شهلا دانشفر
۵۰۰۰کارگر معدن بافق یزد از ٢٨ اردیبهشت در اعتراضند . سه هفته اعتصاب و اعتراض کارگران بافق یزد انعکاس وسیعی در این شهر داشته و به یکی از سر تیتر های مهم اخبار اعتراضات کارگری تبدیل شده است. یک نقطه قوت اعتراضات کارگران معدن بافق یزد اتحاد و پافشاری آنها بر روی خواستهایشان، با برپایی تجمعات هر روزه آنانست.
زیر فشار اعتراضات ٥ هزار کارگر معدن بافق و انعکاس وسیع اجتماعی آن در این شهر، تاکنون مقامات مختلف از جمله وزیر کار و استاندار یزد و فرماندار بافق و امام جمعه یزد وادار به عکس العمل شده اند. اما تا کنون پاسخی به خواست کارگران داده نشده است.
اعتراض کارگران بافق یزد به واگذاری سهام شرکت سنگ آهن مرکزی به بخش خصوصی است. دلیلش نیز به روشنی اینست که خصوصی سازی ها راهی برای بیشتر باز گذاشتن دست کارفرمایان برای کشیدن کاره برده وار از گرده کارگران و تقلیل نیروی کار به حداقل ممکن و بیکارسازیهاست.
در سال گذشته ٧١٫٥ درصد از شرکت های معدن بافق یزد را دولت به صندوق بازنشستگی فولاد واگذار کرد. ٢٨٫٥ درصد از این سهام باقی ماند که آنهم در ابتدای سال جاری در فرابورس به مزایده گذاشته شد و شرکت فولاد خوزستان در این مزایده این سهام را برده است. اکنون موضوع بر سر خطر تعدیل نیروی انسانی در این معدن و بیکارسازیهای در این معدن است. مقامات
حکومتی نیز در جریان کشاکش ها و دعواهایشان بر سر اموال این معدن، به این موضوع اشاره کرده و به آن اذعان دارند.
نکته اینجاست که سهام کلان این شرکت را قبلا برده اند و در این میان مبارزه کارگرانی که نگرانیشان اخراج از کار و کاهش سطح دستمزدها و سخت تر شدن شرایط کارشان است، دارد به این سمت کشیده میشود که ٢٨٫٥ درصد سهامی که فولاد خوزستان برده است، به کارگران تعلق گیرد. در این میان دست های بسیاری درکارند و میکوشند از این خوان یغما سودی عایدشان شود. از همین رو از نماینده مجلس اسلامی از شهر یزد تا امام جمعه و دیگر مقامات حکومتی وارد این بحث و کشاکش شده و با زدن سنگ کارگر به سینه و به بهانه فروش سهام به کارگران، دنبال نان و نوایی برای خود هستند.
اما سئوال اینجاست، با تقسیم این ٢٨٫٥ درصد سهام باقیمانده میان ٥ هزار کارگر”بافقی” و جیب خالی کارگران، واقعا چه تعداد سهم نصیب هر کدام از آنها میشود، تا بتوانند، شرایط کار و سطح معیشت خود را رقم زنند؟ سهام خرده آنان چقدر امکان دخالت در تعیین هیات مدیره شرکت و سیاستهای کلان را میتواند پیدا کند؟
روشن است که باز این صاحبان سهام کلان هستند که سیاست های حاکم بر کار در معدن را به پیش میبرند و قانون کار رژیم اسلامی و کل قوانین سیستم سرمایه داری حاکم را نیز در خدمت دارند. به عبارت روشنتر این قطب بندی طبقاتی قبلا صورت گرفته است، این وسط دلخوش کردن و متوهم نگاهداشتن کارگران به مالکیت سهام خرد، عایدی جز دور کردن آنها از خواستهای اساسی شان نخواهد داشت.
داستان فروش سهام کارخانجات به کارگران با توهم مالکیت آنان بر کارخانه، کلاه گشادی است که بر سر کارگر گذاشته میشود و در جامعه سرمایه داری قدمت تاریخی دارد. با این سیاست و با توهم مالک شدن کارگر، میکوشند او را از خواستهای اساسی اش چون دستمزد مکفی و شرایط کار انسانی دور سازند. خصوصا چنین توهمی در چهارچوب قوانین اسلامی کار و محرومیت کارگران از پایه ای ترین حقوقشان چون حق تشکل و حق اعتصاب سرابی بیش نیست. یک نمونه روشن آن صنایع فولاد اهواز است که تحت عنوان فروش بخش ناچیزی از سهام شرکت به کارگران بلایی سر آنان آوردند که چندین سال است معضل بلاتکلیفی کارخانه و دستمزدهای پرداخت نشده، معضل آنان است و کسی نیز جوابگویشان نیست. نتیجه اش نیز پاسکاری کارگران صنایع فولاد به مراجع گوناگون است. اگر چه سرمایه دار دولتی باشد یا خصوصی، هر دو خریدار نیروی کار کارگرند و کارگر خواستهای اساسی خود را دارند.
اعتراض کارگران بافق یزد نیز به طور واقعی اعتراض به خطر بیکارسازیها و کاهش سطح دستمزد و دیگر مزایایشان در پی خصوصی سازی این معدن است. از همین روست که کارگران اعلام کرده اند که تا لغو کامل این واگذاریها حاضر به شروع کار نیستند. اما برجسته کردن بحث فروش ٢٨.٥ درصد سهام باقیمانده، همانطور که اشاره کردم خطر به حاشیه رفتن خواستهای واقعی کارگران و تفرقه در صفوف اعتراض آنان را دارد.
هوشیاری رهبران کارگران معدن بافق یزد در برابر آنچه که در این معدن و مبارزاتشان میگذرد و جلوگیری از متفرق کردن صف اعتراضشان، یک نکته تعیین کننده و کلیدی است. مهم است که کارگران بافق یزد حول خواستهای روشنی متحد شوند و خواستار توقف فوری به حراج گذاشتن کارخانه و نابسامان شدن شرایط کارشان شوند. خواهان ممنوعیت اخراج و هر نوع بیکارسازی تحت عنوان تعدیل نیروی کار شوند.
در شرایطی که نه تنها این کارگران بلکه مردم این شهر بخاطر عدم وجود اولیه ترین استانداردهای بهداشتی در معدن در خطر بیماریهای خطرناکی چون هپاتیت و سرطان و غیره هستند، خواست برقراری استانداردهای قابل قبول ایمنی محیط کار در معدن و در محیط زیست مردم این شهر مهم است. همچنین کارگران این معدن باید تحت معاینات روتین پزشکی و مجهز کردن معدن به تجهیزات ایمنی لازم باشند.
امروز که ٥٠٠٠ کارگر بافق یزد در موقعیت قدرت هستند. اکنون که بیش از یک ماه (سه هفته) است این کارگران جمع میشوند و متحدانه مبارزاتشان را به پیش میبرند، طرح خواستهای روشن و شفاف، اتکای این کارگران به مجمع عمومی و تصمیم جمعی و متحدانه ، و جلب وسیعترین حمایت مردم شهر، سه فاکتور مهم مهم موفقیت مبارزات این کارگران است.
گفتنی است که شهرستان بافق یزد با بیش از ٥٠ هزار جمعیت از شهرستانهای بسیار محروم است و تنها راه ارتزاق و امرار معاش بخش عظیمی از مردم این شهر از راه استخراج معدن است. خصوصی سازیها و متعاقب آن تعدیل نیروی انسانی در معدن بافق، مردم این شهر را با خیل بیکاران روبرو میسازد. از همین رو سه هفته اعتصاب و مبارزه کارگران بافق یزد به موضوع داغی در این شهر تبدیل شده است. به عبارت روشنتر خواستها و اعتراضات کارگران معدن بافق یزد بطور واقعی مساله همه مردم این شهر است و این خود نیروی مهمی است که به اعتراضات این کارگران و تداوم آن نیرو می بخشد.
اعتصاب ٥ هزار کارگر معدن بافق یزد، میتواند در پناه حمایت مردم این شهریک پیشروی مهم برای جنبش کارگری باشد. این مبارزات با ابعاد گسترده اش همچنین میتواند الگوی مهمی برای کارگران در شهرهای مختلف و به تحرک در آوردن بیشتر فضای سیاسی شهرها باشد. اعتصاب ٥ هزار کارگر معدن بافق یزد با توجه به گسترش هر روزه اعتراضات کارگری و محیط پر تلاطم مراکز کار، یک مخمصه مهم برای حکومت اسلامی و تداوم آن یک اتفاق سیاسی مهم است.