پشت تراژدی نیان چه کسانی هستند؟ اصغر کریمی

مرگ نیان چلبیانی و جنایاتی که در حق این دختر شش‌ساله در بوکان شده قلب همه مردمی که از آن مطلع شدند را به درد آورد. این فاجعه با اعتراض وسیع مردم بوکان مواجه شده است. بر اساس گزارشات مختلفی که تاکنون منتشر شده پدر این کودک متهم ردیف اول پرونده است که همراه با زنی که با او ارتباط داشته و برادر آن زن که به نیان تجاوز می‌کرده دستگیر شده‌اند. گزارشات حاکی از این است که پدر نیان از آزار جنسی چندین ماهه دخترش به دست برادر ۱۹ساله زنی که با او در ارتباط بود، اطلاع داشته و آثار کبودی و سوختگی را بر بدن دخترش می‌دیده؛ ولی به آن واکنش نشان نداده است. طبق گزارشات مختلف، حکومت مادر نیان را از سرپرستی او محروم کرده و بعد از سال‌ها دوندگی و شکایت قرار بوده مادر نیان هفته‌ای یکبار دخترش را ببیند؛ اما پدر نیان زیر بار نمی‌رود و علی‌رغم شکایت مادر، نیروی انتظامی اقدامی نمی‌کند. مادر نیان پس از دوندگی فراوان، موفق می‌شود از دادگاه حکم جلب پدر نیان را بگیرد، نیروی انتظامی به مادر نیان می‌گوید که «شما دخترت را اول پیدا کن، بعد ما می‌آییم حکم جلب پدرش را اجرا می‌کنیم. ما که نمی‌توانیم دخترت را پیدا کنیم.» فرمانده همین نیروی انتظامی به دنبال تجاوز و شکنجه و مرگ دلخراش این کودک معصوم خواهان اعدام و سنگسار مرتکبین این فاجعه می‌شود.

حتی اگر زمینه‌های این تراژدی را فراموش کنیم همین فاکتورها مسبب اصلی آن را توضیح می‌دهد. در همین چند جمله بی‌حقوقی مطلق زن و بی‌حقوقی تمام‌عیار کودک و دست‌های خونین جمهوری اسلامی به‌خوبی دیده می‌شود.

موسی بهاری، همان فرمانده نیروی انتظامی که حاضر به اجرای حکم جلب دادگاه کذایی خودشان هم نشده می‌خواهد از احساسات به جوش آمده مردم سوءاستفاده کند و خواهان اعدام و سنگسار مرتکبین این جنایت می‌شود. اینها جنایت از فکر و زبانشان نمی‌افتد. در مکتب اسلام و حکومت اسلامی این‌طور بار آمده‌اند. اما جنایت، پاسخ جنایت نیست. با همین جنایات چنین جهنمی به جامعه تحمیل کرده‌اند.

افرادی که به این کودک تجاوز کرده و او را شکنجه کرده‌اند یا در مخفی‌کردن این جنایات نقش داشته‌اند باید محاکمه و مجازات شوند. در این تردیدی نیست. اما توجه کنیم که عامل اصلی این تراژدی حکومت اسلامی و همه سازندگان و قانون‌نویسان و مجریان قوانین این حکومت‌اند. فرمانده نیروی انتظامی می‌گوید پدر نیان از ماجراهای رفتار با دخترش خبر نداشته است. با همین اقرار معلوم می‌شود که پدر نیان صلاحیت نگهداری او را نداشته؛ ولی دستگاه قضایی مادر را از سرپرستی دخترش محروم کرده است، مادری که با سال‌ها تلاش موفق می‌شود از شوهرش که او را مورد خشونت قرار می‌داده طلاق بگیرد. «ما که نمی‌توانیم دخترت را پیدا کنیم خودت برو پیدا کن» همین جمله موقعیت وحشتناک کودکان را نشان می‌دهد. یعنی می‌توان کودکی را دزدید، مخفی کرد، از انظار دور نگهداشت و ارگان‌های حکومت خود را بی‌مسئولیت کنند. قوه قضائیه حکم جلب را صادر می‌کند حکمی که با پافشاری مادر صادر شده است و خود قوه قضائیه دنبال حکم را نمی‌گیرد این مادر است که باید حکم جلب را بگیرد و دنبال ارگانی بگردد که آن را اجرایی کند!

هر گوشه این پرونده را کندوکاو کنید به جمهوری اسلامی، به قوه قضائیه‌اش، به نیروی انتظامی‌اش، به قوانینش به‌عنوان مسبب اصلی جنایاتی می‌رسید که در حق این کودک شده است.

اما این جنبه حقوقی و سطح مسئله است. نیان قربانی حکومتی است که زنان را برده جنسی مرد محسوب می‌کند و آنها را از هر حقی محروم می‌کند. تجاوز به کودکان ۹ساله را ازدواج شرعی می‌داند، در قوانینش کوچک‌ترین حقی برای کودک به رسمیت نمی‌شناسد، کودک را در حجاب اجباری می‌پیچد و برایش جشن تکلیف وضع می‌کند. فعالین حقوق کودک را تحت پیگرد قرار می‌دهد، کودک‌همسری را تشویق کرده و رواج می‌دهد و تشکل‌های مدافع کودکان را ممنوع می‌کند و با اعدام و سنگسار و شلاق و شکنجه و تجاوز و هر جنایت دیگری که تصور کنید، و با تبلیغات رسانه‌ها و گله آخوند و مقامات مرتجعی که بویی از انسانیت نبرده‌اند و ۴۵ سال است مزخرفات اسلامی ضد زن و ضد کودک را به جامعه تزریق می‌کنند، از انسان‌ها هیولا می‌سازد. نیان قربانی چنین سیستمی است و قاتلانش در بیت رهبری و مجلس و دولت و قوه قضائیه و سپاه و نیروی انتظامی و «حوزه علمیه» و صداوسیمای ننگین حکومت نشسته‌اند. مسئولان جمهوری اسلامی می‌گویند قاتلان اصلی دستگیر نشده‌اند و برای قتل نیان‌های دیگر مشغول قانون‌گذاری و زمینه‌سازی هستند.

رومینا اشرفی و جنایت پدرش را همه به یاد دارند. رومینای ۱۴ساله همراه دوست‌پسرش از خانه فرار می‌کند، پس از آنکه پلیس او را دستگیر می‌کند تحویل خانواده‌اش می‌دهد و پدرش سر او را می‌برد. رومینا پس از دستگیری از ترس جانش نمی‌خواست به خانه بازگردد؛ اما پلیس او را تحویل پدرش داده بود. برای هر بنی‌بشری روشن بود که رومینا در خانه امنیت ندارد. رومینا را علی‌رغم ترس و وحشتش به پدرش تحویل دادند و پدرش کار خود را کرد. فاجعه به همین دو مورد محدود نمی‌شود هر روز و هر ساعت کودکان دارند قربانی می‌شوند، خریدوفروش می‌شوند، ربوده می‌شوند، مورد تجاوز و هزار سوءاستفاده قرار می‌گیرند و هزار بلا به سرشان می‌آید. رسانه‌های خود حکومت بارها از اذیت و آزار کودکان، کودکانی که بعضاً حتی دارای معلولیت هستند، در مراکز نگهداری تحت پوشش بهزیستی کشور گزارش داده‌اند. در مدرسه آموزش روابط جنسی را ممنوع کرده‌اند تا کودکان چشم و گوش بسته بار بیایند و خطرات اطراف خود را نبینند و بجایش آخوند فرستاده‌اند تا کودکان را مغزشویی کند. میلیون‌ها کودک به دلیل فقر و هزینه‌های آموزشی از تحصیل محروم می‌شوند و میلیون‌ها کودک بجای شادی و آموزش به کودک کار تبدیل می‌شوند و در معرض انواع تحقیر و توهین و بی‌حرمتی و تجاوز قرار می‌گیرند. اینها نمونه‌هایی از فجایع عظیم و هر روزه‌ای است که جمهوری اسلامی در حق کودکان اعمال می‌کند.

