یاشار سهندی:
فعالین کارگری دربند؛ رضا شهابی ، شاهرخ زمانی و محمد جراحی از داخل زندان بیانیه ای منتشر کردند. ایشان در آن بیانیه میخواهند به این سوال جواب بدهند “چرا ما کارگران احتیاج به تشکل داریم؟” ایشان ضمن اشاره به موقعیت طبقه کارگر در جامعه کنونی ایران ( چه از نظر جمعیتی چه از بابت نقش این طبقه در تولید همه جانبه ثروت جامعه) اضافه میکنند که نظام سرمایه داری مشکلات بسیاری برای کارگران رقم زده است و این بنوبه خود به نوشته این بیانیه: ” باعث افزایش و گسترش اعتصابات و اعتراضات روزمره می گردند، اما، چرا جنبش کارگری به نتیجه مطلوبی در تحقق خواسته هایش نمی رسد؟” ایشان بر متفرق و پراکنده بودن مبارزات کارگری اشاره میکند و چنین نتیجه میگیرند که مبارزات اینگونه با سنگ و کلوخ به جنگ تانک رفتن است. سپس از تجربیات دویست ساله جنبش جهانی کارگر و تجربه صد ساله مبارزات کارگران ایران یاد میکنند که میتواند پشتوانه مبارزات کارگران باشد و نهایتا شعار کلیشه ای “تنها چاره کارگران وحدت و تشکیلات است” را یادآور میشوند. نفس صدور چنین بیانیه ای در حالی که صادر کنندگان آن در سخت ترین شرایط ممکن در زندان بسر میبرند و بیش از آنکه دغدغه مصائب خود را داشته باشند نگران وضعیت مبارزات کارگران هستند، بنوبه خود بسیار قابل ستایش است. این مقاومت، انعکاس مقاومت جنبش کارگری با وجود همه تعرضهای حکومت است که رهبران دربند آن در فکر بهبود مبارزات کارگری و به سرانجام رسیدن آن هستند. این نوشته قصد مجادله با این سه فعال مبارز کارگری که در زندان اسیر شکنجه گران سرمایه هستند ندارد بلکه میخواهد به سهم خود در این بحث شرکت کرده باشد.
کیست که نداند چاره کارگران وحدت و تشکیلات است. آیا اگر کارگران ایران در تشکیلات سراسری متشکل نیستند بدین دلیل است که صرفا آگاه نیستند و باید این آگاهی را به میان کارگران برد؟ متشکل شدن برای کارگری که دست به اعتصاب میزند یک مسئله داده شده است، احتیاج نیست که در محسنات آن برای کارگران سخنرانی کرد. موقع اعتصاب همه ما تجربه داریم که توده کارگر بیش از هر چیزی بر هم کلام شدن و متشکل شدن و… تاکید میکنند. وظیفه یک فعال کارگری چیست؟ حرف کارگران را به خودشان برگرداندن است؟ کارگران شاید نتوانند مانند یک تئوریسین اهمیت اتحاد و تشکل را بیان کنند اما به زبان خودشان که از تجربه روزمره زندگی شان نشات میگیرد، بر آن تاکید میکنند. بارها شنیدیم که گفتند: “اگر حرف کارگر پیش نمیره بخاطر اینه که با هم نیستیم، پشت هم را نداریم، هر کداممان یک سازی میزنیم، … “
دوستان دربند ما به درست میگویند که تجربه دویست ساله مبارزه کارگران در جهان و ایران پشتوانه ما است و این باید منجر به این میشد که مبارزه کارگران در ایران وجهان توفنده تر و متحد تر شکل میگرفت اما جواب را به یک شعار کلیشه ای محدود کردن، جواب مسئله نیست. حقیقت این است که آن تجربه ها یک بخش از تاریخ است، بخش دیگری از ماجرا این است که سرکوب بی امان همه این سالها از سوی بورژوازی تاثیر مخرب خود را بر جنبش کارگری چه در سطح بین المللی چه در سطح ایران گذاشته است. بر متن این سرکوب، بورژوازی از لحاظ نظری توانسته است جنبش کارگری را به عقب براند تا آن حد که ما در سطح بین المللی در سه سال پیش، که با جنبش ٩٩ درصدی مواجه بودیم این جنبش با وجود فراگیر بودنش نتوانست قدرت بگیرد و دوام یابد چون کاملا تسلیم نظریه پردازیهای بوژوازی بود. در حالی که مدام تاکید میشود که جنبش باید از رهبری قدرتمند برخوردار باشد. اصرار بر وحدت و تشکیلات به عنوان چاره کار برای رهبری جنبش بدین خاطر است که بتواند توده شرکت کننده در آن را رهبری کند اما جنبش ٩٩ درصدی بر بی رهبر بودن خودش تاکید کرد و این یک نمونه از تاثیرات ویرانگر سرکوب بورژوازی در طی همه این سالها است.
جنبش کارگری ایران نشان داده است که ظرفیت بسیار عظیمی دارد که گامهای بسیار مهمی بردارد و بدون خود بزرگ بینی میتوان مدعی شد که پیشروترین آن درجهان حال حاضر است. پیشرو است چرا که با وجود یک دولت بسیار بی رحم سرکوبگر رسما و علنا روز اول مه را با وجود انبوه نیروهای امنیتی در مرکز پایتخت این کشور سعی میکند برگزار کند، طیف وسیعی رهبر کارگری به جامعه معرفی کرده که سرشناس هستند و اسم و آوازه شان در جهان پیچیده است، بازنشستگان آن در وسط خیابان مجمع عمومی برگزار میکنند و پیگیرانه مطالباتشان را مطرح میکنند، این جنبش خود راسا پایه حقوق اش را تعیین میکند و بر سر آن مبارزه میکند و دولت را تهدید میکند آرام نخواهد نشست تا به خواسته خود برسد. این جنبش خود را محدود به خواسته های صنفی نکرده است بلکه از مهم ترین مدافعان حقوق کودکان کار و خیابان است، خود را متحد طبیعی جنبش دانشجوی و زنان میداند، این جنبش نشان داده است وقتی به توده کارگر متکی میشود ( مانند اعتصاب کارگران شرکت واحد) میتواند پایتخت امرالقرای اسلام را “قفل” کند. اینکه شاهزاده آریامهری، رسانه دولتهایی مانند انگلستان امریکا و سلطنت طلبان به کارگران میپردازند نه از سر خیرخواهی، بلکه بزرگترین نشانه از قدرت جنبش کارگری است که میخواهند اگر بتوانند قدرت این جنبش را به نفع خود مصادره کنند و بالطبع آنرا از نفس بیندازند.
اما اینکه چرا این مبارزات سراسری نمیشود نه بخاطر عدم آگاهی طبقاتی از وحدت و تشکیلات بلکه بیش از هر چیزی با حکومتی روبرو است که کوچکترین خواسته صنفی را به درست سیاسی ارزیابی میکند. چون میداند تمکین به خواسته های “صنفی” وجود او را برای بورژوازی زائد میسازد. سرکوبگری از صد سال پیش در این مملکت جز در مقاطعی کوتاه ( مانند سال ٥٧ تا ٦٠) بلا انقطاع به اشکال گوناگون ادامه داشته و در کنار آن به پشتوانه شکست انقلاب اکتبر در اواخر دهه ٢٠ میلادی و شکل گیری حکومتی که به دروغ مدافع کارگر جلوه داده میشد ومیشود و تاثیر بسیار عمیق آن بر جنبش های کارگری جهان و ایران ( که عملا جنبش کارگری را به زایده مبارزات ناسیونالیستی تبدیل کرد، نمونه ایرانی اش جنبش وسیع کارگران ایران در دهه ٢٠ شمسی تجربه کردیم) این جنبش از ضعفهایی رنج میبرد که از آن خودش نیست، اما نتیجه آن عملی نشدن اتحاد کارگری بر علیه سرمایه داری در شکل یک مبارزه گسترده است.
تاثیرات مخرب این جریان در ایران میتوان بسیار سراغ کرد که آخرین مورد آن را میتوان در برخورد با مسئله دریافت پول از سوی اسانلو از یک جریان راست مشاهده نمود که ملاک بودن یا نبودن یک فرد معین در جنبش کارگری پس دادن یا ندادن این پول شده است. اما توجه نمی شود که اسانلوی نوعی، نماینده تفکر بورژوازی در جنبش کارگری است که باید نقد شود. این تفکر ریشه از سیطره سنگین دکترین بورژوازی در جنبش کارگری است که خودش را به اشکال مختلف نشان میدهد. جنبش کارگری چون جنبش کارگران است دلیل بر مصونیت داشتن این جنبش نیست. بورژوازی بیکار ننشسته و با هزار یک روش نظرات خودش را در این جنبش اشاعه میدهد و باید به نقد آن نشست البته این بدان معنی نیست مبارزه طبقاتی تا اطلاع ثانوی تعطیل میشود. چرا که زندگی واقعی اینگونه نیست کارگران چاره ای ندارند جز اینکه مبارزه خودشان را ادامه دهند. ما فعالین کارگری (چپ) کجای قضیه هستیم؟ اگر قرار باشد درست وسط جنگ و دعوا از محسنات تشکیلات بگوییم، جنگ را باخته ایم، بلکه باید بتوانیم تشکیلات را بسازیم و مهمتر از آن، آنرا رهبری کنیم. باید یاد بگیریم رو به توده کارگر صحبت کنیم نه اینکه تشکیلاتی بسازیم و آنها را مرخص کنیم تا موعود بعدی انتخابات. بحث در این مورد بسیار زیاد است که به نظر من باید به آن پرداخت شود.