انتخاب حزب یک ضرورت عاجل است! اصغر کریمی

بحران‌ها یا ابربحران‌های حکومت علاج‌بردار نیست. جمهوری اسلامی قادر به حل و یا حتی تخفیف هیچکدام از این بحران‌ها نخواهد بود. نه برای بحران اقتصادی راه حلی دارد نه برای بحران سیاسی. نه توان جبران شکست‌های خود در منطقه را دارد نه توان مقابله با بی‌حجابی که رکن مهم ایدئولوژیک و سیاسی حکومت است، نه توان مقابله با اعتصابات رو به رشد را و نه توان مقابله با ریزش و تشدید شکاف در خود حکومت را که به دنبال این شکست‌ها هر روز ابعاد بیشتری به خود می‌گیرد. برای همه مردم و خود حکومتیان روشن است که این شکست‌ها و بحران‌ها در این نقطه نمی‌ماند و به صورت دومینوشکست‌ها و بحران‌هایجدی‌تری را در پی دارد. از جمله عقب‌نشینی در مقابل سیاست ضد آمریکایی که یک رکن دیگر مهم سیاسی و ایدئولوژیک حکومت بوده است. و حکومت‌هایی که در سراشیبی قرار می‌گیرند هر عقب‌نشینی آنها اولا بحرانشان را عمیق‌تر می‌کند و ثانیا مردم را بیشتر به صحنه می‌کشاند. اینها امروز به بدیهیات تبدیل شده است و تعیین تکلیف نهایی با جمهوری اسلامی به مساله روز جامعه تبدیل شده است. سوال اینجا است که طبقه کارگر در چنین شرایطی چه نقشی باید ایفا کند و چه نقشی می‌تواند ایفا کند. در این نوشته سعی می‌کنم به جوانبی از این مساله بپردازم.

سرنوشت آینده ایران را نهایتا چپ یا راست تعیین خواهد کرد.انتخاب‌ها دارد صورت می‌گیرد.جریان راست در صورت فرضی کسب قدرت تمام تلاشش را می‌کند که صرفا تغییراتی روبنایی صورت گیرد و به بنیادهای نظام سرمایه‌داری، اسثتمار و نیروهای سرکوب و مذهب دست نخورد. این نیروها طیف متنوعی از سلطنت‌طلب و جمهوریخواه، ملی اسلامی، لیبرال‌ها،ناسیونالیست‌ها و جریانات اسلامی و نیمه‌اسلامی را شامل می‌شود که هر کدام متناسب با قد و قواره خود در تلاش برای ایفای نقش و زدن مهر خود بر تحولات هستند.

این چیزی نیست که کارگران و اکثر مردمی که با اعتصاب و اعتراض و خیزش‌های سال‌های اخیر ضربات محکمی به حکومت زده و همچنان فضای جامعه را داغ نگهداشته‌اند، بخواهند. اکثریت مردمی که نیروی اصلی تحولات را شکل می‌دهند نه حفظ سپاه و هیچ ارگان سرکوب دیگری را می‌خواهند نه حاضرند کوچکترین امتیازی به اسلام و یا جناح‌های مختلف حکومت بدهند. این مردم همچنان که در شعارها، بیانیه‌ها و خیزش‌هایشان نشان داده‌اند به چیزی کمتر از سرنگونی کل دم و دستگاه سرکوب و مذهب و مفتخوری و تبعیض و نابرابری و ریاضت اقتصادی رضایت نخواهند داد. اما ملزومات چنین تحول عمیقی در جامعه چیست؟ اینجا می‌خواهم به یکی از مهمترین نیازهای این تحول بپردازم و آن یک حزب سیاسی کمونیستی قدرتمند و اجتماعی است.

کارگران بدون داشتن چنین حزبی قادر به ایفای نقش سیاسی در فضای جاری در جامعه و کسب قدرت سیاسی یا حداقل داشتن وزنه‌ای موثر در مراحل انتقالی قدرت نخواهند بود. طبقه کارگر باید در تحولات جاری حضور متشکل و قدرتمندی داشته باشد تا بتواند قدرت سیاسی را بگیرد و این نظام را از بنیاد عوض کند و به استثمار و محرومیت، به فقر و نابرابری، به بی‌حقوقی و سرکوب و یک عمر مشقت پایان دهد. لازمه چنین تحولی کسب قدرت سیاسی است. و لازمه کسب قدرت سیاسی داشتن حزبی قدرتمند است تا هم در تحولات جاری، در جریان سرنگونی و دوره گذار و هم در نظام بعدی بتواند سکاندار اصلی جامعه شود و با نمایندگی کردن کل مردم ستمدیده، ریشه‌های همه بی‌حقوقی‌ها را از بین ببرد و همراه با همه مردم ستمدیده و با مشارکت همه شهروندان، که در انواع شوراها و سازمان‌ها و شبکه‌‌های خود متشکل شده‌اند، جامعه‌ای خوشبخت و انسانی برای همگان بنیاد نهد.

اما فقط جمهوری اسلامی نیست که در مقابل چنین حزبی ایستاده است. جمهوری اسلامی تمام ابزارهای سرکوبش را ۴۶ سال است به خدمت گرفته و احزاب و سازمان‌های چپ را از همان روز اول قدرت‌گیر‌ی‌اشسرکوب و ممنوع کرد، تا مانع پیوستن کارگران و مردم آزاده به حزب سیاسی مطلوب اکثریت جامعه بشود. حاکمیت جمهوری اسلامی و سرکوب و زندان اصلی‌ترین مانع مقابل هر نوع تشکلی از جمله احزاب سیاسی مخالف است.اما طیف متنوعی از اپوزیسیون نیز به انحاء مختلف علیه چنین حزبی سمپاشی می‌کنند. طیف راست اپوزیسیون تمام بدبختی‌های جامعه را به کمونیست‌ها نسبت میدهد چون ذاتا مخالف آرمان‌های برابری، لغو استثمار، لغو امتیازات طبقه حاکم و بی‌حقوقی است. تکلیف اینها روشن است اما کم نیستند در میان طیف چپی که معمولا خود را با صفاتی مانند«منفرد» و «مستقل» معرفی می‌کنند و چنین موعظه می‌کنند که کارگران باید خودشان حزب درست کنند و اینرا ۴۶ سال است می‌گویند و حتی یک سانت نیز در این جهت پیشرفتی نکرده‌اند. اگر «منفرد» صفتی تحقیرآمیز و ضد هر نوع تشکل و متشکل شدنی است، «مستقل» دروغ و ریاکارانه است. مستقل از چه چیزی از چه جنبشی، از چه گرایشی؟ آدم منفرد غیر مستقل‌ترین موجود است و عملا و دائما میان گرایشات و احزاب و جریانات مختلف نوسان می‌کند. و این مطلقا قابل افتخار نیست. اینها اکثرا آدم‌های خوبی هستند، کارگر دوست هم هستند، اما به هر درجه و هر جا حضور دارند مانعی در مقابل متشکل شدن کارگران هستند و نقش‌شان این است که به سهم خود کارگر را از حضور در عرصه سیاسی دور کنند. سال ۵۷ کارگران فاقد حزب سیاسی خود بودند و جریان اسلامی و جریانات کپه‌زده‌ای مانند جبهه ملی و نهضت آزادی و در حاشیه آنها حزب توده میداندار شدند. کارگر به میدان آمد، نقش تعیین کننده‌ای هم در شکستن کمر حکومت داشت اما حزب خود را نداشت، برنامه و پرچم سیاسی خود را نداشت و در سطح سیاسی نمایندگی نشد و سرشبی‌کلاه ماند. آن دوران گذشت اما درس‌هایش را نباید فراموش کرد.

جمهوری اسلامی در موقعیت رقت‌باری گرفتار شده و دارد نفس‌های آخر را می‌کشد و اینبار کارگر می‌تواند و باید پرچم خود را بلند کند. باید خود را برای ایفای نقش سیاسی در جامعه، برای ایفای نقش در انقلابی که در آستانه آن هستیم، برای شکستن کمر این حکومت و تبدیل شدن به قدرت سیاسی آماده کند. باید آماده خیز برداشتن باشد. باید به یکی از بازيگران صحنه سياست و به بازیگر اصلی تبدیل شود تا بتواند جامعه‌ای بدون استثمار و ظلم و نابرابری بسازد. اما برای اینکار حزب می‌خواهد. هزار تشکل صنفی محلی و سراسری هم که داشته باشد باز هم به حزبش نیاز دارد. و این حزب موجود است و تعداد قابل توجهی از فعالین کارگری سال‌ها است دارند در صفوف آن فعالیت می‌کنند و فعال و مشوق سازماندهی دیگران هستند. این حزب یعنی حزب کمونیست کارگری یک حزب کارگری است و برای توده‌های وسیعی از کارگران و مردم نیز شناخته شده است. برنامه بسیار عمیق، غنی و روشنی به اسم «یک دنیای بهتر» دارد که پرچم مطالبات و آرزوهای کارگران و کل جامعه است و فی‌الحال برخی از مطالبات آن به پرچم بسیاری از مبارزات و جنبش‌های اجتماعی تبدیل شده است. بسیاری از فعالین حقوق زن، دانشجو، دانش‌آموز، خانواده دادخواه، خانواده‌های زندانیان سیاسی، ال‌جی‌بی‌تی‌کیو، نویسنده و هنرمند نیز عضو و فعال آن هستند و یا در بسیاری از فعالیت‌هایش شریکند و در زمینه‌های مختلف و در جنبش‌های مختلف دارند فعالیت می‌کنند و این یک نقطه قوت بسیار اساسی این حزب است.

طبقه کارگر نجات پیدا نمی‌کند اگر نتواند کل جامعه را نجات دهد وحزب طبقه کارگر نمی‌تواند در خواست‌ها و مبارزات سایر بخش‌های مردم تحت ستم شریک نباشد و حزب کارگر باشد. نمی‌تواند نقشی، نقشی اساسی، در جنبش‌های آزادیخواهانه نداشته باشد و دخالت روزمره در این جنبش‌ها نداشته باشد و ادعای کسب قدرت و نمایندگی کردن کارگران یا جامعه را داشته باشد. باید پرچم مطالبات کل جامعه، از آزادی‌های سیاسی و لغو مجازات اعدام تا کوتاه کردن دست مذهب از جامعه، از پایان دادن به هر نوع ستم به زنان تا تحقق رفاه و عدالت برای همه مردم را بلند کند، علیه همه مشقاتی که نظام موجود به اکثریت عظیم مردم تحمیل کرده قد علم کند و تنها از این طریق و با کسب حمایت اقشار مختلف مردم می‌تواند رهبری انقلاب را به عهده بگیرد و قدرت خود را به کرسی بنشاند. تشکل‌های مختلف صنفی و عرصه‌ای به هر درجه شکل بگیرد کارگران و مردم را قدم‌های بزرگی به جلو سوق خواهد داد اما کسب قدرت بدون حزب سیاسی عملی نیست.

توصیه من به همه دوستان کارگری که در سال‌های متمادی در کوران مبارزات بی‌وقفه خود تجارب عمیقی کسب کرده‌اند این است که موعظه‌های دیگران علیه حزب کمونیست کارگری را به خودشان واگذار کنید. به آنها بگویید نمی‌خواهید اینبار نیز قدرت را به جنبش‌های طبقات دیگر واگذار کنید و عمری دیگر زیر استثمار و فقر و تبعیض و بی‌حقوقیکمرتان را خم کنید. بگویید حق دارید حزب سیاسی خودتان را داشته باشید همچنان که طبقات دارا علاوه بر دم و دستگاه حکومتی، انواع و اقسام حزب و سازمان دارند. مساله قدرت سیاسی بار دیگر در جامعه باز شده است. حزب کمونیست کارگری حزب شما و همه مردمی است که آزادی و رفاه و عدالت می‌خواهند. حزب علیه اعدام و آزادی‌های بی‌قید و شرط سیاسی است، حزب ضد حجاب، دشمن مردسالاری و تبعیض علیه زنان است، حزب انقلاب زنانه است، حزب جوانان و فعالین انقلاب زن زندگی آزادی است، حزب دشمن مذهب و اسلام است، حزب جمع کردن بساط نیروهای مسلح و سرکوبگر است، حزب کوتاه کردن دستمفتخوران حاکم از سر جامعه است، حزب پایان دادن به بردگی مزدی و همه مشقات ناشی از آن است، حزب سازش ناپذیر در مقابل کل حکومت اسلامی است، حزبی است که در طول ۳۳ سال فعالیت خود همین اهداف را نمایندگی کرده و صدها کارزار جهانی در دفاع از مردم ایران سازمان داده است، حزب تلاش مستمر برای متحد کردن و هماهنگ کردن فعالین انقلاب زن زندگی آزادی است. حزبی است که بیشترین تلاش را برای هماهنگ کردن و متحد کردن فعالین انقلاب زن زندگی آزادی در دستور دارد. و دقیقا به همین دلیل حزب شما کارگران است.

تجربه خونبار رژیم اسلامی اگر یک درس داشته باشد این است که کارگر به حزب سیاسی خود برای پایان دادن به همه مشقاتی که نسل اندر نسل متحمل شده است نیاز مبرم دارد. و بویژه الان شرایطی فراهم شده که کارگران خود را برای شرایط جدید آماده کنند. زمینه نه تنها به دلیل شکست‌های استراتژیک حکومت و تغییر توازن قوا بلکه همچنین به دلیل وجود طبقه‌ کارگری بسیار عظیم، متفاوت از ۵۷، بسیار آگاه‌تر، پخته‌تر و مجرب‌تر و همینطور به دلیل ضعف تاریخی و بی‌سازمانیاپوزیسیون راست که هر روز ماهیت ارتجاعی‌اش را بیشتر نشان می‌دهد و در مقابل، وجود گرایش قدرتمند کمونیستی در جامعه و در میان کارگران و وجود حزب سیاسی قابل اتکایی مانند حزب کمونیست کارگریآماده است. فعالین کمونیست در چنین شرایطی باید با حوصله و با اعتماد به نفس این شرایط و ضرورت عاجل گرد‌آمدن حول اهداف و سیاست‌های حزب را به هر فعال کارگری، هر فعال سیاسی و هر فعال جنبش‌های اجتماعی که خواهان ریشه‌کن شدن ظلم و نابرابری، فقر و بی‌تامینی، سرکوب و بی‌حقوقی و پایان دادن به بساط اسلام و تحجر حاکم است توضیح دهند، فعالین را با حزب و سابقه و اهداف حزب آشنا کنند، ادبیات حزب و رسانه‌های حزب را در اختیار آنها قرار دهند و بدینطریق حزب را همه جا شکل بدهند. این یک نیاز عاجل برای انقلاب و تضمین آینده‌ای انسانی و در شان انسان امروز است.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *