انترناسیونال: به بهانه انتشار اطلاعیه حزب تحت عنوان “کل جامعه را به اتحاد علیه فقر و گرانی فرامیخوانیم! ” سؤالاتی را با شما در میان میگذاریم. موضوع فقر و فساد و گرانی و در مجموع مشکلات معیشتی گریبان اکثریت شهروندان را گرفته است و آحاد مردم آن را با گوشت و پوست خود لمس میکنند. در چنین شرایطی چرا جنبش حول رفاه و معیشت نتوانسته به یک جنبش تودهای و همهگیر تبدیل شود؟
اصغر کریمی: این جنبش فیالحال گسترده است. اعتراضات هر روزه بازنشستگان تا تجمعات و اعتصابات طولانیمدت و گسترده کارگران نفت، اعتراضات پرستاران که از مرداد امسال به یک اعتصاب سراسری تبدیل شد، اعتراضات بسیاری از مراکز کارگری علیه دستمزدهای ناچیز یا علیه نپرداختن دستمزدها، اعتراضات افراد دارای معلولیت، اعتراضات دانشجویان علیه افزایش شهریه و انواع اعتراضات علیه تنگناهای اقتصادی بخشهای مختلف مردم نشان میدهد که جنبش برای معیشت و علیه شرایط وخیم اقتصادی یکی از قدرتمندترین و متشکلترین جنبشهای اعتراضی در جامعه است. با اینهمه متوجه نکته شما هستم. درحالیکه از کارگر و معلم، پرستار و بازنشسته و کارکنان ادارات تا میلیونها بیکار، دهها میلیون مردم فقیر و محروم از همه چیز بهشدت از اوضاع ناراضی هستند چرا جنبشی سراسری و همهگیر برای درآمدی قابل زندگی جریان ندارد یا چرا اعتراضاتی که اشاره کردم پراکنده است.
روشن است که عامل اصلی اینکه این جمعیت میلیونی متحد و یکپارچه دست به اعتراض نمیزنند سرکوب و بیحقوقی است. اگر کارگران تشکل سراسری داشتند، قطعاً فراخوان تجمعات و اعتصاب سراسری میدادند و همه چرخها را متوقف میکردند. علیرغم این محرومیت بخشهایی از کارگران یا بازنشستگان و معلمان در طول دو دهه گذشته بارها دست به تجمعات و اعتصابات سراسری زدهاند، به این دلیل که در این بخشها به درجاتی متشکل شدهاند. در فقدان تشکلهای سراسری، کارگران در شرایطی میتوانند دست به اعتصاب سراسری بزنند که توازن قوا کاملاً عوض شده باشد و کارگران نگران ازدستدادن شغل و یا افتادن به زندان نداشته باشند. اما تا رسیدن به چنین شرایطی میتوان ملزومات اعتراضات بزرگ و سراسری یا جنبشی همهگیر که شما مطرح میکنید را فراهم کرد.
انترناسیونال: اساساً چگونه و از چه راههایی میتوان حمایت وسیع و تودهای از جنبش کارگری را سازمان داد که مانند جنبش علیه حجاب، دادخواهی و علیه اعدام، به جنبشی فراگیر و عمومی در جامعه تبدیل شود؟
اصغر کریمی: در سالهای گذشته و مشخصاً با شروع انقلاب زن، زندگی، آزادی شاهد بودهایم که چگونه جنبش علیه اعدام علیرغم اینکه فاقد یک تشکل سراسری در داخل کشور است به یک جنبش تودهای از زندان تا بیرون زندان، در شکل بیانیهها و طومارهای بزرگ و ترند شدن در شبکه ایکس و یا تجمعات و اعتراضات در خارج کشور تبدیل شده است. روشن است که این جنبش ابعاد میلیونی ندارد و عمدتاً، نه کاملاً، شامل اکتیویستهای جنبشهای مختلف میشود. بیحجابی نیز ویژگیهای خاص خود را دارد. بیحجابی یک مبارزه اساساً فردی اما بسیار تودهای است که محصول شرایط خاصی است که با انقلاب زن، زندگی، آزادی شکل گرفته است. اما اجازه بدهید به جنبش کارگری و جنبش برای معیشت و رفاه برگردم.
معیشت مسئله دهها میلیون نفر از مردم است. میلیونها مردم محرومی که در حاشیه شهرها فاقد کوچکترین امکانات زندگی هستند، میلیونها جوان بیکار، میلیونها زن سرپرست خانواده که با کوچکترین درآمدی دستوپنجه نرم میکنند، اکثر دانشجویان و دانشآموزان، دستفروشان و غیره و غیره که ۹۰ درصد جامعه را تشکیل میدهند زندگی فلاکتباری دارند و حق دارند، حق مسلم دارند که بهعنوان یک شهروند از یک زندگی انسانی و درآمد کافی برای زندگی برخوردار باشند. تشدید بحران سالهای گذشته بخشی از اقشار متوسط را نیز به فقر و نابودی کشانده و این روند با سرعت بیشتری ادامه دارد و به این جمعیت مرتب دارد اضافه میشود. اوضاع با چند دهه قبل تفاوت زیادی دارد. همسرنوشتی بسیار عمیقتر و فراگیرتری شکل گرفته است و لازم است مبارزهای فراکارگری و عمومی را بهموازات اعتراضات جاری کارگران شروع کنیم. روشن است که فعالین و نهادها و تشکلهای موجود هستند که میتوانند چنین حرکتی را سازمان بدهند. همان فعالینی که انواع بیانیهها و طومارها را سازمان میدهند، جنبش علیه اعدام و دادخواهی را شکل میدهند، فعالین حقوق زن، فعالین دانشجویی، وکلا، هنرمندان، نویسندگان و غیره میتوانند حول معیشت و حق برخورداری از درآمد کافی برای یک زندگی انسانی نیز کارزارهای مشابهی سازمان بدهند. این عرصهای است که میتوان نیروی عظیمی حول آن به میدان آورد، بیش از هر عرصه دیگری. چنین حرکتی اتحاد گستردهتری را در میان مردم شکل میدهد و جنبش کارگری و کل جنبش برای معیشت را به یک فاکتور مهم سیاسی در جامعه تبدیل میکند.
جنبش کارگری فیالحال در خط مقدم جنبش برای معیشت است و فعالین این جنبش، تشکلهای مختلف معلمان و کارگران و بازنشستگان میتوانند شبکهای سراسری ایجاد کنند و حمایت جامعه را از مبارزات کارگری و جنبش معیشت جلب کنند. باتوجهبه اینکه معیشت معضل اکثریت عظیم جامعه است زمینههای عینی چنین حرکتی وجود دارد. باید گفتمانسازی کرد، شبکههای بزرگتر و فراگیرتر از جنبش کارگری ایجاد کرد و این امر را عملی کرد.
علاوه بر این بخشهای مختلف جنبش کارگری نیز خود به اتحاد وسیعتری نیاز دارند. همینالان در اواخر بهمن هستیم و در هفتههای آینده شورایعالی کار رژیم دستمزدی چند بار زیر خطفقر برای کارگران تصویب میکند. اما تنها بخشی از طبقه کارگر شامل این تصمیم میشود. بخشی از کارگران شامل قانون کار نمیشوند و دستمزدشان توسط وزارت کار تعیین میشود. بخشی هم شامل هیچکدام از این تصمیمات نمیشوند. حقوق معلمان توسط آموزشوپرورش و بازنشستگان توسط ارگانهای مختلفی تعیین میشود و هر کدام از این بخشها در حال حاضر جدا از دیگری دست به اعتراض میزند و خواستهای خود را مطرح میکند. حقوق صدها هزار کارکن ادارات نیز که بخش اعظمشان در شرایط مشابه کارگران هستند توسط بخش خصوصی یا وزارتخانه خاصی تعیین میشود. یعنی کارگران، کادر درمان، معلمان، بازنشستگان و کارکنان دولتی و خصوصی تکهتکه شدهاند و حول حقوق و دستمزد خود اتحادی ندارند. باید کاری کرد که معلم و پرستار و بازنشسته خود را در مبارزه علیه حداقل دستمزدی که یک ماه دیگر توسط شورایعالی کار برای بخشی از طبقه کارگر تعیین میشود شریک بداند. تشکلهای مختلف، بیانیههای مشترک بدهند، طومارهای مشترک راه بیندازند، تجمعات مشترکی سازمان بدهند و غیره.
انترناسیونال: سالها پیش حزب کمونیست کارگری مبدع اعلام رقم مشخصی بهعنوان حداقل حقوق برای کارگران بود. آیا این راهکار در شرایط حاضر نیز ممکن و راهگشا است و میتواند مبنایی برای اتحاد صفوف مختلف مردم حول آن باشد؟
اصغر کریمی: دقیقاً ۲۰ سال قبل در اسفند ۱۳۸۳ بود که برای اولینبار مسئله تعیین یک رقم مطرح شد. دستمزد ۱۲۲ هزار و ۵۰۰ تومان بود و یک فعال کارگری از ریسندگی و بافندگی کاشان با برنامه تماس گرفت و در مقابل سؤال ما که چقدر برای زندگی یک خانواده لازم است گفت ۴۵۰ هزار تومان، یعنی ۲۷۵ درصد افزایش حداقل دستمزد، و کمپینی شروع شد و هزاران نفر در ایران از جمله ۳۰۰۰ کارگر این مرکز در کاشان آن را امضا کردند و نسخهای از طومارشان را به وزارت کار و ریاستجمهوری و برخی دیگر از ارگانهای حکومت فرستادند. این رقم باتوجهبه تورم در سالهای بعد به نیممیلیون، یک میلیون و پنج میلیون و غیره افزایش یافت. تقریباً کلیه تشکلهای کارگری بهتدریج به آن پیوستند و این مسئله به یک خواست متحد تشکلها و بسیاری از فعالین تبدیل شد و اتحادی را حول دستمزد شکل داد. سال ۱۳۹۹ کارگران نفت و سپس فولاد اهواز پرچم ۱۲ میلیون را برافراشتند. این حرکتی بسیار پیشرو بود. بحث را از دالانهای شوراهای اسلامی و خانه کارگر که حداکثر ۲۰-۳۰ درصد افزایش دستمزد را مطرح میکردند خارج کرد و بجای خواست ناقص و نارسای افزایش دستمزد متناسب با تورم، رقمی را که معادل چند صددرصد افزایش دستمزد بود به خواست کارگران تبدیل کرد.
این پیشروی چنان مهم بود که حتی شوراهای اسلامی و رسانههای وابسته به حکومت را نیز به دنبال خود کشاند و چندین سال است که از سبد معیشت ۱۵ میلیون در سه سال قبل و یا ۲۹ میلیون و ۵۰۰ هزار در حال حاضر صحبت میکنند و جالب است که درحالیکه میگویند الان سبد معیشت ۲۹ میلیون و ۵۰۰ است، بیشرمانه میفرمایند دستمزد را از ۷ و نیممیلیون به ۱۵ میلیون، یعنی صددرصد افزایش، برسانید که قدرت خرید کارگران مثل زمستان ۱۴۰۱ باشد!
اینکه در حال حاضر نیز این خواست کارایی دارد یا نه، به نظر من همچنان این خواست هم عملی است، هم کارایی دارد و هم بسیار مهم است. اما تورم با سرعتی بسیار سریعتر از بیست سال و ده سال قبل رشد میکند و هر رقمی که امروز گفته شود سه ماه دیگر کارایی خود را از دست میدهد. در نتیجه بحثی که در حال حاضر در محافل و تشکلهای کارگری و بازنشستگان مطرح است تعیین دستمزد به دلار است. بحثشان این است که با حقوق و دستمزد کمتر از ۶۰ میلیون نمیتوان زندگی کرد و مبنای دستمزد درحالیکه هزینهها دلاری است به دلار تعیین شود. ۶۰ میلیون یعنی حدود ۷۰۰ دلار. این میتواند مبنای اتحاد بخشهای مختلف کارگران و همه جامعه قرار گیرد. یعنی درآمد همه خانوادهها نباید کمتر از ۷۰۰ دلار در ماه باشد. میتوان گفتمانی عمومی شکل داد، همه مردم معترض و آزاده را به آن جلب کرد و جنبشی قدرتمند به راه انداخت.
حکومتیان استدلال میکنند که تحریم هستیم، صندوقهایمان خالی است و توان پرداخت چنین دستمزدهایی را نداریم. اولاً مسئول این ناتوانی و بحران و تحریم و ورشکستگی خود آنها هستند، صندوقها را هم خودشان خالی کردهاند و ثانیاً باید پرچم قطع همه هزینههایی که صرف دمودستگاه مذهب، سرکوب و تروریسم و مفتخوری قشر انگل جامعه میشود را به اهتزاز درآوریم. این نیز وجه دیگر خواست یک زندگی انسانی و حقوق پایه مکفی برای یک زندگی انسانی است.
روشن است که میلیاردرهای حاکم به چنین خواستی تن نمیدهند همینطور که بهسادگی به لغو مجازات اعدام و آزادی زندانیان سیاسی و غیره تن نمیدهند. اما اولاً باید در همه عرصهها توقعات خود را از آزادی و از یک زندگی انسانی با صدای بلند مطرح کنیم و حول آنها متحد شویم و ثانیاً این خواستها را به فشاری روی حاکمان و پادوهای آنها در خانه کارگر و شوراهای اسلامی تبدیل کنیم. نباید اجازه بدهیم با فقر بیشتر سطح توقعات ما را پایین بیاورند. این نهتنها برای مبارزه امروز ما بلکه برای آینده موردنظر ما نیز اهمیت حیاتی دارد.