(اختلاسگران همه مسجد میروند، به دستبوس امام جمعه میروند. ریش دارند. داماد امام جمعه یا فلان آیت الله میشوند و حاشیه امن بیشتری پیدا میکنند. ایام عاشورا قیافه عزادار حسینی بخود میگیرند و به سر و سینه خود میزنند، به موازات سفر به پاریس و لندن، به مکه میروند و حاجی میشوند. در نماز جمعه هم شرکت میکنند. در میان کارگران و کارمندان خود تبلیغ اسلام میکنند و تبحر خاصی در فریب مردم و ریاکاری دارند. هرجا هم اقتضا کند علیه بیخدایان کمونیست به منبر میروند).
شهردار بابل، سید مجتبی حکیم داماد امام جمعه، بدلیل فساد مالی دستگیر شد. شهردار ساری چهار ماه قبل دستگیر شدد. دو سال قبل پنج عضو شورای شهر بابل دستگیر شدند و سید مجتبی حکیم شهردار بابل شد. شهردار ساری نیز پس از دستگیری نه عضو شورای شهر دستگیر شد. اتهام همه آنها اختلاس و فساد مالی است. و این بخش کوچکی از اتفاقاتی است که هر روز در رسانه های حکومتی خبرش منتشر میشود.
منظور از اختلاس و فساد مالی، بالاکشیدن حقوق کارگران شهرداری، رشوه از پیمانکاران و کارفرمایان و راه اندازی کار آنها، یعنی بازگذاشتن دست آنها در نپرداختن حقوق کارگران، بالا کشیدن بخش قابل توجهی از بودجه عمرانی، مقداری زمین خواری در ازای رشوه به یک مقام بالاتر و از این قبیل امور است. هرداران هم تعدادی چماقدار استخدام شده اند که دمار از روزگار دستفروش فقیرو هر معترض دیگری درآورند. یعنی تکه ای از بودجه هم صرف چماقداران میشود.
اختلاسگران همه مسجد میروند، به دستبوس امام جمعه میروند. ریش دارند. داماد امام جمعه یا فلان آیت الله میشوند و حاشیه امن بیشتری پیدا میکنند. ایام عاشورا قیافه عزادار حسینی بخود میگیرند و به سر و سینه خود میزنند، به موازات سفر به پاریس و لندن، به مکه میروند و حاجی میشوند. در نماز جمعه هم شرکت میکنند. در میان کارگران و کارمندان خود تبلیغ اسلام میکنند و تبحر خاصی در فریب مردم و ریاکاری دارند. هرجا هم اقتضا کند علیه بیخدایان کمونیست به منبر میروند.
یک وجه این دستگیری ها دعوای باندهای حکومتی است که همه مشغول بچاپ بچاپ هستند. هر بار که ابعاد دزدی های هر کدام بیشتر میشود یا به حیطه یکی دیگر دست درازی میکنند، مورد خشم و غضب شدیدتر باندهای مقابل قرار میگیرند. علیه هم شکایت میکنند. قوه قضاییه برای جلوگیری از آبروریزی مقامات مقاومت میکند. اطرافیان رده پایین تر آنها را دستگیر میکند تا شاید غائله پایان یابد. بعلت شدت خصومت باندهای متخاصم، مقاومت در هم میشکند و حکم بازداشت مقامات بالاتر از جمله شهرداران هم صادر میشود.
دزدی شهرداران و اعضای شوراهای شهرها در مقایسه با فساد مالی آیت الله ها و مقامات بالای سپاه و مقامات دولتی قابل مقایسه نیست. ولی آنها قابل دستگیری نیستند چون کل عمارت اسلام فرو میپاشد.
اینها همه سارق مسلحند. اما نه مانند یک دزد معمولی که ممکن است از اسلحه هم برای دزدی استفاده کند. اینها نیروی مسلح «قانونی» دارند، در یک شهر سپاه را با خود دارند، در یک شهر بسیج و نیروی انتظامی و در شهری لباس شخصی ها و سربازان بدنام امام زمان و یا چماقداران ویژه شهرداری را.
این گوشه ای از تصویر عمارت بلندبالای حکومت اسلام و ساختار آن است. نظامی که به موازات استثمار بیکران کارگران که به یمن سرکوب شدید آنها انجام میشود، مافیای اقتصادی خود را هم تولید و بازتولید میکند. اما چه سرمایه داری که مستقیما کارگر را استثمار میکند، چه حقوق های کلان مقامات و چه دزدی ها و اختلاس ها تماما بخشی از دسترنج کارگران است و سود ناشی از استثمار کارگران که بخشی به شکل سود، بخشی به اسم حقوق های نجومی، بخشی به اسم اختلاس و دزدی مقامات و آیت الله ها میان قشر بالای مفتخور جامعه تقسیم میشود. بخش قابل توجهی هم به عمله و اکره سرکوبگر و دستگاه عریض و طویل مذهب اختصاص داده میشود و یا صرف تروریسم اسلامی در منطقه و تسلیحات و … میشود.
در واقع فساد و مافیای اقتصادی بخشی از ساختار این نظام است. قابل اصلاح نیست. مربوط به تعدادی از مقامات و آیت الله ها یا یک ارگان و دو ارگان نیست. جزئی ارگانیک از حکومت و اداره این نظام است. خودشان بعضا از اصطلاح فساد سیستماتیک صحبت کرده اند. هر سال صدها نفر از مسئولین حکومتی در سطوح مختلف دستگیر میشوند، و با هر رئیس قوه قضاییه جدیدی قول مبارزه با فساد داده میشود بعد از چند سال پرونده مقامات قضایی توسط باندهای مختلف رو میشود که خود بیش از دیگران در فساد نقش داشته اند. بزرگترین بنیادهای مالی حکومت مانند دستگاه قدس رضوی و بنیاد مسعضعفان و سپاه و بیت رهبری، و همینطور دم و دستگاه دولت و بوروکراسی حاکم اجزاء و جوارح عمارت سراپا فاسدی هستند که شالوده نظام را میسازند که نه قابل اصلاحند نه در این نظام قابل انحلال. کل عمارت حکومت روی این شالوده ها ساخته شده است.
دعوای شدید و هر روزه و غیر قابل کنترل باندهای حکومتی، دستگیری ها و استعفاها و فرار مقامات، افشای هرروزه و غیر قابل اجتناب یکدیگر و بی آبرویی کل نظام، شکاف عمیق و پر نشدنی در بالاترین سطوح حکومت و ارگان های حکومتی، رسوایی آیت الله ها و مقامات مذهبی، عدم وفاداری بخش قابل توجهی از مقامات به نظام، ریزش نیرو، بی اعتمادی بدنه سرکوب به نظام و عدم اعتماد ارگان ها به بدنه خود و ضرورت کنترل شدیدتر آن، نیاز به سرکوب بیشتر و بیشتر، رسوایی جهانی حکومت، تداوم و تشدید بحران اقتصادی و سیاسی بدون کوچکترین روزنه ای برای رفع یا حتی کاهش آن، رویگردانی میلیونی از مذهب و مقامات مذهبی و … از عوارض چنین نظامی است.
این یک نظام نامتعارف است و همیشه در بحران، هیچ دورنمایی برای رفع بحران و یا حتی تخفیف آن نیست. برجام بیاید یا برود، تحریم ها تمام شود یا تشدید شود، فرقی نمیکند در هر دو حالت بحران عمیق تر میشود. صرفنظر از فاکتورهای دیگر بحران که آنها هم اساسی هستند مثل قوانین اسلامی که با کارکرد سرمایه مدام تناقض پیدا میکند، رابطه با غرب و مشخصا آمریکا که قابل حل نیست، شکاف نسلی و فرهنگی، ولی نفس این فساد سیستماتیک و ساختاری به تنهایی مثل خوره نظام را از درون میخورد و در واقع خورده است و آنرا پوک و بی اعتبار کرده است. و در این شکاف و بحران است که جنبش سرنگونی رشد کرده و به فاکتور تعیین کننده در اوضاع کنونی تبدیل شده است. از این فضا نیرو میگیرد و بحران حکومت را تشدید میکند و بصورت اعتصابات و اعتراضات و خیزش ها برآمد پیدا میکند تا بالاخره کار حکومت را یکسره کند.