جدید ترین

یاشار سهندی: اصل نظام نشانه است

٦ دی ماه سال ٨٨، تهران در قرق مردم. روزی که بعدها سرداران جنایت پیشه حکومت اذعان کردند اگر اعتراضات و تظاهرات و درگیری با مزدوران حکومت در شش نقطه تهران بهم متصل میشد حکومت سقوط میکرد. روزی که سرتاسر خیابان انقلاب و آزادی تهران در تصرف نیروهای حکومت بود که مانع بهم رسیدن مردم به جان آمده در شمال و جنوب این دو خیابان  شوند. ٦ دی ماه پایانی بود بر اعتراضات  خیابانی که بر علیه نتیجه انتخابات کذایی حکومت شروع شد و خیلی سریع اصل نظام را نشانه رفت و در ٦ دی ماه آن سال طومارعاشورا در هم پیچید. اعترضات اما همچنان ادامه یافت بخصوص اعتصابات کارگری روزبروز دامنه آن گسترش یافت. و حکومت باهراس از “فتنه جدید” به هر زحمتی بود خودش را سرپا نگه داشت.

٥ دی ماه ٩٦ اما شروع مرحله ای دیگر از انقلاب علیه جمهوری اسلامی شد. اعلام تموم شدن “ماجرا” برای کلیت جمهوری اسلامی. تظاهرات و اعترضات در عرض ١٠ روز به بیشتر از صد شهر گسترش یافت و هر آنچه که نمادهای حکومتی محسوب میشد و دم دست مردم بود یا به زیر کشیده شد یا به دست آتش سپرده شد. این بار دیگر کارشناسان مار خورده افعی شده بورژوازی نتواستند اعتراضات  را به حساب هیچ جناحی از رژیم و یا “طبقه متوسط” بنویسند. جلادانی که خود را اصلاح طلب میخواندند  آن روی چهره شان را نشان دادند. کسی که با چرخش قلمش فقط در یک مورد ٥٠ نفر به دار کشیده شده بودند، همان قلم اکنون در “کسوت روزنامه نگاری” و “استاد جامعه شناسی”  توده مردم را  کرکس معرفی کرد. استاد جامعه شناس دیگری که دیگر صرف نمیکند مستقیما در خدمت اسلام ومسلمین باشد،  متعجب از اینکه توده مردم که اینقدر گرسنگی داده شده اند که “نای راه رفتن ندارد” چطور میتواند در خیابان باشد! اما این توده بینوا خودش را یافته بود و امید در دلش زنده شد و میدانست دیگر عمر نکبت بار جمهوری اسلامی باید به پایان برسد. تظاهرات خیابانی فروکش کرد اما همان چند روز اعتراضات کار خودش را کرد. حضور توده گرسنه در کف خیابان به اعتراض به فلاکت و سیه روزی آژیر خطر را برای کل بورژوازی به صدا در آورد. وبعد از این، هر جای، به هر بهانه ای موج خشم دوباره در شهرهای مختلف فوران میکرد. همزمان اما اعتصابات شدت بیشتری گرفت و رنگ وبوی دیگری هم گرفت. از معلمان تا کامیونداران تا کشاورزان و کارگران کارخانجات مختلف آنچه را که پنهان بود آشکار کرد. در یکسالگی دوره جدید اعتراضات، آن توده بینوا که نای راه رفتن نداشت اکنون آلترنایتو انسانی را جلو روی جامعه گذاشته است:”اداره شورایی”

رسانه های بورژوازی در یکسالگی اعترضات دی ٩٦، مزورانه از بین آن همه شعار که در خیابانها داده شد و مشخصا در پایان این دوره یکساله که اداره شورایی مطرح شد، با ترفندهای رسانه ای که به خوبی بلد هستند، در قبال شعار “اصلاح طلب و اصول گرا دیگه تموم شد ماجرا” به من بیینده میخواهند القا کنند که آلترناتیو “رضا شاه روحت شاه” از اعتراضات دی ٩٦ بیرون آمد. عامدانه این شعار( که در دو سه نقطه، در آن بیشتر از صد شهر سر داده نشد) را برجسته میکنند تا شاید بتوانند خمینی دیگر، با رنگ و لعاب شاهانه به ما بیندازند. در یکسال گذشته اما ثابت شد سال ٩٧، سال ٥٧ نیست تا ضدانقلاب دیگری را به ساده گی به توده مردم حقنه کنند.

اگر چه در پایان یکسالگی اعتراضاتی که از دی ماه ٩٦ شروع شد هنوز جمهوری اسلامی به وجود منحوسش ادامه میدهد اما دستاورد مهم یکساله اخیر را نمیتوانند از توده مردم بگیرند؛ و آن حضور مردم در کف خیابان است.  حضور مردم در کف خیابان به مانع مهمی در مقابل برنامه های بورژوازی برای ادامه حیات جمهوری اسلامی و همچنین اپوزیسیون بورژوایی تبدیل شده است. تداوم حضور مردم در کف خیابان است که باعث پر رنگ شدن آلترناتیو شورایی میشود. هیچ جناحی از بورژوازی بهیچ و وجه مایل نیست که با توده مردمی رودرو باشد که آگاه به منافع خود بر علیه حقوقهای نجومی و فلاکت عمومی شعار میدهد. امور ایشان پشت درهای بسته میگذرد چون اساسا تصمیم سازی ایشان تمام وکمال منجر به خانه خرابی توده کارکن جامعه میشود. در پشت درهای بسته، کثیف ترین بند و بست ها صورت میگیرد و این اساسا با اداره شورایی در تضاد کامل است، چرا که این شیوه اداره جامعه یعنی همه چیز شفاف وروشن جلو چشم همگان به بحث گذارده شود و تصمیم گیری شود و به اجرا در آید.

آلترناتیو اداره  شورایی، هیجان یک اعتصاب نبود که بر زبان جاری شود، تجربه ای بود که کارگران و بقیه بخشهای جامعه در  ٤٠ سال پیش در هر جا که دست شان میرسد بر پا داشتند و به واسطه آن چند سالی در اداره امور مشارکت داشتند و خار چشم ضد انقلاب اسلامی بودند که نهایتا با توسل به کشتار عظیمی شوراها را برچیدند؛ اما این آلترناتیو به محاق نرفت. ارائه مجدد آن در بطن اعتصابی که کارگران اعتصابی هفت تپه درگیر آن بودند امکانی بود که در بطن یک جنبش انقلابی روی داد واین خواست جامعه ای بود که از هم اکنون به فکر فردای سرنگونی جمهوری اسلامی است. اعلام همبستگی های سراسری از سوی بخشهای مختلف از معلمان تا کامیونداران تا وکلا و دانشجویان خود گویایی مشارکت وسیع توده مردم در سرنوشت خویش است و شورا هم چیزی جز این نیست که توده کارکن جامعه بتوانند بدون هیچ اما و اگری “تصمیم سازی” را از دست از ما بهتران در بیاورند و خود امور خویش را به دست گیرند.

بحث شوراها و اداره شورایی در تمام این چهار دهه گذشته توسط کمونیستها، و مشخصا حزب کمونیست کارگری زنده نگه داشته شد. با وجود سرکوب وسانسور شدید فعالیتهای کمونیستها، این حزب عملا نگذاشت فضای سیاسی جامعه ایران تماما در تصرف بورژوازی و شخصیتهای گوناگونش باشد. این حزب بود که بر هویت انسانی تاکید کرد، این حزب است که  تحقق این امر را دخالت فعال انسانها در امور خویش میداند و خواستار آن است و این امر جز بواسطه شوراها امکان پذیر نمی باشد. هر جا اعتراضی و اعتصابی و شکل گیری تشکلی در میان بود این حزب بود که پایه اصلی شورا یعنی مجمع عمومی را مرجعی برای تصمیم گیری جمعی توصیه کرد. بعد از بیش یک قرن تلاش ومبارزه طبقه کارگر و بخش پیشرو آن یعنی کمونیستها، بخصوص در چهار دهه اخیر و اکنون کمونیسم یک واقعیت عینی و ملموس در دسترس جامعه است چرا که اداره شورایی تنها پیشنهاد و خواست کمونیستها است. هیچ بوده گان اکنون سخنگوی دارند که صدایش بلند و رسا است.

بورژوازی از هر اقدامی که توده مردم بتوانند در آن مشارکت داشته باشد به شدت منزجر و متنفر است چون بساط استثمارش برچیده خواهد شد. در پایان این یکسال تلاش و مبارزه، کارگران فولاد اهواز بنری را در تظاهرات بیش از سی روز در اهواز در پیشاپیش صفوف شان حمل میکردند که به صراحت تمام اساس نظام سرمایه داری را نشانه رفته بود. در واقع اصل نظام ( سرمایه داری، استثمار) نشانه است بقیه امور بهانه است.

 

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *