل کارخانههای «کشت و صنعت مهاباد»، «مجتمع دامداری و صنعتی مهاباد»، «مجتمع هما مرغ مهاباد» و «سردخانه زمزم مهاباد»، شرکت رنگین فام سنندج، کارخانه آلومینای جاجرم خراسان، پرستاران در تهران، مشهد، اصفهان، مازندران، گیلان، خانواده های فعالین کارگری دستگیر شده اخیر در سنندج، صیادان در خارک، اعتراضات کارگران نانوایی در مریوان و سرو آباد، تجمع تعدادی از کارگران بازنشسته و شاغل در مقابل مجلس علیه انتقال بیمه درمان به بیمه سلامت و … هزاران کارگر در اعتراض و مبارزه بوده اند. محورهای اصلی این اعتراضات خواست افزایش دستمزدها، دستمزدهای پرداخت نشده، علیه اخراج ها و بیکاری، در حمایت از کارگران زندانی و بازداشتی و علیه طرحهای تعرضی حکومت اسلامی هستند. فضای اعتراض در میان کارگران تعرضی است و در جایی چون یاس خرمشهر کارگران در طول یکماه بیش از ده بار تجمع داشته و هنوز هم اعتراضات آنان ادامه دارد.
یک جنبه مهم مبارزات کارگری گستردگی آنها در شهرهای مختلف است و کشیده شدن دامنه این مبارزات به بیرون از کارخانه تاثیر مهمی بر فضای شهرها دارند. نمونه اخیرش اعتراض کارگران واگن پارس و هپکو در اراک است. صحبت های حسین بختیاری فرماندار این شهر در عکس العمل به این اعتراض کاملا فضای اعتراضات کارگری و وحشت حکومت اسلامی از این مبارزات را بیان میکند. به این معنی که بدنبال ٥ روز اعتصاب و تجمع اعتراضی ٩٠٠ کارگر کارخانه واگن پارس در اعتراض به اخراج یکی از همکارانشان، فرماندار این شهر با هشدارهای همیشگی شان که مبادا این اعتراضات دستاوریز تبلیغی “رسانه های بیگانه و معاند” شود و اینکه برخی رسانه ها همسو با “جریانهای ضد انقلاب” باعث شده اند که این روزها نام شهر اراک در این رسانه ها شنیده شود و … میگوید: “بنا داریم با تعامل همه جانبه هر چه سریعتر به تنش حاکم بر فضای کارگری شهر اراک خاتمه دهیم.” نتیجه اینکه قرار میشود حقوق ماه گذشته این کارگران پرداخت شود و کارگر اخراجی نیز به کار خود باز گردد.
خلاصه کلام اینکه جنبش اعتراضی کارگری یک عرصه دائمی مبارزه علیه رژیم اسلامی است که همواره نقش مهمی در توازن قوای سیاسی جامعه داشته و به این اعتبار وزن سنگینی در صحنه سیاسی جامعه دارد. نکته اینجاست که این اعتراضات امروز ابعاد بسیار گسترده تری پیدا کرده و به لحاظ شکل قدمهای بسیاری به جلو برداشته است. بطوریکه بسیاری از این اعتراضات خود یک الگو و یک کیفت جدیدی به جنبش کارگری داده است. از جمله نفس اینکه ٤٠ هزار کارگر با خواست افزایش دستمزدها طومار میدهند، هماهنگ کنندگانش در روز اول ماه مه پرچم این خواست را بلند کرده و با تجمعات متوالی پیگیر آن میشوند، تشکلهای مختلف کارگری چون سندیکای واحد بر سر این موضوع طومار جمع کرده و تجمع میکنند، در یک مجتمع هزاران نفری چون پتروشیمی ماهشهر کارگران با خواست حداقل دستمزد دو میلیون تومان علیه تصمیم دولت بر سر تعیین دستمزد می ایستند و میگویند که شورایعالی کار را به رسمیت نمی شناسند، و اتفاقاتی که بر سر این موضوع در همین دو سه ساله اخیر شاهدش بوده ایم، رویدادهایی مهم و بازگو کننده کیفیت دیگری از مبارزه در جنبش کارگری هستند.
نکته مهم اینجاست که مبارزات کارگری را باید در متن شرایطی که جامعه زیر بار گرانی، فقر، فلاکت، در حال جوشش و غلیان است، دید. این اعتراضات را باید در متن شرایطی دید که در آن مردم دارند با جنبش های اجتماعی خود به جلو می آیند. از جمله حجاب ها عملا کنار زده شده و جوانان در مقابل قوانین ارتجاعی اسلامی قد علم کرده اند، جنبش علیه اعدام هر روز قویتر و اجتماعی تر میشود و حتی زندان خود به یک سنگر مهم اعتراض و مبارزه تبدیل شده است.
در چنین شرایطی وزن سنگین اعتراضات کارگری خیلی سریع تاثیر خود را بر فضای شهرها میگذارد و جمهوری اسلامی از این هراس دارد. نمونه اش اعتراضات گسترده ٥٠٠٠ کارگر بافق یزد بود که کل شهر را به تحرک درآورده بود و خود الگویی در مقابل جنبش کارگری و کل جامعه گذاشت. و همچنین اتفاقاتی که در شهر اراک شاهدش هستیم. به عبارت روشنتر فضای پر جنب و جوش محیط های کارگری وزن مهمی در فضای ملتهب جامعه و در سیر تحولات سیاسی اوضاع دارد و این نکته قابل توجهی است که باید دید.
انترناسیونال: چه مسائلی زمینه های اصلی جنبش کارگری را تشکیل می دهد؟
شهلا دانشفر: زمینه اصلی این جنبش اعتراضی کارگری طبعا وجود خود این رژیم است. مدتهاست که کارگران و کل جامعه امر به رفتن این حکومت داده اند و برای سرنگونی اش روزشماری میکنند. اتفاقی که در سال ٨٨ روی داد، نقطه عطف در مبارزات مردم برای سرنگونی حکومت بود. مردم در سال ٨٨ تا یک قدمی به زیر کشیدن این حکومت رفتند، ولی توازن قوا حتی به آنجا نکشید که کارگران با تمام قامت وارد میدان شوند و تکلیف اوضاع یکسره شود. اما سال ٨٨ خود تاثیر مهمی در تغییر توازن قوای جامعه به نفع جنبش اعتراضی کارگری و کل جامعه گذاشت. از جمله بدنبال پشت سر گذاشتن سرکوبهای سال ٨٨ ما با جلو آمدن بیشتر جنبش های اجتماعی مردم در عرصه های مختلف و پیشروی های مهمی در جنبش کارگری روبروئیم. و یک عرصه فعال اعتراض در جامعه، مبارزات کارگری است. وقتی شما به مبارزات کارگری نگاه میکنید، ظاهر این مبارزات حول خواستهای صنفی است. بگذریم که به این لحاظ نیز ما شاهد این تحول هستیم که رهبران کارگری هر روز بیشتر علیه ماشین سرکوب و جنابت رژیم قد علم کرده و با بیانیه ها و فراخوانهایشان به مناسبت های مختلف خواستهای کل جامعه رانمایندگی میکنند. اما همانطور که همیشه تاکید کرده ایم، محتوای این مبارزات سیاسی است و رژیم اسلامی را به چالش میکشد و هر جا که توازن قوا اجازه میدهد، این موضوع فورا خود را در شعارها و نوع اعتراض کارگران نشان میدهد.
طبعا یک زمینه مهم و پایه ای اعتراضات کارگری و در واقع همه مردم، فقر و فلاکت بیسابقه ای است که بر گرده کل جامعه تحمیل شده است. اقتصاد به گل نشسته حکومت اسلامی و به تعطیلی کشیده شدن هر روز بیشتر کارخانجات وبیکارسازیهای گسترده، تبدیل شدن معضل دستمزدهای پرداخت نشده به امری عادی در محیط های کارگری، تهاجمات هر روزه حکومت با طرحهای مختلف به زندگی و معیشت کارگران و کل جامعه و در عین حال انعکاس نزاعهای درون حکومت و جناح بندی هایشان از طریق نهادهای دست ساز حکومتی چون شوراهای اسلامی و خانه کارگر در محیط های کارگری، همه و همه زمینه های اصلی جنب و جوش اعتراضی در محیط های کارگری است. از جمله آمار ها هر روز اخبار تکان دهنده ای از ابعاد میلیونی بیکاری و بیکارسازی ها بدست میدهد و بطور مثال در همین هفته اخیر ربیعی وزیر کار از خطر بیکاری ٢٤٣ هزار کارگر دیگر خبر داد.
واقعیت اینست که اقتصاد حکومت اسلامی به بن بست رسیده است. کاهش بهای نفت در دل نزاعهای دول ارتجاعی منطقه حکومت اسلامی را با کسر بودجه شدیدی روبرو کرده و دولت روحانی که با رسالت مذاکره با آمریکا و غرب و تخفیف تحریم ها به جلو آمده بود تا فرصتی برایشان بخرد، راه به جایی نبرده و مذاکراتشان از جانب هر دو طرف با بن بست روبرو شده است، اقتصاد این حکومت به مرز فروپاشی رسیده است. از همین رو حکومت اسلامی برای بیرون کشیدن خود از این بن بست، تمام حمله اش متوجه زندگی کارگران و مردم است. در این راستا دولت روحانی با روی کار آمدنش بر ادامه اجرای طرح “هدفمند کردن یارانه ها” تاکید گذاشت. به سیم آخر زده اند و نان را هم اخیرا گران کردند و هم اکنون افزایش مرحله بعدی کالاهای حامل انرژی در دستور است. از سوی دیگر قرار است بخشی از کسری بودجه ناشی از کاهش قیمت نفت را با افزایش مالیاتهای مستقیم و غیر مستقیم اجناس یعنی گرانی بیشتر قیمت ها تامین کنند. بعلاوه اینکه در همین مدت رژیم اسلامی با طرحهای مختلفی چون طرح “اصلاح قانون کار”، طرح “خروج از بحران”، طرح “حذف کارگران ساختمانی از بیمه تامین اجتماعی، طرح انتقال منابع مالی بیمه کارگران بازنشسته و کارگران شاغل به بیمه سلامت، طرح جدید “بیمه بیکاری” و … حملاتی گسترده به زندگی و معیشت کارگران و کل جامعه را در دستور گذاشته است و این برای جمهوری اسلامی بازی با آتش است. در مقابل می بینیم که کارگران در مقابل این طرحها ایستاده اند. یک نمونه اش طرح واگذاری منابع مالی بیمه کارگران به بیمه سلامت بود که بعد از تجمعات اعتراضی کارگران و با توجه به اینکه دامنه این موضوع هزاران کارگران را در بر میگرفت، مجلس فورا عقب نشست و آنرا به تعویق انداخت. در مورد طرح تغییر در قانون کار نیز همین اتفاق افتاد. بدین ترتیب حملات هر روزه رژیم به زندگی و معیشت مردم زمینه ساز اعتراضات گسترده ای در میان کارگران و کل جامعه شده است.
انترناسیونال: سیاست جمهوری اسلامی در مقابل جنبش ها و اعتراضات کارگری چیست؟
شهلا دانشفر: سیاست دولت روحانی در ادامه سیاست ٣۵ ساله حاکمیت رژیم اسلامی، خراب کردن بار بحران بر گرده کارگران و کل جامعه است. اما با تشدید بحران اقتصادی حکومت و فلج شدن آن، تهاجمات رژیم به زندگی و معیشت مردم ابعاد بیسابقه و فاجعه باری بخود گرفته است و هر روز بیشتر میشود. این درحالیست که رژیم از سایه خود نیز وحشت دارد. هر روز دارند از خطر “فتنه ” دیگری به یکدیگر هشدار میدهند و یکی مثل جواد لاریجانی از تمام نشدنی بودن “فتنه ها” سخن میگوید . از همین رو در در کنار تهاجمات هر روزه ای که بر زندگی و معیشت مردم وارد میشود، اعدام ها شدت یافته و ماشین سرکوب رژیم شتاب بیشتری پیدا کرده است. در همین راستاست که رژیم روحانی رکورد اعدام ها را شکسته است و به روی زنان اسید می پاشد تا رعب و وحشت ایجاد کند. تا آنجا که به مبارزات کارگری بر میگردد می بینیم که اعتراضات کارگران با سرکوب بیشتری روبرو میشود. در موارد بسیاری از این مبارزات کارگران معترض را دستگیر کرده تا به این شکل کارگران را از خواستهایشان عقب بزنند. نمونه هایش را در معدن چادرملو، بافق یزد، و در همین هفته در واگن پارس اراک دیدیم. در بافق یزد و یا در واگن پارس نیروی سرکوب رژیم مستقیم وارد معدن و کارخانه شده و مستقر شدند. ولی در همه این موارد این سرکوب ها و این دستگیری ها به ضد خود تبدیل شدند و اعتراضات کارگران شدت بیشتری پیدا کرد.
در همین راستا است که فشار بر روی رهبران و فعالین کارگری نیز شدت یافته است. نمونه اش بهنام ابراهیم زاده از رهبران شناخته شده کارگری است که زیر فشار سنگینی قرار دارد. برای او پاپوش دوزی کرده و پرونده جدیدی تشکیل داده اند و میخواهند وی را دوباره مورد محاکمه قرار دهند و اتهامش نیز “اغتشاش در زندان و همکاری با “ضد انقلاب” و غیره است. دلیلش نیز اینست که او در زندان نیز ساکت نیست و صدای آزادی و انسانیت است. یا در مبارازت کارگری می بینیم که کارگران با شکایت کارفرما و به جرم اغتشاش دستگیر و مورد بازجویی قرار میگیرند. اما در برابر این موارد نیز کارگران ایستاده اند و جدالی هر روزه در جریان است. و می بینیم که زندان نیز خود به صحنه اعتراض فعال کارگری و زندانیان سیاسی تبدیل شده است. جدا از سرکوب آشکار، طرحهایی چون “طرح اصلاح قانون کار” نیز تلاش برای بیرون انداختن کارگران معترض از کارخانجات و امنیتی کردن فضای کارخانجات است.
سیاست دیگر حکومت در قبال مبارزات کارگری و جنبش های اعتراضی دیگر مهار و کنترل آنها از طریق نهادهای مورد اعتماد و اتکای خود در این مبارزات است. به این معنی که زیر فشار جنبش اعتراضی کارگری و فضای پر التهاب جامعه، حکومت تلاش میکند با میدان دادن به گرایشات راست و تشکلهای تحت کنترل خود، مبارزات کارگری و اعتراضات موجود در جامعه را از خواستهای اصلی اش دور سازد. نمونه اش نقشی است که امروز تشکلهای دست ساز دولتی خانه کارگریها و دارو دسته هایشان و گرایشات راست توده ایستی در جنبش کارگری جلو میبرند. اگر خاطرتان باشد در مصاحبه دیگری در انترناسیونال در تیرماه ٩٢ در این مورد اشاره کردم که زیر فشار جنبش رادیکال و اعتراضی کارگری و در واقع به ته خط رسیدن کار شوراهای اسلامی که نقش سرکوب و جاسوسی رژیم در کارخانجات را داشتند، امروز ما شاهد تقلاهای دیگری از سوی خانه کارگر در محیط های کار و در میان کارگران هستیم. از جمله تلاش آنها برای ایجاد نوعی اتحادیه های زرد به عنوان زیر مجموعه خانه کارگر با تشکیلاتی چون “کنفدراسیون عالی کارگران ایران” را شاهدیم. بخش اعظم این تشکلهای زرد در همین دو سه ساله اخیر ساخته شده اند. بر همین زمینه سندیکالیسم سنتی و گرایش راست توده ایستی میدان تحرکی یافته و در کنار خانه کارگر بستر فعالیتی در میان كارگران پیدا کرده است. سیاست و هدف اینها مهار و کنترل مبارزات کارگری و اعتراضات جاری در چهارچوب نظام موجود است. هدف اینها بدست گرفتن مطالبات و خواستهای فوری کارگران و مهار جنبش اعتراضی کارگری است. فراخوانشان نیز به کارگران بیعت با قوانین ضد کارگری جمهوری اسلامی است. نمونه ای از پیشبرد همین سیاست را در مبارزات اخیر پرستاران توسط سازمان خانه پرستار شاهد بودیم که فراخوانهایشان به پرستاران دعوت به سکوت، دعوت به حجاب و الله اکبر و غیره بود. این سیاستی است که کل حکومت نیز با آن کنار می آید و هر جا که اوضاع را خارج از کنترل دید، با نیروی انتظامی و سرکوبش وارد میدان میشود.
انترناسیونال: بنظر میرسد در این مورد اختلافاتی در درون حکومت وجود دارد، کارگران از این اختلافات چگونه می توانند استفاده کنند؟
شهلا دانشفر: در درون حکومت اسلامی بر سر همه چیز نزاع و دعوا است. از جمله بر سر رابطه با غرب، حجاب، طرحهای مختلف اقتصادی شان و غیره جنگ و دعوا دارند. و این ترس از گسترش مبارزات مردم است که باندهای مختلف حکومتی را چنین به جان هم انداخته است. انعکاس نزاعهایشان را در جنبش اعتراضی کارگری نیز می بینیم. خصوصا آنجا که با طرحهای تهاجمی شان میخواهند زندگی و معیشت کارگران و مردم را مورد هدف قرار دهند و از ترس “فتنه ای دیگر” یعنی ترس انقلاب مردم نزاع و دعوا دارند، انعکاس آن را مستقمیا در مبارزات کارگری میتوان دید. جنبه ای دیگر از دعواهایشان بر سر فروش سهام کارخانجات و یغمای بیشتر از سفره کارگران است و بخش دیگرش نیز رقابتهای دارو دسته های حکومتی و نهادهای دست سازشان چون شوراهای اسلامی و خانه کارگر است. دعواهایی که بعضا پای امامان جمعه و نمایندگان مجلس و سران حکومت را به میان می آورد. و بعضا به اخراج عناصری از شورای اسلامی و غیره کشیده میشود. اینها نیز برای حفظ موقعیت خود سعی میکنند مبارزات کارگران را وجه المصالحه قرار دهند و خود به آتش اعتراض در کارخانه دامن میزنند. ضمن اینکه تلاش دارند آنرا در مجرای مورد نظر خود بیندازد. اما این کشاکش ها در متن فضای انفجاری محیط های کارگری زمینه گسترش بیشتر اعتراضات کارگری را فراهم کرده است.
از جمله در مراکزی دعوا بر سر سهام کارخانجات و دزدی هایشان آنچنان فضایی ایجاد کرده است، که بعضا دست اندرکاران شوراهای اسلامی و دار و دسته هایشان در شهر و در مجلس و غیره زمینه ساز تنش هایی در کارخانه میشوند. آنوقت کارگری که به دستمزدهای سطح نازل خود معترض است، کارگری که با معضلاتی چون دستمزد پرداخت نشده و تعطیلی کارخانه و بیکاری و بی تامینی اش روبروست، جلو آمده و خواستهای خودش را به پیش میکشد. در این میان شوراهای اسلامی و خانه کارگر و دارو دسته هایشان تلاش میکنند مبارزه کارگران را دستمایه ای برای سهم خواهی بیشتر خود قرار دهند. در چنین نمونه هایی که کم هم نیستند، اگر چه مانع تراشی های این جریانات و جریانات راست و توده ایستی که هدفشان نگاهداشتن مبارزات کارگری در چهارچوب نظام موجود است، خود دست اندازی برای پیشروی بیشتر مبارزات کارگری ایجاد میکند، اما فضای اعتراضی در میان کارگران آنقدر بالاست که در عمده موارد اوضاع از دست کارفرما و دولت خارج میشود و فضای اعتراض غالب میشود. یک نمونه اش اعتراض ٥٠٠٠ کارگر بافق یزد بود که امام جمعه و نماینده مجلس و نماینده شورای اسلامی شهر و همه درگیرش بودند. در بافق یزد سعی کردند که کارگران را با جمع کردن در مسجد و نماز جماعت و غیره تحت کنترل خود داشته باشند. اما ٥٠٠٠ کارگر به میدان آمدند. و این اعتراضات به درون شهر و مقابل فرمانداری کشیده شده و کارگران توانستند جلوی تعطیلی کارخانه را بگیرند، همکاران بازداشت شده خود را با تاکید بر آزادی بدون قید و شرط آنان و ایستادن در مقابل شرط وثیقه آزاد کنند و دستمزدهای پرداخت نشده خود را نقد کنند. و یا مثلا در واگن پارس اراک در هفته اخیر رئیس شورای اسلامی کارخانه را دستگیر کرده بودند، ٩٠٠ کارگر به اعتراض بلند شدند. ولی نفس اینکه کارگران قدرتمند ایستادند و توانستند کارگر اخراجی را بر سر کار برگردانند و نه تنها این بلکه پرداخت یک ماه دستمزد معوقه خود را تحمیل کنند، یک قدرتنمایی مهم برای کارگران بود و بر فضای شهر اراک تاثیر خود را گذاشت.
در همین راستا نمونه دیگر جدالی است که بر سر طرح “اصلاح قانون کار” وجود دارد. هدف مستقیم این “اصلاحات”، در ماده های ٢٧ و ١٦٥ قانون کار در جهت پیشبرد این هدف و سرکوب کارگران از راه قانون و باز گذاشتن دست کارفرمایان در بیکارسازی بیشتر کارگران است. در این بندها آمده است کارگری که آیین نامه های انضباطی (آیین نامه هایی که دست پخت کارفرما است) را زیر پا بگذارد اخراج است. و حتی اگر “مراجع حل اختلاف” کار هم رای به بازگشت کارگر اخراجی بدهند، باز کارفرما میتواند در قبال پرداخت ٤٥ روز مزد کارگر به ازای هر سال سابقه اش، او را اخراج کند. بدین ترتیب این طرح مستقیما کارگران معترض را نشانه میرود و در جهت امنیتی کردن بیشتر محیط های کار است. اما جنبه دیگر این بندها حذف موقعیت کنونی شوراهای اسلامی در قانون کار و حذف آنها از هر گونه دخالتگری در این اخراجها نیز هست. در این میان شوراهای اسلامی به تکاپو افتاده و تلاش میکنند مبارزات کارگران در برابر این تهاجمات را که تحت عنوان “تغییر قانون کار” میخواهد صورت بگیرد، به دفاع از قانون کار ضد کارگری موجود بکشانند. نتیجه اینکه این اتفاقات خود به تلاطم در جنبش کارگری بیشتر دامن میزند. و همانطور که در سئوال قبلی نیز اشاره کردم بحث بر سر قانون کار، یعنی بحث بر سر کلیت شرایط کار و زیست کارگران. باز شدن این بحث اولا تمایز روشنی بین گرایش راست و شورای اسلامی ها و دارو دسته هایشان با گرایش رادیکال و چپ ایجاد میکند. ثانیا برای کارگران معترض و رادیکال فرصتی است که فضا را برای طرح خواستهای اساسی و سراسری کارگری چون خواست افزایش دستمزدها، بیمه بیکاری مکفی، درمان رایگان برای همه، تحصیل رایگان برای همه در تمام سطوح تحصیلی و یک قانون کار کارگری که در آن حق تشکل، حق اعتصاب بعنوان دو حق پایه ای به رسمیت شناخته شود، باز میکند. به عبارت روشنتر در چنین فضایی اعتراض و مبارزه میدان عمل خوبی برای گرایش چپ و رادیکال و تعین دادن به خواستهای جنبش اعتراضی کارگری است.
میخواهم بگویم که انعکاس اختلافات درون حکومت در جنبش کارگری، و به جان هم افتادن هایشان فرصتی است که کارگران را حول خواستهای سراسری و رادیکال خود متحد کنیم. یک شرط مهم این کار نیز نقد گرایشات راست، شعارهایشان و عقب راندن آنها از سر راه مبارزاتمان است.