طرح اعدام و سنگسار

اما اینکه فرمانده انتظامی حکومت در بوکان از اعدام و سنگسار صحبت می‌کند یک دلیل سیاسی مهم هم دارد. یک هفته قبل از علنی شدن تراژدی نیان حکومت و همین فرماندهان تلاش کردند جلو اعتصاب مردم بوکان و کردستان علیه اعدام را بگیرند. تقلای زیادی کردند، به مغازه‌داران پیامک فرستادند و عده‌ای از فعالین را احضار و تهدید کردند، اما نتوانستند جلو اعتصاب را بگیرند و شکست خوردند. حالا می‌خواهند از احساسات مردم و خانواده نیان سوءاستفاده کنند تا با طرح اعدام به خیال خودشان موفقیت مردم را خنثی کنند.

می‌گویند مردم بوکان برای این فرمانده که از اعدام و سنگسار صحبت کرد دست زده‌اند. بله تعداد کمی دست زدند. مردم یکدست نیستند. قشر کوچکی از جامعه فرهنگ عقب‌مانده و مردسالار دارد و از اعدام هم ممکن است دفاع کند. این فرهنگی است که در پاراگراف‌های قبل توضیح دادم که چگونه جمهوری اسلامی به جامعه پمپاژ کرده و بخشی از مردم را با همین فرهنگ بار آورده است. اما این تصویر حاکم بر بوکان و هیچ شهر کردستان نیست. مردم بوکان بارها علیه اعدام اعتصاب کرده‌اند، بیانیه داده‌اند و از خانواده‌های دادخواه تا فعالین حقوق زن، کارگران، معلمان و بسیاری از ورزشکاران، هنرمندان، دانشجویان و غیره سال‌ها است دارند با اعدام مبارزه می‌کنند و فرهنگ پیشرویی دارند. علاوه بر قشر عقب‌مانده جامعه، عوامل حکومت نیز دارند این وسط موش می‌دوانند و همان قشر عقب‌مانده را تحریک می‌کنند که خواهان اعدام و سنگسار شوند. علی‌رغم همه این تلاش‌ها نیروی قابل‌ملاحظه‌ای نتوانستند جلب کنند.

خطاب به فعالین بوکان و سایر شهرها

اکنون جبهه تازه‌ای از مبارزه در مقابل طیف پیشرو و فعالین بوکان و سایر شهرها قرار گرفته است. این جبهه وسیع است. باید قاطعانه هم علیه اعدام بایستد، هم این تحریکات را خنثی کند و هم با فرهنگ عقب‌مانده در میان طیفی از مردم مقابله کند. این یک جبهه مهم مبارزه، سیاسی و فرهنگی است. باید موجی از گفتمان علیه اعدام و گفتمان در مورد ریشه‌ها و زمینه‌های این جنایت به راه انداخت. از معلمان تا فعالین کارگری، از فعالین حقوق زن تا دانشجویان و هنرمندان و ورزشکاران و نویسندگان پیشرو و انسان‌دوست می‌توانند در چنین فضایی این فرهنگ عقب‌مانده را عقب بزنند و با این کار هم فرهنگ جامعه را رشد بدهند، هم قوانین ضد کودک و ضد زن حکومت را بیشتر رسوا کنند و با این کار ضربه دیگری به بنیادهای ایدئولوژیک و سیاسی حکومت بزنند. باید نهادی را مخصوصاً توسط فعالین بوکان به یاد نیان ایجاد کرد و مردم هر چه بیشتری را به آن جذب کرد تا به یک نهاد قدرتمند تبدیل شود که بتواند نیان‌های دیگری که همین‌الان در بوکان و در سراسر کشور تحت انواع اذیت و آزار و سوءاستفاده‌های مختلف قرار دارند را نجات دهد. هر اندازه در این جبهه پیشروی کنیم زمینه برای پیشروی‌های بیشتر را نیز ایجاد کرده‌ایم. هر اتفاقی ازاین‌دست را باید به موضوعی برای متحد و متشکل کردن تبدیل کنیم، نهادهایی ایجاد کنیم و کارزارهایی سازمان دهیم.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *