یاشار سهندی:
“اینجا خبری از قصابی نیست، مردمش گوشت نمیخورند. محلهای که بقالها سیاههای دارند از اسامی مقروضان. تک وتوک؛ حتی نان را هم نسیه میبرند، لواش یا بربری. دوتا و سه تا و پنج تا هم ندارد. حتی اگر قیمتش یک اسکناس سبز هزار تومانی باشد. قیمتش؛ قدر نداریشان است. اینجا نوروزآباد است. محلهای اطراف اتوبان خلیجفارس و در حاشیه غربی تهران. سنجاقشدهای به منطقه ١٨.”( “محله نسیه برها” عنوان گزارشی از روزنامه حکومتی شرق) فقر اما مختص این محله حاشیه ای شهر تهران نیست. بنا به آمار بانک مرکزی حکومت در فاصله ١٣٨٤ تا ١٣٩٢ “خانوارهای شهری در ایران” به خط بقا رانده شده اند. یکی از اساتید دانشگاهی حکومت به نام “فرشاد مومنی” موضوع را با توجه به آمار بانک مرکزی اینگونه توضیح میدهد “… بیش از ٥٠درصد کل درآمد خانوار صرف دو قلم خوراک و پوشاک شده است. وقتی سهم مسکن و آب و برق و سوخت را هم لحاظ میکنیم و تحولات را مشاهده کنید، میبینید این نسبت هم از ٩/١٦ در سال ٨٣ به حدود٥/ ٣٣درصد در سال ١٣٩١ رسیده است. یعنی در مجموع خانوارهای ایرانی در سال ١٣٩١، ٩/٨٧ درصد کل درآمدشان فقط صرف خوراک و پوشاک و مسکن و آب و برق و سوخت شده است. این یعنی ابتداییترین نیازها برای بقا.” به گفته این استاد دانشگاه “از دل این گزارش راهبردی میتوانیم بفهمیم که بر سر ملت در دوران طلایی افزایش قیمت نفت چه آمده است… در سال ١٣٨٣ به طور متوسط خانوارهای ایرانی سالانه ١٨٠کیلو انواع برنج مصرف میکردند، در سال ١٣٩١ این رقم به سالانه ١٣١کیلو کاهش یافته است… علیالاصول اگر به هر دلیل مصرف برنج کاهش یابد باید انتظار داشته باشیم که مثلا مصرف نان افزایش یابد اما گزارش بانک مرکزی در مورد بودجه خانوار میگوید که مصرف سرانه انواع نان برای خانوارها از ٥٠٦کیلوگرم در سال ١٣٨٣ به ٣٤٧ کیلوگرم در سال ١٣٩١ رسیده است… مصرف متوسط سالانه انواع گوشت دام هم چیزی حدود ٣٠درصد کاهش نشان داده است. یعنی از حدود سالی ٦٠کیلو مصرف انواع گوشت، در سال ٨٣ به ٤١کیلو در سال ١٣٩١ رسیدهایم. عین این مساله در یک ابعاد قابل اعتناتر و تکان دهندهتر در مورد مصرف شیر اتفاق افتاده است. در سال ١٣٨٣ خانوارهای ایرانی به طور متوسط سالانه ٢١١کیلو شیر مصرف میکردند که این رقم در سال ١٣٩١ به ١٣٤کیلو کاهش یافت. یعنی بالغ بر ٣٠درصد کاهش. شبیه به این مساله در مورد همه اقلام حیاتی مربوط به مواد پروتیینی و لبنی دیگر هم کموبیش مشاهده میشود…” ایشان به استناد به گزارش بانک مرکزی درخواست میکند:” … خاضعانه و مشفقانه و بهمثابه یک امر خطیر ملی، فراخوان عمومی میدهم که راجع به این مساله عقلها را روی هم بگذاریم.”و عقل ایشان تا آنجا کار میکند که هشدار بدهد امنیت ملی در خطر است:”… این مفهوم (رکود تورمی) به روشنی نشاندهنده آن است که آثار رکود تورمی منحصر و محدود به حوزه اقتصاد نیست و وجوه اجتماعی و فرهنگی و امنیت ملی آن اگر از وجه اقتصادی آن بااهمیتتر نباشد، کمتر از آن هم نیست…”
واژه ها در نزد کارشناسان بورژوازیی ابزاری است برای پوشاندن نیت شان. نهایت اینکه ایشان عقل هایشان را روی هم بریزند، این میشود که هشدار امنیتی بدهند و سرراست ترین برخورد با موضوع امنیتی شده، برخورد امنیتی است، یعنی تقویت ارگانهای سرکوب و شکنجه، و این مسئله ای است که بیش از سه دهه است جمهوری اسلامی یک دم از آن غفلت نکرده است. این حکومت تنها راهی که میشناسد سرکوبگری است، حتی با وجود دولتی مانند روحانی که اینگونه جلوه داده اند که او آمده است رونق ( نداشته) را به اقتصاد برگرداند. اما جناب مومنی هم معترف است که این دولت کارهای دولت احمدی نژاد را ادامه میدهد و: “… به تعبیری که خود دولتیها مطرح میکنند، آنها در ادامه سیاستهای غلط در برخی از زمینهها در حوزه اقتصاد جز تفاوت در شیب تخریب، چندان تفاوتی با دولت قبلی نکردهاند. به تعبیر خودشان فقط شیب تخریب را کاهش دادهاند … میخواهم بگویم اگر اینها به این آمارهایی که مطرح میشود و در جای خود قابل اعتناست بسنده کنند و پیچیدگیهای این مساله را از منظر بحران تقاضا در درجه اول در مقیاس خانوارها و در درجه بعدی در مقیاس خود دولت به درستی متوجه نشوند، ممکن است که ما هزینههای بسیار سنگینتری در آینده بپردازیم.” ایشان با عاریه گرفتن تعبیری از یک خانم دکتر از “مدارای نجیبانه با مساله فقر”مردم ایران سخن میگوید!! و مانند همه کارشناسان بورژوازیی نمی گوید که باید رفاه را گسترش داد. اما خود میداند “مدارای نجیبانه” با فقر سقف دارد، برای همین بارها شاهد بودیم که سران حکومت از شورش فقرا گفته اند. ایشان به قول خودشان از تعبیر” هزینه های بسیار سنگین تری در آینده” میگویند.
همه راه حلهایی که ایشان میدهند، آب در هاون کوفتن است. در جای دیگر اشاره کردیم که اگر این حکومت راه برون رفتی از بحران اقتصادی میداشت، تا حالا اجرایش کرده بود. اما مشکل اینجاست که نفس وجودی این حکومت بحران زاست و بحران اقتصادی در ایران نتیجه وجود بحران سیاسی است که از ماهیت وجودی این حکومت نشات میگیرد. نتیجه “اقدامات اقتصادی” حکومت، شده گسترش فقر و فلاکت بی حد و حصر که تماما از غارت گری ثروت این جامعه توسط کل سازمان دولتی جمهوری اسلامی است. در واقع این خود حکومت است که امنیت جامعه را تهدید میکند و هیچ راهی به جز کنار زدن این حکومت توسط انقلاب مردم به دست گرفتن مقدرات زندگی توسط خود مردم، نیست. فقط این راه حل است که میتواند جامعه ایران را فقر و فلاکت براند.