انترناسیونال: در شرایط حاضر چه چشم اندازی برای جنبش کارگری می بینید؟ این جنبش نسبت به سالهای گذشته چه پیشرفتهایی داشته است و نقاط ضعف آن کدامند؟ کارگران چگونه می توانند به این ضعف ها غلبه پیدا کنند و جنبش کارگری چه افقی را باید در پیش روی خود بگذارد؟
شهلا دانشفر: همانطور که اشاره کردم جنبش کارگری وزن مهمی در اوضاع سیاسی ایران دارد. و با توجه به فضای ملتهب جامعه میتواند ایفاگر نقش سیاسی مهمی در این اوضاع باشد. ظرفیت آن وجود دارد اما هنوز خود این جنبش از ضعف هایی رنج میبرد که مانع است. بطور مثال همین امروز با توجه به ابعاد گسترده اعتراضات کارگری، با توجه به فضای اعتراضی کل جامعه ظرفیت های بسیار بیشتری برای قد علم کردن جنبش کارگری بعنوان پرچمدار خواستهای کل جامعه وجود دارد. یعنی طبقه کارگر میتواند و باید هم خواستهای ویژه خودرا روشن تر و رادیکال تر بیان کند و هم خواستهای سراسری و سیاسی را در سطح معینی که توازن قوا اجازه میدهد طرح نماید.
به نظر من یک ضعف مهم بخشی از رهبران و فعالين کارگری غرق شدن در مبارزات جاری و نداشتن تصوير جامع و همه جانبه از جنبش کارگری بعنوان تقابل طبقه کارگر با بورژوازی در تمامی عرصه هاست. كمونيسم كارگری افق وسيع و همه جانبه ای را در برابر رهبران كارگری قرار ميدهد. برای جلو آمدن جنبش کارگری در چنین قامتی و ابراز وجود هر چه بیشتر رهبران کارگری در سطح سیاسی، باید وسیعا این افق را در مقابل جنبش کارگری قرار داد. در همین راستا تحزب هر چه بیشتر رهبران کارگری در حزب کمونیسم کارگری یک گام مهم در جهت بردن هر چه بیشتر این افق به درون جنبش کارگری است.
نقطه ضعف دیگر جنبش کارگری اینست که نتوانسته است از ظرفیت مدیای اجتماعی بعنوان یک ابزار مهم سازمانیابی و ارتباط گیری گسترده سراسری استفاده کند. به نظر من میشود تمام کارخانجات و مراکز بزرگ کارگری میتوانند برای مثال صفحه های فیس بوکی خود را داشته باشند. صفحاتی که محل تبادل نظر کارگران معترض این مراکز باشد. در این صفحات کارگران گفتمان های خود را بر سر خواستهایشان داشته باشند. اخبار اعتراضاتشان را ردو بدل کنند. فراخوانهایشان را بدهند. و همه اینها بر روی شبکه های اجتماعی لاین و وایبر و غیره پمپاژ شود و از این طریق یک همدلی سراسری و گسترده در میان این کارگران ایجاد شود. از این طریق میشود یک شبکه سراسری ارتباطی بین رهبران کارگری در سطح ایجاد کرد و به تدارک اعتراضات کارگری در شهرهای مختلف رفت. و یا تشکلهای منطقه ای کارگری را شکل داد. همچنین میتوان دنیای مجازی شبکه مدیای اجتماعی را به فضای واقعی مبارزات کارگری وصل کرد و قرار و مدارهای اعتراضی را گذاشت. همجنین میشود بر سر موضوعات اجتماعی و سراسری کارگران مثل علیه بیکاری، و تحت عناوین مختلف و ابتکاراتی که داریم گروه هایی اجتماعی درست کرد و گفتمانهایی بر سر خواستهای سراسری خود به راه انداخت و سازمان ایجاد کرد. این عرصه ایست که جنبش کارگری خیلی ضعیف واردش شده است و بخش جوان کارگری بویژه میتواند نقش مهمی در آن ایفا کنند و برای آن گام بردارند.
جنبه دیگر موضوع پراکندگی و از هم گسیختگی رهبران کنونی کارگری است که جلو آمدن آنها حاصل یک دهه مبارزه و تلاش این کارگران و تشکلهای کارگری است. شک نیست که قطبی شدن جامعه فاصله بین گرایشات راست و چپ در جامعه را بیشتر و بیشتر میکند. اما اختلاف در میان رهبران کارگری الزاما از این جنس نیست. و به نظر من رهبران معترض کارگری که رادیکالند و در جلوی صف اعتراض کارگران قرار دارند، علیرغم هر نوع اختلاف فکری که دارند میتوانند حول مبارزات جاری کارگری متحد عمل کنند. اتحاد عمل این کارگران رادیکالیسم را تقویت میکند و میتواند سنگری برای عقب زدن تحرکات راست در جنبش کارگری که ربطی به خواست و اعتراض کارگران ندارند باشد.
آخرین نکته اینکه من در سوال قبلی از نقش بازدارنده و کند کننده گرایشات راست در جنبش کارگری که ابزار دستی برای خود حکومتند، اشاره کردم. یک وظیفه مهم ما نقد و طرد این گرایشات در میان کارگران است.
انترناسیونال: شما در صحبت های قبلی خود در مورد بهنام ابراهیم زاده از رهبران جنبش کارگری صحبت کردید که در اسارت جمهوری اسلامی است و زندگی او در معرض خطر قرار دارد. در حمایت از او کمپینی آغاز شده است، این کمپین چطور پیش می رود و چگونه میتوان به پیشبرد آن کمک کرد؟
شهلا دانشفر: اشاره شما به کمپین “بهنام را آزاد کنید”، است. این کمپین از طرف کمیته مبارزه برای آزادی کارگران زندانی، کمپین برای آزادی کارگران زندانی و کودکان مقدمند در ٢٧ دسامبر اعلام شد. میدانید که بهنام ابراهیم زاده ٤ سال است در زندان است و در این مدت زیر فشار شکنجه های رژیم اسلامی دچار بیماریهای بسیاری شده است و باید فورا تحت درمان قرار گیرد. او به جرم دفاع از حقوق کارگر، حقوق کودک در زندان است، و از آنجا که در زندان نیز ساکت نمانده و همچنان صدای آزادیخواهی و انسانیت است، وی را زیر فشار گذاشته و او را به بند زندانیانی که قتل کرده اند انتقال داده اند. و میخواهند تحت عنوان “اغتشاش” در زندان و همکاری با “ضد انقلاب” و غیره وی را دوباره محاکمه کنند. از همین رو بهنام از ١٢ آذر ماه در اعتصاب غذا بسر میبرد و این موضوع وضعیت جسمانی او را به خطر انداخته و از جمله دچار خونریزی معده شده است.
با توجه به وضعیت اضطراری بهنام ما این کمپین را اعلام کرده ایم. ما نامه بهنام ابراهیم زاده از زندان رجایی شهر خطاب به جهانیان را به انگلیسی ترجمه کرده و آنرا برای همه نهادهای کارگری و انساندوست در سراسر جهان ارسال کرده و تلاش به جلب یک حمایت جهانی از او داریم. در این فاصله افسانه وحدت از طرف این کمپین دیداری با مسئولان عفو بین الملل در سوئد داشت که آنها طی نامه ای به مقامات رژیم اسلامی، ضمن محکوم کردن فشار بر روی بهنام و زندانیان سیاسی خواستار آزادی وی از زندان شده اند. کمپین “بهنام را آزاد کنید” کمپینی ادامه کار است و هدف آن آزادی بهنام از زندان است. ما در همین رابطه روز دوازدهم ژانویه الى هجدهم ژانويه را به عنوان هفته حمایت از بهنام ابراهیم زاده اعلام کرده ایم و و فراخوان من به همگان اینست که با امضای طومارحمایت از بهنام ابراهیم زاده و خواستهایش، با ارسال پیام همبستگی به صورت نوشته و يا تهیه کلیپ، با برپا کردن پیکت های اعتراضی در هفته حمايت از بهنام و به هر شکلی که میتوانند به این کارزار بپیوندند. در ایران نیز میتوان تحرکی گسترده حول این کارزار به راه انداخت. طومارهای اعتراضی جمع کرد. عکس بهنام را همه جا نصب کرد. در حمایت از او کلیپ درست کرد و بر روی صفحات فیس بوکی و سایت ها گذاشت. در شبکه های مدیای اجتماعی خواست حمایت از بهنام و خواستهایش را به گفتمانی وسیع و اجتماعی تبدیل کرد و ما انتظار بیشترین حمایت ها را داریم.